رجعت-۲

محمدرضا ضمیرى
رجعت‏یک پیشگویى تاریخى است‏یا یک مساله اعتقادى؟
یکى از اندیشمندان معاصر تصور کرده که رجعت نه یک مساله اعتقادى، بلکه از قضایاى مسلم تاریخى است، در نتیجه اعتقاد و انکار آن هیچ خدشه‏اى در ایمان انسان وارد نمى‏سازد. وى مى‏گوید: «قضیه رجعتى که برخى از آیات قرآنى و احادیث از آن سخن گفته‏اند، از آنچه شیعه از بین امت اسلامى به آن قائل است، بدین معنى نیست که اصل رجعت، به عنوان یکى از اصول دین مطرح و در مرتبه اعتقاد به توحید و نبوت و معاد باشد، بلکه از مسلمات قطعیه محسوب مى‏شود و شان آن در این مورد هم شان بسیارى از قضایاى فقهى و تاریخى است که راهى به انکار آنها نیست، مثلا همه فقها در حرمت مال غصبى اتفاق دارند یا با دلایل محکم تاریخى ثابت‏شده که جنگ بدر در سال دوم از هجرت واقع شده است. قضیه اول، قضیه‏اى فقهى و قضیه دوم، قضیه‏اى تاریخى است و با این حال هر دو از اصول دین محسوب نمى‏شوند و رجعت نیز چنین است؟ (۱)

در این سخن دو احتمال به نظر مى‏رسد، یکى آنکه اعتقاد به رجعت از اصول دین نیست که انکار آن موجب کفر گردد، هر چند خود از امور اعتقادى محسوب مى‏شود. این سخن صحیح و قابل قبول است. احتمال دیگر آنکه رجعت از سنخ امور اعتقادى نیست‏بلکه صرفا یک پیشگویى تاریخى در مورد آینده بشرى است، همانند قضایاى تاریخى و فقهى که هر چند قطعى است، ولى اعتقاد به آن ضرورى نیست.

این سخن بر خلاف مفاد ادعیه و روایات و سخنان علماى کلام است، در زیارت امام حسین(ع) مى‏خوانیم:

«انى من المؤمنین برجعتکم‏» (2)

من به بازگشت‏شما اهل بیت(ع) ایمان و اعتقاد دارم .

یا در زیارت حضرت ابوالفضل (ع) آمده:

«انى‏بکم‏وبایابکم‏من‏المؤمنین‏» (3)

من به شما و بازگشتتان معتقدم

در روایتى که قبلا بیان شد، امام صادق(ع) مى‏فرمایند:

«من اقر بسبعه اشیاء فهو مؤمن و ذکر منهاالایمان بالرجعه‏» (4)

هر کس به هفت چیز معتقد باشد، مؤمن است و از میان هفت چیز ایمان به رجعت را بیان فرمود.

در سخنان بسیارى از اندیشمندان کلامى، رجعت‏به عنوان یک امر اعتقادى مطرح شده بطورى که اعتقاد به آن را ضرورى شمرده‏اند، به عنوان نمونه: مرحوم شبر مى‏فرماید:

«پس اعتقاد به اصل رجعت‏به طور اجمالى واجب است … هر چند که تفاصیل آن موکول‏به‏ائمه‏اهل البیت: مى‏شود.» (5)

بنابراین در تمامى روایات مذکور و روایات متعدد دیگر، رجعت‏به عنوان یک مساله اعتقادى مطرح شده است، که خود گویاى آنست که رجعت از زمره امور اعتقادى است نه صرفا یک قضیه مسلم تاریخى.

شاهد دیگر آنکه پیوسته علماى کلام موضوع رجعت را در کنار سایر مباحث اعتقادى بحث کرده‏اند، و این خود شاهد تلقى اعتقادى بودن رجعت است. نکته دیگر آنکه آیا صرف تحقق آن در آینده موجب پیشگویى تاریخى بودن آن مى‏شود؟ اگر چنین است، معاد هم که در آینده محقق مى‏شود، پس صرفا یک قضیه تاریخى است، آیا نویسنده به آن ملتزم مى‏شود؟

رابطه رجعت‏با بعضى از امور اعتقادى
تفکیک مفاهیم و واژه‏هایى که بیانگر اعتقادات و باورهاى دینى است از اهمیت زیادى برخوردار است. و گاهى کم توجهى در این راستا مشکلاتى را به همراه داشته و باعث گردیده است تا اشتباهات بزرگى رخ دهد، و شاید یکى از عوامل آن شباهت معنایى زیاد این دو واژه در فرهنگ مردم باشد. از این روى در لغتنامه دهخدا (۶) از ظهور امام عصر (ع) و نزول حضرت عیسى(ع) به رجعت تعبیر شده است که از جهت لغوى چنین کاربردى ممکن است صحیح باشد، اما از نظر اصطلاح علماى کلام غلطى فاحش است…، به هر صورت در این فصل تفاوتهاى محتوایى رجعت‏با سایر مفاهیم مشابه بدقت‏بررسى مى‏شود تا جایگاه واقعى کاربرد آن مفاهیم روشن گردد. ممکن است از توضیحاتى که در مورد رجعت ذکر شد، چنین برداشت‏شود که رجعت همان معاد است، چرا که مؤمنان و کافران هر کدام به پاداش و سزاى عمل خویش خواهند رسید و معناى معاد چیزى جز این نیست و اساسا انتقام الهى از مشرکین و یا پاداش به مؤمنان و نیز آن اتفاقات غیر عادى که در رجعت اتفاق مى‏افتد – همانند سلطنت طولانى اهل بیت(ع)، زنده شدن برخى مردگان و … – تحققش در دنیا ممکن نیست، لذا مطالبى که در مورد رجعت گفته مى‏شود، در حقیقت‏بخشى از حوادث معاد است و همین تلقى و دریافت از رجعت‏سبب شده تا برخى از اهل سنت گمان کنند که اعتقاد به رجعت مستلزم بطلان رستاخیز خواهد شد. زیرا وقتى که در رجعت، مؤمنان به پاداش و کافران به سزاى عمل خویش برسند، نیازى به رستاخیز نخواهد بود … پس در هر صورت مى‏بایست تفاوتهاى این دو امر اعتقادى بدقت تببین شود.

تفاوتهاى متعددى بین رجعت و معاد وجود دارد که از آن میان به چهار فرق اساسى اشاره مى‏کنیم:

۱. رجعت در این جهان مادى با همه مشخصات و عوارض، محقق مى‏گردد و همانطور که در تعریف رجعت آمد، مردمان در همان شکل و صورتى که در گذشته بودند، بر مى‏گردند، اما معاد در جهان دیگر اتفاق مى‏افتد، در جهانى که از عوارض مادى خبرى نیست.

۲. در معاد همه خلایق براى حسابرسى محشور مى‏گردند، در حالیکه رجعت اختصاص به کافران و مؤمنان خالص دارد.

۳. انکار اصلى از اصول دین موجب کفر مى‏شود، بر خلاف انکار اصول مذهب، از این روى انکار معاد موجب خروج از دین مى‏گردد، لکن در مورد رجعت چنین نیست .

۴. بازگشت کنندگان به دنیا در زمان رجعت دوباره خواهند مرد یا کشته خواهند شد، اما در معاد دیگر مرگ و ارتحالى نخواهد بود، چرا که آنجا سراى ابدى است.

 

جعت و ظهور
رجعت همانگونه که گذشت آنست که گروهى از مؤمنان خالص و سردمداران کافر که از دنیا رفته‏اند، به دنیا برمى‏گردند، تا گروه اول به عزت نائل شوند و گروه دوم به ذلت دنیوى برسند، این معنا با ظهور امام دوازدهم (ع) متفاوت است، چرا که «ظهور» در فرهنگ شیعه آن است که امام دوازدهم حضرت حجه بن الحسن العسکرى (ع)، پس از غیبت‏بسیار طولانى آنگاه که جهان پر از ظلم و ستم شود، ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود.

رجعت و ظهور در یک جهت اشتراک دارند و آن اینکه هر دو در آخرالزمان و قبل از قیامت اتفاق مى‏افتند، اما فرقشان این است که خداوند براى برچیدن ریشه‏هاى ظلم و ستم و ایجاد عدالت در روى زمین، ولى خویش را پس از غیبتى طولانى، آشکار مى‏سازد. ولى رجعت آن است که در هنگام ظهور، براى یارى حضرتش و نیز استمرار حاکمیت‏حق بعد از برقرارى عدالت، خداوند گروهى از مؤمنان را که از دنیا رفته‏اند، به دنیا باز مى‏گرداند تا براى یارى وى بشتابند. مؤمنانى که سالیان درازى انتظار فرجش را مى‏کشیدند، ولى قبل از ظهور و رؤیت‏حضرتش، دیده از جهان فرو بستند. (۷)

رجعت‏یکى از وقایع مهمى است که در آستانه ظهور رخ مى‏دهد و زمان آن هنگام ظهور است، نه قبل و نه بعد ظهور، بلکه در همان هنگام است که برخى پیامبران الهى و ائمه اطهار: و مؤمنان صالح به دنیا بر مى‏گردند تا شاهد اعتلاى کلمه اسلام در روى زمین باشند. اما نباید چنین تصور کرد که رجعت همان ظهور است، رجعت‏یعنى بازگشت عده‏اى از مؤمنان و کفار، ولى ظهور به معناى آشکار شدن و قیام دوازدهمین ذخیره الهى پس از غیبت طولانى است. در نتیجه نزدیکى زمان اتفاق آن دو واقعه نباید موجب شود که آنها را یکى تلقى کنیم.

شاید این مطلب در مورد رجعت از روایات و کلمات علما به دست‏بیاید، آنجا که شیخ مفید ۱ فرمود:

«ذلک عند قیام مهدى آل محمد(ع)» (8)

رجعت هنگام قیام مهدى آل محمد(ع) خواهد بود.

و نیز سید مرتضى از علماى بزرگ اسلام در مورد رجعت مى‏گوید:

«آنچه که شیعه به آن اعتقاد دارد این است که، خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان مهدى(ع) گروهى از شیعیان را که از دنیا رفته‏اند، به دنیا بر مى‏گرداند.» (9)

پس با این بیان روشن شد که رجعت هرگز به معناى ظهور حضرت ولى عصر (ع) نیست.یکى از مستشرقین به نام «دویت نلسون‏» در کتاب «عقیده‏الشیعه‏» از ظهور امام زمان(ع) به رجعت تعبیر مى‏کند، که این خلاف معناى رجعت در اصطلاح کلام شیعه است.

این چنین اشتباهاتى گاهى سبب شده تا کسانى به غلط تصور کنند که واقعیت رجعت نیز همان ظهور امام عصر (ع) است. از این رو صاحب کتاب «الدعوه‏الاسلامیه‏»مى‏نویسد: (۱۰)

«اگر منظور از رجعت، ظهور حضرت ولى عصر۷ باشد، این حرف قابل قبول نیست، ولى اگر منظور بازگشت عده‏اى به جهان، قبل از قیامت است، این باطل است و اخبارش با آن همه کثرت فایده‏اى نداشته و مطلبى را اثبات نمى‏کند.»

سپس مى‏گوید:

«اگر منظور رجوع به دنیا قبل از قیامت‏باشد، باید توجه داشت که مفهوم لفظ ظهور با مفهوم لفظ رجعت‏بسیار متفاوت است، واژه اول در جایى به کار مى‏رود که چیزى یا کسى بوده ولى پنهان شده و در زمان خاصى آشکار مى‏شود ولى از رجعت چنین به ذهن مى‏آید که چیزى یا کسى به جاى خاصى رفته باشد، بعد از مدتى به همان جا برگردد. مضافا این که در عرف شیعه بین معانى اصطلاح آن دو نیز تفاوت بسیارى وجود دارد.»

از این رو اخبارى که در مورد رجعت‏به دست ما رسیده است، بخوبى گویاى بازگشت گروهى از مؤمنان به دنیا پیش از قیامت است، و در برخى روایات نام تعدادى از آنان را بیان مى‏کند و یا برخى وقایع آن را بر مى‏شمارد، به طورى که نمى‏توان آن را همان ظهور امام عصر (ع) دانست.

مرحوم شیخ حر عاملى قدس‏سره دوازده فرق بین واژه رجعت و ظهور ذکر کرده که به خاطر طولانى‏نشدن بحث از ذکر همه آنها خوددارى کرده و تنها به ذکر این نکته اکتفا مى‏کنیم که تنها در یک روایت در مورد وقایع حضرت ولى عصر (ع) به رجعت تعبیر شده است. و آن روایتى است که در کتاب غیبت نعمانى ذکر شده است:

«اخبرنامحمدبن سعید قال حدثنا احمد بن محمد الدینورى قال: حدثنا على بن الحسن الکوفى قال: حدثتنا عمیره بنت اوس قالت: حدثنى‏جدى‏الحصین‏بن‏عبدالرحمن، عن عبدالله بن صخره عن کعب‏الاحبار انه قال:…ان‏القائم من ولد على(ع) له غیبه کغیبه یوسف و رجعه کرجعه عیسى بن مریم، ثم یظهر بعد غیبته مع طلوع النجم الاحمر و خراب الزوراء و هى‏الرى و خسف‏المزوره و هى بغداد و خروج السفیانى…» (11)

… حضرت قائم(ع) از فرزندان حضرت على(ع) داراى غیبتى مانند غیبت‏یوسف(ع) و رجعت و بازگشتى مانند رجعت عیسى بن مریم(ع) دارد، آن حضرت زمانى ظهور خواهد نمود که وقایع زیر به وقوع بپیوندد: طلوع ستاره قرمز، خراب شدن زوراء (رى) در زمین فرو رفتن مزوره (بغداد)، خروج سفیانى و …

بررسى روایت:
در مورد این روایت‏باید گفت که:

اولا: سند حدیث‏به دو جهت مخدوش است. یکى آنکه روایت مضمره است‏یعنى کعب‏الاحبار روایت را به پیامبر(ص) نسبت نداده است و اینگونه احادیث‏حجت نیستند و دیگر آنکه راوى آن کعب‏الاحبار معروف است که یهودى بود و احادیث‏بسیارى از یهودیت وارد کرده است، البته باید توجه داشت که احادیث مهدى(ع) تواترشان ثابت‏شده است و اینکه یک مورد از کعب الاحبار در مورد امام مهدى(ع) نقل شود دلیل نمى‏شود که او این عقیده را وارد مذهب شیعه کرده است.

نکته دیگر آنکه منظور از رجعت در این حدیث، رجعت اصطلاحى نیست، زیرا همانطور که گفته شد رجعت، رجوع به دنیا پس از مرگ است در حالى که در مورد حضرت ولى عصر۷ چنین نیست که وى از دنیا رفته باشد و پس از سالیانى به این جهان برگردد، بلکه منظور رجعت لغوى است، به خصوص با توجه به اینکه آن رابه رجعت‏حضرت عیسى(ع) و غیبتش را به غیبت‏حضرت یوسف(ع) تشبیه مى‏کند، درصدد رفع استبعاد و بیان مقام والاى امام عصر۷ مى‏باشد.

ثانیا: اگر خوب دقت کنیم درمى‏یابیم که از غیبت‏به رجعت تعبیر نشده، بلکه گفته شده است که حضرت علاوه بر غیبت داراى رجعتى نیز هست و در این حدیث رجعت و غیبت کنار هم ذکر شده است و لذا کیفیت غیبت‏حضرت را از نوع غیبت‏حضرت یوسف(ع) و رجعت‏حضرت را همانند رجعت‏حضرت عیسى(ع) بیان مى‏کند. خلاصه سخن آنکه حدیث تمام نیست و بر فرض قبول سند، جهت دلالتى آن مخدوش است.

بدیهى است که زمان دقیق رجعت را با ذکر سال و ماه و روز همانند زمان ظهور و معاد نمى‏توان معلوم کرد، اما به طور کلى مى‏توان گفت که رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدى(ع) رخ خواهد داد. چنانکه در برخى از کلمات علما از زمان رجعت‏به «بعد ظهوره‏» تعبیر شده است، یعنى بعد از ظهور ولى عصر (ع) رجعت اتفاق خواهد افتاد. و نیز در دو روایت‏به این مطلب تصریح شده است. از جابر جعفى نقل شده که گفت از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:

«والله لیملکن رجل منا اهل‏البیت الارض بعد موته ثلاثمائه سنه، و یزداد تسعا، قلت: فمتى ذلک؟ قال: بعد موت‏القائم. قال قلت: وکم یقوم القائم فى عالمه حتى یموت؟ قال: تسع عشره سنه من یوم قیامه الى یوم موته . قال قلت: فیکون بعد موته هرج؟ قال نعم، خمسین سنه، قال: ثم یخرج المنصور الى الدنیا و فیطلب بدمه و دم اصحابه فیقتل و یسبى حتى یخرج السفاح و هو امیرالمؤمنین‏» (12)

به خدا سوگند که او مردى از اهل بیت ما را پس از سیصد و نه سال از وفاتش قدرت مى‏دهد. جابر گفت: پرسیدم این واقعه چه زمانى خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم(ع). تا هنگام مرگش چند سال در جهان حکومت مى‏کند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قیامش تا وقت مرگش به طول مى‏انجامد. پرسیدم: آیا بعد از او جهان دچار آشوب مى‏شود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه کردند و بعد از آن منصور [امام حسین(ع)] به دنیا برمى‏گردد تا انتقام خون خود و یارانش را بگیرد. تااینکه سفاح قیام کند، که همان امیرالمؤمنین على(ع) است.

حدیث دیگرى از على بن مهزیار نقل شده است، وى مى‏گوید: «در خواب دیدم کسى مى‏گوید: امسال حج انجام بده تا صاحب زمان(ع) را زیارت کنى … بعد او با حضرت سخن مى‏گوید و ایشان وقایع ظهور را بیان مى‏کنند و مى‏فرماید:

«احج‏بالناس حجه‏الاسلام واجى‏ء الى یثرب … قلت: یا سیدى مایکون بعد ذلک؟ قال: الکره الکره الرجعه الرجعه‏» (13)

حج را با مردم به جا مى‏آورم و به سوى یثرب عازم مى‏شوم… عرض کردم: آقاى من بعد از آن چه رخ خواهد داد .فرمودند: برگشت‏برگشت رجعت رجعت

چنانچه مشاهده مى‏شود در هر دو حدیث تصریح مى‏شود که رجعت‏بعد از ظهور خواهد بود، روشن است که منظور از «بعد از ظهور» این نیست که وقتى ظهور تمام شد، رجعت اتفاق مى‏افتد، بلکه مقصود آن است که‌اندکى پس از ظهور حضرت، مردمانى نیکو همچون برخى انبیا و صلحا براى یارى حضرت به دنیا بر مى‏گردند. و رجعت‏به صورت تدریجى خواهد بود. یعنى برخى از افراد همانند امیرالمؤمنین(ع) و پیامبر(ص) و برخى دیگر رجعتشان تقریبا همزمان با ظهور است و روایاتى در مورد این مطلب داریم که آنان حضرت ولى عصر (ع) را یارى مى‏دهند و این طبعا با همزمانى رجعت آنان با ظهور سازگارى دارد. و نیز در برخى روایات داریم که وقتى حضرت ظهور مى‏کند، به بعضى از مؤمنین در قبر خطاب مى‏شود که حضرت ظهور کرده اگر مایلید، مى‏توانید امروز حضرتش را یارى دهید (۱۴) . البته بعضى از ائمه ممکن است رجعتشان مدتى بعد از ظهور باشد.

خلاصه سخن آنکه رجعت‏یکى از وقایع همزمان با ظهور است و نباید آنها را دو نام براى یک واقعیت پنداشت.

تاریخچه رجعت
معمولا در کتابهایى که پیرامون رجعت نگارش شده است، توجهى به تاریخچه و سیر تحول و تطور این عقیده ننموده‏اند، در صورتى که مطالعه تاریخى در مورد یک پدیده مى‏تواند تصویر روشنى از آن در ذهن ایجاد کند و بسیارى از کج‏اندیشیهاى موجود را پاسخ دهد. از این رو با توجه به مستندات تاریخى مى‏توان سه دوره براى این عقیده در بستر تاریخ در نظر گرفت:

۱. دوره پیدایش (از عصر رسالت تا سنه ۹۵ ق شهادت امام سجاد(ع)). در این دوره که دوره تکون و پیدایش این عقیده است، رجعت‏براى اولین بار توسط پیامبر گرامى اسلام(ص) تحت عنوان «خروج‏» مطرح گردید. و در زمان حضرت على(ع) از آن به رجعت تعبیر شد. در این عصر رجعت‏به عنوان یکى از اسرارى که در آینده اتفاق خواهد افتاد، به اصحاب خاص ائمه: گفته مى‏شد، و کم کم آن را شیوع دادند، و مدتى طول کشید تا اذهان عامه با آن انس گرفت. از این رو در این مرحله از استدلال و نقد و رد آن خبرى نیست و عمده مطالب طرح شده پیرامون رجعت کنندگان بوده است.

جنبنده خدا
رجعت‏یکى از امور اعتقادى است که از صدر اسلام مورد توجه ویژه پیامبر گرامى اسلام(ص) بوده و به مناسبتهاى مختلف آن را بیان مى‏کرده است. در روایتى که در ذیل مى‏آید حضرت به بازگشت امیرالمؤمنین(ع) در آخرالزمان به دنیا اشاره کرده و براى تبیین آن از آیات قرآنى استفاده مى‏کنند.

در حدیثى امام صادق(ع) مى‏فرماید:

«انتهى رسول‏الله‏6 الى امیرالمؤمنین و هو نائم فى‏المسجد، قد جمع رملا و وضع راسه علیه فحرکه برجله ثم قال: قم یا دابه‏الله فقال رجل من اصحابه: یا رسول‏الله انسمى بعضنا بعضا بهذاالاسم؟ فقال: لا، والله ما هوالا له خاصه و هو دابه التى ذکرالله فى‏کتابه و اذا وقع القول علیهم اخرجنا لهم دابه من‏الارض تکلمهم ان‏الناس کانوا بایاتنا لا یوقنون‏» ثم قال: یا على اذا کان آخرالزمان اخرجک الله فى احسن صوره و معک میسم تسم به اعدائک‏» (15)

روزى رسول خدا(ص) به سوى امیرالمؤمنین على(ع) آمد در حالى که وى در مسجد خوابیده بود و مقدارى شن را به عنوان بالش زیر سر گذاشته بود، او را با پا حرکت داد و فرمود: اى دابه‏الله (جنبنده خدا) برخیز، یکى از اصحاب عرض کرد: اى رسول گرامى آیا ما مجازیم این اسم را به دیگران نسبت دهیم؟ حضرت فرمود: خیر، به خدا سوگند که آن نام مخصوص او (حضرت على(ع)) است . و او همان دابه و جنبنده‏اى است که خداوند در کتابش فرمود: «هنگامى که قول بر آنان واقع گردد، براى آنها دابه‏اى از زمین خارج مى‏کنیم که با آنان سخن مى‏گوید و یا ایشان را مجروح مى‏کند در صورتى که («تکلمهم‏» را بدون تشدید بخوانیم) به درستى که مردم به آیات و نشانه‏هاى ما یقین نمى‏کنند.» سپس اضافه کردند:اى على هنگامى‏که آخرالزمان فرا رسد، خداوند تو را در بهترین صورت از زمین خارج مى‏سازد، در حالى که به همراه تو عصایى است، که با آن دشمنانت را مشخص مى‏کنى.

پیامبر گرامى اسلام در مورد بازگشت‏حضرت على(ع) در آخرالزمان، تعبیر به اخراج (از زمین) مى‏کند، که دقیقا مفهوم رجعت را بیان مى‏کند.

ماهنامه موعود  شماره۲

پى‏نوشتها:

۱. سبحانى، جعفر، الالهیات على هدى الکتاب والسنه والعقل، قم، مکتبه الاعلام الاسلامى، ج ۲، ص‏787.

۲ . القمى، ابوالقاسم جعفر بن محمدبن قولویه، کامل الزیارات، صص‏257 – 218، نجف، المطبعه‏المرتضویه فى‏النجف الاشرف .

۳. همان جا

۴. المجلسى، بحارالانوار، ج‏53، ص ۹۲، ۱۲۱.

۵. حق‏الیقین، ج ۲، ص ۳۵ .

۶. لغتنامه دهخدا، حرف راء، انتشارات دانشگاه تهران، صص ۲۹۵- ۲۹۴.

۷. از امام صادق(ع) منقول است که هر که چهل صبح این عهد (دعاى عهد امام زمان(ع)) را بخواند از یاوران قائم « ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد، قمى، شیخ عباس، مفاتیح‏الجنان، قدس، ص ۸۹۲

۸. رجوع شود به تعریف رجعت، شماره قبل موعود، صص‏49- 48 .

۹. به نقل از بحارالانوار، ج‏53، ص ۱۲۸ .

۱۰. الخنیزى، شیخ على‏ابوالحسن بن حسن بن مهدى، الدعوه الاسلامیه، بیروت، ج ۲، ص ۹۴ .

۱۱. المجلسى،بحارالانوار، ج ۵۲، ص‏226- 225، با اندکى تفاوت، مؤسسه المعارف‏الاسلامیه – بهمن، چاپ اول سال ۱۴۱۱ ق، ۵۲، ص‏226-225، معجم‏الاحادیث الامام المهدى(ع)، ج‏3، صص‏33-329

۱۲. بحارالانوار، ج‏53، صص ۱۰۴ -۱۰۳.

۱۳. همان جا، ج ۵۲، ص‏9 و ۴۲.

۱۴. همان جا، ص ۹۲ .

۱۵. همان جا، ص ۵۲.

همچنین ببینید

رجعت (قسمت سوم)

محمّد رضا ضمیریدر دو شماره قبل تحت عنوان «رجعت » مباحثی مستند به روایات درباره «بازگشت برخی از شهدا و صالحین » به دنیا (قبل از وقوع قیامت ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *