طرح صلحی برای خاورميانه- الحیات – نوشته پاتریک سیل

پاتریک سیل، نویسنده بریتانیایی متخصص در امور خاورمیانه در آخرین مقاله خود نوشته است: سه مساله مهم و خطرناک در خاورمیانه به چشم می خورد:‌ پرونده هسته یی ایران، جنگ داخلی و خونین در سوریه و نزاع قدیمی اسراییلی – فلسطینی ها.

دولت باراک اوباما در دور دوم سیاست خارجی خود با این سه چالش مهم در خاورمیانه مواجه بوده و باید برای آنها راه حلی پیدا کند. گروه جدید تشکیل دهنده سیاست خارجی اوباما متشکل از چاگ هیگل وزیردفاع آمریکا، جان کری وزیر خارجه و جان برنان مدیر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) درگیر با این سه چالش مهم هستند. باید گفت منافع حیاتی آمریکا در این منطقه و شهرت سیاسی و توان نفوذش در آینده به شکل تنگاتنگی با موفقیت یا عدم موفقیت آمریکا در این مسایل مرتبط است.

هریک از این مشکلات می تواند منطقه را با خود درگیر کند و حتی به جنگ هایی منجر شود که نمی توان عواقب آن را پیش بینی کرد. اگر هریک از این مشکلات را به صورت مجزا ببینیم درمی‌یابیم که حل شان آسان نیست. از این رو پیشنهاد می‌شود هرسه موضوع را به صورت « یک بسته واحد » در نظر بگیرند که دراین صورت می تواند کارآمدتر باشد اما پیش از آن باید دید تا چه حد این ها با یکدیگر در ارتباط هستند؟

در مورد ایران باید گفت هیچ کس بیشتر از اسراییل از برنامه هسته یی ایران احساس نگرانی نمی‌کند. به نظر اسراییل، یک ایران اتمی می تواند خطری مهم برای سلطه نظامی و امنیتی اسراییل برمنطقه باشد. اسراییل از این می ترسد که ایران به یک قدرت اتمی تبدیل شود که اگر چنین شود دیگر اسراییل آزادی عمل کنونی اش را که چند دهه است از آن برخوردار بود دیگر نخواهد داشت. اسراییل طی این سالها هرجا خطری احساس کرده بی پروا به آن حمله کرده است حتی اگر این خطر برایش جایی در یک کشور دور یا نزدیک باشد.

اما ایران تنها نیست و ارتباط تنگاتنگی با وضعیت آینده سوریه دارد که هم پیمان منطقه ای اش به شمار می رود. سوریه همچنین بیش از هرکشور عرب دیگری از حقوق فلسطینی ها و آزادی لبنان از سیطره اسراییل تلاش کرده است. این کشور بود که محور «‌جبهه رد » را تشکیل داد و به غیر از ایران با حزب الله لبنان نیز ارتباط تنگاتنگی دارد. ایران و سوریه وحزب الله درمجموع یک محورمقاومت را دربرابر سلطه آمریکایی – اسراییلی بر خاورمیانه تشکیل می دهند.

نیازی به توضیح نیست که جنگ خونین در سوریه این محور را تا میزان زیادی تضعیف کرده است. اسراییل آرزویش این است که بقیه این محور نیز متلاشی شود و به همین دلیل آمریکا را تشویق می‌کند تا نظام های حاکم بر تهران و دمشق را سرنگون کند. طبعا آزادی اسراییل از هرگونه قید و بندی – که این نیروها درمقابلش ایجاد می‌کنند – می تواند مقدمات تاسیس یک « اسراییل بزرگ » را فراهم سازد.

روشن است که برنامه هسته یی ایران و بحران موجودیت سوریه و مقابله با سلطه بیشتر اسراییل بر سرزمین های خاورمیانه در ارتباط با همدیگر بوده و یکدیگر را تکمیل می‌کنند. تلاش هایی که تاکنون صورت گرفته تا هریک از این بحران ها به صورت فردی حل شود ناکام بوده‌اند. از این رو پیشنهاد می‌شود این سه بحران به صورت یک بسته واحد در نظر گرفته شود. درضمن باید در نظر داشت که این بحران ها موضوعاتی سطحی نیست و اگر حل نشود روز به روز پیچیده تر خواهد شد. اگر آمریکا مایل است برای حفظ خود و منافع اش و حفظ منافع هم پیمانانش در منطقه در چنین اوضاع آشفته ای کاری بکند باید تلاش های بیشتری به خرج دهد.

انتخاب مجدد باراک اوباما فرصتی ویژه است که موجب تقویت جایگاه سیاسی او در آمریکا شده است. هرچند درحوزه سیاست خارجی آمریکا مسایل متعددی وجود دارد – ازجمله رشد غول چینی – که باید به همه آنها توجه شود اما نمی توان منطقه خاورمیانه را با آنهمه پیچیدگی های دیوانه کننده و خشونت پنهانش که یک وجه آن این روزها در سوریه خود را نشان می دهد، نادیده گرفت.

به اعتقاد نگارنده می توان بین برنامه هسته یی ایران و مساله تشکیل یک دولت فلسطینی نوعی معامله را ایجاد کرد. این پیشنهاد ساده ای است. یعنی اگر ایران بپذیرد تمام فعالیت های هسته یی خود را تحت کنترل سازمان انرژی اتمی در آورد اسراییل نیز موافقت کند که یک دولت مستقل فلسطینی در کرانه باختری و غزه به پایتختی بیت المقدس شرقی تاسیس شود. تردیدی وجود ندارد که شرایط این معامله احتیاج به صیقل خوردن و گفت وگوهای فراوانی دارد درعین حال می توان خطوط اصلی آن را بررسی کرد.

چنین معامله ای شاید در ظاهر به بلند پروازی های ایران ارتباطی نداشته باشد اما در باطن ارتباط دارد. کما اینکه دست یافتن به یک راه حل اسراییلی – فلسطینی نیز خیلی دور از دسترس نیست. ایران در شرایط خاصی بسر می‌برد و به خوبی آگاه است که آمریکا نمی‌گذارد این کشور به یک قدرت اتمی در آینده خاورمیانه تبدیل شود. بنابراین ترجیح می دهد شیوه ای در پیش گیرد که فعلا تحریم ها را بتواند از خود دور کند. اسراییل نیز با یک انزوای بین المللی مواجه است و اگر بخواهد همچنان به مصادره بقیه اراضی کرانه باختری ادامه دهد این انزوا تشدید خواهد شد. اسراییل به دنبال یک مفری می‌گردد تا خود را از این جنون شهرک سازی رها کند. یهودیان افراط گرا اسراییل را دارند استحاله می‌کنند. رژیمی‌که باید در یک جنگ مستمر زندگی کرده و روز به روز منزوی تر شود. هم اکنون گروه های بنیادگرای مرتبط به القاعده به سوریه سرازیر شده‌اند درهمین حال گروه گروه خانواده های سوریه به کشورهای همسایه پناه می آورند. به نظر می رسد نتیجه این وضعیت کشتار بیشتر و ویرانی کامل یک کشور و فجایعی انسانی باشد که کسی قادر به محاسبه حجم آنها نیست.

تا اینجا روشن شده که راه حلی نظامی‌برای سوریه نمی توان پیدا کرد. نه نظام حاکم و نه مخالفان هیچ کدام نمی توانند پیروزی چشمگیری به دست آورند. هیچ قدرت خارجی تمایل به دخالت نظامی در این کشور را ندارد. نظام سوریه و دشمنانش هردو از مذاکره با یکدیگر عاجز هستند و بدون کمک طرف های خارجی نمی توانند به این وضعیت پایان دهند.

جامعه بین المللی چه باید بکند ؟

اول : اینکه ایالات متحده و روسیه با یکدیگر متحد شوند تا بتوانند یک آتش بس را بر هر دو طرف این نزاع تحمیل کنند. لازمه این کار استقرار نیروهای بین المللی در طول مرزهای سوریه به منظور جلوگیری نیروهای جنگجو و ارسال سلاح و تجهیزات نظامی دیگر به دولت و مخالفان هردوست.

دوم : باید قدرت های خارجی – مثل کشورهای عربی و غربی و چین و روسیه و سایر دولت ها – به صورتی جدی تلاش کنند بین ۱۰ تا ۱۵ میلیارد دلار به صندوق بازسازی سوریه واریز کنند. این پول می تواند به بانک جهانی ریخته شود تا وقتی که آتش بس کامل برقرار شد توزیع گردد. وجود چنین صندوقی به طورکلی انگیزه ای قوی برای طرف های درگیر خواهد بود.

سوم : سازمان ملل متحد به کمک شورای امنیت باید برای یک کنگره آشتی ملی در سوریه فراخوان بدهد و گروه ها و احزاب مختلف را درکنار شخصیت های برجسته و آماده برای دست کشیدن از جنگ به آن دعوت کند.

طبیعی است که این ماموریت آسانی نخواهد بود. به ویژه اینکه زخم های ناشی از این نزاع عمیق بوده و به این آسانی ترمیم نخواهد شد. به هرحال برای مصالح منطقه هم شده باید اجازه نداد که دولت سوریه فروپاشیده و متلاشی شود. ماموریت بازسازی سوریه بر اساس یک دولت دموکراتیک کار دشوارتری خواهد بود. باید آزادی های اساسی تضمین شود و به حقوق فردی انسان ها احترام گذاشته شود. حاکمیت قانون دوباره باید به این کشور بازگردد و از اقلیت ها حمایت و پشتیبانی شود. نهادهای نظامی سوریه باید حفظ شود. تجربه عراق نشان داد که انحلال ارتش چه عواقبی دارد. اگر اوباما این برنامه را اجرا کند می توان گفت او یک پدید آورنده بزرگ صلح در خاورمیانه بوده است.

منبع: الحیات

ترجمه از شفقنا

ترجمه این مقالات صرفا به منظور آشنایی مخاطبان محترم با دیدگاه های مطرح در جهان سیاست و رسانه است و موعود موضعی در قبال این مقالات ندارد

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *