لعن بر مروان حکم

پدرش، ابی العاص بن امیه، از استهزاء کنندگان پیامبر بزرگ اسلام (صلی الهه علیه و آله وسلم) بود. حکم بن ابى العاص کسى بود که هنگام اقامه نماز، پشت سر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) مى ایستاد و با اشاره چشم و ابرو و دست، آن حضرت را مسخره مى کرد.

“مروان” که کنیه اش “ابو عبدالملک” بود از زنی از حکم به نام آمنه بنت علقمه کنانیه به دنیا آمد و همانند عثمان از تیره ابوالعاص قبیله بنی امیه و عمو زاده ی وی بود. منابع عموما تاریخ تولد مروان را ۲ یا ۴ هجری (۶-۶۲۳ میلادی) می دانند. اما قاعدتا باید قبل از هجرت دنیا آمده باشد. او در شهر «طائف» بزرگ شد و سال ها با خانواده خود زندگی کرد. مروان قامتی دراز و خلقی آشفته داشت بطوری که او را “خیط باطل” یعنی دراز قد منحرف، لقب داده بودند.

او و پدرش به زبان رسول خدا(ص)، مورد لعنت قرار گرفته‌اند و به حکم و دستور ایشان، از مدینه تبعید شدند و حق ورود به مدینه را نداشتند . رسول خدا (ص) در باره حکم فرمودند:” بزودى این مرد با کتاب خدا و سنت پیامبرش مخالفت خواهد کرد و از نسل او فتنه جویانى پدید خواهند آمد که دود فتنه آنان به آسمان مى رسد!” بعضى از اصحاب عرض کردند: او کوچکتر و حقیرتر از آن است که بتواند از این کارها بکند! و رسول خدا (ص) پاسخ دادند: “بله، مى کند و بعضى از شما نیز در آن روز پیرو او خواهید بود!”(۱)

عثمان برای رفع تبعید مروان، چند مرتبه نزد رسول خدا(ص) از آنان شفاعت کرد ولی مورد قبول حضرت واقع نشد. در زمان خلافت ابوبکر، عثمان به شفاعت آنان پرداخت ولی ابوبکر گفت: “من تبعیدی و رانده شده خدا را به مدینه راه نمی دهم.” زمان خلافت عمربن خطاب، باز هم عثمان اقدام کرد ولی عمر نیز همان جواب ابوبکر را داد تا اینکه عثمان خود، به خلافت رسید و وسیله بازگشت مروان و پدرش را به مدینه فراهم کرد و از خاصان و مشاوران او و داماد او شد.

چهره مروان در حکومت عثمانی و بعد از آن
اقدام مروان حکم در نوشتن نامه به حاکم مصر با سوء تدبیرش، منجر به قتل عثمان شد و بعد از عثمان، با روی کار آمدن امام علی (علیه السلام)، با آنکه با حضرت بیعت کرد ولی در شمار ناکثین در آمد و در جنگ جمل همراه طلحه و زبیر و عایشه، رهسپار بصره شد و در جنگ شرکت کرد و بعد از مغلوب شدن، دستگیر شد. امام علی (علیه السلام)، با شفاعت امام حسن مجتبی (علیه السلام)، او را عفو و آزاد کرد ولی بیعت او را نپذیرفت و فرمودند:

مگر بعد از کشته شدن عثمان با من بیعت نکرد؟ مرا به بیعت او نیازى نیست . “دست او در بی وفایى مانند دست یهودى است. اگر دست بیعت به من دهد، حیله و مکر کند و در نهان بیعت خود را بشکند. بدانید که او در آینده به امارت خواهد رسید، ولى مدت امارتش به همان کوتاهى است که سگى با زبان، بینى خود را بلیسد. او پدر چهار فرمانرواست . به زودی که امت اسلامى از او و فرزندانش روزى خونین را بینند ” (۲) مروان سپس به شام، نزد معاویه رفت. وی در جنگ صفین در کنار معاویه جنگید. و از طرف معاویه مدتی حاکم بحرین شد.

برخی اقدامات عثمان در باره مروان
۱. او را دوباره به شهر مدینه باز گرداند. و به آنها لباسهای بسیار گرانبها و جای و مکان برای زندگی داد.
۲. از غنائم بدست آمده از فتح سرزمین های آفریقا، همه ۵۰۰ هزار دینار جمع شده را به مروان بخشید.
۳. صد هزار دینار( درهم) از بیت المال مدینه را بخاطر صله رحم به مروان هدیه داد.
۴. او به خاطر دانش بالایش از قرآن به عنوان مشاور عثمان منسوب گردید و بدون شک باید جزو کسانی باشد که از طرف عثمان مامور به بازنویسی قرآن شدند.

کارنامه سیاه مروان
سال ۴۲ هجری قمری، در دوران حکومت معاویه، برای مدتی حاکم مدینه بود. در آن مدت در بسیاری از آشوب و فتنه های مدینه و شامات، شرکت داشت. او وقتی که نامه یزید بن معاویه(لعنه الله علیه) در اعلام مرگ پدرش و گرفتن بیعت از مخالفان به او رسید، از حاکم مدینه خواست تا از حسین بن علی (علیه السلام) بیعت بگیرد و در صورت خودداری از بیعت، او را بکشد. مردم مدینه “مروان حکم” را به خاطر «واقعه حره” در زمان یزید از شهر مدینه بیرون کردند و علی رغم تعهدی که کرده بود و قسمی‌که خورده بود (که به سپاه شام باز نگردد) همراه آنان در جنگ «حره» شرکت کرد. پس از آن توسط “عبدالله بن زبیر” به شام تبعید و در شام ساکن شد. بعد از یزید در جریان کناره گیری معاویه پسر یزید با حمایت طایفه «کلبی ها» بر ضحاک بن قیس، غلبه کرد و سال ۶۴ هـ ق، بعد از کناره گیری معاویه بن یزید از خلافت، مروان که آن زمان شیخ بنی امیه شناخته می‌شد، ادعای خلافت کرد و به خلافت رسید و مردم هم با او بیعت کردند. (۳) به نوشته برخی از تاریخنگاران، از جمله “مسعودی” او اولین کسی بود که به زور خلافت را به دست آورد بدون اینکه رضایت جمعی مردم در کار باشد.

برخی از اقدامات ناشایست مروان در زمان خلافت
۱. در طی حکومت خود در مدینه بدترین ناسزاها را بر سر منبر به علی بن ابیطالب(علیه السلام) می داد و می‌گفت: کار بنی امیه و پایه های حکومت ما جز با سب( دشنام) علی (علیه السلام )و لعن و کوبیدن او، محکم و استوار نشود. در صورتیکه او از کسانی بود که می‌گفت: دفاعی که علی (علیه السلام) از عثمان کرد هیچ کس دیگر نکرد.

۲. مروان در زمان خلافتش سرزمین «فدک» را که معاویه به طور غصب، یک سوم آن را به او داده بود، همه سهام آن را جزء اموال خودش قرار داد.(۴)
۳. او قاتل “طلحه” (از سر کردگان جنگ جمل) است. وقتی طلحه بن عبیدالله، در جنگ جمل، سپاهیانش را در معرض هلاکت دید، فرار کرد و در همان موقع، مروان چشمش به او افتاد و یادش آمد که وی، عامل موثر در قتل عثمان بوده، لذا با پرتاب تیری، او را از پا درآورد.

مرگ مروان
باید در اینجا متذکر شویم که دوران خلافت مروان بسیار کم بوده است. او قبل از مرگ خود، توانست قبایل کلبی و بنی امیه را راضی کند که خالد بن یزید نمی تواند در مقابل ابن زبیر ایستادگی کند. در نتیجه پسران خودش یعنی عبدالملک و عبدالعزیز را ولیعهد کرد و بعد از او عبدالملک به خلافت نشست.
مروان بن حکم در رمضان سال ۶۵ هجری(۶۸۵ میلادی) در دمشق به دست زنش کشته شد. در کتب مختلف نوشته‌اند که یا زنش او را مسموم کرده و یا اینکه او را با بالشی از شدت کینه و خشم خفه کرده است.

پی نوشت
۱. به نقل از سایت تبیان
۲. نهج البلاغه کلام ۷۲.
۳. طبری، تاریخ الرسل و الموک، ج ۵، ص ۵۳۹
( برای اطلاعات بیشتر می توانید صفحات ۵۳۱ تا ۵۳۴ این کتاب را هم مطالعه بفرمایید)
۴. آیت الله شیخ جعفر سبحانی. فروغ ولایت، ص ۲۰۱

همچنین ببینید

از شیراز تا حیفا

«از شیراز تا حیفا»روایتی از بنیاد و تاریخ فرقه بابیه

«از شیراز تا حیفا» نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکل‌گیری فرقه بابیه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *