حمایتهای غیر اصولی آمریکا از جنایتهای روزافزون رژیم افراطی اسرائیل، وابستگی سیاست خارجی این کشوربه محافل و لابی صهیونیستی را آشکار میسازد.
چندی پیش روزنامه نیویورک تایمز در مقالهای با اشاره بهانتقاد از حمایت ۳۰ساله آمریکا از رژیم صهیونیستی، به جورج دبلیو بوش رییس جمهوری آمریکا توصیه کرد از خود شجاعت نشان داده و به اسراییل " نه " بگوید .
روند رو بهافزایش حمایتهای دولت فدرال آمریکا از اسراییل و موج کمکهای واشنگتن به تلآویو در سالهای اخیر، موجب طرح سوالی شده است که به راستی چرا آمریکا تا به این اندازه به اسراییل کمک میکند و اساسا چرا گفتههای نیوریورک تایمز مصداقی ندارد و چرا دولت فدرال آمریکا نمیتواند (و یا اساسا نمیخواهد) به اسراییل "نه" بگوید؟
رسیدن به پاسخ این سوال نیازمند بررسی نقش و جایگاه یهودیان است، به خصوص آن دسته از یهودیانی که بعدها در قالب تشکلاتی مانند "صهیونیسم" گرد آمدند.
ذکر این نکتهنیز ضروری است که عمده مهاجران یهود اروپایی به آمریکا نیز متعلق به لایههای مرفه و تحصیل کرده بودند که با در اختیار داشتن این پشتوانهها به زودی توانستند عمده جایگاههای بالای اجتماعی و سیاسی ایالات متحده آمریکا را در اختیار خود قرار داده و عملا هدایت نظام اداری و سیاسی دولت آمریکا را به دست گیرند.
برای تحلیل چرایی نقش صهیونیستها در نظام سیاسی آمریکا نگاه به تاریخ کارساز است.
دکتر"فرشته نورایی" در تحقیقی تحت عنوان "تاریخ تحول اجتماعی و سیاسی آمریکا " و در تایید این موضوع مینویسد:"در آن زمان سرزمین حاصلخیزآمریکا گروههای مختلف مهاجر را با امکانات و فرصتهای مادی بسیاراستقبال میکرد هزاران تن از اروپاییان به دلایل متفاوت، زندگی در دنیای جدید را ترجیح دادند… یهودیان نیز که مورد تنفر اروپاییان قرار داشتند این سرزمینهای تازه کشف شده را برای مهاجرت مطلوب دانستند".
نکته حائز اهمیت آن است که گسترش میل به مهاجرت در میان مردم اروپا و تحولات ناشی از نظام سرمایهداری در قاره سبز به خصوص در قرن هجدهم که با شکلگیری نظام سیاسی در قارهپهناور آمریکا که بهطور عمده در قسمتهای شمالی و مرکزی آن قاره هم زمان شده بود، زمینهای را ایجادکرد تابه موازات مهاجرت دستههای مختلف مذهبی به ویژه پروتستانها، یهودیان نیز فرصت را مغتنم دانسته و برای رسیدن به یک سرزمین موعود و نیز کسب سرمایههای بیشتر مهاجرت گستردهای را از اروپا به سوی آمریکا آغاز کنند.
یهودیان در اروپا از موقعیت خوبی برخوردار نبودند و همواره مسبب همه بدبختیها و کمبودها به ویژه در زمینه اقتصادی بودند.برای اروپاییان ثابت شده بود که آنها سرشاخههای مهم عقبماندگی و بیچارگی مردم هستند.
در آن زمان یهودیان اروپا به دلیل فعالیتهای نامشروع اقتصادی خود و مباح دانستن "ربا" و بدوناینکه قبحی برای درآمد نامشروع و نیز کسب پولهای کثیف قایل شوند و یا پرهیزی از "احتکار" کالاهای اساسی و ضروری داشته باشند، مشکلات زیادی را برای اروپاییان ایجاد کرده و به همین دلیل مورد تنفر مردم بودند.
این تنفر منجر به تمایل یهودیان برای فرار و مهاجرت به سرزمینهای تازه کشف شده از جمله آمریکا گردید و همانطور که پیشتر نیز گفته شد، عمده مهاجران یهود که بیشتر از میان اقشار تحصیل کرده، تجار و بازرگانان متمول بودند، بزودیتوانستند در سرزمینهای تازه، جایگاهممتازی را در ساختارهای سیاسی و اجتماعی کسب کنند.
در آن زمان سه گروه عمده مذهب مسیحی، کواکرها، بابتیستها و پیوریتنها که از فرقههای پروتستان اروپایی بودند نیز ضمن مهاجرت به آمریکا لایههای اجتماعی آن کشور را تشکیل داده و در پیتاسیس و پایه ریزی انجمنهای ایالتی و ساختار سیاسی آمریکا بودند.
برخی از این گروههای مسیحی بعدها تحت تاثیر آموزههای یهودیان مهاجر قرار گرفتند.
مطالعه زندگی سیاسی و به خصوص مذهبی افرادی مانند "بنجامین فرانکلین" و "توماس جفرسون " به عنوان پایهگذاران آرای فلسفی آمریکا در قرن هجدهم می تواند نفوذ فرهنگ سامی در لایههای اجتماعی و سیاسی آمریکا را به اثبات رساند.
هرچند یهودیان به عنوان یک گروه اقلیت مهاجربه آمریکا در کنار مهاجرانی از آلمان،ایرلند،ایتالیا، لهستان،چک،اسلوواکی و لیتوانی بودند، اما همین اقلیت کوچک و ضعیف بزودی توانستن نبض اقتصاد آمریکا را در اختیار خود گیرند و قوانین این کشور را با توجه به منافع خود تدوین کنند.
یهودیان مهاجر که درصد بالایی از آنان را تحصیل کردهها و سرمایه داران با افکار تند رادیکالیزم،تشکیل میدادند، به دلیل داشتن تخصصهای سیاسی و صنعتی مطلوب، هم زمان با تشکیل انجمنهای ایالتی آمریکا، به تدریج بهاین انجمنها وارد شده و بسیاری از کارهای کلیدی و سمتهای مدیریتی در نظام نوپای آمریکا را تحت کنترل خود در آوردند.
با مهاجرت این گروهها، بعدها با تلاش استعمار انگلیس، محافل قدرتمند و ذینفوذ یهودیان افراطی و تشکیلدهنده سازمانهای جهانی صهیونیستیدر آمریکا توانستند ضمن استفاده از ساختارقدرت دولت فدرال آمریکا و فریب دادن سیاستمداران حاکم بر فلسطین و نیز تهدید مردم و انجام جنایتهای غیرانسانی، موجودیت دولت غیر قانونی اسراییل را پی ریزی کنند.
"ماکسیم رودنسون " در کتاب "اسراییل و اعراب " مینویسد:" اقلیت یهودیان مهاجر آمریکا که در نظام نوپای سیاسی آن کشور به نوعی قدرتیافته و از یک انسجام شکلی برخوردار شده بودند ضمن تبادل نظر با سایر گروهها و محافل افراطی در اروپا، رفتهرفته گروهافراطیتری را تحتنام "صهیونیسم" سازماندهی و تشکیل داد."
گرچه تشکیل "صهیونیسم" مغایر با روحیه بسیاری از یهودیان در سراسر جهان بود، اما این گروههای افراطی یهود که با پشتیبانی بلا انکار سردمداران آمریکا (استعمار تازه بنیانگذاری شده) شکل گرفت و توانست حرکت خزنده خود را در سرزمینهای اشغالی فلسطین شکل داده و ساماندهی کند.
لابی صهیونیستها نیز با تقویت و محکم کردن پایههای تشکیلاتی و جایگاه خود و با تاسیس گروههای مقتدر سیاسی و اقتصادی و به راهانداختن محافل پرنفوذ و ذی نفوذ قدرتمند در نظام سیاسی و اجتماعی ایالات متحده آمریکا، حضور خود را در لایههای تصمیم ساز و بازیگردان دولت آمریکا تثبیت کرد.
تاثیر صهیونیستها در تصمیمات بینالمللی آمریکا بهحدی بود که در برخی از موارد حیرت ناظران و سیاستمداران جهان را برمی انگیخت.
این نقش تاآنجا پیش رفت که بعدازتشکیل دولت صهیونیستی در سال ۱۹۴۷ میلادی در کمال ناباوری دولت آمریکا حمایتهای ویژهای را از رژیم اشغالگر قدس انجام داد.
بر پایه این روند، حمایت غیرعقلایی و غیرمنطقی آمریکااز اسراییل را نیز میتوان ناشی از نفوذ بلاانکار صهیونیستها در دستگاه سیاستگذاری آمریکا ارزیابی کرد.
به عبارت دیگر، رفتارهای استعماری رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی را که ناشی از آموزههای تاریخی گروههای افراطی یهود است، میتوان با ویژگیهای بارز نظام سرمایه داری آمریکا که همواره در صدد استعمار و بهرهبرداری از دسترنج کشورها و ملتها است، برابر دانست.
"آنتونی لوییس" یکی از نویسندگان آمریکایی در این خصوص میگوید: "این واقعیت غیرقابل گریزی است که اسراییل مناطق اشغالی را استعمار کرده است و آمریکا مسئولیت سنگینی در قبال این " تاریخ فاجعه بار " دارد." به اعتقاد برخی گروههای افراطی یهود، اسراییل نه تنها کشوری مجزا از ایالات متحدهآمریکا به شما نمیرود، بلکه ساختار نظام سیاسی رژیم تلآویو به گونهای طراحی شده است که هرگز نمیتواند خود را جدا از "آمریکا" ببیند.
به عبارت دیگر دولت فدرال آمریکا هرگز نمیتواند به اسراییل "نه" بگوید، چرا که اساسا بسیاری از قوانین این کشور در راستای تامین منافع اسراییل تدوین شده و لابی صهیونیستها در کاخ سفید نه تنها نفوذ دارد که نقش آفرین نیز میباشد و متاسفانه روز به روز بر میزان این نقش و نفوذ بر دولت فدرال آمریکا نیز میافزاید