آنچه شیعیان(اعم ازعلما و مردم) بدان معتقدند اینست که انبیاء(ع) از بدو تولد تا آخرعمرازهرگونه گناه و معصیت، سهو و خطا و نسیان، در قول و فعل معصوم اند.(چه در دریافت و ابلاغ وحی و چه غیرآن). درخصوص اهل بیت (ع) نیز معتقدند غیر از عصمت در دریافت و ابلاغ وحی که موضوعاَ منتفی است، سایر مراتب عصمت را دارا هستند.
شاید همگان مستحضر باشند که در منظومه فکری اسلام، عقاید و باورها بیش از اعمال و مناسک از اهمیت برخوردارند؛ چراکه اعتقادات بن مایه و سرمایه و سرمنشاء اعمال و رفتارانسانی است و چنانچه خلل و نقصانی در آن پدیدار شود، ظهور و نمود آن درعمل و رفتار نیز قابل مشاهده خواهد بود. یکی ازوجوه اهمیت و تقدم معتقدات نسبت به اعمال اینست که چنانچه با تغیّر احوال و تبدلات روزگار، فتنه های مختلف در جامعه اسلامیبروزو به تبع آن شبهات ِ شیطانی و نفسانی ِخناسان انسی و جنی، در جامعه ظهور و نشو ونما کند؛ اگرکه مومنان و موحدان از استخوان بندی فکری و عقیدتی مستحکمیبرخوردار نباشند ولو اهل عبادات، مناسک و مستحبات و … هم باشند، در طوفان چنین حوادثی آسیب جدی خواهند دید.بطورمثال زمانیکه نطفه بهائیت و بابیت در گذشته نه چندان دور بسته شد و برای خود پیروانی پیدا کرد؛ پیروان و گرویدگان این مسلک خودساخته، عموماً از همان نماز خوانها و روزه بگیران و… بودند که علیرغم مقید و متدین بودن، به دلیل ضعف عقیدتی و فکری ( والبته بعضاً برخی نیز به دلایلی غیر شناختی مثل هوای نفس، حب جاه و شهرت و…) از صراط حق منحرف گردیده و در نهایت به گمراهی افتادند؛ سایر فرق انحرافی نیز قس علی هذا.
علاوه بر شاهد تاریخی فوق، شواهد متعددی برای ارجحیت و تقدم اعتقادات بر عملیات وجود دارد که جهت رعایت اختصار کلام، ازذکر آنها خودداری نموده وفقط جهت تیمن و تبرک، به شاهدی ازآیات قرآن اشاره میگردد: خدای متعال در آیات ۹۰-۹۱ سوره مریم در تقبیح اعتقاد برخی به جهت فرزند قائل شدن برای خدا، می فرماید :” تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا ان دعوا للرحمن ولداً”.این تعبیرو بیان عجیب قرآنی حاکی از اهمیت اعتقادات و باورها است؛ به نحوی که قرآن برای تقبیح برخی معاصی بزرگ که برای آنها وعده عذاب آتش اخروی نیزداده است، چنین تعبیری بکارنبرده است. سایر اعتقادات نیز با لحاظ جایگاه و مراتب اهمیت آنها، همین وضعیت را دارند. بنابراین میشود گفت اگرکسی اعتقادات ِعمیق، صحیح و متقن و مستحکمی داشته باشد، هرچند درمقام عمل و عبادات و مناسک و.. متوسط هم باشد، خطر انحراف و سقوط چنین شخصی به مراتب کمتر از فردی است که در اعتقادات، سست بنیان، متزلزل و ضعیف ولی در اعمال و عبادات کثیر العمل باشد.
براساس آنچه گفته شد اهتمام ما در این سلسله مباحث بیشتر معطوف به بیان اعتقادات واستحکام بخشی آن است؛ البته ناگفته پیداست که ازمنظرمعارف دینی، اعتقادات و اعمال،هردو باهم در تعیین سرنوشت موثرند(” إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ”)[۱] کهردر این آیه مراد از کلم طیب همان اعتقادات و باورهای صحیح بوده و عمل صالح رشد دهنده صعود دهنده آن اعتقادات خواهد بود؛ و البته هردو(اعتقادات و عملیات)، در تایید وتقویت و یا تضیف یکدیگرنیز موثرند(” ثُمَّ کانَ عاقِبَهَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ”)[۲] یعنی سرانجام کسانی که به اعمال زشت و گناه، ادامه می دهند بدانجا ختم میشود که آیات الهی(اعتقادات اصلی دین) را تکذیب نموده و دروغ می پندارند؛ علی کل حال آنچه ما در اینجا بدنبال ذکر آن بودیم ناظر به تقدم و اهمیت اعتقادیات بر عملیات است وگرنه در اصل تاثیرمطلب بدیهی و روشن است .
یکی ازاین مسائل مهم اعتقادی ِسرنوشت ساز، که اصل آن مورد اتفاق شیعه و سنی بوده ولی درجزئیات آن اختلافاتی وجود دارد، مبحث عصمت است که فرقه انحرافی وهابیت نیزدر این مسئله دارای نظراتی است.
دیدگاه شیعه : آنچه شیعیان(اعم ازعلما و مردم) بدان معتقدند اینست که انبیاء(ع) از بدو تولد تا آخرعمرازهرگونه گناه و معصیت، سهو و خطا و نسیان، در قول و فعل معصوم اند.(چه در دریافت و ابلاغ وحی و چه غیرآن). درخصوص اهل بیت (ع) نیز معتقدند غیر از عصمت در دریافت و ابلاغ وحی که موضوعاَ منتفی است، سایر مراتب عصمت را دارا هستند.
تعریف عصمت : برای عصمت تعاریفی مختلف وبسیارنزدیک به هم ارائه شده است که در اینجا به تعریف برگزیده که تقریباً قدرمتیقن و جامع آنهاست، بسنده میشود؛ علامه حلی(ره) می فرمایند:” العصمه لطف یمنع من اختص به من الخطا و لایمنعه علی وجه القهر”؛ [۳] یعنی عصمت در معصوم لطفی الهی است که انسان را با اختیار، از لغزش دور نگه میدارد.
حقیقت عصمت: اکثر علمای فن حقیقت عصمت را بازگشت به علم می دانند که نتیجه آن حصول عالیترین مرتبه تقواست؛ یعنی فرد معصوم با عقل، بینش قوی وعلم نافذ از باطن و حقیقت گناهان و پیامدهای قطعی آن آگاه بوده و به اختیار، از ارتکاب معاصی دوری می جوید[۴].
مواضع مورد اختلاف :[۵]
عصمت در غیررفتار:
۱- عصمت درعقاید: تقریباَ تمامی فرق مسلمین پیامبران را از هرگونه لغزش عقیدتی معصوم میدانند به جزگروهی از خوارج به نام “ازارقه”، که چنین لغزشی بر پیامبران را روا می دانند.[۶]
۲- عصمت دردریافت وحی: تمامی اندیشمندان مسلمان قائل به عصمت انبیاء در دریافت وحی بوده و تنها ابوبکر باقلانی(از متکلمین اهل سنت)این دیدگاه را نپذیرفته است.[۷]
۳- عصمت درابلاغ وحی: دراین خصوص نیز مسلمین متفق در عصمت انبیاء هستند و تنها گروهی از”کرامیه و حشویه”(گروهی از متکلمین اهل سنت)، لغزش انبیاء را در گفتار پذیرفته و افسانه غرانیق را شاهد آن دانستهاند.[۸]
عصمت در رفتار:
دربین مسائل مختلف عصمت، عصمت در رفتار بیشترین محل بحث و مناقشه بین دانشمندان بوده که نظرات مختلفی نیزپیرامون آن ارائه شده است:
الف – دیدگاه شیعه: همانطور که گذشت اکثریت قریب به اتفاق شیعه معتقدند تمام پیامبران و عترت پیامبر(ص)از هرگونه خطا و گناه عمدی و سهوی و یا از روی فراموشی، کوچک و بزرگ، پیش یا پس از بعثت، در اعتقاد و گفتار و احوال و کردار، معصوم هستند.(سید حیدرآملی، علامه حلی، علامه مجلسی، شیخ مفید و شیخ طوسی و سید مرتضی و عبدالرزاق لاهیجی، علامه طباطبایی و امام خمینی، ازفحول علمای شیعه براین اعتقادند).
تنها شیخ مفید ارتکاب گناهان کوچک سهوی پیش از بعثت را که مایه بی اعتباری نگردد، ممکن دانسته و فقط شخص پیامبر(ص)را استثناء کرده است.[۹] و شیخ صدوق نیز سهو النبی را برای پیامبران جایز دانسته است.
ب – دیدگاه اهل سنت :
۱- دیدگاه معتزله(گروهی از متکلمین اهل سنت): از نظر این گروه ارتکاب گناهان کوچک جز در مواردی که باعث بیزاری مردم میشود، برپیامبران رواست.قاضی عبدالجبار معتزلی میگوید:” دلیلی بر رد این دیدگاه نداریم؛ چه اینکه گناه کوچک، تنها در کاستن منزلت انسان ها نقش دارد”[۱۰] .
۲- دیدگاه ابوعلی جبایی(از متکلمین اهل سنت): ازنظروی ارتکاب گناه از روی سهو ونسیان جایز است[۱۱].
۳- دیدگاه حشویه و کرامیه: حشویه معتقدند حتی انجام گناهان بزرگ از روی عمد برای پیامبران جایز است . کرامیه هم عقیده با این گروه، فقط دروغگویی در مقام تبلیغ را استثنا کردهاند.[۱۲]
۴- برخی ازمتاخرین ازنویسندگان اهل سنت عصمتی را برای پیامبران قائلند که بااشتباه و خطا ولغزش آنان قابل جمع است به این معنا که عصمت آنان را نسبی(غیرمطلق) وغیرذاتی دانسته ولذا ممکن است خطاکنند ولی خداوند باوحی خود آنان را متذکر به خطا واصلاح آن میکند.[۱۳]
بنابرآنچه گذشت این تنها شیعه هست که عالی ترین مراتب عصمت را برای انبیاء و چهارده معصوم (ع) قائل است؛ حال باید به تبیین استدلالی این دیدگاهها پرداخت که کدامیک از آنها از پشتوانه محکم ِعقلی و نقلی(آیات و روایات موثق) برخوردار است.
در این قسمت از سلسله مباحث، به ارائه برهان عقلی بر عصمت انبیاء خواهیم پرداخت:
سوال: عقل انسان برچه اساس و مبنایی به ضرورت عصمت انبیاء حکم صادر میکند؟
از دیدگاه تمامی علمای شیعه اعتقادات بنیادین هرمومنِ ِموحد ِشیعه باید ازروی استدلال عقلی و برهان بوده و تقلیدی وبراساس ظن نباشد؛ زیراکه”ان الظن لایغنی من الحق شیئا”(یونس/۳۶) و شرط پذیرش این اعتقادات در محضر الهی نیز همین است.یکی از این مباحث مقوله “عصمت” است، لیکن به لحاظ ترتیب منطقی، بحث عصمت انبیاء، میبایست پس از اثبات توحید و اثبات ضرورت بعثت انبیاء و لزوم وحی، مطرح شود؛ در اینجا برای رعایت سیرمنطقی مطالب،این موارد را جزواصول موضوعه و مسلمات بحث، فرض نموده و به اثبات ضرورت عصمت انبیاء می پردازیم.(البته در سلسله مباحث آتی به ان مقولات نیز خواهیم پرداخت.)
سوال اساسی:[۱۴] باتوجه به اینکه افراد عادی انسان مستقیماً ازوحی (به عنوان راهی مطمئن برای شناختهای لازم، که جبران کننده نارساییهای حس و عقل انسانی است) بهره مند نیستند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را نیزندارند و ناچار پیام الهی باید بواسطه افراد خاصی(پیامبران)، به ایشان ابلاغ شود، چه ضمانتی برای صحت چنین پیامی وجود دارد؟ وازکجا می توان مطمئن شد که شخص پیامبر، وحی الهی را درست دریافت کرده و آنرا درست به مردم رسانده است؟واگر چنانچه واسطه ای نیزبین خدا و پیامبر باشد از کجا معلوم آن واسطه نیزوظیفه خود را بدرستی و صحیح انجام داده باشد؟زیرا راه وحی، درصورتی کارآیی و نتیجه لازم رادارد، و می تواند نارسایی دانش بشری را جبران کند که از مرحله صدور تا مرحله وصول به مردم، از هرگونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد وگرنه با وجود احتمال سهو ونسیان در واسطه یا واسطه ها، یا تصرف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی درپیام رسیده به مردم، باز میشود و موجب سلب اعتماد ازآن میگردد، پس، از چه راهی می توان اطمینان یافت که وحی الهی بطور صحیح و سالم بدست مردم می رسد؟
یک راه متصور : راه اولی که به ذهن می رسد این است که مجموعه ای ازافراد نخبه و فوق العاده که از بهره هوشی بالا وازعلوم و دانشهای مختلف کافی، برخوردارند، پیام الهی را مطالعه و با عقل جمعی بررسی دقیق نموده و خطای آن را تشخیص داده و در صورت وجود خطا، آنرا اصلاح می نمایند ودر نتیجه پیام الهی بدون اشتباه و نقصان،بدست عموم مردم می رسد.
پاسخ این تصور: اولاً این پاسخ زمانی می توانددرست باشد که انسانها یا حداقل تعدادی از آنها، از حقیقت وحی مطلع بوده و یا دست کم استعداد فهم حقیقت وحی را دارا باشند، درحالیکه فرض ما اینست که انسانها فاقدچنین استعدادی هستند هرچند از هوش بالا وعلوم بالایی نیزبرخورداربوده باشند؛ لذا فرض نظارت نخبگان و تشخیص خطا منتفی است. ثانیاً عقل فقط درصورتی که محتوای پیام وحی مخالف احکام یقینی ِعقلی باشد توان تشخیص دارد ولاغیر. مثلاً اگر مدعی پیامبری پیامیبیاورد که آن پیام متضمن این باشد که” اجتماع نقیضین ممکن است”، عقل قطع پیدا میکند که یا مدعی در ادعای خود کاذب است و یا محتوای پیام تحریف شده است؛ درحالیکه فلسفه اصلی نیاز به وحی، درمسائلی است که عقل، راهی برای اثبات یا نفی آنها ندارد و نمی تواند با ارزیابی مفاد و محتوای پیام، صحت و سقم آنرا تشخیص دهد.پس بنابراین راه متصور فوق صحیح نمیباشد.
پاسخ حقیقی : بافرض اینکه هدف از ارسال رسل و انزال کتب ایجاد زمینه تکامل اختیاری بشروسپس هدایت بشر به سوی سعادت دنیوی و اخروی باشد[۱۵]، ازطریق صفات کمالیه الهی می توان مصونیت پیامها را از تصرفات عمدی و سهوی اثبات کرد:
مقتضای علم، قدرت و حکمت الهی آن است که پیام خود را دست نخورده و سالم و مصون از هرگونه تحریف و تبدیلی،به بندگانش برساند چراکه :[۱۶]
۱- اگر خداوند نخواهد که پیامهایش بطورصحیح به بندگانش برسد خلافِ حکمت بالغه خواهد بود و اراده حکیمانه الهی، این فرض را نفی میکند.
۲- اگرخداوند نداند که پیام خود را از چه راهی، چگونه و بوسیله چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی ِ او منافات خواهد داشت.
۳- اگر خداوند نتواند وسایط شایسته ای را برگزیند و آنها را از هجوم موانع (از جمله شیاطین)، حفظ کند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود.
بااین بیان مصونیت فرشته یا فرشتگان الهی(به عنوان واسطه های وحی) ونیز مصونیت پیامبران (به عنوان حاملان وحی)، در مقام دریافت و نیز عصمت آنان از خیانت عمدی یا سهوی ویا نسیان در مقام ابلاغ پیام الهی، به اثبات می رسد.
نکته مهم : البته برهان عقلی ارائه شده،فقط عصمت انبیاء رادر مقام دریافت و ابلاغ وحی اثبات میکند و اثبات سایرمراتب عصمت از دایره این برهان خارج است و باید با دلایل دیگری آنرا اثبات نمود.
درمقاله بعدی به بررسی اشکالات احتمالی وارد بر برهان ارائه شده و نیزبررسی براهین نقلی عصمت انبیاء خواهیم پرداخت.
ومن الله التوفیق
وعده صادق – س .م .موسوی
[۱] – سوره فاطر، آیه ۱۰– سوره روم، آیه ۱۰ [۲][۳] – علامه حلی، انوار ملکوت، ص ۱۹۵
[۴] – جمال الدین، فاضل مقداد، اللوامع الهیه، ص۱۷۰ و عبدالله،شبر، حق الیقین، ص۹۰ و مرتضی مطهری، مجموعه آثار، (وحی و نبوت)، ج۲، ص۱۶۰
[۵] – این قسمت اقتباسی است آزاد از کتاب لغزش ناپذیری پیامبران در قرآن تالیف جعفر انواری، (قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ع))
[۶] – ایجی، شرح مواقف، ج۸، ص۲۶۴
[۷] – همان، ص۲۶۳
[۸] – شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۷، ص۱۸
[۹] – شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۲۹
[۱۰] – قاضی، عبدالجبار، المغنی، ج۱۵، ص۲۸۰
[۱۱] -ایجی، شرح المواقف، ج۸، ص۲۶۴
[۱۲] -همان و ابن حزم اندلسی، الفضل، ج۴، ص۲
[۱۳] – بازسازی باورها، محمد عزیزی، (اربیل، انتشارات آشتی، ۲۰۰۷ میلادی) ص ۱۵۹-۱۷۰
[۱۴] – محمد تقی مصباح یزدی، اصول عقاید، ج۱ ص۲۳۳
[۱۵] – این فرض فرض صحیحی است لیکن بحث آن در مباحث قبل از عصمت است و ما در اینجا آنرا جزو اصول موضوعه پذیرفته ایم.
[۱۶] – محمد تقی مصباح یزدی، اصول عقاید، ج۱ ص ۲۳۴