زوایای تکفیر از دیدگاه وهابیت و وظیفه ما درقبال کشتارهای اخیر

استاد احمد عابدی – زوایای تکفیر از دیدگاه وهابیت و وظیفه ما درقبال کشتارهای اخیر – استاد احمد عابدی

شهادت شیعیان مظلوم در پاکستان را به محضر مقدس امام زمان ارواحنا فدا تسلیت عرض می نمائیم.
مکتب شیعه از قدیم مدافع مظلوم بوده و متاسفانه امروز شیعه از هر زمان دیگر خودش مظلوم تر است و این مظلومیت باعث می‌شود که با خانواده های عزادار پاکستان اظهار همدری کنیم. مظلومیت فقط مختص آن عزیزانی که شهید شده‌اند نیست، بلکه بیشترین ظلمی‌که الان دارد انجام می‌شود نسبت به خانواده های این شهدا است، نسبت به همسران و فرزندان این شیعیان مظلوم در پاکستان. یعنی این جنایتکارانی که خون شیعه را می ریزند و ادعای کافر بودن شیعیان را دارند به همین اکتفا نمی‌کنند که فقط شیعه ای را بکشند و به شهادت برسانند، بلکه اموال شیعیان را نیز غارت می‌کنند، به ناموس شیعیان تجاوز می‌کنند، به دختران شیعه بی ادبی و بی حرمتی می‌کنند، و اینها بیشتر مظلومیت شیعه است و جای تاسف دارد و اظهار همدری با آنان لازم است.

چون موضوع بحث بررسی ضوابط تکفیر از دیدگاه وهابیت و سلفی ها است، بنده عبارتی را از کتاب خود اینها نوشته ام که ببینید اینها چه کسانی را کافر می دانند و نوع برخورد ما در برابر اینها باید چگونه باشد

کتاب التکفیر (۳ جلدی، چاپ سال قبل ۱۴۳۳ می‌باشد) تالیف حسن بن علی از اساتید دانشکده ی اصول دین در دانشگاه ملک خالد عربستان، صفحه ی ۳۸۷ جلد ۱، می‌گوید: “ان المسلمین کفروا” همه ی مسلمانان کافر شده‌اند “لانهم ینتقون بالشهاده” بخاطر اینکه مسلمانان به زبان شهادتین را می‌گویند “ولکن لا یعرفون معناها و لا یعملون بمقتضاها” ولی مسلمانان کافر شده‌اند بخاطر اینکه معنای شهادتین را نمی دانند و به مقتضای شهادتین عمل نمی‌کنند، “فهم و انصامو و صّلو و حجّو” هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و حج انجام دهند “فهم کفارٌ” اینها کفارند، “مثلهم فی ذلک مثل الوت الملح التی کتب علیها سُکَ” مسلمانان مثل یک چاه نمک هستند، که رویش بنویسید شکر، “فلکتابت لا یغیر من الواقع الشی” اگر روی نمک بنویسند شکر باز نمک، نمک است، یعنی این مسلمانان کافر هستند ولی رویشان نوشته مسلمان، پس همگی کافرند.

صفحه ی بعد می‌گوید: “لما کان الحکام لا یحکمون بلاسلام” چون حاکمان مسلمان طبق دین اسلام عمل نمی‌کنند “و شئون المجتمع کلها غیر اسلامیه” و شئون و کارهای کشور اسلامی نیست، “و قد رضی الافراد بذلک” مردم هم به این حکومتها راضی هستند لذا “فقد کفرو بجمیع افرادهم” پس این مسلمانان کافرند به تمام افرادشان، “لذا فقد کفرو بجمیع افرادهم الا اذا سبت العکس” مگر اینکه عکسش ثابت شود.

پس می‌گوید چون در این کشورها به احکام اسلام عمل نمی‌شود پس همه کافرند. پس طبق این اعتقادی که وهابیون دارند، اینگونه نیست که فقط ما شیعیان را کافر بدانند، یعنی اینها حقیقتاً خود دولت عربستان را کافر می دانند، دولت پاکستان را کافر می دانند، تمامی مردم پاکستان را نیز کافر می دانند و فعلاً که باشیعه می جنگند.

یک عده وهابی که در ایران داریم، ولی چرا شیعیان را نمی‌کشند؟ بخاطر اینکه فعلاً به آنها دستور داده‌اند در ایران آشوب نکنید، علتش نیز این است که بسیاری از این وهابی ها زن و بچه هایشان در ایران هستند و علت اینکه خانواده هایشان را به ایران آورده‌اند این است که می دانند که ایرانی ها، که شیعه هستند به ناموس آنها تجاوز نمی‌کنند و این اطمینان را در کشورهای دیگر ندارند، با اینکه ایران و شیعیان را کافر می دانند ولی معتقدند ایرانیان اهل خیانت نیستند و شیعیان به ناموسشان تعدی نمی‌کنند. لذا خانواده هایشان را اینجا گذاشته‌اند و به همین علت در ایران انفجار انجام نمی دهند، بهمین دلیل که در ایران انفجار انجام نمی دهند، در عربستان نیز انفجار انجام نمی دهند، ولی اگر زمانی به آنها دستور داده شود این کار را خواهند کرد.

یعنی این وهابیت، سنی ها را نیز کافر می داند (فقد کفرو بجمیع افرادهم) و این جنایاتی که در پاکستان بر سر شیعه در می آورند، بعد از شیعه نوبت سنی ها است و بعد از آن نوبت یهودی ها و مسیحی ها و با همه این جنایات را انجام خواهند داد.

اصل و شروع جماعت تکفیری که یکی از اینها لشکر جنگوی پاکستان است برای مصر است، در مصر اخوان المسلمین که الان به قدرت رسیده‌اند یک شعبه ای از جماعت تکفیری هستند، یعنی افکار سید قطب و افکار رشید رضا بود که در مصر گروهی پیدا شد به نام جماعه التکفیر و بعد این جماعت التکفیر شعبه ها و فرقه هایی پیدا کرد که لشکر جنگوی پاکستان یک فرقه ای از اینها است.

اگر شرح حال جماعه التکفیر مصر را مطالعه کنید، این جماعه التکفیر تمامی مصری ها را کافر می داند، در حالی که در مصر کسی شیعه نیست، و همه مسلمانان سنی مذهب را، کافر می دانند، زمان حسنی مبارک و قبل از آن، انور سادات، بشدت با این جماعت تکفیر و اخوان المسلمین مبارزه می‌کردند و علت مبارزه با اینها این بود که چرا مسلمانان را می‌کشند و آنها انفجارات زیادی نیز در مصر انجام دادند.

ضوابط تکفیر

می دانید که وهابی ها و سنی ها اجماع را در اصول دین حجت می دانند، صحیح بخاری و صحیح مسلم را عین قرآن قبول دارند. مجاز، کنایه و استعاره را اصلاً قبول ندارند.

ما شیعیان می‌گوییم که کافر کسی است که منکر الوهیت خدای متعال یا منکر رسالت باشد، اگر کسی منکر معاد بود کافر نیست مگر اینکه برگشتش به انکار توحید یا رسالت باشد.اگر کسی منکر عدل بود یا منکر معاد یا منکر امامت بود، اگر منکر الوهیت و رسالت نباشد کافر نیست و وقتی کافر است که انکار آنها برگشت به انکار الوهیت و رسالت بکند. مثلاً اگر کسی بگوید من نماز را قبول ندارم، کافر نیست مگر اینکه بداند رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز را گفته است و در عین حال انکار کند، که انکار نماز، انکار رسالت بشود، چنین کسی کافر است والا کافر نیست. پس از نظر شیعه کفر انکار الوهیت و رسالت است و یا هرچیز که برگشت به این دو باشد. 

اجماع از نظر وهابی ها

وهابی ها می‌گویند اجماع در اصول دین معتبر است و اجماعی که می‌گویند فقط اجماع خود سلفی ها است نه مسلمانان و یا سنی ها و یا شیعه، یعنی اگر یک چیزی را وهابی ها قبول داشته باشند می‌گویند اجماع و هرکسی که مخالف اجماع باشد او را کافر می دانند، اجماع نه یعنی اتفاق مسلمانان. مثلاً ابن تیمیه اگر چیزی را یک نفری بگوید، می‌گوید اجماع ولی چیزی را همه مسلمانان بگویند ولی ابن تیمیه قبول نداشته باشد می‌گوید احدی قبول ندارد، یعنی خودش یک نفری ملاک است، مثلاً حدیث انا مدینه العلم و علی بابها را ابن تیمیه قبول ندارد و می‌گوید اجماع داریم که این حدیث درست نیست و احدی از اهل علم این حدیث را قبول ندارد، و مقصودش از اجماع، خودش یک نفری است، که می‌شود اجماع، و می‌گوید احدی از اهل علم این را قبول ندارد با اینکه هم شیعه قبول دارد و هم سنی ها قبول دارند.

پس یکی از ضوابط تکفیر از نظرشان این است که هرچه وهابی ها قبول دارند، می‌شود اجماع به نظر شان و هرکس مخالف با این اجماع باشد کافر است.

بدعت

ضابطه ی دیگر در کفر عبارت است از بدعت. و می‌گویند هرکسی در دین بدعت گذاشته باشد کافر است، و وقتی که می خواهند بدعت را معنا کنند و توضیح بدهند، بدعت را طوری معنا می‌کنند که کارهای بنی امیه بدعت نیست، و نعوذ بالله، نعوذ بالله کارهایی که اهل بیت علیهم السلام انجام داده‌اند را می‌گویند بدعت است.

همین کتاب التکفیر که گفتم، وقتی که می خواهد بحث کند درباره ی قیام حکام و طواغیت، قیام علیه طاغوت را توضیح بدهد، قیام امام حسین علیه السلام را قیام علیه طاغوت نمی داند و بعد بحث می‌کند که قیام مردم علیه عثمان حرام بود و کفر بود، و بعد می‌گوید امروز اگر کسی علیه آل سعود قیام کند این کفر است و هر موردی که در طول تاریخ علیه هشام بن عبدالملک که از بنی امیه است یا قیام هایی که علیه عمر بن عبدالعزیز بوده، قیام هایی که علیه معاویه بوده، اینها را می‌گوید صاحبان قیامها طاغوت اند، همین کتابی را که گفتم، (التکفیر) می‌گوید یزید واقعی زید بن علی بن الحسین است (نعوذ بالله) او را می‌گوید یزید، پس دومین ضابطه برای تکفیر نزد سلفی ها عبارت است از بدعت، و بدعت به این معنا که مثلاً این منبری که اینجا است را می‌گویند بدعت است بخاطر اینکه دو پله دارد و منبر پیغمبر سه پله داشته و این دوتا پله، پس بدعت است، اینکه من روی صندلی نشسته ام و نه روی منبر، این نیز نوعی بدعت است و بدعت از نظر سلفی ها معنای گسترده و وسیعی دارد. 

شخص کافر(از نظر خودشان) را مسلمان بداند

سومین ملاک برای تکفیر عبارت است از اینکه اگر کسی کافری را مسلمان بنامد، یعنی اگر کسی به نظر آنها به یک شیعه بگوید مسلمان، می‌گویند خود او کافر می‌شود.

در هند یک آقایی است بنام عزیز شمس، که در لکنو هند است، از سلفی ها است که کل عمرش را وقف کرده درباره ابن تیمیه. و خیلی کتاب راجع به ابن تیمیه نوشته است، این را بنده از خود آقای عزیز شمس شنیدم، در کتاب منهاج السنه برای ابن تیمیه، بحثی دارد که می‌گوید صوفیه و شیعیان اکفروا من الیهود و نصارا، بحث می‌کند که شیعه و عرفا از یهود و نصارا کافرترند، خود آقای عزیز شمس به بنده گفت: حدود سه صفحه از کتاب ابن تیمیه را ما از اینجا حذف کرده ایم، ابن تیمیه یک جا بحث دارد درباره صوفیه و شیعه و می‌گوید اینها ضال هستند و گمراه‌اند و بحث می‌کند و بعد می رسد به بحث بودایی ها و می‌گوید بودایی ها اکفروا من الیهود و النصارا، بعد خود آقای عزیز شمس می‌گفت ما این سه صفحه بین کتاب ابن تیمیه را حذف کرده ایم و الان هرکس این کتاب را می خواند اینطور است که صوفیه و شیعیان اکفروا من الیهود و النصارا، الان عبارت کتاب ابن تیمیه این طوری است و خود آقای عزیز شمس عبارت ابن تیمیه را اینگونه تحریف کرده درحالی که ابن تیمیه نگفته است شیعیان اکفروا من الیهود، بودایی ها را گفته است و اینگونه کتاب را تحریف کرده‌اند، همین کتاب ابن تیمیه نسخه ی خطی صفحه ی اول را چاپ کرده‌اند، روی جلد اینگونه نوشته منهاج السنه النبویه فی نقض کلام شیعه القدریه ولی داخل کتاب و آنجایی که دستخط ابن تیمیه است این عبارت است منهاج السنه النبویه فی نقض کلام شیعه و القدریه، واو را حذف کرده‌اند که القدریه را صفت شیعه کنند و جالب این است که از خود کتاب نیز پیدا است.

یکی از ضوابط تکفیر به نظر وهابی ها آن است که کسی که یک کافری را بگوید مسلمان، گوینده نیز کافر است.

ضوابط دیگر

یکی دیگر از ضوابط تکفیر این است که اگر کسی اعتقادی نسبت به قرآن داشته باشد درباره ی تحریف، یا اعتقاد به علم غیب داشته باشد برای پیامبر یا غیر پیامبر، یا اگر کسی معتقد به معجزه یا کرامت درباره پیغمبران باشد نیز از ملاک ها و ضوابط تکفیر می دانند، و جالب این است که وهابی ها می‌گویند پیامبر معجزه ندارد و اگر کسی بگوید معجزه داشت کافر است ولی خود وهابی ها کتاب نوشته‌اند درباره معجزات سیده نفیسه در مصر، کتاب مستقل نوشته‌اند، ولی اگر بگویید پیغمبر معجزه دارد کافر شده اید.

ضوابطی دارند درباره ارتداد، ضوابطی دارند درباره نفاق، ضوابط دارند درباره شرک

که هرکدام زیاد است و مثلاً حدود بیست ضابطه درباره ی چه کسی منافق است ذکر کرده‌اند، بعنوان ضوابط نفاق، مثلاً اگر کسی قوی و شجاع نباشد، ترسو باشد می‌گوید این فرد منافق، نجس و کافر است. و همچنین اگر کسی محبت غیر به خدا داشت و امید به غیر خدا داشت و یا استعانت از غیر خدا خواست.

از اینگونه ضوابط در اندیشه های وهابی ها خیلی زیاد است که کتاب التکفیر که سه جلد است درباره ی ضوابط تکفیر و نفاق و شرک از نظر وهابی ها است.

انشاء الله خداوند، هرچه زودتر این ظالمان را به جزای خودشان برساند.

 

وظیفه ی ما در برابر جنایاتی که اینها انجام می دهند

حداقل کاری که می توانیم انجام دهیم، این است که دوستانی که برای کشور پاکستان هستند بیایند، جنایاتی که وهابی ها انجام می دهند، عکسبرداری کنند، فیلمشان را تهیه کنند، اسامی‌شهدا را، خانواده های شهدا را، شماره شناسنامه و … و نام عاملین جنایتها را بنویسند: کدام وهابی در چه تاریخی و با چه انگیزه ای و در چه مکانی این انفجار را انجام داد و این همه آدم کشت و در آینده اینها کتاب هنری با کاغذ گلاسه و رنگی و رنگی و زیبا چاپ بشود. کتابی اینطوری که در تاریخ فلان وهابی ها، این تعداد انفجار انجام دادند، این تعداد شیعه کشته شد، اینها اسامی‌شهدا و… و نام قاتل آورده شود. این بهترین خدمتی است که به این شیعیان مظلوم کرده ایم وهابی ها از این جنایات خیلی انجام داده‌اند و من شک ندارم که چند سال دیگر همه اینها را انکار می‌کنند، اینها(وهابیها) بیش از صد هزار شیعه در جنوب عراق کشتند ولی هیچ چیزی از آن نمانده و فراموش شد، لااقل برای اینکه خون این شهدا فراموش نشود، اینطور کاری اگر دوستان انجام دهند خدمت بسیار بزرگی است خدمت بسیار بزرگی است که لااقل این جنایات اینها در تاریخ بماند و معلوم شود اینها چه خون آشام ها و چه جنایتکارانی بوده‌اند و در تاریخ معلوم شود مکتب اهل بیت علیهم السلام چقدر مظلوم بوده است

انشاء الله خداوند آن شهدای عزیز را غریق رحمتش بفرماید.

همچنین ببینید

نشست 157

از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی

نشست ۱۵۷ فرهنگ مهدوی با عنوان «از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی» با مشارکت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *