مجـادله با رسول الله

2ea2d864505be879d6656bd4fa10d7e0 - مجـادله با رسول الله

روزی رسول خدا(ص) در کنار کعبه نشسته بود که جماعتی از سران قریش، من جمله ولید بن مغیره مخرومی، ابوالبختری بن هشام، ابوجهل بن هشام، عاص بن وائل سهمی، عبدالله بن ابی امیّه مخزومی و دیگران به گرد هم آمده بودند …

 

روزی رسول خدا(ص) در کنار کعبه نشسته بود که جماعتی از سران قریش، من جمله ولید بن مغیره مخرومی، ابوالبختری بن هشام، ابوجهل بن هشام، عاص بن وائل سهمی، عبدالله بن
ابی امیّه مخزومی و دیگران به گرد هم آمده بودند. رسول خدا(ص) نیز مشغول قرائت «قرآن» بر چند نفر از اصحابش بود. مشرکان با خود گفتند:
مشکل محمّد جدّی شده و امر او بالا گرفته است؛ بیایید او را سؤال پیچ کرده، بر او احتجاج آوریم و سخنانش را باطل کنیم و او را نزد اصحابش خوار و بی‌ارزش نماییم. شاید از گمراهی و تمرّد و طغیانش دست بردارد و اگر کار تمام شد که هیچ، وگرنه با شمشیر برنده بر او بتازیم.
ابوجهل گفت:
چه کسی می‌تواند با او مجادله کند؟
عبدالله بن ابی امیّه مخزومی‌گفت:
من، آیا مرا همتایی نیک و مجادله کننده‌ای کافی برای او نمی‌دانی؟
ابوجهل گفت: آری!
پس! همگی نزد پیامبر(ص) آمدند و عبدالله بن ابی امیّه مخزومی‌شروع به سخن کرده و گفت:
ای محمّد! تو ادّعای بزرگی اظهار می‌کنی و سزاوار آن ربّ العالمین و خالق مخلوقات نیست که چون تویی را که بشری چون مایی و از آنچه ما می‌خوریم، می‌خوری و در بازار راه می‌روی، به رسالت برگزیند… اگر تو پیامبر می‌بودی همراه تو ملکی می‌بود که تو را تصدیق می‌کرد و ما او را می‌دیدیم؛ بلکه اگر خدا می‌خواست پیامبری برای ما بفرستد، فرشته‌ای را مبعوث می‌کرد، نه بشری چون خودمان را.
ای محمّد! تو سحر شده‌ای بیش نبوده، پیامبر نیستی!…
پیامبر(ص) در جواب فرمود:
«امّا اینکه گفتی: اگر پیامبر می‌بودی، همراه تو ملکی می‌بود که تو را تصدیق می‌کرد و ما او را می‌دیدیم و… باید گفت که: فرشته را نمی‌توان به ادراک آورد؛ چون او از جنس شما نیست و چیزی از آن آشکار نیست و اگر آن را مشاهده می‌کردید به این وسیله که بر قوای دید شما افزوده می‌گشت، باز می‌گفتید این ملک نیست، بلکه بشر است؛ زیرا ملک فقط به صورت انسان که بدان انس دارید، بر شما ظاهر می‌شود تا سخن و خطاب و مرادش را دریابید. در این صورت، چگونه صدق گفتار و حقّانیت سخن او را خواهید فهمید؟ بلکه خداوند بشری را به رسالت برانگیخت و بر دستش معجزاتی ظاهر کرد که طبایع بشر که شما بر ضمایر قلوبشان آگاهید، از آوردن آن معجزات ناتوانند. پس به واسطه ناتوانی از آوردن آنچه که او آورده، در می‌یابید که آن، معجزه است و این گواهی الهی بر صدق اوست. اگر ملکی شما را ظاهر و بر دست او معجزه‌ای آشکار می‌گشت که بشر از آوردنش عاجز می‌بود، هیچ‌گاه آن معجزه، نشانی از آن نبود که هم‌جنسانش از آوردن چنین عملی ناتوانند تا بتوان آن را معجزه دانست. آیا نمی‌بینید که پرواز پرندگان معجزه محسوب نمی‌شود؛ زیرا همه پرندگان پرواز می‌کنند؟ ولی اگر انسانی چون پرنده پرواز کند، معجزه خواهد بود. پس خداوند عزّوجلّ از آن جهت که پیامبرش را به گونه‌ای مبعوث فرمود تا حجّت بر شما تمام شود، امر را بر شما آسان کرده است؛ ولی شما امر دشواری را می‌طلبید که حجّتی در آن نیست.»
سپس فرمود:
«امّا آنکه گفتی: تو سحر شده‌ای بیش نیستی، آیا من مسحورم و حال آنکه می‌دانید در صحّت تمییز و عقل بوده، برتر از شمایم؟! آیا از بدو تولّدم تا سنّ چهل سالگی، خویی پست و عملی که حاکی از ذلّت باشد، یا دروغ و خیانت و خطابی در گفتار و سفاهتی در رأی من دیده‌اید؟
آیا به گمان شما کسی می‌تواند چنین مدّتی، با نیرو و قوّت خود معصوم باشد؟ یا اینکه تکیه او بر حول و قوّت خداوند بوده است …».۱

پی‌نوشت‌ها:
۱. رساله امامت، صص ۸۷ – ۸۸.
منبع: داستان‌های عارفانه در آثار علّامه حسن زاده آملی، عبّاس عزیزی.

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *