عبدالجبار شراره
مترجم:مصطفى شفیعى
شهیدصدر درباره روش موافقان متذکر این نکته است که آنان براى اثبات نظر خود از دو روش استفاده کردهاند:
۱. روش روایى:
کسانى که در گذشته و حال درباره حضرت «مهدى» مطلب نوشتهاند بسیارند.برخى کتابىمستقل نگاشته و برخى یک فصل یا چند فصل کتاب خود را به آن اختصاص دادهاند.
«عبدالمحسن عباد» در پژوهش خود در مجله «الجامعهالاسلامیه» که در مدینه منوره منتشر مىشود بیش از ده تن از مؤلفان بزرگ اهل سنت را در این زمینه بر مىشمارد از جمله: «حافظابونعیم»، «سیوطى»، «حافظ ابن کثیر»، «على متقى هندى» صاحب کتاب «کنزالعمال»، «ابن حجر مکى» در کتاب «القول المختصر فىعلامات المهدى المنتظر»، «مریمبن یوسف حنبلى» در کتاب «فوائد الفکر فى ظهورالمهدىالمنتظر»، «قاضىمحمد ابنعلىشوکانى» در کتاب «التوضیح فى تواتر ماجاء فىالمهدى المنتظر والدجال والمسیح» و دیگران.
همچنیندرمیان شیعیان دههاکتاب و رساله در گذشته و حال انتشار یافته است. از جمله کتابهاى جدید چنین است: «منتخبالاثر فىالامام الثانىعشر» از «شیخ لطفالله صافى گلپایگانى»، «الزام الناصب فى اثبات الحجه الغائب» از شیخ على یزدى حائرى، «المهدىالموعود المنتظرعند علماءاهلالسنهوالامامیه» از «شیخ نجم الدین عسکرى» از انتشارات موسسه امام مهدى – تهران و «الامام المهدى» از «على محمد على دخیل» چاپ بیروت، که کتابى بسیار جالب است.
این دسته از عالمان در برابر منکرانبیشتربه ادلهنقلىتکیهکرده و صحت احادیث مهدى را از طریق اهل سنت و شیعه، (۱) اثبات کردهاند و همچنین تعدد طرق روایت و کثرت راویان از صحابه و تابعین و تابعین تابعین (از همه فرقهها و مذاهب اسلامى) را یادآور شدهاند.
«شیخ عبدالمحسن عباد» نقل کرده است که راویان حدیث مهدى از صحابه بیستوششتن هستند. و در مقابل ائمه [اهل سنت] که احادیث و روایات مهدى را آوردهاند شمارشان به سىوهشت تن مىرسد که نامهاى ایشان را ذکر مىکند و برخى از آنها اینانند:«ابوداود»در «سنن»، «ترمذى» در«جامع»، «نسائى»در«سنن»، «احمد» در «مسند»، «ابوبکر بن شیبه» در «المصنف»، «حافظ ابونعیم» در «حلیه الاولیاء» و در کتاب «المهدى»، «طبرانى» در «المعجمالکبیر» و در «المعجمالاوسط»، «ابن عساکر» در تاریخ خود، «ابویعلى موصلى» در «مسند»، «ابن حریر» در «تهذیب الاثار»، «بیهقى» در «دلائل»، «ابن سعد» در «طبقات» و …
در اینجا مىخواهیم از «احمدامین» و کسانى که از او تبعیت کردهاند بپرسیم آیا افرادى همانند این ائمه که از محدثان و راویان معتبر هستند و امت، ایشان را قبول دارد و در نقل اخبار صحیح به ایشان اعتماد هست، تبانى بر نقل «اسطوره» داشتهاند؟ چگونه ممکن است امت و علماى بزرگ و محققان و صاحبان صحاح و مسانید، تا این حد به «اسطوره» اهمیت دهند؟!
این گستاخى که با سادهترین قواعد ذوقى، منطقى، عملى و اخلاقى در تضاد استبراى چیست؟
آیا این وسوسهگریها نشان از هوسرانى ندارد و یا راه افتادن دنبال تحریکات وهابیان، نیست؟
علماى پیشین و حاضر همگى «تواتر» احادیث مهدى را اثبات کردهاند تا راه را براى شک آوران و توجیهگران ببندند مانند «شوکانى» (م ۱۲۵۰ ق) در رسالهاش به نام «التوضیح فىتواتر ما جاء فىالمهدى والدجال والمسیح» و «برزنجى» (م1103 ق) در کتاب «الاشاعه لاشراط الساعه»، «شیخ عبدالمحسن عباد» در پژوهش خود درمجله «الجامعه الاسلامیه» افراد دیگرى ذکر مىکند از جمله:
«حافظ آبرى سجزى» (م363 ق)، «شیخمحمدسفارینى» (م ۱۱۸۸ ق)در کتاب خود «لوامعالانوار البهیه» و «شیخصدیقحسنقنوچى»(م1307ق) وازمتاخرانکه«تواتر» احادیث مهدى را نقل کردهاند، «شیخ محمدبن جعفر کتانى» (م363 ق) است در کتاب «نظمالمتناثرمنالحدیثالمتواتر».
علما افزون بر نقل روایات، به ادعاهاى مخالفان پرداخته و به اشکالات و خدشههاى ایشان نسبتبه روایات، جوابهاى محکم و متین دادهاند. (۲) باید گفت مهمترین پژوهشهاى جدید عبارتند از:
الف) پژوهشى از «عبدالمحسن عباد» (3) – استاد دانشگاه و از علماى اهل سنت – این اثر که البته اشتباهاتى نیز دارد مباحث زیر را مطرح کرده است:
۱. به صورت گسترده نام صحابهاى که احادیثحضرت مهدى را از رسول اکرم،صلىالله علیه وآله، نقل کردهاند، گرد آورده و بیست و شش تن را نام مىبرد.
۲. اسامى ائمهاى که احادیث مهدى را گرد آوردهاند برشمرده و سى و هشت تن را ذکر مىکند.
۳. نام علمایى که تالیفى جداگانه درباره مهدى دارند آورده و ده تن را نام برده است .
۴. نام برخى از علما که تواتر احادیث مهدى را نقل کردهاند، آورده است.
۵. روایاتى را کهاندک رابطهاى با مهدى دارد و در صحیح بخارى و صحیح مسلم آمده است ذکر مىکند.
۶. برخى احادیث را که در غیر صحیحین (سنن و مسانید) آمده است مىآورد.
۷. نام علمایى را مىبرد که به احادیث مهدى استدلال کرده و به مفادآنپاىبندبودهاند.سپس به جنگ منکران احادیث مهدى و کسانى که درباره آن حضرت شک مىورزند همانند «ابنخلدون»، مىرود و اشکالات زیادى به او مىگیرد و ثابت مىکند که وى آشنایى با این مسائل نداشته است. از «شیخ احمد شاکر محقق» که مسند «امام احمد حنبل» را بررسى کرده و احادیثش را تبیین کرده است، نقل مىکند که گفته است: «ابن خلدون مسالهاى را پىگیرى کرده که درباره آن آگاهى نداشته و به میدانى پاىنهاده که مرد آن نبوده است و در فصلى که درباره مهدى گشوده مرتکب اشتباهات فاحشى شده است…». و در نهایت [این محقق] بدین جا رسیده که «مهدى» حقیقتى است ثابت و غیرقابل شک.
ب) تحقیق دوم از پژوهشگر و محقق «ثامر عمیدى» است، ایشان روشى راکه علماى بزرگ در این مسیر پیمودهاند، به کار برده است و به صورت کامل و گسترده مساله را تحقیق کرده است.
این پژوهشگر فاضل، توانسته است مطالب را دستهبندى کند و همه مسائل را ذکر نماید; بخوبى توضیح دهد، بررسى کند و آنها را به صورت روش علمى صحیح درآورد.
این پژوهش، صص ۶۱۱ – ۱۷۱ جزء اول ارزشمند «دفاع عنالکافى» را دربرمىگیرد. این کتاب از انتشارات «مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه» در سال ۱۹۹۵ م است.
از مهمترین چیزهایى که با روش علمى بدان پرداخته است چنین است:
۱. بررسى نظریه اعتقاد به مهدى. (۴)
۲. ردسخنانابنخلدوندر تضعیف روایات مهدى،علیهالسلام. (۵)
۳. نقلبیش از پنجاهوهشت (۶) مورد گواهىنسبتبهصحتاحادیث مهدى، علیهالسلام، یا تواتر آن.
۴. ذکر منکران ولادت مهدى، علیهالسلام.
۵. ذکر ادله فراوان و محکم و اعترافات از طرف اهل سنت از ابتداى قرن چهارم هجرى تا حال نسبتبه ولادت حضرت مهدى،علیهالسلام، و وجود شریفش. (۷)
۶. و در آخر بحث جالب او درباره دروغ سرداب و دیگر دروغها. (۸)
این دو کار پژوهشى نمونههاى جدیدى هستند از تحقیقاتى که به روش گذشتگان عمل کردهاند و گرنه در این مورد، دهها تحقیق از دانشمندان برجسته وجود دارد که در این زمینه بسیار خوب کار کردهاند. (۹)
روش عقلى (روش شهید صدر رحمهالله علیه)
شهید صدر در بررسى مساله [امام] مهدى به مقدمات بدیهى استدلال نکرده و به تتبع در کتابهاى تفسیرى و روایى نپرداخته است. همچنین در سند روایات کنکاش نکرده; بلکه روش دیگرى در پیش گرفته است. ایشان ابتدا اشکالات و سؤالاتى را که در این زمینه شده یا مىشود، مطرح کرده سپس با تکیه به دلیل عقلى و دادههاى دانش و تمدن کنونى، به بررسى عمیق و دقیق آن پرداختهاست. سرفصلهاى این روش چنین است:
الف) شهید صدر براى بحثخود، زمینه روشنى را درباره مهدویت (۱۰) و وجود ریشههاى آن در میراث دینى – انسانى، ترسیم مىکند; سپس به اصالتبخشیدن آن در تفکر اسلامىمىپردازدومىگوید مهدویت در دیدگاه اسلام یک آرزو و خیال نیست که احساسات را به بازى بگیرد و مسکنى براى دردها و رنجهاى روحى او باشد – چنانکه برخى از پژوهشگران پنداشتهاند – بلکه «مهدى،عجلالله» انسانى زنده است (۱۱) که با مردم زندگى مىکند و در درد و رنج ایشان شریک است و خود نیز همانند مردم، منتظر روز موعود است.
ب) قبول این تصور اصیل، قدرى مشکل است و در اذهان مردم اشکالاتو سؤالاتى را مطرح کرده که آشکار و پنهان آن را به زبان مىآورند.
از این رو شهید صدر،رحمهالله علیه، با صراحت و روشنى این اشکالات و پرسشها را مطرحمىکند و سپسبا روش خاص خود به جواب مىپردازد زیرا مىخواهد مساله را در جایگاه طبیعى خود قرار دهد البته در چارچوب تفکر اسلامى که مبناى آن عقل، واقعیت و برهان است.
۱. اولین پرسشى که شهید صدر مطرح مىکند این است:
اگر «مهدى» انسانى زنده است که در بیشتر از ده قرن هم عصر مردم گذشته بوده است و در آینده هم خواهد بود، این عمر طولانى براى ایشان چطور ممکن شده است؟! چگونه ایشان از قوانین طبیعى که باید وى را پیر کرده و درهم شکسته باشد، گریخته است؟! سپس از سؤالى به سؤال دیگر و از اشکالى به اشکال دیگر مىپردازد به گونهاى منطقى که جواب قبلى، زمینه سؤال بعدى مىشود و همه مباحث و مضامین در ارتباط کامل هستند.
نسبتبه اشکال اول دوباره چنین مطرح مىکند: آیا ممکن استیک انسان قرنهاى زیادى زندگى کند چنانکه درباره مهدى گفته مىشود که بیش از هزار و اندى سال عمر کرده است؟ (این شکل سؤال هیچ فرقى با قبلى ندارد)
براى پاسخ به این پرسش در ابتدا توضیحى داده استبراى اقسام امکان; اقسامى که معروف استیا مىشود تصور کرد: (امکان عملى، امکان علمى، امکان منطقى یا فلسفى) و پس از آنکه مفاهیم آنها را روشن مىکند، سخن خود را چنین خلاصه مىکند: «اینکه عمر انسان به هزاران سال برسد از نظر منطق امکان دارد زیرا این از نظر عقل مجرد، محال نیست» ولى فعلا امکان عملى نسبتبه نوع انسان پیدا نشده و تلاشها به جایى نرسیده است.
اما امکان علمى، چیزى که از جهت علمى مانع این مساله باشد، یافت نمىشود زیرا همه تلاشهاى علمى بر این است که «امکان علمى» تبدیل به «امکان عملى» شود و در همین مسیر، کوشش بر این است جلوى پیرى گرفته شود. پس از نظر منطق نمىشود مساله را انکار کرد و بعید شمرد مگر از این جهت که «مهدى» بر علم پیشى گرفته باشد و در مورد شخص او، «امکان نظرى» تبدیل به «امکان عملى» شده باشد یعنى قبل از این که علم در مرحله تکامل به فعلیتبرسد; که البته این نیز توجیه عقلانى براى انکار و استبعاد ندارد زیرا این همانندآنکسىاستکه مثلا درکشف داروى سرطان یا دیگر امراض، از علم پیشى گرفته باشد.
البته این پیشى گرفتن – چنانکه شهید صدر مىگوید – در طرح کلى اسلام که جریان مهدى را ترسیم کرده است – در مواردى اتفاق افتاده و قرآن کریم نظایر آن را ضبط کرده است آنجا که قرآن به حقایق علمى مربوط به جهان و طبیعت اشاره کرده و امروزه علم از آن پرده برداشته است و روشنتر این که قرآن نمونههاى این قضیه را ثبت کرده است چنانکه در مورد عمر نوح پیامبر گفته است:
«فلبثت فیهم الف سنه الا خمسین عاما» (12)
نوح نهصد و پنجاه سال در میان آنها بود.
شهیدصدر فرض دیگرى را طرح مىکند که مبتنى بر فرض سابق است و آن این است که اگر آمدیم و گفتیم قانون پیرى یک قانون قطعى است و طول عمر بیش از حد معمولى بنابر دلیل «استقراء» خلاف قوانین طبیعت است جوابش این است که:
دراینصورتاز قبیل«معجزه»است که در تاریخ پیامبران و رسولان چیز تازهاى نبوده و از نظر یک مسلمان که عقاید خود را از قرآن و سنت مىگیرد امرى غیر عادى نیست. زیرا قانونىکه خیلى قطعىتر بوده تعطیل شده است. مانند داستان حضرت ابراهیم، علیهالسلام، که در آتش افکنده شد و آتش او را نسوزاند قرآن کریم مىفرماید:
«قلنا یا نار کونى بردا و سلاما على ابراهیم» (13)
گفتیم اى آتش بر ابراهیم خنک و سلامتباش.
پس از این، شهیدصدر توضیح مىدهد که مساله معجزه به مفهوم دینى آن، اینک در پرتو علم جدید، بیش از گذشته قابل درک است و با استناد به نظریات فلسفى جدید به استدلال و بررسى آن مىپردازد.
۲. شهید صدر،رحمهالله علیه، پرسش دیگرى را مطرح مىکند: چرا تا این حد اصرار بر مساله طول عمر مهدى است که در نتیجه قوانین عمومى به خاطر آن تعطیل شود؟ چرا فرض دیگرى را قبول نکنیم که مىگوید:رهبرى بشر در روز موعود ممکن استبه شخصى واگذار شود که آینده او را شکوفا سازد و فشارهاى آن عصر، وى را به ثمر رساند.
سپس شکل سؤال را به صورت دیگرى مطرح مىکند: فایده این غیبت طولانىچیست؟چهتوجیهىدارد؟ودر دنبال آن مىگوید: مردم نمىخواهند یکجوابغیبىبشنوند آنها خواستار یک توجیه اجتماعى براى مساله هستند; توجیهى در سایه حقایق عینى و محسوس براى ایجاد تحولى بزرگ.
براى پاسخ به این پرسش، شهید صدر، رحمهاللهعلیه، با سلاح شناخت از قوانین اجتماعى و مقتضیات تحولاتاجتماعى، گامپیشمىنهدو با طرح یک سؤال، مقدمهاى براى جواب مىچیند. سؤال این است:
آیا ممکن است ما این عمر طولانى را براى آن پیشواى ذخیره شده، یک رمز موفقیت در ایجاد تحول مورد نظر بدانیم؟ و مىگوید: آرى; سپس ادلهاى مىآورد که مستند به فهم عمیق از حرکت تاریخ و نتایج تغییر کلى تمدن و پیشرفتهایى است که انسان بهاندازه درک و دید و تمدنش در سایه آن رشد مىکند. سپس مساله را در پرتو رسالت اسلام و تحول مورد نظر آن، بررسى مىکند.
بدین سان شهید صدر این بحث را تبدیل به یک بررسى جامعهشناختى مىکند که بر نظریههاى اصولى و مفاهیم اجتماعى متکى است.
۳. شهیدصدر، رحمهاللهعلیه، سپس به مسالهاى مهمتر در این زمینه مىپردازد و آن «امامت زودرس» یا «فرایند به امامت رسیدن یک رهبر آرمانى» در فرضیه امامت از نظر شیعه دوازده امامى است.
مىگوید این پدیده (امامت زودرس) را عملا (۱۴) امت تجربه کرده است که
مرتبه کامل آن در امام مهدى، علیهالسلام، بوده و قبل از ایشان در امام جواد،علیهالسلام، وجود داشته است.
این پدیده – همان طور که ایشان، رحمه الله علیه، مىفرماید – یک مفهومحسىوعملىاستکهمسلمانان آن را لمس کرده و در زندگى خود با امام آن را به دست آوردهاندو هیچ پدیدهاى قویتر از تجربه یک امت نیست. (۱۵)
شهید صدر،رحمهالله علیه، موارد زیادى از وقایع تاریخى به عنوان نمونههایى مىآورد که این پدیده را تایید مىکنند. سپس نتیجهگیرى مىکند که: «امامت زودرس» یک واقعیت است، خیال یا فرضیه صرف نیست و در قرآن کریم نمونههایى براى آن وجود دارد مثلا راجع به حضرت یحیى،علیهالسلام، قرآن مىفرماید:
«و آتیناهالحکم صبیا» (16)
واینچیزىاست که هیچ مسلمانى نمىتواند آن را انکار کند.
۴. شهید صدر در اینجا وارد بحث روایى مىشود و شبهه و اشکالى که منکران و مخالفان قدیم و جدید ایجاد کردهاندمطرح مىکند: «چگونه معتقد شویم که مهدى الان وجود دارد؟ آیا چند روایت که در لابهلاى کتابها از پیامبر اکرم،صلىالله علیه وآله، نقل شده است، کافى است که ما را کاملا قانع کندکه امامدوازدهم وجود دارد؟ با توجه به اینکه این فرض خیلى بعید است و از آنچه ما به آن خو گرفتهایم بیرون است; اصلا چگونه ممکن است ما اثبات کنیم از نظر تاریخى، مهدىواقعاوجودداردوصرف فرض نیستکه شرایط خاص روحى روانى موجب آن گشته باشد؟
شهید صدر این پرسش را با همه شاخ و برگش مطرح مىکند. بعضى از جزئیات آن از اشکالاتى است که افرادى مثل احمدامین و دیگر مخالفان (۱۷) که تحت تاثیر روش غرب هستند در بررسى تاریخ اسلام و مسائل اسلامى، ایراد کردهاند.
شهید صدر با توسل به منطق عقل و دلیل عقلى به جواب این سؤال مىپردازد. و هنگامى که دلیل روایى مىآورد، مىبینیم که همراه با اسناد و واقعیات تاریخى است. حال ببینیم ایشان چه مىگوید: «اندیشه مهدى، علیهالسلام، بهعنوان رهبرى که براى رساندن جهان به وضعیتى برتر، انتظار کشیده مىشود در روایات رسول گرامى اسلام و بویژه در روایات امامان اهل بیت آمده است و به قدرى بدان تکیه شده که جاى شکىباقىنمىگذارد.چهارصدحدیث از طریق برادران اهل سنت از پیامبر شمارش شده است و مجموع روایات که از طریق شیعه و سنى در این زمینه آمده به بیش از شش هزار مىرسد. این رقم – چنانکه شهید صدر مىگوید – آمار بالایى است و هیچ یک از مسائل بدیهى اسلام که مورد قبول همه مسلمانان است، به این اندازه روایت ندارد. (۱۸)
ج) شهید صدر، در این جا روش جدیدى براى استدلال به کار مىبرد. ایشان براى این مساله کهاندیشه مهدى در شخص خاصى متبلور مىشود که امام دوازدهم باشد از روایات و بحثهاى روایى استفاده مىکند و آن را با شیوهاى جدید در این راه به کار مىاندازد. وى در ابتدا توجیهاتى که به نظرشان در این زمینه قانع کننده است مطرح و آن را در دو دلیل خلاصه مىکند و یکى را «دلیل اسلامى» و دیگرى را «دلیل علمى»مىنامد: «بادلیلاسلامى وجود رهبر منتظر را اثبات مىکنیم و با دلیلعلمى برهان مىآوریم که مهدى افسانه و خیالبافى نیستبلکه حقیقتى است که با تجربه تاریخى، وجودش ثابتشده است»
دلیل اسلامى
ایندلیلراباتوجهبهصدهاروایت که از رسولاکرم، صلىاللهعلیه وآله، و ائمه اهلبیت، علیهمالسلام، وارد شده مورد توجه قرار مىدهد. این روایت مشخص مىکند که مهدى از اهل بیت است، ازفرزندانفاطمه،علیهاالسلام، است، از نسل حسین،علیهالسلام، است نه حسن،علیهالسلام، نهمین فرزند امام حسین،علیهالسلام، است و این که خلفا دوازده تن هستند.
همه این روایات آن اندیشه کلى را محدود، ودر شخص دوازدهمین امام از امامان اهل بیت،علیهمالسلام، خلاصه مىکند. سپس درباره این روایاتمىگوید:«اینروایات بسیارند و در سطح وسیعى منتشر گشتهاند و از طریق ما هم وارد شده علىرغم این که امامان،علیهمالسلام، از طرح عمومى مساله، خوددارى مىکردند تا جان آن خلف صالح را از گزند حفظ کنند …»
در نظر شهید صدر کثرت روایات که رقم بزرگى را از نظر شماره تشکیل مىدهد – یعنى به حد تواتر مىرسد چنانکه برخى از علماء نقل کردهاند – اساس قبولى آن، صرفا فراوانى روایات نیست آنگونه که در میان محافل علمى حدیثى جاافتاده استبلکه افزون بر آن، قرائن و شواهدى است که خود دلیل بر صحت آنها است.
پىنوشتها :
۱. رک: العباد، عبدالمحسن، مجلهالجامعه الاسلامیه، س ۱، ش3، ۱۹۶۹ م، با عنوان «عقیده اهلالسنه ولا اثر فى المهدى المنتظر»; صافى گلپایگانى، لطفالله، منتخبالاثر.
۲. براى جواب اشکالات آنها ر.ک: العمیدى، ثامر، دفاع عنالکافى، ج ۱، ص ۲۰۵.
۳. قبلا به عنوان بحث و مرجع آن اشاره شد.
۴. العمیدى، ثامر، همان، صص ۱۷۱ به بعد.
۵. همان، ص ۲۰۵.
۶. همان، ص343.
۷. همان، ص ۵۳۵.
۸. همان، ص593.
۹. به پژوهش آقاى عبدالمحسن عباد و همچنین به بحث آقاى جلالى و دخیل که قبلا اشاره شد مراجعه کنید.
۱۰و۱۱. انشاءالله در شمارههاى آینده به این مباحثخواهیم گرفت.
۱۲. سوره عنکبوت(۲۹)، آیه ۱۴.
۱۳. سوره انبیاء(۳۱)، آیه69.
۱۴. ر.ک: شیخمفید، الارشاد، صص319 به بعد; ابن حجر، الصواعق المعرفه; صص ۲۲۴ -۲۲۳.
۱۵. ر.ک: ابن حجر، همان.
۱۶. سوره مریم(۱۹)، آیه ۱۲.
۱۷. قبلا به عدهاى از آنان اشاره کردیم.
۱۸. در آینده به این مبحث اشاره خواهیم داشت.
ماهنامه موعود شماره ۶