تهران، روستایی که «انارستان» های بسیار و انارهای مرغوب داشت و ساکنینش برای در امان ماندن از هجوم غارتگران، خانه های خویش را در زیر زمین میساختند، با احداث برج و بارو در گرداگرد روستا، به یک شهر با موقعیت ممتاز نظامی تبدیل شد.
احتمالاً مردم «تهران قدیم» فکرش را هم نمیکردند که این روستای تازه روبه رشد به این سرعت چنین اقبال بلندی بیابد و پایتخت ایران شود.
گرچه این آبادی نخستین بار چشم کریم خان زند را برای دارالحکومه شدن گرفت، اما این آقا محمدخان است که نظر سوی آن میکند او برای شهر کوچک تهران که از عهد شاه طهماسب اول صفوی به بعد اندک اندک بالیده و اعتبار و جایگاهی کسب کرده بود، خوابها دیده بود برای همین حدود ۲۲۶ سال پیش در این شهر تاجگذاری میکند و در رقابت با عثمانیان، تهران را دارالخلافه مینامد و تهران در سال ۱۲۰۰ ه.ق به عنوان پایتخت قاجاریه برگزیده شد.
وقتی «پیترودلاواله» (جهانگرد ایتالیایی) این شهر جدید را دید، آن را پوشیده از چنارهای کهن سال یافت و «چنارستان» لقب داد. با روی کار آمدن رضاخان در ایران، بساط برج و بارو و دروازه های تهران برچیده میشود، تا دیگر هیچ محدوده و حصاری برای توسعه این شهر وجود نداشته باشد و بدین ترتیب شهر تهران با سرعتی غیر قابل کنترل، شروع به رشد میکند و آبادیهای مجاور را در کام خود میکشد.
محمدرضا پهلوی نیز در همان مسیر نادرست پدرش گام مینهد و به گسترش افسار گسیخته تهران ادامه میدهد. یکی از اشتباهات بزرگ وی، تهیه طرح جامع تهران بود.
مطالعات اولین طرح جامع تهران در سال ۱۳۴۵ ه.ش آغاز و در سال ۱۳۴۹ به تصویب رسید. در این برهه، شهر تهران حدود ۱۸۰ کیلومتر مربع وسعت و ۷/۲ میلیون نفر جمعیت داشت.
این طرح، گسترش شهر تهران را به دلیل وجود ارتفاعات در شمال و شرق و نامناسب بودن اراضی جنوبی، در منطقه غرب تعیین کرد و سطح شهر را به ده منطقه با مراکز مجهز تقسیم و شبکه ای از آزادراهها و بزرگراهها را نیز پیشنهاد کرد.
بدین ترتیب بر اساس طرح جامع، تراکم جمعیت در تهران از حدود ۱۵۰ نفر در هر هکتار به حدود ۹۰ نفر در هکتار کاهش مییافت و به ازای هر نفر نیز حدود ۵۵ متر مربع انواع خدمات ارائه میشد.
این طرح در حدود هشت سال، یعنی از سال ۱۳۴۹ تا سال ۱۳۵۷ مبنای هدایت توسعه تهران بود و بر اساس آن، طرح تفصیلی بخشهایی از شهر نیز توسط شهرداری تهران تهیه شد. رژیم پهلوی، طرح مذکور را به یک معمار آمریکایی اتریشی-یهودی تبار، به نام «ویکتور گروئن» (Victor Gruen) سپرد. ویکتور گروئن این طرح را با همکاری «عبدالعزیز فرمانفرمائیان» (یکی از معماران معتمد دربار) انجام داد. یکی دیگر از همکاران این طرح، «غلامرضا نیک پی» (شهردار وقت تهران) بود. گروئن، یکی از صدها شرکت خصوصیای بود که در آغاز همکاری نزدیک دولت آمریکا با رژیم پهلوی به ایران هجوم آوردند.
وی نماینده نسلی از معماران آمریکایی متولد خارج از این کشور بود که اعتقادی ویژه به طراحی شهری مدرنیستی و استفاده از تکنولوژی مدرن برای حل مشکلات داشتند.
این رویکرد، به گونه ای بود که به آرزوهای جاه طلبانه و غیر منطقی محمدرضا پهلوی مبنی بر «مدرنسازی و غربیسازی تمامی ارکان کشور» جامه عمل میپوشاند.
گروئن، به «طراحی شهری مدرنیستی» اعتقادی راسخ داشت. امروز که حدود چهل سال از زمان تصویب اولین طرح جامع تهران میگذرد، با توجه به تحولات شهر و منطقه تهران، اشاره به چند نکته، ضروری است:
نگاه طرح جامع اول، به پیشرفت اقتصادی کشور در آینده، بسیار خوشبینانه بود. با توجه به تجربه طولانی برنامه ریزی شهری در کشورهای در حال توسعه (و حتی پیشرفته) طی نیمه دوم قرن بیستم، میتوان گفت که این نگاه، واقعبینانه نبوده است.
طرح جامع اول تهران هیچ تصوری از شکل گیری پدیده «منطقه کلانشهری» (یا به اصطلاح امروز مجموعه شهری)، و به وجود آمدن کرج چند میلیونی (که در آن زمان فقط ۴۰ هزار نفر جمعیت داشت) و شهرهای چند صد هزار نفری (مثل اسلامشهر و قرچک و قدس و …) و کانونهای متعدد و پرجمعیت دیگر در پیرامون تهران نداشت.
در زمان تهیه طرح جامع تهران هنوز وزارت مسکن و شهرسازی تأسیس نشده بود و طرح جامع تهران با مدیریت و زیر نظر سازمان برنامه و بودجه (توسط مؤسسه مهندسان مشاور فرمانفرمائیان و ویکتور گروئن آمریکایی) تهیه شد. این سابقه دو سنت نامیمون از خود به جای گذاشت که هنوز بعد از چهل سال باقی مانده و مانع از شکل گیری ساز و کار صحیح مدیریت و برنامه ریزی شهری در کشور شده است :
اول اینکه پنداشته میشود که طرحهای جامع شهری «اسناد میان بخشی» هستند و وظیفه تأمین نیازها و هماهنگی بین بخشهای اجرایی (از جمله وزارت آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، نیرو، راه، سازمان تربیت بدنی و…) را نیز به عهده دارند. ماندگاری غریب این پندار (به رغم رواج دیدگاه های مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک) همچنان باعث انجام مطالعات حجیم، بیهوده و طولانی شدن زمان تهیه برنامهها و طرحهای شهری میشود.
عدم تحقق احکام متنوع و نامرتبط باعث بی اعتقادی عمومیبه نقش و اهمیت برنامه و طرح شهری شده و از همه مهمتر اینکه مسائل اصلی و مهم شهرها (که در حوزه توان و دخالت برنامه و طرح شهری جای دارند)، همواره در میان انبوه عظیمی از گزارشات، نقشهها و اسناد و احکام نامرتبط مغفول میماند.
دوم اینکه طرحهای شهری نیز به مثابه نوعی از «پروژه های عمرانی» (مثل سد، نیروگاه، فرودگاه و …) پنداشته شده و در نتیجه کماکان تهیه برنامهها و طرحهای شهری به مهندسین مشاوره خصوصی سپرده میشود.
از این رو شکل گیری نهادهای پایدار و دائمی، توانمند و موثر، در چارچوب ساز و کارها و تشکیلات مدیریت شهری کشور به تعویق خواهد افتاد. این شیوه مانند این است که کشوری اداره قوای مجریه، مقننه و قضاییه خود را به مشاوران خصوصی داخلی یا خارجی بسپارد!
امروز در چارچوب نظامهای مدیریت شهری، در همه کشورهای پیشرفته (و حتی در حال توسعه) جهان، نهادهای دائمیبرنامه ریزی شهری، که وظیفه نظارت مستمر تحولات شهری، تعریف مسئله، تعیین اهداف و راهبردها و سیاستها و نظارت بر اجرای آنها و بازنگری مستمر در برنامه و طرحها و … را به عهده دارند، ایجاد شده و شکل گرفتهاند.
متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هیچ گاه طرحی بومی و کارشناسی، جایگزین طرح جامع اول نشد، بلکه نسخه های شماره ۲ و ۳ و سپس طرح تفصیلی شهر تهران طرح شد. این روند مصداقی روشن از این مثل قدیمیبود که «خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا میرود دیوار کج»
یکی از نتایج تأسف برانگیز طرح جامع اول، پروژه «بزرگراه نواب» بود. بر اساس طرح جامع تهران، بزرگراه چمران باید ادامه مییافت و چون تملک زمینهای محله نواب، هزینه هنگفتی را دربرداشت، بازسازی بافت فرسوده این ناحیه نیز به عنوان طرحی برای جبران هزینهها لحاظ شد. در حقیقت، غلامحسین کرباسچی (شهردار وقت) به فکر ساخت طرحهای ساختمانی نواب افتاد تا بتواند با استفاده از سود ناشی از فروش این ساختمانها، بزرگراه نواب را نیز در امتداد بزرگراه چمران ادامه دهد.
قبل از نوسازی، خیابان نواب، خیابانی شمالی- جنوبی در مرکز تهران بود که نقشی حیاتی و مهم در اتصال برخی مناطق و محلات تهران طی ۷۰ سال گذشته داشته است. ساختمانهای این محدوده اغلب یک یا دو طبقه بوده و قدمتی ۵۰ تا ۶۰ سال داشتند. این محدوده شامل چند محله شناخته شده با هویتی قوی و روابط و پیوندهای اجتماعی، قومی و فرهنگی بوده و ساکنان نسبت به آن حس تعلق داشتند. اجرای پروژه نوسازی موجب از هم گسیختن این روابط و از بین رفتن هویت محلهها شد.
منبع : هفته نامه فرهنگی سایبری رویکرد