حجت الاسلام و المسلمین سید علی خمینی بیان داشت: آیا نمیبینید و نمیبینیم کسانی را که با تمسک به جایگاه مجلس و مردم در اندیشههای امام(س) در تبیین ولایت مطلقه حیران شدهاند؟ و یا کسانی را که با چنگ زدن به حبل ولایت مطلقه جمله میزان رای ملت است و همه باید به قانون برگردیم را نمیفهمند؟
به گزارش موعود به نقل از پایگاه خبری شیعه، حجت الاسلام و المسلمین سید علی خمینی در گفتاری که در سایت جماران منتشر شده، گفته است: برای فعالیت در حوزه افکار و اندیشههای حضرت امام(س) در زمینه حوزه و دانشگاه نکاتی را که گاهی بدانها اندیشیدهام با شما در میان میگذارم تا همه با هم در مورد آنها بیندیشیم:
هیچگاه نباید از این نکته غفلت داشت که امام بزرگوار(س) دارای شخصیتی چند بعدی است، ابعادی که در کنار هم تشکیل دهندهی یک کل واحد و یک ساختار منسجماند و غفلت از هریک از این ابعاد موجب میشود که در شناخت او به بنبست برسیم یا با تناقض روبرو شویم.
برای فعالیت در این حوزه باید ابعاد شخصیتی امام(س) به درستی شناخته شود، امامیکه وقتی بر منبر فقه مینشیند غوغای ولایت فقیه را برپا میکند و وقتی بر سریر فلسفه و عرفان تکیه میزند کار به جایی میرسد که ظاهربینان ظرفش را تطهیر میکنند درعین آن که مقلدانش به حکم او احکام طهارت را جاری میسازند!
همو که گاهی در کمال رأفت فرمان هشتمادهای صادر میفرماید و زمانی در اوج اقتدار فرمان هجوم میدهد تا غائلهی کردستان در طرفهالعینی خاموش شود و ناامنی منافقانه به درنگی پایان پذیرفته کشتی کشور به وادی امنیت برسد.
غفلت از این ابعاد گوناگون که در عین رابطه تضاد در یک واحد با هم ملایم شدهاند باعث شده که دوستانی به دنبال شاخص شخصیت او راه را ناقص پیموده و دوستانی دیگر به دنبال رحمت علیالاطلاق وی چشم از جلوههای اشداء علیالکفار بر بندند و هر دو در این وادی به تناقض رسیده راه به سرگردانی بپیمایند.
او به حکم مخالفانش -چه رسد به دوستان بیشمارش- در تمام عمر پر فراز و نشیبش مسیری عقلانی را طی کرد و ما در فهم او به تناقض میرسیم، چرا؟
بارها اندیشیدهام و این اندیشه را با شما هم در میان میگذارم که ما به عنوان کسانی که نام امام(س) را یدک میکشیم و نان امام(س) در سفرهمان قرار دارد، تا چه میزان تلاش کردهایم تا شاکله نظام مند معرفتشناسی، هستی شناسی و انسانشنانسی او را تبیین کنیم و با ساختار سیاسی مدنظر او تطبیق دهیم؟
آیا میدانیم هر پرسش، شبهه، انتقاد و ایرادی را باید در کدام پوشه(فایل) قرار دهیم و چگونه بدان پاسخ دهیم؟
در تبیین این گفتمان تا چه میزان در شخص امام(س) غرق بودهایم و تا چه میزان توانستهایم از این بحر فضائل بیرون زده به شخصیت او برسیم؟ شخصیتی که باید با گزارههای ملموس و روشن به صورتی مدون پیش روی پیروان، دوستداران، حتی دشمنان او باشد.
آیا روش بحث پیرامون اندیشههای او که رکن نظام جمهوری اسلامی و فراتر از آن است را توانستهایم ترسیم کنیم یا باید هنوز هم با ارزشهای غربی یا شرقی گفتمانی را داوری کنیم که مدعی نه این و نه آن بوده است؟
آیا به این نکته واقف شدهایم که هیچ اندیشهای را نمیتوان ورای پارادایم غالب بر آن و با جهان بینی غیر آن به نقد نشست؟ آیا میتوانیم گزارههای مکتب مشاء را با سازمان فکری اشراق نقد کنیم؟ و یا حکم اخلاقی کانت را با جهان فلسفی پیش از او به نقد بنشینیم؟
پس روش بررسی گزارههای امام(س) چیست؟
اگر فقه است پس چرا آنان که در احکام فقهی و پوستین دین ماندهاند هنوز در تحلیل تفسیر سوره حمد امام(س) یا مفاد نامه او به گورباچف ماندهاند و از سر سیاست است اگر جرئت نمیکنند به تندی با آن گزارهها روبرو شوند؟
اگر میزان عرفان و فلسفه -آن هم با تفسیر رایج- است پس چرا فیلسوفان و عرفا در تفسیر این شخصیت عاجزند و در تبیین کلمات کلیدی جملات امام(س) به بن بست میرسند؟
آیا نمیبینید و نمیبینیم کسانی را که با تمسک به جایگاه مجلس و مردم در اندیشههای امام(س) در تبیین ولایت مطلقه حیران شدهاند؟ و یا کسانی را که با چنگ زدن به حبل ولایت مطلقه جمله میزان رای ملت است و همه باید به قانون برگردیم را نمیفهمند؟
این تناقضات از کجاست؟ و چراست؟ آیا امام(س) مجموعهای از فقه، عرفان، فلسفه، اخلاق و سیاست است یا هیچ کدام از آنها و ورای آنها؟
این همه سوالها از یک سو هجوم میآورند، در حالی که ما تا به حال توانستهایم پاسخ جامعی بدانها بدهیم، هر چند بیشک هر یک تلاشهایی داشتهایم.
از سوی دیگر هجمهی ابهاماتی است که برخی دوستان و بسیاری دشمنان بارها و بارها و بارها بیان کردهاند به نحوی که تکرار، دلیل بر صحتشان تلقی شده و ما گاهی به واسطه فهم ناقصمان از اندیشههای امام(س) و یا شناخت ناقصمان از حوادث تاریخی و یا مصلحت اندیشیهای گاه به جا و گاه نا به جا از کنار آنها گذشتهایم و البته در بسیاری از موارد پاسخ در خور دادهایم، اما به یک بار اکتفا کردهایم و به حکم «درخانه اگر کس است یک حرف بس است» کم گویی و گزیده گویی را ترجیح داده ایم حال آن که اولاً: همان صدای اولیهی ما هم به جایی نرسیده و ثانیاً: در مقابل تکرار بینهایت اشکالات آن یک بار افاقه نکرده است.
به عنوان نمونه، ما چند بار با دلیل و برهان و شاهد و مؤید ثابت کردهایم که فلان کلام، کلام امام(س) نیست، یا فلان نامه، نامهی امام(س) هست؟ اما آیا نمیبینیم- با آن که از پاسخ ما سالها میگذرد- هر روز همان اشکالات و همان تهمتها از جانب دوست و دشمن تکرار میشود و جوان و غیرجوان در مواجهه با آن هستند، بدون این که بدانند که ما چگونه به این سخن پاسخ گفتهایم!
در این فضایی که میخواهید تأسیس کنید باید سوالها و پاسخهای جدید خلق شود، همچنین باید جواب نقدهای تکراری مورد غفلت واقع نشده به دفعات و از زبان افراد مختلف و با ادبیات مختلف طرح شود.
بی تعارف میگویم ما بیشتر امام(س) را در قالب فقه دیده ایم چون تخصصمان بیشتر این بوده است، اما با اساتید فلسفه شرق و غرب بنشینید و ببینید که اینان اندیشههای فلسفی او را چگونه فهم کردهاند؟با اساتید جامعهشناسی و علم سیاسی بنشینید و ببینید که اینان چگونه توانستهاند نظام سیاسی مورد نظر امام(س) را در چارچوب روز و با زبانی دیگر تبیین کنند؟ و نیز اساتید سایر رشتهها.
سخن بسیار است و مجال کم.
در پایان خاضعانه از خداوند میخواهم که به همه ما توفیق دهد که در مسیر نشر دینش موفق باشیم.