شکوفه امامت بر شاخسار نبوت

قسمت اول

 
شت از روى دلاراى على جلوه گر در جهان خداى على چون ز احسان اوست زنده جهان باد جان جهان فداى على

«سپاس خدایى را که سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگران شمردن نعمتهاى او ندانند» (۱)

ذیحجه ماه خداست، ماه کعبه، ماه عرفات و مشعر و منى و ماه غدیر ماه خلافت و ولایت.

گرچه دفتر نبوت خاتم انبیاء در ذیحجه بسته شد، اما با گشوده شدن دفتر غدیر برگهاى رنگین و زندگى بخش امامت و ولایت بر بندگان خدا گشوده شد تا انوار حقیقت در پناه آن جسم و جان مسلمین را روشنى و صفا بخشد.

مژده فتح و پیروزى به هنگام نزول سوره «اذاجاء نصرالله و الفتح » دلهاى درمانده را جلا داد و گردهاى رخوت و یاس را فرو ریخت. اما، این نوید درخود اندوه سفرى غمبار در دل داشت خبرى که تنها رسول خدا از آن آگاه بود. اندوه رحلت خاتم همه انبیاء الهى. سفر بزرگ پیشواى جهان اسلام. اینک مسلمین، کاروانى بزرگ بودند که در میانه راه کاروانسالار خود را از دست مى دادند. چه مى بایستى کرد؟ بیابان بى انتها و کمینگاههاى پر خطر، حضور قافله سالارى را مى طلبد تا او را به سلامت از بلا برهاند و در منزل مقصود فرود آرد.

سؤالى بزرگ براى همگان پیش آمد: کیست آنکه شایسته کاروانسالارى این قافله بزرگ است؟

آنچه على در سى وسه سال از حیات خویش نشان داده بود، تمامیت شایستگى او را براى پیشوایى نمایان مى ساخت.

پیوستگى تنگاتنگ على با عالم معنا بسان پیوستگى و انس او با نبى اکرم صلوات الله علیه بود. همانگونه که مى فرمود: «در آن روز که تنها یک خانه اسلامى وجود داشت که پیغمبر، صل الله علیه وآله، و خدیجه در آن سکنى داشتند و من سوم آنها بودم.

و فرمود: «من نور وحى و رسالت را مى دیدم و بوى نبوت را استشمام مى کردم و ناله شیطان را در آن هنگام که وحى بر رسول خدا نازل شد، مى شنیدم: گفتم یا رسول الله! این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است که از پیروى مردم مایوس شده است.

تو مى شنوى آنچه را من مى شنوم و مى بینم، فقط، تو پیغمبر نیستى ولى وزیر منى »

رابطه فکرى او با پیامبر در حدى بود که خود مى فرماید: وقتى من سؤال مى کردم حضرت پاسخ مى داد و وقتى اکت بودم او شروع مى کرد و هیچ مساله اى براى من بوجود نیامد مگر اینکه از پیامبر در مورد آن سؤال کردم و جواب وى را حفظ نمودم.

از این رو به تعبیرى مى توان گفت: «على خود محمد(ص) دیگرى بود» که در معرکه هاى خونین نبرد با شمشیر صفوف دشمنان مى شکافت و در همان حال از رنجى که بر زنى یهودى رفته بود مى گریست.

در آخرین ایامى که خورشید عمر بنى مرسل به غروب مى نشست خطاب آمد: اى رسول! آنچه را از جانب خداوند متعال به تو نازل شده ابلاغ کن که اگر ابلاغ نکنى، تبلیغ رسالت نکرده اى و وظیفه پیامبرى انجام نداده اى. همانا خداوند ترا از شر مردمان حراست مى کند. (۳)

این فرمان چنان پیامبر را که سران قبایل عرب را مى شناخت و از ریشه هاى عصبیت قبیله اى آنان بخوبى آگاه بود، یارى داد و همه سایه هاى تردید و نگرانى را از ئى دور ساخت.

از جاى جاى این آیات بخوبى نمودار است که خداوند پیامبر را مطمئن مى ساخت که از گفتگوى نابخردان اندیشه نکند.

هیجدهم ذیحجه فرارسید، همه کاروانیان دیار کعبه در گلوگاه غدیر جمع بودند، فرصتى مغتنم و مکانى درخور بود.

پیامبر، فرمان توقف داد، بر منبرى از سنگ و خاک رفت و فرمود:

«آیا شهادت مى دهید که معبودى جز خدا نیست؟ و اینکه محمد رسول خداست؟ بهشت و جهنم حق است؟ یامت خواهد آمد و شکى در آن نیست؟ جمعیت یکپارچه و یکصدا تصدیق کردند.

«اى مردم! خداوند مولاى من است و من مولاى مؤمنین هستم و ولایت من بر مؤمنین بیشتر از خود آنهاست »

سپس بازوى على را گرفت و اعلام فرمود:

«من کنت مولاه فهذا على مولاه. اللهم وال من والاه و عادمن عاداه والنصر من نصره واخذل من خذله »

هرکس که من مولاى او هستم، على نیز مولاى اوست. خدایا! دوست بدار هرکه على را دوست دارد و دشمنى کن با آنکه با على دشمنى کند. خدایا! یارى کن آنکه على را یارى کند و خوار کن آنکه على را خوار کند.

با این معرفى حیات اسلام در بستر اصیل و واقعى خود تضمین شد و خداوند نیز با نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا» (۴) بر این انتخاب مهر تایید زد و مشخص شد که اتمام نبوت تنها با استمرار امامت معنى مى گیرد که فلسفه اکمال دین و سر غدیر است.


پى نوشتها

۱- نهج البلاغه، خطبه اول، دکتر شهیدى
۲-نصر/۱
۳- سوره مائده/آیه ۱۷
همان آیه ۳

 

ماهنامه موعود شماره ۷

همچنین ببینید

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *