دنیوی گری قربة الی الله

82f00fc80b52b288a382fcaf1c6cf353 - دنیوی گری  قربة الی الله

سال‌ها پیش از این، آن ایّام که ما جوان بودیم و جلوه‌های شهر فرنگ، چشم همه را سخت خیره کرده بود، برخی متدّینان که می‌دیدند جلوه‌های تمدّن و آداب فرنگی، چون رقیبی جوان همه را فریفته خود می‌سازد و رقیب شرقی را از میدان به در می‌کند. با دستاوردهای علمی و تکنیکی‌اش، به یک باره دین را از صحنه حیات مؤمنانه خارج کرده و جمله جوانان را مبتلای فسق و فجور خواهد می‌سازد، با هول و هراس آستین بالا زده، با درد و داغی که در سینه داشتند…

 

سال‌ها پیش از این، آن ایّام که ما جوان بودیم و جلوه‌های شهر فرنگ، چشم همه را سخت خیره کرده بود، برخی متدّینان که می‌دیدند جلوه‌های تمدّن و آداب فرنگی، چون رقیبی جوان همه را فریفته خود می‌سازد و رقیب شرقی را از میدان به در می‌کند. با دستاوردهای علمی و تکنیکی‌اش، به یک باره دین را از صحنه حیات مؤمنانه خارج کرده و جمله جوانان را مبتلای فسق و فجور خواهد می‌سازد، با هول و هراس آستین بالا زده، با درد و داغی که در سینه داشتند؛ به امید مصونیت‌بخشی به جوانان مسلمان و آشتی دادن آنان با دین، همه سعی خویش را مصروف ارائه تفسیری نوین و امروزی و علمی از دین و آیات کتاب آسمانی کردند.
به جز این گروه، جماعتی تحصیل کرده و از فرنگ برگشته نیز به دلیل شیفتگی در برابر علوم جدید غربی، به اتّکای اصول و مبادی این علوم، در کار تفسیر آیات «قرآن» و آموزه‌های دینی وارد شدند.
از اینجا، بابی نو در تفسیر دین و احکام دینی گشوده شد که بعدها به «تفسیر علمی از قرآن» شهرت یافت.
این مفسّران عصر جدید، امید داشتند با اتّخاذ این شیوه تفسیری، نه تنها باعث افزایش اشتیاق به دین و ازدیاد ایمان جوانان شوند و آنان را از تندباد تبعات سوء انتشار فرهنگ غربی مصونیّت بخشند؛ بلکه در جلب نظر غربیان به اسلام و قرآن نیز مؤثّر افتند.
بخش مهمّی از اهتمام این دو گروه، مصروف «اثبات حقّانیت قرآن و اسلام» با حجّت و ملاک قواعد علم جدید برای مخاطبان می‌شد و بخشی دیگر مصروف اظهار به روز و مدرن بودن این منابع کهن دینی واسپس هزار و اندی سال و اثبات اعجاز بودن این آیات قرآنی می‌گردید.
مفسّران جدید، با اصالت بخشیدن به دستاوردهای علم جدید و فصل الخطاب فرض کردن قواعد و نتایج آن، از نیروی جاذبه زمین، اسرار خلقت انسان، حرکت خورشید و ستارگان و آمد و شد فصل‌ها می‌گفتند، خواص و تأثیرات وضو و نماز و روزه را بر سلول‌های پوست و قلب و معده را برمی‌شمردند و با ذکر دلایل و شواهد علمی مدرن، ردّ و نشان آن همه را در میان آیات قرآن جست‌وجو کرده و بدان‌ها اشاره می‌کردند تا بدین ترتیب از قرآن به عنوان اثری پیشتاز در علم جدید یاد کرده باشند.
گاه این تفاسیر جدید، پای را از میدان تماشای جهان فیزیکی فراتر نهاده، وارد میدان احکام دینی و حکمت جعل احکام شرعی از سوی خداوند و شارع مقدّس می‌شدند و با ذکر شواهد علمی از تأثیرات منفی شراب، موسیقی، گوشت خوک و … بر انسان به زعم خویش پرده از راز اعلام حرمت شرب خمر و غنا از سوی شارع مقدّس برمی‌افکندند.
در واقع جمعی از این متتبّعان علوم قرآنی، خود را در هیئت «مدافع دین» در برابر حملات ماتریالیست‌ها می‌دیدند و دفاع علمی از کتاب آسمانی و احکام اسلامی را مانعی در برابر این هجمه می‌شناختند و جمعی دیگر، سعی در به روز و مدرن جلوه دادن دین و پوشیدن احساس انفعال و خود کم‌بینی و عقب‌ماندگی موهوم مؤمنان در برابر روشنفکران داشتند.
در جهان اسلام، «مصر» در این زمینه پیشتاز بود، بعد از ورود سیّد جمال الدّین اسدآبادی در سال ۱۳۱۵ ه‍ .ق. به این کشور و تربیت شاگردانی همچون عبده این رویکرد جدید و مدرن به قرآن اتّفاق افتاد. تفسیر «جواهر القرآن» طنطاوی یکی از این آثار تفسیری بود که در سال ۱۳۵۸ ه‍ .ق. عرضه شد. جز این، نزدیکی مصر به کشورهای اروپایی و رفت و آمد روشنفکران مسلمان مصری به اروپا برای تحصیل و فراگیری علم و تکنیک غربی، در پیشتازی روشنفکران این کشور در ارائه تفاسیر علمی از قرآن و دین مؤثّر افتاد.
در سایر کشورهای اسلامی نیز پژوهشگران و مفسّرانی با استخدام معارف علمی، سعی در انطباق آیات قرآنی با علوم تجربی کردند و هر یک اثری مستقل را عرضه داشتند.
در «هند» سر احمد خان هندی (۱۸۱۷ م.)، سیّد امیرعلی (۱۲۶۵ ه‍ .ق.)، در «پاکستان» ابوالعلاء مودودی و بالأخره در «ایران»، مرحوم مهندس مهدی بازرگان، یدالله نیازمند شیرازی و دکتر سیّد رضا پاک‌نژاد خود را در این عرصه آزموده و آثاری را ارائه کردند.
پیدایش مکتب‌های الحادی و ضدّ دینی، مانند مارکسیسم که با استفاده از ضعف بنیادهای دینی مسیحیان، سعی در مخدوش کردن بنیادهای نظری دینی و بینش مذهبی داشتند، در رشد و نضج این جریان تفسیری در جهان اسلام بی‌تأثیر نبود.
این مکاتب مادّه‌گرا از دین به عنوان «افیون جامعه» یاد می‌کردند.
دکتر موریس بوکای فرانسوی نیز اثری با همین موضوع و مضمون را با عنوان «تورات، انجیل، قرآن و علم» منتشر ساخت.
برخی آثار مرحوم مهندس مهدی بازرگان، همچون «مطهّرات در اسلام» و کتاب «اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی»، اثر یدالله نیازمند شیرازی که به ترتیب در سال‌های ۱۳۲۲ و ۱۳۲۷ ه‍ .ش. منتشر شدند و اثر مشهور «اوّلین دانشگاه و آخرین پیامبر» اثر مرحوم دکتر سیّد رضا پاک‌نژاد و بالأخره بخش‌هایی از تفسیر مرحوم محمود طالقانی را در زمره این آثار، یعنی تفسیری علمی‌بر آیات قرآنی و احکام اسلامی می‌توان شناسایی کرد.
به علّامه سیّد هبـ[ الدّین شهرستانی در «عراق» نیز می‌توان اشاره کرد. وی کتاب «بصائر جغرافیه» و «اسلام و هیئت» را عرضه کرده است و همچنین رشید رشدی بغدادی را در این زمره می‌توان شناخت.
به زعم مفسّران علمی، انطباق آیات قرآن با علوم تجربی مدرن، گاه به این دلیل صورت می‌پذیرفت که امید داشتند از این طریق، حقّانیت قرآن و صحّت مطالب آن برای مخاطبان به اثبات برسد.
بی‌شک اشارات قرآن به پدیده‌های فلکی، همچون ستاره‌ها، آسمان‌ها، گردش افلاک و … و دعوت وحی برای سیر در آیات و آفاق، در تحریض و تشویق این مفسّران برای انطباق آیات قرآن با علوم تجربی «پوزیتیویستی»۱ بی‌تأثیر نبوده است. در واقع مطابق قاعده‌ای نانوشته، این مفسّران با عینک علوم مدرن تجربی به تماشای ساحت‌های فراخ و بیکران آیات وحی مشغول آمده و حصه‌هایی را برداشت می‌کردند و آن همه را مبنا و مبدأ شناسایی و اعلام حکم غایی درباره آیات قرآنی و احکام اسلامی قرار می‌دادند.
روشنفکران جوامع اسلامی، با مشاهده پیشرفت مادّی زندگی ساکنان «اروپا» و تغییر صورت تاریخی حیات تمدّنی آنها، بر سر دو راهی جهان مدرن غربی و سنّت‌گرایی مرسوم و رایج در جوامع شرقی به وادی تفسیر پوزیتیویستی از قرآن، دین و احکام شرعی غلطیدند؛ در حالی که درباره ساختار فرهنگی و نظری جهان مدرن غفلت داشتند.
آنان به امید دست‌یابی به جامعه‌ای مدرن، به سبک اروپا امّا متشرّع و دیندار، سر در پی جبران مافات و عقب‌ماندگی از قافله تمدّن گذاشته بودند.
آنان قبل از پرسش از بنیادهای نظری و زمینه‌های تحوّل تاریخی و فکری غرب جدید و پیش از کشف راز واماندگی عارض شده بر شرق اسلامی‌با شتاب و ظاهربینی به راه افتادند.
طنطاوی که خود از مهم‌ترین مفسّران علمی قرآن و پیشگام این قافله بود، تفسیر خود را با این هدف تدوین کرد تا بتواند با ارائه مطالب علمی، سطح آگاهی علمی جامعه خود را بالا برده و عقب افتادگی تمدّنی آنها را جبران نماید.
ابتدا این‌گونه تفسیرنویسی، در گستره آیاتی از قرآن اتّفاق افتاد که ناظر بر نشانه‌ها و رخدادهای جهان طبیعی و فیزیکی بود؛ لیکن به مرور زمان این نوع نگرش پا فراتر نهاد و به میادین دیگری همچون مناسبات و معاملات اجتماعی، سیاسی وارد آمد و سکولاریزه و دنیوی کردن مفاهیم دینی را در جهات مختلف سبب شد.
برای آشنایی بیشتر، نمونه‌هایی از این‌گونه تفاسیر سکولاریستی و پوزیتیویستی تجربه‌گرایانه ارائه شده درباره مفاهیم قرآنی را عرض می‌کنم:
* آیه ۸۲ از سوره نمل «وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّهً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ؛ و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد، جنبنده‏ای را از زمین برای آنان بیرون می‏آوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانه‏های ما یقین نداشتند.» این مفسّران، منظور آیه از کلمه «دابّه» را ماهواره دانسته‌اند؛
* در تفسیر آیات ۸ و ۹ از سوره معارج «یَوْمَ تَکُونُ السَّمَاء کَالْمُهْلِ» و «وَتَکُونُ الْجِبَالُ کَالْعِهْنِ» مفسّر از آن روز سخت تکان دهنده آسمان و زمین، به عنوان روزی که هواپیماهای جنگنده با ابزارهای جنگی مخرّب و آتش‌زا و اتمی در آسمان پدیدار شده و همه جا را به آتش می‌کشند، یاد می‌کند.
* در تفسیر «آیه ۳ از سوره فجر»، معنی و مفهوم «والشّفع و الوتر» را الکترون، نوترون و پروتون دانسته‌اند؛
* در تفسیر «فجّرت» و «سجّرت» در آیات سوره انفطار، مراد از فجّرت و سجّرت را انفجار اتم‌های آب دانسته‌اند؛
* در تفسیر «تسبیح» در آیه «نحن نسبّح بحمدک» منظور از «تسبیح» را چنین بیان کرده‌اند:
«ما به شنا وامی‌داریم به حمد تو.»
رویکرد سکولاریستی به معنی دنیوی‌گری، ناظر بر این معنی از واژه است که: روشنفکران سکولار غربی، همّت خود را مصروف آن کردند تا جمله مناسبات و آموزه‌های جاری در میان مردم را بر داده‌های علمی مدرن استوار ساخته و از قوانین و آموزه‌های دینی کناره‌گیری نمایند.
اگرچه در وجهی امروزه در گفت‌وگوهای سیاسی، اجتماعی از سکولاریسم تنها «جداانگاری دین از دنیا» را مراد می‌کنند و سکولار secular را فردی می‌نامند که به امور معنوی و مذهبی در مناسبات اجتماعی و سیاسی علاقه نشان نمی‌دهد؛ لیکن در فرهنگ «آکسفورد» از secularism به عنوان:
اعتقاد به اینکه قوانین، آموزش و امور اجتماعی باید بیش از آنکه بر مذهب استوار باشد، بر داده‌های علمی‌بنا گردد، یاد شده است.
به هر روی از سکولاریسم، به عنوان یک مرام یا ایدئولوژی یاد می‌شود که بعد از رنسانس پدید آمد و از فرزندان نهضت روشنگری Enlightenment است و به معنای دنیاگرایی، بی‌دینی، بی‌خدایی، اعراض از دین و نوعی احساس استغنا و بی‌نیازی از دین کردن است. سکولاریسم اساساً از جنس و سنخ فکر و معرفت است!۲
مفسّران مسلمان در اثر ابتلاء به غرب‌زدگی، بی‌فکر و ذکر و به قصد قربت؟! سکولاریسم و دنیوی‌گری را به ساحت تفاسیر دینی کشیدند. بی‌آنکه متذکّر این معنا باشند که مقصد سکولاریسم، عقل غیردینی است و اگرچه ضدّ دینی نیست، دین هم نیست.
این گونه تفسیر، مخالفانی هم داشت، مانند: آقای شاطبی، دکتر ذهبی، شیخ محمّد شلتوت. اینان قرآن را «کتاب هدایت» و راهنمای مسیر کمال می‌شناختند و نه کتابی برای بیان مسائل صرفاً علمی تجربی.
بی‌تردید موضوع «مقصد و غایت»، همچون «مبدأ» در دو دستگاه نظری دینی و نیست‌انگارانه غربی، واحد نبوده و لاجرم ناظر بر مشی و رفتاری واحد در عرصه هستی نیز نخواهد بود.
اگرچه به مرور زمان و طیّ دهه‌های اخیر، این گونه تفاسیر دچار افت اعتبار شده است؛ لیکن ورود برخی جوامع مسلمان به ساحت مناسبات و معاملات اجتماعی، سیاسی و تجربه‌ مدیریت مناسبات کلان برای ساماندهی معاملات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجب بوده تا نکات افتراق دو رویکرد دنیاگرایانه سکولاریستی و نگرش دینی، بیش از پیش آشکار شود.
در عصر ما که تحوّلات سیاسی، اجتماعی با رویکرد دینی در صورت نهضت‌های اجتماعی نمودار می‌شود؛ مسلمانان به شوق تجربه تمام عیار جهان پیشرفته و عرض اندام در برابر جهان مدرن اروپایی و استعماری با شتاب بیشتری سر در پی انطباق دادن دریافت‌های وحیانی با صورت‌های فرهنگی و تمدّنی جهان مدرن می‌گذارند. همین امر باعث بوده تا مسلمانان، پیش از تأمّل جدّی درباره مبانی نظری و مبادی دو حوزه علوم دینی و علوم جدید غربی، سعی خویش را مصروف جستن راهی میانبر کنند و با نزدیک‌سازی دو جریان فکری و فرهنگی دینی و غربی، ضمن برخورداری از تمامی صورت‌ها و ساحت‌های حوزه فکری، فرهنگی و تمدّنی غربی، در چارچوب اخلاق دینی و اسلامی نیز بمانند. از همین جا، جریانی که از عصر سیّد جمال الدّین اسدآبادی شروع شده و در هیئت تفسیر علمی و پوزیتیویستی از دین و قرآن نمودار شده بود، جوانه زده و تجدید حیات پیدا کرده است.
طیّ قریب به هشتاد سالی که از عمر «تفسیر علمی قرآن در عصر حاضر» می‌گذرد، منتقدان این روش، ایرادات زیادی را بر این شیوه تفسیری وارد ساخته‌اند که به اجمال موارد زیر قابل اشاره‌اند:
۱. منتقدان معتقدند، قرآن اساساً کتاب هدایت است و راهنمایی به سوی کمال و نه دائر\ المعارفی مملوّ از آگاهی‌ها و اطّلاعات علمی، چنان‌که مفسّران نوین سعی در اثبات آن دارند؛
۲. آنان اعلام می‌دارند که «علم» جدید، گزارشی متغیّر از طبیعت است و به همین دلیل به مرور زمان دچار افت اعتبار می‌شود و ارائه تفسیری دنیوی از آیات وحیانی ـ با بروز تغییرات ـ نظریّه دینی را مخدوش می‌سازد؛
۳. آنان این گونه تفسیرها را موجب تحمیل نظریّات و مفروضات غیر متقن بر قرآن می‌شناسند؛
۴. منتقدان معتقدند که این دست از مفسّران، آیات موافق و مخالف خود را برای اثبات برداشت خود تأویل می‌کنند؛
۵. منتقدان، این تفاسیر را به نوعی باعث تطبیق نظریّه‌های ثابت نشده علمی‌بر قرآن می‌شناسند؛ در حالی که در تطبیق مطالب علمی‌بر قرآن باید تنها به حقایق ثابت شده علمی اکتفا کرد و از نظریّه‌های محتمل و ثابت نشده که ممکن است بعداً خلاف آن ثابت شود یا رد گردد، پرهیز شود تا تفسیر قرآن با فراز و فرود علم، به فراز و فرود مبتلا نشود؛
۶. دیگر آنکه این منتقدان، تفاسیری این‌چنین را حاصل برخورد گزینشی با علم یا با قرآن می‌دانند و معتقدند دخل و تصرّف در مضامین آیات و کم و کاست کردن آنها، برای انطباق دادنشان با دیدگاه علمی سکولار در نهایت، به برخورد گزینشی می‌انجامد.
در مقابل، گروه دیگری هم هستند که به نوعی سعی در وجاهت بخشیدن به این گونه تفاسیر پوزیتیویستی از قرآن و احکام دینی دارند.
آنچه که بیش از همه در این مباحث، به رغم همه اهمّیت و جایگاهش مغفول مانده، پرسش است.
روشنفکران متجدّد، مجذوب حوزه تمدّنی و دستاوردهای علم مدرن بودند و جست‌وجوی محمل‌های دینی و مستندات شرعی برای تأیید و تصدیق غرب در حوزه‌های نظری و فرهنگی‌اش، آنان را در شنا در دریای تمدّن مدرن و تکنولوژیک و برخورداری بی‌مانع و رادع و حصر از دستاوردش یاری می‌داد. از این مسیر، آنان مبتلای نوعی «سکولاریزه کردن دین و احکام دینی» شدند، بر شدّت غرب‌زدگی چند وجهی مسلمانان افزودند و مانع از «پرسش جدّی» از «مبادی و مبانی» فرهنگ و تمدّن غربی شدند.
این واقعه باعث شد تا امر مقدّس تجدید حیات فرهنگی جهان اسلام، به تأخیر افتاده و سیر و سفر ذیل تاریخ غربی و انفعال به درازا کشیده شود.
چنان‌که در کتاب «پرسش از غرب»۳ جهان اسلام ضرورتاً متذکّر شده‌ام، می‌بایست از روزهای آغازین تعامل و آشنایی با حوزه تمدّنی غربی، ابتدا به پرسش می‌کرد؛ لیکن جلوداری روشنفکران متجّدد در مناسبات اجتماعی، مانع از این پرسش شد و لاجرم فرو غلتیدن در غرب‌زدگی چند وجهی را روزی مقدّر ساکنان شرق اسلامی‌کرد.
متأسّفانه طیّ سی سال گذشته نیز به رغم فراهم شدن زمینه‌های «تحوّل و انقلاب فرهنگی» در ایران اسلامی، مجموعه‌ای از غفلت‌ها و ندانم‌کاری‌ها، مجال «پرسش از غرب» را از بین برد و موضوع «انقلاب و تحوّل فرهنگی» را به تعویق انداخت.
اینک که در آستانه فروپاشی تمام عیار حوزه فرهنگی و تمدّنی غربی و سر رسیدن تاریخ آن، «زنگ تاریخ» جدید به نام دین و به نام امام مهدی موعود، ارواحنا له الفداء، به صدا در آمده و از ضرورت توجّه به موضوع «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» سخن به میان آمده، متذکّر می‌شویم که:
۱. بخت و وقت تاریخ و تفکّر غربی که موجد مدرنیته (پیشرفت و توسعه) بود، سال‌هاست که سر آمده و غرب در سراشیبی انحطاط و اضمحلال، ناگزیر به تسلیم شدن در آستانه تاریخ جدید دینی است. سال‌ها پیش از این بسیاری از متفکّران غربی صدای زنگ آن را شنیده و آن را اعلام کردند و پس از آنان، حتّی مردان سیاسی و نظامی غرب هم آن را شنیده‌اند. جمله یورش‌های وحشیانه ائتلاف صلیب و صهیون به شرق اسلامی، ناظر بر همین آگاهی است؛
۲. تمامی مبادی و مبانی حوزه فرهنگی و تمدّنی دینی، مندرج در منابع کهن وحیانی و روایی است و عالمان و متفکّران مسلمان و به ویژه ایرانیان طیّ شش قرن پس از ظهور اسلام، پهنه‌هایی وسیعی از حوزه‌های فرهنگی و تمدّنی را با مراجعه به آن مبادی و مبانی پیموده‌اند.
مطالعه متفکّرانه همراه با تذکّر درباره تاریخ رفته و تاریخ فردا مجال نسبت یافتن با تحوّل عظیم فرارو و آمادگی برای استقبال از آن را فراهم می‌آورد؛
۳. همواره و طیّ همه سال‌های گذشته بر جهان اسلام (از قرن سیزدهم هجری قمری تاکنون)، یکی از بزرگ‌ترین عوامل انفعال شرق اسلامی در برابر غرب مدرن دیدار شرق در آینه غرب بوده است. عموم روشنفکران متجدّد و حتّی مذهبی‌ها، شرق اسلامی را در آینه غرب دیدار کرده‌اند. از همین رو، همواره حوزه فرهنگی و تمدّنی خود را «ذیل تاریخ غربی» تعریف کرده و لاجرم در وضعی انفعالی در حاشیه فرهنگ و تمدّن غربی و به صورت طفیلی به سر برده‌اند. در وقت گفت‌وگو از این «الگو» می‌بایست متذکّر این عادت معتاد صد و اندی ساله بود؛
۴. مدرنتیه، ‌ بی‌مبنا نیست و شراکت تام در تاریخ مدرن نیز بدون شناسایی مبانی و مبادی مدرنتیه و تجربه مقدّمات و شرط ضروری آن متعذّر است. از این روست که عرض می‌کنم احیای صرف صورت‌های تاریخی فرهنگ و تمدّن اسلامی‌بدون نظر به مبانی و مبادی آن، همان اندازه ره به بیراهه سپردن است که «وام ستاندن صورت تاریخ فرهنگ و تمدّن غربی» بدون تذکّر درباره مبانی و مقدّماتش. ماجرایی که در اثر غفلت بر جمله ساکنان شرق اسلامی رفته است.
اگر بنا بود با خرید محصولات جهان مدرن و مدرن‌سازی شهر و کوی و برزن، قومی واجد همه مقدّمات لازم برای پیوستن به جهان مدرن شود و خالق و صاحب تکنولوژی، «عربستان سعودی» و «ترکیه» پیش‌تر از همه به اردوگاه غرب مدرن پیوسته بودند. به همان سان که آذین بستن گوشه گوشه شهر با شعائر اسلامی و احیای سفره‌خانه‌ها و … هیچ قومی از میان اقوام مسلمان را واجد تمدّن و فرهنگ اسلامی نساخته است؛
۵. آنچه که می‌تواند موقعیّت ما را معلوم و در «وضع‌گیری» و «نحوه رفتن» در عرصه زمین یاری دهد، تذکّر درباره «تاریخ فردا» است.
«تحقّق فردا» در گرو فرود «وقت و بختی» است که نوید فرا رسیدنش داده شده و طلایه‌های آن از دوردست آشکار شده است.
همسویی و هم افقی با این تاریخ، قرار گرفتن در نسیمی است که وزیدن گرفته و چون نسیم شرقی همه کرختی و انجماد «زمستان مدرنتیه» را در گرمای خورشیدی که طلوع می‌کند، از بین می‌برد. ان‌شاءالله
السّلام علی ربیع الأنام و نضره الایّام
والسّلام

 

پی‌نوشت‌ها:
۱. positicism مکتب تجربه‌گرای افراطی که اساس آن را اکتفا به داده‌های بی‌واسطه حواس تشکیل می‌دهد. این مکتب نقطه مقابل ایده‌آلیسم به شمار می‌رود. به نظر فیلسوفان تجربه‌گرا، حواسّ انسان یگانه منبع شناخت است.
۲. فصلنامه قبسات، دکتر همایون همّتی، سال اوّل، ش ۱، ص ۹۲.
۳. اثر نگارنده از مجموعه منشورات دفتر نشر «هلال».

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *