اقتصاد سعادتآفرین، اقتصادی است که انسان را هم به معیشت اینجهانی و هم به سعادت آنجهانی برساند. اقتصادی که آدمی را فقط به معیشت محدود و زودگذر دنیوی برساند، اقتصادی ناسالم و نارساست. اقتصاد سالم، باید وامدار فرهنگی سالم و جامع باشد تا به اهداف اصیل انسانی خویش هم در این جهان و هم در آن جهان نایل آید.اقتصاد غربی، وامدار فرهنگی ناسالم و غیرالهی است. از این رو، نهتنها انسان را به سعادت ابدی خویش نمیرساند، بلکه آدمی را در معیشت دنیوی خویش نیز دچار سرگردانی و حیرت میسازد.
اقتصاد سعادتآفرین، اقتصادی است که انسان را هم به معیشت اینجهانی و هم به سعادت آنجهانی برساند. اقتصادی که آدمی را فقط به معیشت محدود و زودگذر دنیوی برساند، اقتصادی ناسالم و نارساست.
اقتصاد سالم، باید وامدار فرهنگی سالم و جامع باشد تا به اهداف اصیل انسانی خویش هم در این جهان و هم در آن جهان نایل آید.
اقتصاد غربی، وامدار فرهنگی ناسالم و غیرالهی است. از این رو، نهتنها انسان را به سعادت ابدی خویش نمیرساند، بلکه آدمی را در معیشت دنیوی خویش نیز دچار سرگردانی و حیرت میسازد.
فرهنگ دنیاگرا و ثروتمحور غربی، همهچیز را در خدمت اقتصاد قرار میدهد و آن را به کالایی برای سودآوری اقتصادی تبدیل میکند.
فرهنگ شهوتگرا و لذتمحور غربی، حتی از فرهنگ به سود اقتصاد، بهرهکشی مادّی و استفاده ابزاری میکند و تمام ایدههای فرهنگی را نیز به استخدام اقتصاد درمیآورد. از همینجاست که بیچارگی و از خود بیگانگی انسان معاصر آغاز میگردد.
انسان معاصر، بنده و اسیر چیزی میگردد که خود آن را خلق کرده است. صنعت، تجارت، تکنولوژی و اقتصاد را با اندیشه و همت خویش دست و پا میکند، اما اسیر و بیچارهاش میگردد.
انسان معاصر، بازار و کسب و کار را به دست خویش ایجاد میکند، اما به یکباره خوار و حیرانش میگردد، بدان دل میسپارد و به دنبالش میرود.
انسان معاصر، اقتصاد و تجارت را خود میآفریند، اما همان خدایش میشود، از او دل میستاند، تمام وجودش را به هر سو میکشاند، از سیر بندگی خارجش میکند و مهارش را به دست شیطان میسپارد.
…و اینگونه است که اقتصاد و تجارت، به بت، و بازار و فضای کسب و کار، به بتکدههای نوین قرن بیست و یکم و جولانگاه سپاهیان شیطان تبدیل میگردد.
…و اما فرهنگ جامع اسلام، نهتنها فرهنگ را در خدمت اقتصاد قرار نمیدهد، بلکه به اقتصاد، سمت و سوی فرهنگی میبخشد و آن را به ابزاری قوی برای تضمین معیشت اینجهانی و سعادت آنجهانی تبدیل میسازد.
فرهنگ سعادتآفرین اسلام، اقتصاد را یله و رها نمیپسندد؛ چراکه اقتصاد رها فرجامی جز هلاکت دنیوی و شقاوت اخروی در پی نخواهد داشت.
فرهنگ اسلام، نهتنها به اقتصاد رنگ و بویی خدایی میبخشد، بلکه سیر و سلوک بندگی را نیز از قلب اقتصاد رقم میزند.
فرهنگ اسلام، نیازهای آدمی را در تمام ابعاد اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی برآورده میسازد. اسلام پیروان خویش را انسانهایی جامع و موفق در دنیا و آخرت میطلبد و ایشان را همهجانبه میپرورد: هم معیشتگرا و هم معنویتگرا، هم دنیاجو و هم آخرتجو، هم اقتصادمحور و هم عبودیتمحور.
بدینسان، اقتصاد اسلامی دارای ویژگیهایی بنیادین و منحصر به فردی است که آن را از تمام اقتصادهای غیرالهی همچون اقتصادهای غربی، آمریکایی، ژاپنی، چینی و… ممتاز و جدا میسازد:
۱. اقتصاد اسلامی، خدامحور؛ نه خودمحور
مهمترین آرمان اقتصاد اسلامی، خدامحوری و موحدپروری است. آیین آسمانی اسلام در پی آن است تا از متن اقتصاد مبارزه با شرک و پاکسازی قلوب و جوامع انسانی از مظاهر بتپرستی، خودپرستی و شیطانپرستی را رقم زند و انسان را به نهاییترین هدف خلقتش که خداپرستی خالصانه است، برساند.
از منظر اسلام تلاش و مجاهدت اقتصادی با نیت الهی، بافضیلتترین عبادت، نهـدهم عبادت و همدرجه جهاد در راه خدا برشمرده میشود. از این روست که خدامحوری از بنیادیترین ویژگیهای اقتصاد اسلامی و سلوک در مسیر جهاد اقتصادی است: «برای موفقیت در حرکت عظیم اقتصادی در سال ۱۳۹۰ روحیه جهادی لازم است؛ یعنی کار را برای خدا با جدیت و به صورت خستگیناپذیر انجام دهیم، نه فقط به عنوان اسقاط تکلیف.
…نیت اگر خدایی باشد، جهاد فی سبیلالله میشود. وقتی انسان برای اعلای کلمه حق، اعلای کلمه اسلام، عزت بخشیدن به امت اسلامی و ملت مؤمن و مسلمان ایران تلاش میکند، جهادش فی سبیلالله میشود. آن وقت در این تلاش، برکات و عظمت و شأن جهاد فی سبیلالله وجود دارد.
…بدانید وعده پیروزی در جهاد فی سبیلالله است. خدای متعال به آن نیت و عزمیکه در این جهت باشد، حتماً برکت خواهد داد و کمک خواهد کرد… خدای متعال، جهاد با نیت الهی را به نتیجه میرساند».
اقتصاد جهانی، بر مبنای خودپرستی، ثروتپرستی، شهوتپرستی و شیطانپرستی استوار است و جهاد اقتصادی در حقیقت بتشکنی در عرصه اقتصاد رایج جهانی این بتکده نوین معاصر است.
۲. اقتصاد اسلامی، خدمتمحور؛ نه ثروتمحور
اقتصاد رایج جهانی، اقتصادی ثروتمحور است که برای رسیدن بدین هدف تمام آرمانهای انسانی و اخلاقی را فدا میکند؛ اما اقتصاد اسلامی، اقتصادی خدمتمحور است؛ چراکه خدمت به آفریدگان خدا را محبوبترین عبادت در نزد خداوند میداند.
۳. اقتصاد اسلامی، قناعتمحور؛ نه کثرتمحور
اقتصاد معاصر، اقتصادی کثرتمحور است؛ بدینمعنا که آرمانیترین هدف را در رسیدن به ثروت بیشتر، شهوت بیشتر و لذت بیشتر قرار داده است؛ اما اقتصاد اسلامی، اقتصادی قناعتمحور است و قناعت و اعتدالگرایی در تمام عرصههای زندگانی را به عنوان گنجینهای فناناپذیر مورد تأکید قرار میدهد.
۴. اقتصاد اسلامی، عفتمحور؛ نه شهوتمحور
اقتصاد اسلامی، اقتصادی نجیب و عفتمحور است؛ اما اقتصاد رایج جهانی، اقتصادی غیرعفیف و شهوتمحور است. اقتصاد شیطانی معاصر، هم در عرصه هدفگذاری برای لذتجویی و شهوتچرانی بیشتر تلاش میکند و هم در عرصه تبلیغ کالا به شدت از تبلیغات رسانهای شهوتانگیز بهره میگیرد؛ اما اقتصاد اسلامی چنین هدفگذاری و چنین شیوه تبلیغی را محکوم مینماید و در عرصه اقتصاد و فضای کسب و کار به شدت بر عفت و پاکی از جلوههای شهوت تأکید میورزد و پاداش عفتمحوران را برتر از شهیدان مجاهد در راه خدا برمیشمارد.
۵. اقتصاد اسلامی، تولیدمحور؛ نه مصرفمحور
از مهمترین ارکان اقتصاد اسلامی، تولید محوری و پرهیز از مصرفگرایی است: «مهمترین بخشی که میتواند یک توسعه پایدار را به وجود آورد، تولید است… در اداره اقتصاد یک ملت، مصرف هم یک رکن عمده است؛ مصرف درست و مصرف خوب؛ مصرف دور از اسراف و تبذیر و اتلاف اموال».
۶. اقتصاد اسلامی، عدالتمحور؛ نه ستممحور
جهاد اقتصادی، به معنای پیشرفت پرشتاب اقتصادی همراه با رشد اخلاق و معنویت و عدالت است: «این دهه برای ما، دهه پیشرفت و عدالت است. پیشرفت منهای عدالت از نظر اسلام اصلاً پیشرفت نیست… حرکت ما باید به نحوی باشد که بتوانیم این دهه را به معنای حقیقی کلمه مظهر پیشرفت و مظهر استقرار عدالت در کشورمان قرار دهیم».
۷. اقتصاد اسلامی، حقمحور؛ نه ظلممحور
اقتصاد رایج جهانی، اقتصادی ظلممحور است که هم حق آفریدگار را تباه میکند و هم حق آفریدگان را؛ اما اقتصاد اسلامی، هم حق آفریدگار رعایت میکند و هم حق آفریدگان را. در اقتصاد اسلامی، پرداخت حقوق مالی پروردگار از جمله خمس، زکات، صدقه، انفاق و… اصالت مییابد و هم بر رعایت حقوق آفریدگان تأکید میگردد و از ضایعسازی حقوق مردمان در عرصه کسب و کار با گرانفروشی، کمفروشی، حقخوری، بیانصافی، دروغگویی، حقخوری، رباخواری، تقلب و فریب در خرید و فروش، خیانت و… به شدت پرهیز داده میشود.
۸. اقتصاد اسلامی، صداقتمحور؛ نه دروغمحور
اقتصاد رایج جهانی، بر دروغ و فریب و ایجاد نیاز کاذب استوار است؛ اما اقتصاد اسلامیبر صداقت محض سامان یافته است. اقتصاد اسلامی، هرگونه دروغ و فریب و تقلب را مایه خواری و بیبرکتی دنیوی و عذاب اخروی میداند و صداقت را مایه برکت و خجستگی در دنیا و آخرت میداند.
۹. اقتصاد اسلامی، اخلاق محور؛ نه ضداخلاق
اقتصاد اسلامی، به شدت اخلاقمحور است و بر آموزههایی اخلاقی همچون صداقت، دقت و کیفیت، ارزانفروشی، آسانگیری در داد و ستد، اضافهبخشی کالا، مدارا با مشتری، پذیرش تقاضای پشیمان، رسیدگی به احوال دیگران، احسان و نیکوکاری به والدین تأکید میکند و از رذایل اخلاقی همچون دروغگویی، فریبکاری، احتکار، خیانت، دشنامگویی، حقخوری، رباخواری، اسراف، بخل و ناسپاسی بر حذر میدارد.
۱۰. اقتصاد اسلامی، برکتمحور؛ نه کمیتمحور
اقتصاد چینی، کمیتمحور است؛ اقتصاد ژاپنی، کیفیتمحور است؛ اما اقتصاد اسلامی، برکتمحور است و به کمیت و کیفیت نیز به میزان برکتبخشی و خدمترسانی اصالت میدهد.
برکت، بهمعنای خیر سرشار و بهره ماندگار دنیوی و اخروی است و اقتصاد اسلامی در پی تأمین هر دو بهره است.
تمامی عوامل برکتساز و برکتسوز در عرصه کسب و کار را در بخش چهارم این کتاب ارائه دادهایم که رعایت هر یک از آنها میتواند جهش و تحولی نوین را در زندگانی دنیوی و سعادت اخروی ما رقم زند.
…حال برای رسیدن به دیدگاه جامع اسلامی در عرصه اقتصاد اسلامی و جهاد اقتصادی، نیازمند فرهنگسازی اسلامی و الگوسازیهای مهدوی در فضای کسب و کار هستیم.
از سوی دیگر برای فرهنگسازی اسلامی، نیازمند تکاپوی علمی و نرمافزاری و برای الگوسازیهای مهدوی نیازمند بسترسازیهای عاطفی هستیم که این کار در جایگاه خویش، فراتر از راهکارهای سیاسی و اقتصادی، هنرمندیهای ویژهای را میطلبد.
این کار، ظرافتهای ویژهای را در برقراری ارتباط قلبی مردمان با دستورالعملهای الهی و اسوهسازی عاطفی از الگوهای اسلامیـ مهدوی میطلبد.
نویسنده: محمد باقر حیدری کاشانی