وردگارا! این به سبب آن است که وقتى مرا با قدرت خود آفریدى و از روح خود در من دمیدى، سرم را بلند کرده و دیدم این جمله بر پایههاى عرش نوشته شده است: «لا إله إلّا الله محمّد رسول الله».
بسیارى از این روایات مربوط به توسّل به شخص پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) است که گاه قبل از تولّد و گاه بعد از تولّد و یا در حال حیات، و گاه بعد از رحلت آن حضرت مىباشد. البتّه قسمت دیگرى هم مربوط به توسّل به غیر پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) از رجال دین است.
البته بعضى از این روایات به صورت درخواست و دعا است و بعضى به صورت تقاضاى شفاعت در پیشگاه خدا و بعضى خدا را به مقام پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) خواندن. خلاصه تمام اقسام توسّل در این روایات دیده مىشود به گونهاى که راه را بر تمام بهانهجویی های وهّابیت مىبندد.
آمرزش حضرت آدم با توسل به پیامبر (ص)
توسّل آدم به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) قبل از آنکه ایشان متولّد شوند. «حاکم» در «مستدرک» و جماعت دیگرى از محدّثان، این حدیث را نقل کردهاند که پیغمبر اکرم (ص) مىفرماید: هنگامى که آدم مرتکب آن خطاى خود شد، عرض کرد:
«یَا رَبِّ! أَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد لَمّا غَفَرْتَ لِى؛ خدایا من تو را به حقّ محمّد (صلى الله علیه و آله) مىخوانم که مرا ببخشى». خداوند عالم فرمود: تو محمّد (ص) را از کجا شناختى در حالى که هنوز او را نیافریدهام؟!
آدم عرض کرد: پروردگارا! این به سبب آن است که وقتى مرا با قدرت خود آفریدى و از روح خود در من دمیدى، سرم را بلند کرده و دیدم این جمله بر پایههاى عرش نوشته شده است: «لا إله إلّا الله محمّد رسول الله». از این عبارت فهمیدم که تو نام محمّد را به نام خود اضافه نمىکنى مگر به این دلیل که محبوبترین خلایق نزد توست.
خداوند خطاب کرد: آدم راست گفتى. «انه لاحَبُّ الخلق إلىَّ؛ او محبوبترین خلق نزد من است». «ادعونى بحقّه فقد غفرت لک؛ به حقّ محمّد (ص) مرا بخوان من تو را مىآمرزم».
در حدیث دیگر مربوط به توسّل ابوطالب به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) در حال کودکى است؛ خلاصه حدیث چنین است که ابن عساکر در کتاب فتح البارى نقل مىکند: وقتى خشکسالى در مکّه واقع شد. قریش نزد ابوطالب رفته و گفتند: تمام بیابانها خشک شده، قحطى همه جا را در هم کوبیده، بیا برویم و از خدا طلب باران کنیم.
ابو طالب حرکت کرد در حالى که کودکى با او بود (منظور از کودک پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) است که در حال طفولیّت بود). چهره این کودک مانند آفتاب درخشان بود. ابوطالب در حالى که پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) را بغل کرده بود، پشت خود را به کعبه چسبانید و به همین کودک متوسّل شد؛ در حالى که در آسمان هیچ ابرى نبود، ناگهان ابرها از این طرف و آن طرف در آسمان ظاهر شدند و به هم پیوستند و چنان بارانى بارید که بر اثر آن بیابانهاى خشک سرسبز شد. ابوطالب در این زمینه شعرى در مدح پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرموده:
و أبیض یستسقى الغمام بوجهه ثمال الیتامى عصمه للأرامل؛ «پیغمبر اکرم سفید رویى است که ابرها به خاطر او مىبارند. پناهگاه یتیمان و نگاهدارنده بیوهزنان خواهد بود».
ای رسول خدا! از پروردگار بخواه مرا شفا دهد
توسّل مرد نابینا به پیامبر (صلى الله علیه و آله)، که در زمان نبوّت خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) رسید و شفا گرفت و چشم خود را بازیافت. روایت در صحیح ترمذى و همچنین سنن ابن ماجه، مسند احمد و کتابهاى دیگر نقل شده است.
به این ترتیب حدیث از نظر سند مدارک مهمّى دارد. خلاصه حدیث چنین است:
مرد نابینایى خدمت پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! از خدا بخواه که مرا شفا دهد و چشمم را به من باز گرداند.
پیغمبر فرمود: اگر بخواهى من دعا مىکنم و اگر بخواهى صبر کن. این صبر براى تو بهتر است. (و شاید مصلحت تو در همین حالت باشد) ولى پیرمرد بر خواسته خود اصرار کرد.
پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) به او دستور داد وضوى کامل و خوب بگیرد و دو رکعت نماز بخواند و بعد از نماز این دعا را بخواند: «اللّهم إنّى اسأَلُکَ و أتوجّه إلیک بنبیک محمّد نبى الرحمه یا محمّد إنّى أتوجّه بک إلى ربّى فى حاجتى لتُقضى، اللهم شَفِّعه فىَّ؛ خداوندا من تو را مىخوانم و به سوى تو متوجّه مىشوم به وسیله پیغمبرت محمّد نبىّ رحمت، اى محمّد من متوجّه مىشوم به سوى پروردگارم در حاجتم که حاجتم برآورده شود، خداوندا او را شفیع من قرار بده».
مرد دنبال آن برنامه رفت تا وضو بگیرد، و نماز را بخواند و دعایى را که پیغمبر به او تعلیم داده بود، انجام دهد.
عثمان بن عمیر راوى این حدیث مىگوید: ما در همان مجلس نشسته بودیم و سخن مىگفتیم، مدّتى گذشت، دیدیم مرد نابینا وارد مجلس شد در حالى که هیچ آثارى از نابینایى در او نبود و چشمش روشن بود.
جالب این است که بسیارى از بزرگان اهل سنّت تصریح کردهاند که این حدیث صحیح است. ترمذى حدیث را صحیح مىداند. ابن ماجه گفته است صحیح است. رفاعى گفته شکى نیست که این حدیث صحیح و مشهور است.
توسّل به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) بعد از حیات او، یکى از علماى معروف اهل سنّت به نام «دارمى» در کتاب معروفش به نام سنن دارمى در بابى که تحت عنوان باب ما حکم الله تعالى نبیه (صلى الله علیه و آله) بعد موته (این باب درباره کرامتها و احترامهایى است که خداوند تعالى نسبت به پیغمبر بعد از موتش داشته است) آورده، چنین مىگوید:
قحطى شدیدى در مدینه پیش آمد. گروهى از مردم نزد عایشه رفته و چارهجویى خواستند، عایشه گفت: بروید کنار قبر پیغمبر (ص). سوراخى در سقف بالاى قبر بکنید به طورى که آسمان از آنجا دیده شود و منتظر نتیجه باشید. رفتند و آن سقف را سوراخ کردند به طورى که آسمان دیده مىشد، باران فراوانى باریدن گرفت به قدرى که بعد از مدّتى بیابانها سرسبز شد و شتران چاق و فربه شدند.
توسل عمربن خطاب به عموی پیامبر (ص)
توسّل به عموى پیغمبر عبّاس، «بخارى» در صحیح خود نقل مىکند که عمر بن خطّاب هنگامى که در مدینه قحطى شد به وسیله عبّاس بن عبدالمطّلب از خدا تقاضاى باران کرد و عبارتش در موقع دعا این بود: «اللّهم إنّا کنّا نتوسّل إلیک بنبیّنا و تسقینا و إنّا نتوسّل إلیک بعمّ نبیّنا فاسقنا؛ خداوندا ما به پیامبر خود متوسّل مىشدیم و تو باران براى ما مىفرستادى، الآن متوسّل به عموى پیغمبرمان مىشویم، باران براى ما بفرست». راوى مىگوید به دنبال آن باران فراوانى نازل شد.
ابن حجر مکّى در صواعق از امام شافعى پیشواى معروف اهل سنّت نقل مىکند که شافعى به اهل بیت پیغمبر (صلى الله علیه و آله) توسّل مىجست و این شعر معروف را از او نقل مىکند:
آل النبى ذریعتى و هم الیه وسیلتى أرجو بهم اعطى غداً بید الیمین صحیفتى
خاندان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله) وسیله منند آنها در پیشگاه او سبب تقرّب من مىباشند، امیدوارم فرداى قیامت به سبب آنها نامه اعمال من به دست راست من سپرده شود!
این حدیث را «رفاعى» نویسنده کتاب التوصّل إلى حقیقه التوسّل در کتاب خود آورده است.