یعقوب فرزند إسحاق، که او را اسرائیل (بنده خدا) مىگویند دوازده فرزند داشت که چهارمین فرزند او (یهوذا) بود.
یهوذا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در کنعان (فلسطین) سکونت داشتند و پس از واقعه مشهور حضرت یوسف که یهوذا هم در آن شرکت داشت، در سال۱۷۴۰ قبل از میلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند.
آن روزها مصر مملکت پر جمعیّت و با ثروتى بود و هرکس بر آن حکومت مىکرد، چنان بود که بر جهان حکومت مىکند.
هنگامى که برادران یوسف وارد این سرزمین شدند حضرت یوسف پادشاه آن بود، از این جهت آنها زندگى بسیار با شکوهى بهم زدند. و کمکم تعدادشان از هزار تجاوز کرده و قبائل متعددى را تشکیل دادند.
این قبیلهها سالهاى درازى را در أمن و أمان بسر بردند، تا آنکه زمان (فرعون) فرا رسید و چون میان او و قبیلههاى بنى اسرائیل دشمنى هائى از گذشته بود، آنها را ذلیل کرده و به گفته قرآن (مردهایشان را کشته و زنانشان را به اسیرى برد)(۱).
پیش از آنکه حضرت موسى(ع) به پیامبرى مبعوث گردد، بنى اسرائیل سختترین روزهاى خود را زیر شکنجههاى طاقت فرسا و فشارهاى گوناگون فرعون بسر مىبردند.
ولى چون موسى(ع) در حوالى سال۱۲۱۳ قبل از میلاد مبعوث شد، روحهاى پژمرده آنها را جوان کرده و به جانهاى دربند شده آزادى بخشید.
امّا این پیامبر بزرگ، در برابر این خدمات از آنها چه دید و آنها چه پاداشى باو دادند؟
براى مثال یکى از آن پاداشهاى ننگین را تاریخ چنین مىنویسد: شبانگاه حضرت موسى(ع) باتفاق بنى اسرائیل، مصر را مخفیانه ترک گفتند و به رود نیل رسیدند، موسى(ع) با عصاى خود آبها را فرمان داد تا اینکه در میان رود راهى نمایان شد.
موسى(ع) أمر کرد تا همگى آن راه را در پیش گرفته و از نیل عبور کنند ولى آنها یک صدا گفتند: ما از دوازده قبیلهایم و هر قبیلهاى عادات و رسوم خاص خود را دارد، بایداین راه به دوازده قسمت تقسیم شود یعنى براى هریک از قبائل یک راه و یک مسیر خصوصى باشد، تا فرمانت را اجرا کنیم.
موسى(ع) به دریا ندا داد: تا دوازده مسیر باز کند و به فرمان خداوند چنین شد.
ولى آنها یک قدم بجلو نرفتند و عذرشان این بود:
ممکن است که در میان راه ما را با یکدیگر احتیاجى افتد، پس دریا را بگو تا چون پنجرهها سوراخهائى در میان دیوارهاى آب باز کند، تا هر قبیلهاى بتواند قبائل دیگر را ببیند و با آنها گفتگو کند، و چنین شد.
ولى باز هم برجاى خود ایستاده حرکت نکرده و فریاد زدند:
پاهاى ما برهنه است و زمین دریا رطوبت دارد و تا امر نکنى زمین خشک شود ما از آنجا عبور نخواهیم کرد.
خداوند امر کرد… زمین خشک شد ولى باز هم برجاى خود ایستادند و این بار بىادبى و وقاحت را به منتهى درجه رساندند و با یکدیگر چنین گفتند:
موسى ما را از شهر آواره کرده و اینک مىخواهد که در دریا نابودمان کند تا ثروت و اندوختههاى ما را بتصرّف خویش در آورد.
موسى(ع) با یک دنیا دهشت، در حالیکه لبخند تلخى بر لبانش نقش بسته بود پا به رود نهاده و پیشاپیش آنها به راه افتاد.
این نخستین تجربه و آزمایش تلخى بود که بنى اسرائیل به موسى(ع) نشان دادند.
باز تاریخ مىنویسد: چون بنى اسرائیل، از رود نیل خارج شده و به صحراى سینا رسیدند، به موسى(ع) گفتند: ما را از آشیانه خود بیرون آورده و در صحرائى شن زار، سکونت دادى؟ این چه رفتارى است که با ما مىکنى؟ مگر ما سنگ هستیم، مگر ما احتیاج به آب و غذا نداریم؟
خدا امر کرد تا از آسمان براى آنها طعام فرستاده و ابرى بر آنها سایه افکند و سنگى را امر فرمود تا به آنها آب دهد.
زمانى به همین منوال گذشت تا آنکه روزى به موسى(ع) گفتند: ما طعامهاى آسمانى نمىخواهیم به خدایت بگو، همان پیاز و عدس را براى ما بفرستد زیرا ما آنها را بهتر دوست مىداریم.
موسى(ع) گفت: به نزدیکترین قریهها که رسیدید: آنچه مىخواهید، خود بکارید و خداوند دیگر براى شما طعامى نخواهد فرستاد.
نافرمانى آنها آنقدر زیاد شد، که خدا عذابى بر آنها نازل کرد و آن این بود که مدّت چهل سال در صحراها و بیابانها سرگردان بودند و آنها که با موسى(ع) از مصر بیرون آمدند، آرزوى شهر را بگور بردند و نوهها و نوادههایشان با یوشع بن نون سال۱۵۰۰ قبل از میلاد وارد شهر کنعان شدند(۲).
نخستین دولت یهودى هنگامى تشکیل شد که (طالوت) یا (شأوول) در بین سالهاى ۱۰۹۵ ـ ۱۰۵۵ قبل از میلاد پادشاه گشت، و پایتخت را در سال۱۰۴۹ قبل از میلاد به یبوس (بیتالمقدّس) تغییر داد.
سلیمان فرزند داود، که پس از پدرش به مقام پادشاهى و نبوّت رسید، از بزرگترین پادشاهان آنها شناخته شد، در زمان او همه از آرامش و سعادت برخوردار بودند، مىگویند که بناى هیکل سلیمان را او ساخت و مدّت هفت سال مهندسین مصر، الجزیره و فینیقیا در آن ساختمان کار مىکردند(۳).
پس از مرگ سلیمان (بین سال۹۳۲ قبل از میلاد) دولت آنها به دو قسمت تقسیم شد، یکى در شمال که پایتختش سامره (نابلس) بود و دیگرى در جنوب که پایتختش اورشلیم (بیتالمقدّس) بوده است(۴).
این دو دولت مدّت۲۰۰ سال باهم جنگیدند تا آنکه (سرجون) امپراطور آشوریها ۷۲۲( قبل از میلاد) بر آنها پیروز گشت و فرمان داد تا همه یهود را از آن منطقه خارج سازند(۵).
پس از آنکه نینوى بدست کلدانیها سقوط کرد (۶۱۴ قبل از میلاد) یهود براى بهم زدن میان آنها و مصریها که بر کنعان حکومت داشتند سخت مشغول فعالیّت شدند، در اثر آن جنگ دامنهدارى میان آنها واقع شد بالاخره (نبوخذ نصر) پادشاه بابل در سال (۵۶۲ قبل از میلاد) پیروز شد و براى انتقام از یهود اورشلیم را خراب کرد و هیکلها را نابود نمود و همه را دست بسته به بابل حرکت داد (۵۸۶ قبل از میلاد).
مدّت زیادى را در اسیرى گذراندند، تا آنکه (کورش) پادشاه ایران، آنها را که به (افسراى بابل) مشهور بودند، نجات داده و دوباره هیکل را بنا کرد (۵۱۶ قبل از میلاد)(۶).
در ایّام (هیلین) یهود مورد حملههاى بسیارى قرار گرفتند و آخرین آنها وقتى بود که رهبر معروف رومانى (قیطس) اورشلیم را خراب کرده، هرچه یهودى بود اسیر کرد و به (رم) فرستاد، این حادثه در سال۷۰ میلادى واقع شد.
و در سال۱۲۵م (ادریانوس) امپراطور رومانى بر آنها حمله کرد اورشلیم را خراب نمود و تعداد پانصد هزار یهودى را کشته و پنجاه هزار نفر از آنها را اسیر کرد(۷).
در عهد (تراجان ـ ۱۰۶م) تعداد زیادى از یهود مخفیانه وارد اورشلیم شده و بناى خرابکارى را گذاردند و چون (ادریانوس) پادشاه روم شد. (۱۱۷ ـ ۱۳۸م) اورشلیم را به تصرف در آورد و انجام دادن مراسم مذهبى را بر یهود آزاد کرد.
یهود به رهبرى بارکوخیا (۱۳۵م) شورش کردند، ولى پیروز نشدند، در این واقعه بیش از۵۸۰ هزار یهودى بقتل رسید و آنها که جان سالم بدر بردند، شهر را ترک کرده ادریانوس مجددا اورشلیم را خراب کرده و به جاى آن شهر (ایلیا) بنا کرد(۸).
پس از این تاریخ، یهود خرابکارىهاى زیادى کردند و بدنبال آن چندین بار قتل عام شدند که خود مسبب همه آنها بودند(۹).
{mospagebreak}
صفات یهود و فشار دولتها
گوستاولوبون فرانسوى مىگوید: اگر ما بخواهیم صفات یهود را در چند کلمه خلاصه کنیم، باید بگوئیم: یهود مانند انسانهائى هستند که تازه از جنگل وارد شهر شدهاند و همیشه از صفات انسانى بىبهره بودند، چرا که همچون پستترین مردم روى زمین زندگى مىکنند(۱).
بنى اسرائیل همیشه مردمى وحشى، سفاک و بىغیرت بوده، حتّى در زمانى که خود آنها بر کشورهاى خود حکومت مىکردند، باز هم از سفاکى خود دست بر نداشتهاند، بىپروا وارد جنگ شده و چون از پاى در مىآمدند، به یک مشت خیالات غیر انسانى و بىاساس پناه مىبردند. خلاصه آنکه هیچ فرقى میان یهود و حیوانات نمىتوان گذاشت(۲).
برجستهترین صفات یهود، چنانچه قرآن بیان مىکند از قرار ذیل است.
۱ ـ قساوت و توحش:
چنانچه خداوند متعال مىفرماید: (ثفمَّ قَسَتْ قفلفوبفکفمْ مفنْ بَعْدف ذلکْ فَهفىَ کَالْحفجَارَهف اَوْ أشَدّف قَسْوَهً وَ إنَّ مفنَالحفجَارهف لَما یَتَفَجَّرف مفنْهف الأنْهارف وَ افنَّ مفنْها لَما یَشَّقَّقف فَیَخْرفجف مفنْهف الْماءف وَ افنَّ مفنْها لَما یَهْبفطف مفنْ خَشْیَهف اللَّهف وَ مَا اللَّهف بفغاففلف عَمَّا تَعْمَلفونَ)(۳) پس با این معجزه بزرگ باز چنان سخت دل شدند که دلهایشان چون سنگ یا سختتر از آن شد چه آنکه از پاره سنگها نهرها بجوشد و برخى دیگر سنگها بشکافد و باز آبى از آن بیرون آید و پارهاى از ترس خدا فرود آیند (اى سنگدلان بترسید که) خدا از کردار شما غافل نیست. و در جاى دیگر مىفرماید:
(فَبفما نَقْضفهفمْ میثاقَهفمْ لَعَنّاهفمْ وَ جَعَلْنَا قفلفوبَهفم قَاسفیَهً یفحَرّفففونَ الْکَلفمَ عَنْ مَواضفعفهف وَ نَسفوا حَظّا مفمّا ذفکّفرفوا بفهف وَلا تَزالف تَطّلفعف عَلى خائفنَهف مفنْهفمْ افلاّ قَلیلاً مفنْهفم)(۴) پس چون بنى اسرائیل پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم ودلهایشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آنها اثر نکرد) کلمات خدا را از جاى خود تغییر مىدادند و از بهره آن کلمات که به آنها داده شد در (تورات) نصیب بزرگى را از دست دادند و دائم بر خیانتکارى و نادرستى آن قوم مطّلع مىشوى جز قلیلى از آنها که با ایمان و نیکوکارند.
قساوت قلب و سنگدلى آنها را تاریخ در تمام اعصار و قرون خود روشن کرده است.
(کاسیوس) در کتاب۷۸ خود در فصل۳۲ در حوادث سال۱۱۷ م، مىنویسد:… مطابق همین تاریخ یهود در غرب دریاى طرابلس به رهبرى (آندریا) براى کشتن رومیها و یونانیها خروج کرده همه را از دم تیغ گذراندند، سپس خونهایشان را آشامیده، گوشتهایشان را خوردند، سرها و استخوانها را قطعه قطعه کرده و به سگها دادند.
خیلى از ما را هم مجبور کردند که یکدیگر را مثل حیوانات بکشیم. تعداد آن کسانى که در این کشتار به قتل رسیدند به۲۲۰۰۰۰ نفر رسید.
و همانند این کشتار را در مصر و قبرس به رهبرى (آرتمیون) تکرار کردند و در این کشتار هم۲۴۰۰۰۰ نفر به قتل رسیدند.
در (سافیل) واقع در اسپانیا، ۱۳۸ مسیحى را به یکى از مقابر دور از شهر برده و آنها را با گلوله مجروح و سپس زنده به گور کردند، بطوریکه دستهایشان از قبر بیرون مانده و برخى از اجساد بطور کامل زیر خاک پنهان نشده بود.
البته این قساوت قلب براى یهود، تازگى ندارد و حتّى در همین جنگ اخیر (۱۹۶۷م) مسلمانان و اسرائیل هنگامى که آنها بر بیتالمقدّس پیروز شدند، به یکى از قریههاى نزدیک شهر حمله برده و مردم بىدفاع و بىگناه از ترس به مسجد پناه بردند. ولى یهود مگر مسجد مىفهمد؟ وقتى همه مردم وارد مسجد شدند هلىکوپترها بر فراز مسجد به پرواز در آمده و دهها نفر از مردم بىگناه و بىدفاع را با مواد منفجره به خون خود آغشته نموده و آتش زدند(۵).
۲ ـ کشتن انبیاءالله:
قرآن مجید در این باره مىفرماید: (وَلَقَدْ اتَیْنا مفوسَى الْکفتابَ وَقَقَّیْنا مفنْ بَعْدفهف بفالرّفسفلف وَ اتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیّفناتف وَأیَّدْناهف بفرفوح الْقفدفسف أفَکفلَّما جائَکفمْ رَسفولٌ بفما لا تَهْوى اَنْففسَکفمف اسْتَکْبَرْتفمْ فَفَریقا کَذَّبْتفمْ وَ فَریقا تَقْتفلفونَ)(۶).
و ما به موسى کتاب تورات را عطا کردیم و از پى او پیغمبران را فرستادیم و عیسى(ع) پسر مریم را به ادلّه روشن، حجّتها دادیم و او را به واسطه روحالقدس اقتدار و توانائى بخشیدیم، آیا هر پیامبرى که بر خلاف هواى نفس شما اوامرى از جانب خدا آورد از امرش سرپیچى کرده از راه حسد گروهى را تکذیب مىکنید و گروهى را مىکشید؟
همچنین مىفرماید: (وَافذا قیلَ لَهفم امفنفوا بفما أَنْزَلَ اللَّهف قالوفا نفؤْمفنف بفما افنْزفلَ عَلَیْنا وَ یَکْففرفونَ بفما وَرآءَهف وَ هفوَ الحَقّف مفصَدّفقا لفما مَعَهفمْ قفلْ فَلفمَ تَقْتفلفونَ اَنْبیاءَ اللَّهف مفنْ قَبْلف افنْ کفنْتفمْ مفؤْمفنینَ)(۷).
و چون به یهود گفته شد ایمان بیاورید به قرآنى که خدا براى (هدایت بشر) فرستاده، پاسخ دادند که تنها به تورات، چون به ما نازل شده ایمان مىآوریم و به غیر تورات کافر مىشوند در صورتى که قرآن حقّ است و کتاب آنها را تصدیق مىکند، بگو اى پیغمبر اگر شما در دعوى ایمان به تورات راستگو بودید به کدام حکم تورات قبل از این پیغمبران را کشتید؟
و باز قرآن مىفرماید: (لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنى اسْرائیلَ وَاَرْسَلْنا افلَیهفمْ رفسفلا کفلَّما جآئَهفمْ رَسفولٌ بفما لا تَهْوى اَنْففسفهفمْ فَریقاً کَذَّبفوا وَ فَریقاً یقتفلوفنَ)(۸).
از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم (که خدا را اطاعت کنند) و پیامبرانى بر آنها فرستادیم (که احکام خدا بیاموزند) هر رسولى آمد چون بر خلاف هواى نفس آنها گفت، گروهى را تکذیب کرده و گروهى را کشتند.
عجیب آنکه کشتن پیامبران آنقدر در بین آنها معمول شده بود که صورت طبیعى به خود گرفته بود، چنانچه در روایات است که یهود مابین طلوع فجر تا طلوع آفتاب۷۰ پیامبر را سر بریدند و سپس دکانهاى خود را باز مىکردند مثل اینکه هیچ کارى نکردهاند(۹).
از جمله پیامبرانى که بدست آنها به قتل رسیدند، یحیى و زکریّا(علیهماالسلام) بودند که فقط بخاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع مىکردند مستحق قتل شدند.
چنانچه مىخواستند (هارون) جانشین حضرت موسى(ع) را به قتل برسانند. و براى عیسى(ع) چوبههاى دار نصب کردند.
و از همه بزرگتر آنکه پیامبر اسلام(ص) را شهید کردند چنانچه در تواریخ مىنویسند: پس از فتح خیبر همسر (سلام بن مشکم) یهودى که ظاهرا اسلام آورده بود طعامى از گوشت ران گوسفند مهیّا کرده، و به خدمت رسول اکرم(ص) فرستاد، پیامبر خدا(ص) که هیچ وقت عادت نداشت غذا را تنها میل کند، (بفشر بن براء) را دعوت کرد بفشر هم دست برده و قطعهاى از آن گوشت را خورد و مقدارى از آن را جوید، یک مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فریاد زد (به خدا قسم که این گوشت به من خبر مىدهد که مسموم است) ولى آن زهر آنقدر قوى بود، که بفشر را در همان جا به قتل رسانیده و پیامبر اکرم (ص) را پس از چند هفته شهید کرد(۱۰).
۳ ـ دروغ، افتراء، تحریف:
قرآن مىفرماید: (وَدَّتْ طائففَهٌ مفنْ اَهْلف الْکفتابف لَوْ یفضفلّفونَکفمْ وَ ما یفضفلّوفنَ افلاّ اَنْففسَهفمْ وَ ما یَشْعفرونَ)(۱۱).
گروهى از اهل کتاب انتظار و آرزوى آن دارند که شما را گمراه کنند، به آرزو نخواهند رسید و این را نمىفهمند.
و مىفرماید: (یا اَهْلَ الْکفتابف لفمَ تَلْبفسفونَ الْحَقَّ بفالْباطفلف وَ تَکْتفمفونَ الْحَقَّ وَ اَنْتفمْ تَعْلَمفونَ)(۱۲).
اى اهل کتاب چرا حقّ را به باطل مشبه مىسازید تا چراغ حقّ را به باد شبهات خاموش کنید در صورتى که به حقّانیّت آن آگاهید.
(مفنَ الَّذینَ هادفوا یفحَرّفففونَ الْکَلفمَ عَنْ مَواضفعفهف وَ یَقفولفونَ سَمفعْنا وَ عَصَیْنا وَاسْمَعْ غَیْرَ مفسْمَعف وَ راعفنا لَیّا بفاَلْسفنَتفهفمْ وَ طَعْناً ففىالدّینف وَلَوْ اَنَّهفمْ قالفوا سَمفعْنا وَ اَطَعنا وَاسْمَعْ وَانْظفرْنا لَکانَ خَیْرا لَهفمْ وَ اَقْوَمَ وَلکفنْ لَعَنَهفمفاللَّهف بَکففْرفهفمْ فَلایفؤْمفنفونَ افلاّ قَلیلاً)(۱۳).
گروهى از یهود کلمات خدا را از جاى خود تغییر داده و مىگویند: فرمان خدا را شنیده و از آن سر مىپیچیم و (به زبان جسارت با تو خطاب مىکنند) مىگویند بشنو که کاش شنوا باشى و گویند ما را رعایت کن و گفتار شان زبان بازى و تمسخر به دین است و اگر به احترام مىگفتند که ما فرمان حقّ را شنیده و تو را اطاعت کنیم و تو سخن ما بشنو و به حال ما بنگر، آنان را نیکوتر بود و به صواب نزدیکتر. خدا آنها را چون کافر شدند لعنت کرد که به جز اندکى از آنها (لایق رحمت خدا نیستند) ایمان نمىآورند.
(… مفنَالَّذینَ هادفوا سَمّاعفونَ لفلْکَذفبف سَمّاعفونَ لفقَوْمف آخَرینَ لَمْ یَأتفوکَ یفحَرّفففونَ الْکَلفمَ مفنْ بَعْدف مَواضفعفهف…)(۱۴).
و نیز اندوهگین مباش از یهودانى که جاسوسى کنند، سخنان فتنه خیز به جاى کلمات حق تو به آن قومى که از کبر نزد تو نیامدند، مىرسانند (مانند یهودان خیبر) (آنها از دشمنى و عناد به اسلام کلمات حقّ را بعد از آنکه به جاى خود مقرّر گشت) به میل خویش تغییر دهند.{mospagebreak}
۴ ـ مکر و خدعه:
این دو صفت دو عصاى ضخیمى است که همیشه یهود در کارهاى خود بر آنها تکیه مىکنند. مکر و خدعه در ذات هر یهودى است، در هرکجا و در هرکارى که انجام مىدهد با او همراه مىباشد.
قرآن مىفرماید: (وَ مَکَرفوا وَ مَکَرَاللَّهف وَاللَّهف خَیْرفالْمکفرینَ)(۱۵).
یهود با خدا مکر کردند، خدا هم در مقابل با آنها مکر کرد و از همه کس خدا بهتر مکر تواند کرد.
(یا اَیّفهاالرَّسفول لایَحْزفنْکَ الَّذینَ یفسارفعفونَ ففىالْکففْرف مفنَالَّذینَ قالفوا آمَنّا بفاَفْواهفهفمْ وَلَمْ تفؤْمفنْ قفلفوبفهفمْ…)(۱۶).
اى پیغمبر غمگین از آن مباش که گروهى از آنان که به زبان اظهار ایمان کنند و به دل ایمان نیاورند به راه کفر مىشتابند.
۵ ـ مال اندوزى و ثروت پرستى:
وقتى که موسى(ع) براى آوردن الواح به کوه طور رفت و سامرى گوسالهاى از طلا و نقره براى آنها ساخت، از آن روز تا به امروز ثروت بزرگترین معبود یهود است.
هر یهودى سعى مىکند مالهاى جهان را تحت اختیار خود در آورد و ازاین راه اختیار دار مردم باشد.
خداوند متعال مىفرماید: (وَلَقَدْ جائَکفمْ مفوسى بفالبَیّفناتف ثفمَّ اتَّخَذْتفمف الْعفجْلَ مفنْ بَعْدفهف وَ اَنْتفمْ ظالفمفونَ)(۱۷).
و با آن همه آیات و دلایل روشن که موسى براى شما آشکار نمود باز گوسالهپرستى اختیار کردید در غیاب او، که مردمى سخت ستمکار بودید.
(وَ تَرى کَثیرا مفنْهفمْ یفسارفعفونَ ففىالافثْمف وَالْعفدْوانف وَ اَکْلفهفمف السّفحْتَ لَبفئْسَ ماکانفوا یَعْمَلفونَ)(۱۸).
بسیارى از آنها را بنگرى که در گناه و ستمکارى و خوردن حرام مىشتابند، بسیار کار بدى را پیشه خود ساختهاند.
۶ ـ پیمان شکنى و نقض عهد:
اگر امکان داشت تا پیمان شکنى را مجسّم کنیم… مىبایستى به یهود نگاه کرد. چه پیمانها و عهدهائى را که زیر پا نهادند و شرافت انسانیّت را لگدمال نمودند؟
هنگامى که پیامبر اسلام(ص) خندق را حفر کرد و مانع عبور سپاه کفار شد، یهود (بنى قریظه) که هم پیمان رسول الله(ص) بودند یک جلسه اضطرارى تشکیل داده و با خود قرار گذاشتند، که آنها از پشت بر لشکر اسلام حمله کنند و هم از طرف دیگر کفار بر آنها حملهور شوند تا بدین وسیله اسلام را از ریشه نابود سازند، ولى سرانجام لشکر أحزاب شکست خورد و این بار نوبت این قبیله خائن رسید.
پیامبر اکرم(ص) مدّت۲۵ روز آنها را محاصره کرد، تا بالاخره تسلیم شدند.
بعد از آن۷۰۰ مرد سلحشور را دربند کرده خدمت پیامبر اسلام(ص) آوردند، پیامبر اکرم فرمود: هرکس را که مىخواهید انتخاب کنید تا در باره شما قضاوت کند. آنها (سعد بن معاذ) را که قبلا از همان قبیله خیانت کار بود انتخاب کردند، سعد که طبیعت آنها را مىدانست أمر کرد، تا تمام مردها را گردن زده و زنهایشان را اسیر کنند. هنگامى که پیامبر خدا(ص) قضاوت سعد را شنید، فرمود: بخدا قسم حکم تو مطابق حکم خدا بود(۱۹).
۷ ـ فساد اخلاق:
فساد اخلاق، یکى از وسائل شرافتمندانه پیشرفت یهود است و به قول هیتلر هر دفملى را که انسان بشکافد خواهد دید که میلیونها یهودى داخل آن مشغول فسادند(۲۰).
قرآن مجید مىفرماید: (لفعفنَ الَّذینَ کَفَرفوا مفنْ بَنى افسْرائیلَ على لفسانف داوفدَ وَ عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ذلفکَ بفما عَصَوْا وَ کانفوا یَعْتَدفونَ کانفوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مفنْکَرف فَعَلفوهف لَبفئْسَ ما کانفوا یَفْعَلوفنَ)(۲۱).
کافران بنى اسرائیل به زبان داود و عیسى بن مریم مورد لعن و نفرین واقع شدند که نافرمانى حکم خدا کرده و از حکم حقّ سرکشى کردند، آنها هیچگاه از کار زشت خود (با آن همه پند و اندرز رسولان) دست بر نداشتند و آنچه مىکنند چقدر زشت و ناشایسته است.
۸ ـ ربا خوارى:
قرآن مجید در این باره مىفرماید:
(فَبفظفلْمف مفنَالَّذینَ هادفوا حَرَّمْنا عَلَیْهفمْ طَیّفباتف افحفلَّتْ لَهفمْ وَ بفصَدّهفمْ عَنْ سَبیلف اللَّهف کَثیرا وَاَخْذفهفمف الرّفبوا وَقَدْ نفهفوا عَنْهف وَاَکْلفهفمْ اَمْوالَ النّاسف بفالْباطفلف وَ اَعْتَدْنا لفلْکاففرینَ مفنْهفمْ عَذابا اَلیما)(۲۲).
پس به جهت ظلمى که یهود (در باره پیامبران و عیسى(ع) و در حقّ خود) کردند و هم بدین جهت که بسیارى از مردم را از راه خدا منع نمودند، ما نعمتهاى پاکیزه خود را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم و از این جهت که ربا مىگرفتند، در حالى که از آن نهى شده بودند، نیز از این رو که اموال مردم را به باطل (مانند رشوه و خیانت و سرقت) مىخوردند. و ما براى کافران آنها عذابى دردناک مهیّا ساختیم.
این شمهاى از صفات رذیله و برجسته یهود است و شاید همین عادات و روشهاى ناپسند بوده که همیشه آنها را تحت فشار دولتها قرار مىداد و همین سبب شد که یهود را از بیشترین کشورهاى جهان اخراج کنند.
در سال۱۲۹۰ میلادى یهود، مردم (انگلستان) را بستوه در آورد، در نتیجه (ادوارد) فرمان داد که همه آنها را از کشور انگلستان بیرون کنند و در اعلامیهاى که از طرف او منتشر شد آمده بود که: یهود باید قبل از عید قدسین از کشور انگلستان خارج شوند و چنانچه کسى از این تاریخ خارج نشود او را اعدام کرده و به دار آویزان کنند و جسدش را چهار قسمت بنمایند.
در اثر این فرمان، تعداد۱۶۰۰۰ یهودى که ساکن انگلستان بودند آنجا را ترک کرده و تمام اموال آنها مصادره شد.
پس از این تاریخ مدّت۴۰۰ سال ورود یهود به انگلستان ممنوع بود، تا آنکه (کرمویل) در سال۱۶۵۷ میلادى تحت شرائطى اجازه داد که وارد کشور انگلستان شوند(۲۳).
در همین سال براى نخستین بار به یهود اجازه داده شد که اوّلین کنیسه خود را در لندن بنا کنند.
و فقط در سال۱۶۷۴ به یهود (آمریکا) که در آن وقت یکى از مستعمرات بریتانیا بود اجازه دادند که علنا عبادت کنند. و در سال۱۸۴۱ اولین روزنامه یهودى در انگلستان منتشر شد.
در کشور فرانسه (لویس اغسطس) یهود را از آن کشور بیرون کرد و تا مدّت۲۰ سال از ورود آنها جلوگیرى نمود. و در عهد (فیلیپ زیبا) براى دومین بار آنها را از فرانسه بیرون کرده و تمام دارائیهاى آنها را مصادره نمود. و در سال۱۳۴۱ میلادى، مردم بر علیه یهود شورش کرده و هزاران یهودى را سر بریدند، این شورش چندین سال ادامه داشت، بطوریکه در سال۱۳۹۴ یک یهودى در کشور فرانسه وجود نداشت.
در سال۱۴۹۲ به آنها اجازه داده شد که وارد فرانسه شوند، ولى تا اواسط قرن شانزدهم به آنها اجازه سکونت در شهر را ندادند(۲۴).
یهود چندین بار در کشور (آلمان) طرد شدند که آخرین مرتبه بدست هیتلر انجام گرفت و مدّت۱۲ سال وحشتناکترین شکنجهها را از طرف نازیها تحمّل کردند.
ما نمىدانیم هیتلر روى چه اساسى آنها را نابود کرد، ولى همین قدر مىدانیم که یهود ملتى پست و بىشرافت است و انسانیّت از دست او زخمهاى زیادى بر تن دارد و آنچه بر سرش آمده کیفر خونریزیهاى او نخواهد بود.
در کشور (اسپانیا) در تاریخ۳۱ مارس سال ۱۴۹۲ (فردیناند) اعلامیهاى صادر کرده و در آن از یهود خواست که تا آخر ماه یولیو این کشور را براى همیشه ترک گویند، در اثر این فرمان تعداد۵۰۰۰۰۰ یهودى از اسپانیا خارج شدند.
همچنین از کشورهاى (شوروى سابق، لهستان، ایتالیا، روم، بلغارستان، سویس و مجارستان) یهود چندین بار طرد و اخراج شدند.
{mospagebreak}
آرمانهاى غیر انسانى
یگانه آرمان یهود که صراحتا اعلام مىشود آن است که یک دولت یهودى جهانى بپا کنند، یعنى همه دنیا را تحت تصرّف خویش در آورند.
این حکومت بنا به گفته خود آنها از اسرائیل سرچشمه خواهد گرفت و پس از غلبه بر (نیل تا فرات) در راه آن گامهاى بزرگترى خواهند برداشت.
به عقیده آنها، اگر از (نیل تا فرات) را بدست بیاورند بقیه مناطق، خواهى نخواهى تسلیم خواهند شد، زیرا این منطقه که با منابع سرشار خود ثروتمندترین مناطق جهان را تشکیل مىدهد، گلوى دنیا محسوب مىشود و کسى که بتواند بر آن حکومت کند چنان است که بر جهان حکومت داشته است.
تورات مىگوید: در آن روز به ابرام (ابراهیم) گفت: این زمین را به نسل تو خواهم داد، از نهر مصر تا نهر بزرگ فرات(۲۵).
تا آنکه خداوند تو و نسل تو باشم… همه زمینهاى غربت تو را به تو و نسل تو بر مىگردانم… زمینهاى کنعان را به ملک ابدى تو خواهم در آورد(۲۶). یهود پروردگار ما در (حوریب) با ما سخن گفت: بس است آنچه در این کوه توقف نمودید، بروید بالاى کوه اموریین جنوب و سواحل دریا و زمینهاى کنعان و لبنان تا نهر بزرگ فرات را به تصرّف درآورید. داخل شوید و زمینهائى را که خداوند به آنها قسم یاد کرده که آنها را به ابراهیم و اسحاق و یعقوب و فرزندان آنها بدهد تملّک کنید(۲۷).
یهود براى تحقّق بخشیدن به این نویدها و مژدههاى دیگرى که در (تلمود) وارد شده است در مرحله اوّل یک حکومت مخفیانه مرکب از۳۰۰ یهودى را تشکیل داد و یک نفر را (وارث سلیمان و داود) بعنوان پادشاه آن انتخاب نمود.
این حکومت مخفى در حقیقت صاحب مال، نفوذ و همه کاره اروپا بود(۲۸).
آقاى (ولترراتنو) یهودى در روزنامه خود در تاریخ ۲۵/۱۲/۱۹۰۹ مىنویسد: سرنوشت اروپا فقط بدست۳۰۰ نفر که هریکى رفقاى دیگر خود را بخوبى مىشناسد تعیین مىگردد. این۳۰۰ نفر که همه یهودى مىباشند، داراى وسائل کافى براى سرنگون ساختن رژیمهاى مخالف هستند.
یهود این حکومت جهانى خود را به یک افعى بسیار بزرگى تشبیه مىکنند که از سال۷۰م، براى نابود کردن جهان در حرکت است. دفم این افعى در فلسطین باقى خواهد ماند و سر آن به حرکت خواهد آمد، تا آنکه تمام دنیا خراب شود و در این وقت سر او از این جهانگردى ننگین خود باز گشته و در شهر بیتالمقدّس زیر پرچم یهود آرام خواهد گرفت.
ولى چون این آرمان کاملاً غیر انسانى، با وجود ادیان و اخلاق، امکانپذیر نبوده است، آنها سخت مىکوشند تا از اخلاق و دین مفهومى باقى نماند.
خاخام (ریچران) در یکى از سخنرانىهاى خود که بر سر قبر (سیمون بن یهوذا) در شهر براغ سال۱۸۶۹م، ایراد کرده و در مجله (کانت مپران) که در تاریخ ۱/۷/۱۸۸۰م، چاپ شده است، مىگوید: پدران گذشته ما هر ساله کنفرانسى بر سر این قبر تشکیل مىدادند و این وظیفه ما است که اوّل هر قرن این کنفرانس را تشکیل داده و براى سیطره بر جهان طرح و برنامهریزى بنمائیم.
اکنون هیجده قرن از جنگ یهوذا تا این زمان مىگذرد، براى این که خداوند وعده داده است ابراهام قدرت پیدا مىکند بر جهان و در این مدّت یهود، اهانتها و جسارتهاى زیادى بخود دیده و چندین بار قتل عام شده، ولى آنها تسلیم نشده و اگر در دنیا پراکنده مىباشند علّتش این است که دنیا ملک آنها است.
و اضافه مىکند: اینک ملّت ما گامهاى بزرگى را بسوى قله جهان برداشته و هر روز که مىگذرد بر قوّت و قدرت و نفوذ ما افزوده مىشود. ما خداوند این زمان را که عبارت از طلا است مالک هستیم، همان خداوندى که هارون آن را بصورت گوسالهاى در آورد و ما آن را پرستش کردیم و اینک بصورت خداوند تمام مردم جهان در آمده است. در آن لحظه که طلاهاى جهان بدست ما در آید وعدههاى أبراهام (ابراهیم(ع)) را عملى خواهیم کرد و بر جهان سیطره کاملى خواهیم یافت.
مقدمه کتاب دنیا بازیچه دست یهود نوشته عالم دانشمند آیت الله شیرازی
پی نوشت:
۱ ـ سوره بقره، آیه۴۹.
۲ ـ (موقف علماء الاسلام منالیهود)، چاپ کربلا، صفحه۱۰.
۳ ـ مجله العربى چاپ کویت۷، شماره ۱۰۹، سال۱۹۶۷.
۴ ـ فلسطین والضمیر الانسانى، صفحه۵۴.
۵ ـ مجله العربى شماره۱۰۹ صفحه۵۴.
۶ ـ تاریخ الاسرائیلین ـ تألیف شاهین مقاریوس، چاپ المقتطف۱۹۰۴.
۷ ـ مجله العربى۱۰۹، صفحه۵۵.
۸ ـ تاریخ القدس، تألیف عارف المعارف، چاپ دارالمعارف۱۹۵۱.
۹ ـ براى توضیح بیشتر به کتاب (خطرالیهودیه العالمیه)، تألیف عبدالله التل مراجعه شود.
۱ ـ (الیهود فى تاریخ الحضارات الاولى)، ترجمه عادل، قاهره۱۹۵۰.
۲ ـ همان مدرک، صفحه۵۸.
۳ ـ سوره بقره، آیه۷۴.
۴ ـ سوره مائده، آیه۱۳.
۵ ـ این خبر در تمام رادیوها و روزنامهها و جرائد آن زمان منتشر شد.
۶ ـ سوره بقره، آیه۸۷.
۷ ـ سوره بقره، آیه۹۱.
۸ ـ سوره مائده، آیه۷۰.
۹ ـ قصص الانبیاء.
۱۰ ـ موقف علماءالاسلام منالیهود، صفحه۲۹، مکتب اسلام شماره ۳، سال۹، صفحه۱۶۲، معروف این است که پیامبر در موقع بیمارى خود چنین مىفرماید: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورد. زیرا اگرچه پیامبر اولین لقمه را بیرون انداخت، ولى آن زهر با آب دهان پیامبر کمى مخلوط شد و روى دستگاههاى بدن آن حضرت اثر خود را گذارد.
۱۱ ـ سوره آل عمران، آیه۶۹.
۱۲ ـ سوره آل عمران، آیه۷۱.
۱۳ ـ سوره نساء، آیه۴۶.
۱۴ ـ سوره مائده، آیه۴۱.
۱۵ ـ سوره آل عمران، آیه۵۴.
۱۶ ـ سوره مائده، آیه۴۱.
۱۷ ـ سوره بقره، آیه۹۲.
۱۸ ـ سوره مائده، آیه۶۲.
۱۹ ـ قصص الانبیاء.
۲۰ ـ (تاریخ آلمانیا الهتلریه)، جلد۱.
۲۱ ـ سوره مائده، آیه۷۸ و۷۹.
۲۲ ـ سوره نساء، آیه۱۶۰ و۱۶۱.
۲۳ ـ مجله (الآداب)، ۱۱/۱۹۵۷، صفحه۴۳.
۲۴ ـ (خَطَر الیهودیه العالمیه على الإسلام والمسیحیه)، صفحه۱۱۴.
۲۵ ـ سفر پیدایش اصحاح، صفحه۱۵.
۲۶ ـ همان مدرک، صفحه۱۷.
۲۷ ـ تثنیه اصحاح اوّل.
۴ ـ (الیهودیه العالمیه)، صفحه۱۳۵.