در سایه هاى غدیر

محمد عبدالغنى حسن
سایه‏ها! این تعبیر از قبیل پاره احساسات شاعرانه یا تمایل عواطف ناشیه از تخیلات نیست. این کلمه از میان پراکندگى‏هاى خیالى و یا از خاطرات یک روح ناتوان ناشى نشده!

این یک حقسقت‏بارزى است که در جبهه حقایق با چهره روشن و واقعیت نمایان است. آرى. سایه‏هاى روح پرور غدیر براى خواننده این کتاب فرح‏بخش و دلنشین است.

شما در نظر خود این معنى را مجسم و تصور کنید: یک مسافر که در دشتى پهنار و بى‏انتها سرگردان گشته باشد و اشعه سوزان آفتاب و گردبادهاى شدید و سهمناک او را بتنگ آورده باشد. در آنهنگامى که از رنج‏بسیار سستى و ناتوانى بر او مستولى شده بناگاه منظره مصفائى توجه او را جلب کند و پس از گاهى چند خود را در یک باغ خرم و زیبا و در زیر سایه درختان سرسبز و طرب‏انگیز به بیند. چقدر لذت بخش است؟ و از یک چنین آسایش و آرامش غیر منتظر تا چه حد شاداب و خوشحال مى‏شود؟

این داستان خواب و خیال نیست، این حقیقت دارد.

براستى هنگامى که بر این دریاچه باصفا و فروزان مى‏گذرم، زمانیکه منظره روشن و حساس «الغدیر» که برانگیزه افکار و متضمن مطالب دلپسند و سخنان شیوا است در برابرم نمایان مى‏شود، و گوهرهاى گرانبهائى را که در اعماق آن مى‏درخشد در دسترس خود مى‏بینم. اذعان مى‏کنم که ادامه تفکر در آنحقایق و دست‏یافتن بر آن ذخایر و دقایق چشم و دل را فروغ مى‏بخشد و اعضاء و جوارح را نیرو مى‏دهد و هر بیننده را بى‏اختیار دچار اعجاب و شگفتى مى‏کند، مانند سیاح و جهان گردى که بآثار و ابنیه‏هائى برخرد نماید که گذشت زمان و مرور قرن‏ها و روزگاران در آن تاثیر نکرده و قوائم و بنیان آن استوار و پابرجا مانده!!

در گردآوردن آن بکار رفته و ضمن بررسى صفحات حساس آن که معادل تعداد روزهاى سال است (۱) مشاهده مى‏شود که عالیترین مرتبه کمال و آراستگى را احراز نموده.

آرى دانشمند بزرگوار و استاد زبردست (عبدالحسین امینى) در آغاز امر ضمن تدوین اولین محصول افکار خود حق داستان غدیر را در حدود وسع و توانایى ادا نموده و نسبت‏براویان حدیث غدیر از صحابه پیغمبر ص و تابعین و طبقات علماء تا این زمان بطور کافى و مستوفى سخن رانده و باین مقدار از استدلال بحدیث – غدیرخم و تحقیق در سند و روایت آن و دلالت آنها بر استوار بودن مقام شامخ ولایت‏براى پیشواى گرامى على ع اعم از آن‏چه که نص حدیث‏بدست آید و یا آیات قرآن کریم که ضمن حدیث از لسان رسول اکرم ص در برابر اصحاب بیان و اعلان شده حق سخن را ادا نموده.

ولى: استاد بزرگوار. پس از ورود در وادى استدلال و تحقیق روایات و سند آنها. توسن همت والاى خود را در این میدان پیش رانده و نسبت‏به بررسى اقوال و مذاهب مختلف و کاوش در حقایق امر پاى اندیشه را از سرحد معمول دیگر نویسندگان فراتر نهاده و با نیروى شگرف خود برهمگان سبقت گرفته.

بلى: رادمرد ارجمند (امینى) در بررسى این امر خطیر در دشوارترین راهها قدم نهاده و تمام زوایاى مسائل مربوط بآنرا با نیروى آهنین و بینش نافذ و عجیب خود از زیر نظر گذرانده و هر چه در این راه پیشروى نموده وسعت دامنه مسیرش بیشتر نمایان گشته و چهره معانى و دقایق حقایق منظره‏هاى زیباترى را باو نشان داده; مانند چهره ماه که هر قدر بیشتر بدان بنگریم زیبائى بیشترى در نظر جلوه‏گر مى‏شود.

اینست که مى‏بینیم. اجزاء این کتاب «الغدیر» تا کنون به نه جزء رسیده (۲) و هزاران صفحه شامل حقایق روشن و مطالب جالب در برابر چشم جلوه‏گر گشته و پیوسته این رشته از بحث تحت ممارست‏بزرگوار و نیروى شکیبائى و پشت کار و عزم خستگى ناپذیرش ادامه خواهد داشت تا آنجا که هدف عالى نویسنده عالیمقام که جز خشنودى حق و دانش و وجدان چیز دیگرى نیست‏بدست آید. و اندیشه سالم و علم و منطق صحیح از آن بهره‏مند و بدان کامیاب گردد.

دانشمند بزرگوار ما (امینى) از جام محبت پیشوائى چون على ع و پیروان او سیراب و سراب و سرخوش گشته و این عشق جاودانى او را بر آن داشته که براى بدست آوردن وسیله قرب به پیشگاه خاندان بزرگ علوى از بذل عزیزترین نیروى روحى و جسمى خود دریغ ننموده و از فروغ دانش و بینش خود حداکثر استفاده را بنماید تا بتواند با این فداکارى بى‏نظیر بتداى مذهب و کیش خود پاسخ‏داده و وظیفه نهایى خود را بانجام برساند.

آرى، آئین دوستى و شیفتگى چنین است. و این چنین دوستى و فداکارى درخور ملامت نیست. زیرا باید باصراحت اذعان نمود که این دانشمند بزرگوار و متتبع در عین محبت‏سرشار و شیفتگى که سراسر وجود او را فرا گرفته. از عصبیت و هواى نفسانى بدور است.

او دانشمندى است که نتیجه دانش اندوزى خود را در راه محبت‏بى‏منتهائى که بعلى(ع) و پیروان او دارد بکار بسته و در عین حال عواطف نفسانى خود را تحت نظام علم و درستى و آراستگى بحث‏هاى مستدل و حساس و متین خود از یاوه و سرکشى بازداشته و این چنین پایدارى در وادى محبت است که درخور ملامت نیست.

آنکس درخور ملامت است که علاقه و محبت‏بشخص یا چیزى او را از مسیر حق و راستى منحرف سازد و اسیر دلخواه و عصبیت‏باطل گردد; و استاد بزرگوار ما (امینى) از این صفت منزه و مبرا است زیرا تمام کوشش او در راه کشف حقیقت و بر افکندن نقاب از چهره مقصود است.

ما در نخستین جزء «الغدیر» مشاهده مى‏کنیم که مؤلف بزرگوار راویان این حدیث را از طبقه پیغمبر ص بترتیب حروف تهجى نام برده که تعداد آنها به یکصد و ده تن بالغ گردیده و همه از بزرگان صحابه پیغمبرند.

این گروه از راویان را از ابى هریره آغاز نموده و به ابى مرازم یعلى بن مره ابن وهب ثقفى پایان داده است.

مؤلف بزرگوار در این رشته مطلب تنها بذکر نام راویان اکتفا نکرده. بلکه کتب و مدارکى را نیز که راویان مذکور حدیث غدیر را ذکر نموده‏اند. آنهم با تعیین خصوصیات هریک از کتب مذکور و تصریح بذکر شماره صفحات آن بیان داشته و باین کیفیت «الغدیر» در نظر خواننده آن بمانند دریائى بى کران نمایان مى‏شود که کتب معتبره در آن چون سیل خروشان جلوه‏گر است.
{mospagebreak}
مانند: اسد الغابه – الاصابه – تهذیب التهذیب – تاریخ خطیب بغدادى – تهذیب الکمال – تاریخ خلفاء سیوطى – البدایه و النهایه ابن کثیر – نخب المناقب – مسند احمد بن حنبل – سنن ابن ماجه – و ده‏ها کتب حدیث و تفسیر و تاریخ که بموجب آنها صحابه پیغمبر ص داستان غدیر را روایت نموده‏اند.

مؤلف بزرگوار و ارجمند بعد از ذکر تابعین پرداخته سپس دیگر دانشمادان و ائمه حدیث و تاریخ و تفسیر را با رعایت ترتیب عصر و زمان هر یک و حتى باذکر تاریخ وفات آنان در هر قرنى پس از قرنى نام برده و این گروه را از ابن دینا رجمحى آغاز و براویان عصر حاضر پایان داده است.

نکته جالب آنکه: داستان غدیرخم از این جهت که از فرط شهرت از جمله حقایق مسلمه و غیر قابل تردید شناخته شده محلى براى جدل باقى نگذارده و بحد اجماع امت اسلامى از اهل سنت و شیعه رسیده است تا آنجا که مطرح انظار صحابه و تبابعین و مورد احتیاج و مبادله سوگند (مناشده) قرار گرفته است.

دانشمند ارجمند این موضوع را نیز ازنظر دور نداشته و فصلى مستقل مبنى بر احتیاجات فیمابین صحابه و تابعین و استدلال و مناشده آنان تشکیل داده و از شخصیت‏هاى بنام نخست‏بذکر احتیاجات فاطمه س دختر پیغمبر ص و امام حسن ع و امام حسین ع و عبدالله بن جعفر پرداخته تا مى‏رسد بعمربن عبدالعزیز و مامون خلیفه عباسى.

و نیز با وصف اینکه این داستان از نظر ثبوت و استوارى سند و صحت و تواتر آن طورى است که نیازى باثبات و تایید آن نیست و مؤلف ارجمند نیز بااینکه خود را بى‏نیاز یافته از اینکه فصلى هم بطور مستقل شامل بیان صحت استاد این حدیث تشکیل دهد. چه این امر چون روشنى روز آشکار و مشهود است و اگر براى اثبات روشنى روز نیازى باقامه دلیل باشد، دیگر هیچ امرى بر مدار ثبوت و وضوح باقى نمى‏ماند.

مع‏الوصف بنا بروش علمى و بمنظور رعایت‏سنن و آداب تالیف و استقامت در مقصود از ص ۲۶۶ و ما بعد آن (۳) سخنان راویان و حافظان سند حدیث را براى مزید کمال نموده. از جمله گفتار ترمذى را از صحیح او نقل نموده که مى‏نگارد: همانا این حدیث نیکو و صحیح است. و حافظ ابن عبدالبر قرطبى بعد از ذکر حدیث مربوط به اجراء مراسم اخوت (بین افراد مسلمین) و دو حدیث دیگر مربوط باعطاء پرچم و مربوط بغدیرخم تصریح نموده که: اینها همه آثار ثابت و مسلم است. و بهمین منوال در این فصل از کتاب خود سخنان حفاظ و راویان را دایر بصحت‏سند غدیر ذکر نموده است.

شگفت آنکه با این کیفیت که داستان غدیر بر حد تواتر و اجماع رسیده بر خلاف چنین اجماعى نسبت‏بآن بعضى از اشخاص نظرات و سخنانى ایراد نموده‏اند:

در این مورد صاحب کتاب «الغدیر» قیافه دوست‏خشمگین را در برابر مخالف بخود گرفته و این قبیل مخالفین را مورد محاکمه قرار داده و در یک فصل مستقل حساسى از کتاب خود ابن حزم اندلسى را که تردید و انکار نسبت‏باین امر محقق را فتح باب کرده محاکمه و دادرسى مى‏نماید.

اگر کتاب «الغدیر» بر مبناى استدلال براى صحت این داستان تدوین شده بود آنچه استاد دانشمند «امینى‏» در این باره از ذکر راویان در طول زمان تاریخ بیان داشته و آن بذل و جهد و سعى بلیغى را که در اثبات معنى حقیقى ولایت‏بکار برده کافى و رسا و جامع بود.

ولى این مؤلف دانشمند با مهارت بى‏نظیر و تسلط کامل خود خواسته از این وادى غدیر، دریاى بیکرانى تشکیل دهد که امواج خروشان و برهم انباشته آن بهر جانب دست‏یافته و از آنمیان محورى بوجود آید که سخنان صریح و تصریحات ملیح پیغمبر عظیم‏الشان ص را که درباره پیشواى گرامى چون على ع صادر شده از هر سو نمایان گردد: و براى تامین این منظور نام ادبا و شعرا را بمیان آورده که در قصائد و منظومه‏هاى خود از داستان غدیر یاد کرده‏اند و با شمیم روح‏پرور و مشک فام نام على ع و سخنان رسول اکرم ص آثار و اشعار خود را آرایش داده‏اند.

اینست که مى‏بینیم: مؤلف آزموده و زبردست «الغدیر» با اولین کاروان از شعرا که از آغاز این داستان یعنى عهد پیغمبر گرامى ص این افتخار و شرف را احراز نموده‏اند همگام شده و بترتیب قرون متوایه این رشته از تاریخ تابناک اسلامى را در قصاید و اشعار ادباى هر قرن جسنجو و غدیریه‏هاى هر قرن را نقل و درج نموده در این مبحث زیبا و شیواى ادبى نیز باین مقدار اکتفا ننموده و بلکه ضمن درج و ثبت اشعار مزبور شرح احوال و هویت‏سرایندگان هر قرن را هم بمعرض استفاده علاقمندان بادب و تاریخ و جویندگان حقایق گذارده و نوابغ شعر و ادب را نیز بدین وسیله شناسانده است.

مضافا برآنچه ذکر شد. بذکر مصادر و معرفى دیوانهائى که قبلا شرح حال شعرا را ثبت و ضبط نموده‏اند پرداخته و این نحو از تذکره خاصه در عصر حاضر بى‏نظیر است;!

من در اینجه نسبت‏بابتکار (الغدیر) در تدوین شرح حال شعرا بترتیبى که ذکر شد گزاف گوئى و مبالغه ننموده‏ام، بلکه عین حقیقت را بیان کرده‏ام.

ملاحظه نمائید: مثلا شرح حال و بیان هویت – کمیت – از شعراى غدیر در قرن دوم اسلامى در جلد دوم «الغدیر» بالغ بر سى صفحه از این کتاب را اشغال نموده که مى‏توان آنرا یک مجموعه ادبى مستقل بنام (کمیت) بحساب آورد.

همچنین در مورد سید حمیرى شاعر شهیر دیگر شصت صفحه از همان مجلد مشتمل شرح حال او است و ضمن آن خصوصیات این شاعر بطورى مورد بررسى قرار گرفته که او را در قرن مزبور در میان اقرانش ممتازشان مى‏دهید، و نیز شرح حال ابن رومى در جلد سوم ضمن بیست و شش صفحه درج گردیده، بقیه شعرا و ادبا در هر قرن نیز بدین منوال قیاس شود.

این بسط کلام در شرح احوال شعرا شگفتى ندارد بلکه منتهاى شگفتى در نیروى شگرف و طاقت فرساى این مؤلف بزرگوار است که در مطالعه دوران زندگى و خصوصیات هریک از این شعرا بکار برده!! چه آنکه تنها در مورد ابن رومى و تنظیم شرح حال و زندگى او، این دانشمند بى‏نظیر، بدهها کتب قدیم و جدید مراجعه و حتى نوادر مطالب و تطورات گوناگون هریک را از مصادرى استخراج نموده که بسیارى از ارباب دانش و اهل تتبع بر آن مصادر وقوف نداشته‏اند:

بالاخره باید اذعان نمود که حتى یک کتاب از کتبى که شامل ذکر نام و نشانى ابن رومى و متضمن بیان حالات او از زشت و زیبا و نیک و بد بوده از نظر نافذ و دست تتبع تواناى او دور و مستور نمانده حتى مقاله استاد عباس محمود عقاد مندرج در مجله «الهدى‏» منطبعه در عراق که متضمن قسمتى مربوط بشاعر نامبرده بوده مورد بررسى مؤلف بزرگوار (الغدیر) واقع شده و ما با توجه باین مقدار از تتبع و احاطه مؤلف «الغدیر» است که بطور محقق و با ایمان کامل باید اقرار و اذعان کنیم که این پایه و مرتبه از تسلط و احاطه براى کسب میسر نیست. جز آنکه نیروى خاصى با موهبت مخصوص از طرف خداوند توانا باو اعطا شده باشد مه تا این اندازه برموز و دقایق هر امر واقف و مطلع گردد. بسى عبرت انگیز است!!!

مثلا در مورد ابى تمام شاعر که در جلد دوم «الغدیر» شرح حال او درج گردیده نام بیست و هفت تن از افراد مشهور که بر دیوان حماسه او شرح نوشته‏اند ذکر شده که از ابوعبدالله محمدبن قاسم شروع و بمرحوم شیخ سید بن على مرتضى که از رجال علم و ادب زمان ما بوده منتهى مى‏شود. و در مورد ذکر مؤلفین اخبار مربوط بابى تمام مذکور دهها از مؤلفین را نام مى‏برد که از ابوالفضل احمد ابى طاهر (در قرن سوم هجرى میزیسته) شروع و بدکتر عمر فروخ که از نویسندگان زمان‏ما است منتهى مى‏گردد.

تا اینجا که درباره «الغدیر» بیان گردید نتیجه یک بررسى اجمالى است که با شتاب و در عین گرفتارى بمشاغل و حوادث زمان توانسته‏ام بدان دست‏یابم و امعان نظز بیشتر و دقت در تمام محتویات آن و اظهار نظر درباره آن برایم مقدور نبوده و استاد بزرگوار، عبدالحسین امینى سزاوار است که دوست‏سنى مصرى خود را در قبال این قصور و عجز مورد عفو و اغماض قرار دهند و بر نارسائى او خورده‏گیرى ننمایند و از خداى متعال مسئلت مى‏نمایم که از این چشمه زلال «الغدیر» یک صفاى معنوى بین اهل سنت و شیعه از طریق برادرى اسلامى پدید آورد تا با وحدت و یگانگى بتوانند یک امت متحد و یک بناى استوار و زوال ناپذیر براى زندگى توام با آزادى و شرف تشکیل دهند و روز افزون عزت اسلامیان و ارجمندى مقام آنان در جهان تامین گردد و خداى متعال آن دانشمند بزرگوار را در این راه مقدس توفیق عنایت فرماید.

پى‏نوشتها :
۱- شماره صفحات جلد اول در چاپ نخست ۳۶۵ است ولى چاپ دوم بالغ بر ۴۱۰ صحفه مى‏باشد.
۲- تا تاریخ تنظیم این مقاله چنین بوده ولى اکنون جلد یازدهم آن نیز منتشر شده و مجلات بعدى آن نیز در دست تهیه است.
۳- این شمار صفحه مربوط به چاپ اول است و در چاپ دوم ص ۲۹۴ است.

 

ماهنامه موعود شماره ۷

همچنین ببینید

خصایص خلیفه الله

خصایص خلیفه الله

ولایت اوصیا و خلفای دوازده‌گانه حضرت خاتم الانبیا(ص)، ولایت_مطلقه_کلیه الهی است و به دلیل عدم …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *