دانشمندان باید سالها در دنیا زحمت بکشند تا بعضى از رموز مغز را کشف کنند و براى این کار نیاز به علم و دانش عمیق و فعالیّت گسترده اى دارند. آیا آفریننده مغز، علم و دانش و شعور نداشته است؟
آیا مى توان باور کرد که سازنده مغز، با آن همه دقّت و ظرافت و پیچیدگى اش، طبیعت بى شعور بوده است؟ آیا هیچ عقلى این مطلب را مى پذیرد؟ اگر بناى بسیار با شکوهى را مشاهده کنیم و به چندین مهندس ساختمان مأموریّت دهیم تا در مورد رموز آن مطالعه کنند و پس از ماهها مطالعه و تحقیق و مشورت گوشه اى از رموز آن را کشف کنند. آیا مى توان باور کرد که سازنده چنین بنایى فاقد علم و دانش است؟ آیا هیچ عقلى مى پذیرد که طبیعت بى شعور و فاقد علم، آن را ساخته باشد؟
گفتگو در مورد چگونگى ساختمان مغز و دیگر دستگاههاى مهم بدن را رها کرده، به سراغ مسایل به ظاهر ساده اى مى رویم که هر روز براى همه ما اتّفاق مى افتد و بسادگى از کنار آن مى گذریم، در حالى که بسیار عمیق و درس مهمّ خداشناسى است. هنگامى که حادثه اى رخ مى دهد مثلا زلزله اى اتّفاق مى افتد، یا آتش سوزى به وقوع مى پیوندد و انسان آن را درک مى کند در یک لحظه مغز تمام اعضاى بدن را خبر مى کند و فعالیّت قلب و دستگاه تنفّس و فشار خون و مانند آن چندین برابر مى شود و در حقیقت یک بسیج همگانى در میان تمام اعضاى بدن ایجاد مى شود. چقدر این دستگاهها باید دقیق و منظّم باشد که به محض رؤیت صحنه آتش سوزى، بلافاصله دستور بسیج عمومى از مغز به تمام اعضا صادر شود و همه اعضا در همان لحظه بسیج شوند. آیا این مسایل به ظاهر ساده امّا عمیق و پیچیده، خبر از قادر متعالى نمى دهد که آن را ساخته است؟ این مثالهایى که گفته شد همگى آیات انفس است که انسان را به خداوند نزدیک مى کند.