کار آنان به سان شیطان که به انسان گفت: کافر شو (تا تو را کمک کنم) وقتی کافر شد، گفت من از تو بیزارم من از خدای جهانیان میترسم. سرانجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود، این است سزای ستمگران.
نویدی مانند نوید شیطان
«کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِّنکَ إِنِّی أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ ٭ فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاء الظَّالِمِینَ؛ ۱
کار آنان به سان شیطان که به انسان گفت: کافر شو (تا تو را کمک کنم) وقتی کافر شد، گفت من از تو بیزارم من از خدای جهانیان میترسم. سرانجام کارشان این شد که هر دو در آتش دوزخ جاودانه خواهند بود، این است سزای ستمگران».
شأن نزول آیه
در جنگی که میان مسلمانان و قبیله «بنی نضیر» رخ داد، رئیس منافقان عبدالله بن ابی به سران بنی نضیر پیغام داد که در موضع خود ثابت بمانید و مدینه را ترک نکنید، اگر شما مدینه را ترک کردید، ما هم نیز همراه شما مدینه را ترک میکنیم و اگر به شما حمله شد، ما شما را یاری میکنیم و قرآن پیام منافقان را به قبیله بنی نضیر که سرگذشت آنان در مثل پیشین گذشت، چنین نقل میکند:
«أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطیعُ فیکُمْ أَحَداً أَبَداً وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّکُمْ وَ اللهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُون؛ ۲
مگر ندیدی کسانی را که به نفاق برخاستند و به برادران اهل کتاب خود گفتند اگر اخراج شوید، حتماً با شما بیرون خواهیم آمد و بر ضدّ شما فرمان کسی را نخواهیم پذیرفت و اگر با شما جنگیدند، حتماً شما را یاری خواهیم کرد، خدا را گواهی میدهد که قطعاً آنان دروغگو میباشند».
سپس خدا در آیه بعد دروغگویی آنان را روشنتر میسازد و یادآور میشود که آنان هرگز به وعدههای پوچ خود وفا نمیکنند، نه مدینه را ترک میگویند و نه به یاری بنی نضیر میشتابند، و اگر هم یاری کنند، فوراً معرکه را ترک میکنند.
«لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ؛ ۳
اگر یهود اخراج شوند، آنها با ایشان بیرون نخواهند رفت و اگر با آنان جنگیده شود (منافقان) آنها را یاری نخواهند کرد و اگر یاریشان کنند، حتماً در جنگ پشت خواهند کرد و دیگر یاری نمییابند».
تا اینجا نتیجه میگیریم که حزب نفاق به قبیله بنینضیر در مواقع حسّاس و سرنوشتساز، وعده کمک داده بودند؛ امّا به وعده خود عمل نکردند و طرف را ذلیل و خوار ساختند.
قرآن یادآور میشود که این سرگذشت در امّتهای پیشین نیز نظیر داشت تا آنجا که فرد عابدی در دام شیطان قرار گرفت و شیطان به او وعده کمک کرد؛ ولی هرگز به وعده خود وفا ننمود.
مفسّران مینویسند: عابدی به نام برصیصا از نظر تقوا و پاکی به پایهای رسیده بود که بیماران را به خانه او میآوردند و درباره آنان دعا میکرد و چه بسا دعای او مستجاب میشد.
روزی زنی را که دچار جنون شده بود، به خانه او آوردند تا مدّتی در خانه او باقی بماند و شاید شفا پیدا کند، این زن که جزو خانواده بلند پایه این شهر بود، به وسیله برادران به خانه عابد برده شد.
سرانجام شیطان بر عابد غلبه کرد و او با آن زن دیوانه نزدیکی کرد و آبستن شد، آثار حمل ظاهر گشت، راهب چارهای جز این ندید که او را بکشد و در خانه خود دفن کند.
برادران زن خواهان جنازه خواهر بودند و او از تحویل جنازه خودداری میکرد، سرانجام شکایتها به نتیجه رسید و عابد به گناه خود اعتراف و محکوم به دار آویزی شد، آنگاه که بالای چوبه دار قرار گرفت، شیطان در برابر او مجسّم شد و گفت: من این برنامه را برای تو ریختم، اکنون میخواهم تو را از این دار نجات دهم، مشروط به اینکه به سخن من گوش کنی.
عابد گفت: چه کنم تا از این دار خلاص شوم؟
شیطان گفت: بر من سجده کن.
عابد گفت: چگونه سجده کنم؛ در حالی که من به چوبه دار بسته شدهام.
شیطان در پاسخ گفت: اشاره نیز کافی است.
عابد بدبخت در این لحظه راه شرک را پیش گرفت؛ نه تنها قاتل بود، کافر نیز گشت.
نتیجه
وعده حزب نفاق به گروه بنی نضیر به سان وعده آن شیطان به عابد بود، هر دو فریب میدهند؛ امّا عمل نمیکنند.
بنابراین «مشبّه»، «مشبه به» و «وجه شبه» روشن است و نیازی به تفسیر ندارند.
پینوشتها
۱. سوره حشر (۵۹)، آیات ۱۶ ـ ۱۷.
۲. سوره حشر، آیه ۱۲.
۳. همان، آیه ۱۳.
جعفر سبحانی
ماهنامه موعود شماره ۱۴۶ و ۱۴۷