اسطوره ی شکیبایی

f13faeaaa10ee2c1a74a8d7d93464e31 - اسطوره ی شکیبایی

روزی، دوان دوان خود را به خانه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رساند و اشک ریزان خود را در آغوش او انداخت. تعریف کرد که خواب بدی دیده است: «باد سختی وزیدن گرفت و دنیا تاریک شد و من از شدت آن تندباد، از این سو به سویی می افتادم. درخت بزرگی دیدم و خودم را در آن تاریکی و ترس، به آن چسباندم. از شدت باد، درخت از ریشه کنده شد و من به شاخه ی محکمی چنگ زدم. باد، شاخه را در هم شکست و بعد شاخه ی دیگری را که به آن آویخته بودم. بعد چشمم به دو شاخه ای خورد که به هم چسبیده بودند، آن را گرفتم؛ باد آن دو را شکست و ویران کرد و من وحشت زده از خواب پریدم!»

Check Also

عصر ظهور در کلام امام باقر علیه السلام

این آگاهیها و اطلاع رسانی آن ستارگان هدایت موجب شده است که اهل ایمان و منتظران حکومت عدل حضرت مهدی علیه السلام بیش از پیش امیدوار و دلبسته ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *