کشته ی اشک: پیش خودم بیا!

مرد مستمندی، آمده بود دست دراز کرده بود که هزار دینار بگیرد. به محض خواستن، امام حسین (علیه السلام) در دستش گذاشت. بلافاصله شروع کرد به شمردن. سکه سکه؛ با دقت تمام!
گنجه دار متعجب شده بود که: «مگر چیزی به ما فروختی که اینقدر دقیق می‌شمری؟» لابد پیش خودش فکر کرده بود :هدیه گرفتی، ببر نوش جانت! دندان اسب پیشکشی را که نمی‌شمردند.
جواب مرد، دهان گنجه دار را بست: «بله! آبرویم را!»
آن وقت امام گفت: «راست می‌گوید!»
و دست کرد در گنجه ی کریمانه و ۳۰۰۰ دینار دیگر به او بخشید و بار دیگر گفت: «هزار دینار اول به خاطر تقاضایت بود، هزار دینار دوم به خاطر آبرو و حیثیتت و هزار دینار سوم به خاطر اینکه برای رفع مشکلت به سوی ما آمدی.»

منبع روایت: شوشتری، شیخ جعفر، خصائص الحسینیه، نشر آرام دل، ص ۵۰

همچنین ببینید

نشست 157

از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی

نشست ۱۵۷ فرهنگ مهدوی با عنوان «از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی» با مشارکت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *