سالی که گذشت، «موعود»، بخش عمدهای از همت خود را مصروف شناسایی و معرفی عوامل و جریانهای تهدیدگری نمود که سرزمینهای اسلامی و از جمله «جمهوری اسلامی ایران» را در تیررس خود قرار داده است.
همه قراین و شواهد تاریخی نشان میدهد که طی قرون اخیر موضوع «مبارزه با مسلمین و انهدام سرزمینهای اسلامی» هیچگاه از صفحه ذهن و استراتژی سردمداران غرب مسیحی و یهودیت صهیونیستی دور نمانده، چنانکه طی سه دهه اخیر حتی برای یک ساعت، موضوع «تصرف زمینها، غارت سرمایهها، کشتار استعدادها، قتل عام مجاهدان، تصرف بیت المقدس و حمله به ایران اسلامی و بالاخره طراحی طرحی برای تأسیس خاورمیانه جدید از دستور کار و تبلیغات رسانههای آنها خارج نشده است.
ایجاد درگیریهای مستمر در دو منطقه بزرگ «شرق اسلامی» و «آمریکای لاتین» و فعالیت مستمر فرهنگی سیاسی در این مناطق و از جمله توسعه فعالیتهای فرقههای مذهبی وابسته به کلیسای انجیلی (پروتستانها) حکایت از آن دارد که دو پایگاه پیروان کلیسای کاتولیک (آمریکای لاتین) و اسلام (شرق اسلامی و ایران) در زمره مناطق خطرآفرین جدی برای طالبان سلطه و قدرت بهحساب میآیند.
طی یک دهه گذشته و بهویژه پس از واقعه یازده سپتامبر موج گستردهای از فعالیتها و تبلیغات تبشیری توسط مبلغان انجیلی (مسیحیان صهیونیست) در این مناطق آغاز شده است. ایجاد قریب به ۲۷ شبکه تلویزیونی در عراق تحت اشغال، توزیع حدود دو میلیون و سیصد هزار انجیل در مناطق کردنشین ترکیه و عراق و میان جوانان مسلمان، سخنان جری فالول ( که خود در زمره مبلغان بزرگ حامی جبهه سیاسی – نظامی آمریکا در شرق اسلامی است) درباره مسیحی کردن همه جوانان عراق تا سال ۲۰۱۰ میلادی و صدها گونه فعالیت دیگر پرده از طرحی بر میدارد که سعی دارد جبهه گستردهای را از درون سرزمینهای اسلامی علیه مخالفان نظام سلطه آمریکا و صهیونیسم جهانی ایجاد نماید.
چنانکه طی همین دوره بهواسطه سرمایهگذاری و فعالیت تبلیغاتی کلیسای انجیلی قریب به یک میلیون جوان در گواتمالا پیرو مسیحیت پروتستانی (انجیلی) شدهاند.طراحان طرح «خاورمیانه بزرگ» به هیچ روی از مهمترین و حساسترین کانون فعالیت دینی و سیاسی در خاورمیانه یعنی ایران اسلامی، نخواهند گذشت بهویژه آنکه این کانون، بخش عظیمی از شیعیان مسلمان را در حالی تحت پوشش خود دارد که حکومت اسلامیبا مشیای اصولگرا، انقلابی و مقاوم – در عصری که تاریخ غرب و فرهنگ و تمدن الحادیاش روی به افول و فروپاشی گذارده – حاضر به گذشت از اصول و ارزشهای پذیرفته شده خود نیست، بهویژه آنکه تشکیل ضروری، محتوم و قریب الوقوع جامعه مهدوی حول محور ولایت آخرین حجت حی خداوند و ضرورت زمینهسازی برای تحقق آن در زمره معتقدات جدی مردم هوشمند ساکن در این کانون ثروتمند است.
شاید از همین روست که رهبران امور فرهنگی و سیاسی غربی با نگرانی عمیق بر آنند تا برای:
۱. جلوگیری از فروپاشی بافت عمومی و درونی جامعه غربی؛
۲. ایجاد آمادگی و تزریق مصنوعی انگیزه برای مقابله با آینده ناگزیر (اعتلا و عظمت مسلمین در جهان)؛
۳. مبارزه با زیرساخت فرهنگی شرق اسلامی(موعودگرایی)؛
موضوع قریب الوقوع بودن ظهور حضرت مسیح(ع) را دستمایه فعالیتها و تبلیغات فرهنگی، اجتماعی داخلی و حضور سیاسی نظامی در خاورمیانه قرار دهند.
بیگمان همه کسانی که با «یهودیت صهیونیستی» آشنایی دارند میدانند که استراتژی فرهنگی و سیاسی این جماعت که با اتکا به آموزهها و آرمانها و مقاصد آنها فراهم آمده در مجموعه پروتکلهای دانشوران یهود قابل شناسایی و مطالعه است. منابع و مصادر و عملکرد نیم قرن گذشته صهیونیسم نشان میدهد که آنان از اولین روز شکلگیری تا به امروز که بخش عظیمی از فلسطین را تصرف کردهاند، «پنج برنامه» را در این استراتژی فرهنگی، سیاسی جای داده و همواره درباره آن مصرانه کوشیدهاند:
۱. کادرسازی و ایجاد شبکههای مخفیانه؛
۲. قبضه کردن بنیادها و عوامل اصلی مولد ثروت و درآمد چون زمین، سرمایه، پول، طلا، نیروی انسانی ماهر، اطلاعات و تکنولوژی؛
۳. نفوذ و رخنه در شبکههای رسمی و غیر رسمی، نهادها و سازمانهای اقتصادی، آموزشی، پژوهشی، رسانهای، فرهنگی، سیاسی و امنیتی موجود.
۴. ایجاد اخلال و اختلال، افساد و زمینهسازی برای تخریب و فروپاشی نهادهای و هنجارهای موجود و زمینهسازی فرهنگی کاذب برای ظهور یک دولت بر اساس هنجارهای منجی.
۵. برقراری نظام سلطه جهانی یهود (تحت لوای حکومت منجی عالم بشریت(ع)). [مراد منجی مطلوب بنیاسرائیل
است.
نکته جالب توجه در کلیه مراحل این استراتژی، استفاده بیرحمانه از شنیعترین ابزارها، روشها و وسایل برای رسیدن به اهداف است۱، چنانکه طی قرون متمادی موضوع سلطه بر اورشلیم و تاسیس هیکل سلیمان بر ویرانههای بیت المقدس هیچگاه از دستور کار آنان خارج نشده است و در حال حاضر نیز، مسیحیان صهیونیست، به عنوان برده و خدمتکار دست به سینه طریق نیل به این مقاصد را در جهان اسلام هموار میسازند. و شاید از همین روست که «موضوع بیت المقدس» نه موضوعی عربی بلکه موضوعی مرتبط با آینده جهان اسلام و رویارویی شرق اسلامیبا توطئههای نظام سلطه و استکباری است.
طی دویست سال اخیر، دول استعماری همواره سعی در خنثی ساختن «فرهنگ اصیل مهدوی» مسلمین از طریق «فرقه سازی» (با محوریت مهدوی) و ایجاد تفرق و تشتت در میان مسلمین و بسط انحراف در ساختار فرهنگی شیعیان کردهاند. بیشک در دوره جدید نیز به دلیل بسیاری ناکامیها در میادین نظامی، آنها سعی در تجربه مجدد خواهند داشت. نشانههای این تلاش مذبوحانه را از هماینک میتوان احساس کرد؛ چنانکه موارد زیر در دستور کار روباه پیر استعمار (انگلیس) و طراحان جنگ فرهنگی (لیبرال سرمایه داری آمریکا) میتواند باش:
۱. میدان دادن و تقویت گرایشهای مذهبی صوفیانه و اهل ذوق و حتی مهدوی که همواره خود را از «موضعگیری»، «تبری جستن» و «قبول تعهد اجتماعی» مبرا میسازد.
۲. ایجاد فرقههای مذهبی جدید که نحوی از التقاط و امتزاج آموزههای غیر دینی و غیر اسلامی را ترویج میکنند؛
۳. احیا و بازسازی فرقههای خاموش و مسکوت به ظاهر مهدوی در گستره سرزمینهای اسلامی و بهویژه در مناطقی که شیعیان پیرو اهل بیت را در خود جا داده است.
۴. تأسیس هستههای فعال جوانان و زنان تحت عنوان N.G.O 1 جهت ایجاد رخنه سازمان یافته در دیواره نظام و حاکمیت ملی و مستقر.
شایان ذکر است که طی یکصد سال اخیر افراد موثر هر یک از فرق ساخته شده نقش عامل و نماینده فعال دول استعماری و سیاستگزاران آنها را ایفا نمودهاند.
بیگمان میتوان فهرستی از مصادیق هر یک از موارد چهارگانه را برشمرد.مقابله با این استراتژی و «برنامه عملیاتی» مندرج در آن نیازمند تمهیدات ویژه است و به عنوان مقدمه میبایست موارد زیر از نظر دور داشته نشود.در واقع توجه به موارد زیر شروط ضروری برای کسانی است که متولی طراحی برنامه «استراتژیک فرهنگی» میشوند:
۱. باور قلبی ضروری درباره حقانیت اهل بیت(ع) و ضرورت تمسک به ولایت آنان در گذر از فراز و نشیبهای تاریخ؛
۲. باور آوردن به اینکه «تاریخ غربی» به پایان رسیده و طلوع تاریخ جدید بنام دین و اسلام قابل مشاهده است؛
۳. شناسایی جامع «استراتژی فرهنگی، سیاسی و نظامی» غرب و صهیونیسم که برای مقابله با جهان اسلام
طراحی شدهاند؛
۴. اعلام آمادگی برای مقابله مجدانه و مجاهدانه با این جریان در سطوح مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.
۵. در افکندن «طرحی استراتژیک» برای گذار از فراز و نشیبها و نقاط عطف جدی.
۶. ایجاد رخنه و خلل در صفوف به ظاهر متحد سردمداران ساکن در جغرافیای غرب استعماری.
۷. احیا و گسترش فرهنگ مهدوی و وارد ساختن آن در گستره مطالعات استراتژیک؛
۸. ایمان آوردن به اینکه حق میماند و باطل میرود و امام حق دولت خود را میگسترد «ولو کره المشرکون».
والسلام.
سردبیر
پینوشتها:
۱. None Gorernement organizations
(سازمانهای غیر دولتی)
-۱ دکتر محمد جواد ایروانی، علامیبحران در اقتصاد رژیم صهیونیستی.
ماهنامه موعود شماره ۵۲