مناجات عارف کامل حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی با نور

اى پسر احمد آیا به سوى تو راهى هست تا ملاقات شوى. چه وقت روزها را با تو سپرى کرده و بهره‏مند مى‏گردیم. تشنگى زیاد ما طول کشید. چه هنگام از آب گوارایت استفاده خواهیم کرد؟ مولایم سرورم چه وقت ما را دیده و ما نیز تو را مى‏بینیم در حالى که پرچم پیروزى را برافراشته‏اى؟ مولایم چه زمانى یکدیگر را دیده و چشمان ما از دیدار تو روشن مى‏گردد و با راهنمایى تو هدایت مى‏شویم؟ و آنگاه ما را از حقایق امورمان آگاه کرده، گره‏ام به دست تو باز شده، نادانیها از بین رفته و کمالات کامل مى‏شود.
آقا و مولایم امید و آرزویم کاش سرنوشت خود را مى‏دانستم، آیا با نور جمالت دیدگانم روشن خواهد شد آیا از وصال گوارایت سیراب خواهم شد یا با این اندوه‏ها روانه قبرم شده و با غصه‏ها و اندوه فراوان از این دنیا مى‏روم

« آقایم طولانى شدن جدایى شما مرا کشته و امید وصال شما و آنچه درباره نشانه‏هاى ظهورتان فرمودید، زنده‏ام مى‏کند. چرا چنین نباشد که اگر این وعده‏هاى در روایات و انتظار ظهور شما و آثار آن نبود از بین رفته بودیم. درود و سلام خدا بر کسى که ما را با این وعده‏ها و انتظار ظهور شما زنده کرده و ما را از آن آگاه نمود. زیرا این مطلب، امروز باعث زندگى بندگان مشتاق به شما و به وصال شماست و زبان حال همه ما مى‏گوید: »مرا وعده دادند. مرا وعده دادند. و اعلام رأى دادگاه آیین عشق را به تأخیر انداختند، در حالى که آیین عشق آیین من است. دل را با یاد محبوب شاد گردان و گوشهایم را با وعده‏اش نوازش کن»؟

« آقایم اگر نمى‏دانستیم که گشایش بعد از سختى است، این سختیها بر دل و جان ما بیش از آن بود که بتوانیم آن را تحمل کنیم، ولى باین جهت که این‏ها علامت گشایش است تحمل آن براى ما آسان است و بدین جهت که باین وسیله به شما مى‏رسیم این سختیها محبوب ماست.
آقایم مدت سپرى شده و به آخر رسید. منتظر امر شما هستیم. با یاد شما زندگى کرده، و آثار ظهور شما را جستجو مى‏کنیم.
آقایم کار سخت شده و ظلم و ستم فراوان، و فساد بى‏سابقه‏اى سراسر گیتى را فرا گرفته است. هواى نفس نیز ضمیمه آن شده و آتش هواهاى نفسانى شعله‏ور گردیده و گیتى را سوزانده است، بوسیله آن شهرها خراب، آبادانى نابود و انسان‏ها و حیوانات از بین رفته‏اند.
آقایم بلاها زیاد، مطالب پوشیده بر ملا گردیده و فقط به شما شکایت مى‏کنم. آقایم جدایى و هجران تو از تمام این سختى‏ها سخت‏تر است زیرا بلا بهمراه تو، نعمت و اذیت در مقابل دیدگان تو راحت است. آقایم »و از من انتقام بگیر، اگر این انتقام مرا به تو نزدیک مى‏نماید. فدایت گردم در آن شتاب کن. و با هر وسیله‏اى که مى‏خواهى مرا در عشقم به خودت آزمایش کن. و من آنچه رضاى تو در آن است را انتخاب خواهم کرد. و در هر حال، تو به من از خودم سزاوارترى. زیرا اگر تو نباشى، من هم نخواهم بود.«»
« آقایم »تو قدرت نابودى قبیله را دارى، در راه عشق تو هر موجود زنده‏اى از نابودى لذت مى‏برد. برده تو هرگز تقاضاى آزادى نخواهد کرد. اگر تو او را رها کنى او تو را رها نمى‏کند. آن زیبایى که با جلال بزرگ خود آن را پوشانیده‏اى، هر نوع شکنجه‏اى را در اینجا گوارا مى‏داند.«»« مولایم آرزویم »دلم آب شده به او رخصت بده تا باقیمانده خود را در آرزوى تو بگذراند. دستور بده خواب در چشمانم گذر کند. زیرا من مطیع این دستور هستم. شاید در عالم رؤیا وجود گرانقدر تو را ببینم و به من وحى شود.«»« حبیب من »و هرگاه باقیمانده جان من با آرزو زنده نمانده و فناى من مقتضى بقاى تو باشد. و اگر شیوه عشق از سنت چشم بر هم نهادن حمایت کند و از دیدارت محروم گردد. سیاهى چشمى براى من باقى بگذار، شاید پیش از مرگم بوسیله آن، کسى را که تو را دیده است ببینم.«»
« آه »چیزى را که تو مى‏خواهى کجا در من هست، هرگز. و بلکه پلک چشمان من فاقد پرده‏اى از خاک پاى تو است.«»« مولایم »اگر مژده دهنده‏اى با مهربانى از سوى تو آید و هستى من هم در مشتم قرار داشته باشد، آن را به تو تقدیم نموده و خواهم گفت: آن را بگیر.«»« سرور و مولایم اى امام من »بشکستگى من، بذلت من، بخضوع من، بفقر و نیاز خودم و به بى‏نیازى تو. مرا به زیر دست خائنى واگذار مکن. چون من یکى از ضعیفان تو هستم.«»
« آقایم آنگاه که درباره رسیدن و وصل شدن به شما و لذت دیدار شما مى‏اندیشم و در مورد احوال کسانى که آنها را به پناه خود نزدیک نموده، به آنان احسان کرده، مشرف به دیدار جمالت نموده، با تعلیم خود آنان را بزرگداشته، با نوشانیدن جامهاى توحید بر آنان منت گذاشته و شرافت آمدن در محفل اهل توحید را به آنان کرامت نمودى تأمل مى‏کنم، نزدیک است قلبم از حسرت شکافته شده و از غیرت، دو تکه شود. آه آه »واى بر قلب کسى که مثل قلب من باشد«. »اى پوست بدن من پاکیزگى مرا سعادتمند نمى‏کند. و اى کبد من بدون دیدار باید پاره پاره شوى.»
« آقایم خواهان شما، با سایر مشتاقین فرق دارد. زیرا زیبایى تو قابل مقایسه با زیبایى سایر معشوقها نبوده و بزرگى تو مانند دیگر بزرگی ها نمى‏باشد. باین جهت که شما محبوبى هستى که علت ایجاد خواهان و دوستدار خود بوده و او در هر حال و براى هر کارى به شما احتیاج دارد، ولى دیگران چنین نیستند. بلکه در عالم محسوسات زیبایى وجود ندارد مگر این که مظهر گوشه‏اى از زیبایى شما، و بزرگیى نیست مگر ناشى از یکى از آثار بزرگى شماست. زیرا زیبایى شما مظهر زیبایى خداوند زیبا و زیبایى دیگران از مظاهر زیبایى شماست. و نیز بزرگى شما مظهر بزرگى ]خداوند[ بزرگ و بزرگى دیگران برگرفته از بزرگى شماست. شما منبع همه بزرگیها و زیباییها هستید. منظور از زیباترین زیباییها، و بزرگترین بزرگها، در دعاى سحر، شما مى‏باشید. و شمایید نورانى‏ترین و درخشنده‏ترین نور خدا. و نیز جدایى و دورى شما مانند جدایى محبوبهاى دیگر نیست. زیرا اگر محبوبهاى دیگر دوستدار را ترک کنند، مى‏گویند: محبوب او را ترک کرده، و بخاطر ترک کردن محبوب سرزنش متوجه دوستدار نمى‏گردد. ولى اگر شما کسى را ترک کنید، مردم او را سرزنش نموده و خود نیز خودش را سرزنش مى‏کند. و هیچگونه تسلاى خاطرى نیز ندارد. زیرا نمى‏توان گفت شما بیوفا بوده یا به دوستدار خود علاقمند نیستى. همه دوستدارانت اعتقاد دارند که دوستى و وفاى تو بیش از دوستى و وفاى آنان است. بنابراین اگر آنان را ترک کنى معلوم مى‏شود، آنان کوتاهى نموده‏اند. و کم محبتى آنان نشاندهنده نادانى آنان است. بهمین جهت کسى که او را ترک نمایى ورشکسته‏ترین افراد است مگر این که خود را تسلى داده و بگوید: در آینده به شما رسیده و هجران شما پاداشى براى او در پى دارد. ولى چه پاداشى بزرگتر از دیدار شماست مولایم همه فداى تو. جانم فداى مجد ریشه‏دارى که همتایى ندارد. جانم فداى شرافتى که لنگه‏اى ندارد. تا کى برایت سرگردان بوده و تا کى و چگونه و با چه زبانى درباره‏ات بگویم؟ براى من سخت است که ببینم دیگران در مقابل تو و در مملکت تو تصرف، و بر پیروان و حتى بر خویشانت حکومت کرده و آنها به تو پناه آورده و از تو کمک مى‏خواهند ولى جوابى نمى‏شنوند. پناه بر خدا از این مصیبتهاى دردناک و سختیهاى زیاد »انا للّه و انا إلیه راجعون« از مصیبت نبودن تو و طولانى بودن غیبتت در حالى که شیعیانت مانند گله گوسفندى شده‏اند که چوپان آن نبوده و گرگها از هر طرف به آن حمله کرده‏اند گروهى را خورده و گروهى را براى ذخیره مى‏کشند.
سرورم این مصیبتهاى ما بود ولى ناراحتیهاى شما بخاطر این مطالب براى ما سخت‏تر بوده و دل ما را بیشتر بدرد مى‏آورد تا مصیبتهایى که به خودمان وارد مى‏آید. زیرا از رأفت شما به شیعیانتان و غیرت و رقت قلب شما آگاهى داریم. مگر جد شما امیر المؤمنین علیه السّلام نبود که از ربودن خلخال زن ذمى توسط لشکر معاویه شکایت کرده و مى‏فرمود: »اگر مسلمانى از این مطلب بمیرد او را قابل سرزنش نمى‏دانم.« پس شما چه حالى دارید زمانى که بدانید با زنهاى مسلمان چه مى‏کنند خداوند ملتت را یارى کند، مولایم به خداوند و به سرور مردم محمد مصطفى و به على مرتضى و به سرور بانوان و به پدران پاکت، امامان هدایت و شیران درنده نبرد و به حمزه، سرور شهیدان و به »طیّار در میان فرشتگان مقرّب«، از این پیش‏آمدهاى ناگوار و اوضاع بد شکایت مى‏کنیم. بندگان گرفتارت را یارى کن اى یاور یارى خواهان. سرورشان را به آنان بنمایان اى مهربانترین مهربانان. و با آن ستم ستمکاران، حاکمیت کفار و حیله‏هاى مخالفین را از آنان دور کن. و با فرج ولى خود، در فرج آنان تعجیل نما و بعد از پر شدن زمین از ظلم و جور آن را پر از قسط و عدل گردان. دیدگان مؤمنین را با جمال ولىّ دین روشن نموده و بهره آنان را با ظهور جلالش در میان جهانیان بیشتر گردان. عدل فراوان و حکومت بزرگ و عالى خود را آشکار نما و با آن حق را بر پا و باطل از بین ببر. اولیایت را با آن حاکم و دشمنانت را خوار فرما. با آن از ستمکاران و دشمنان برگزیدگانت انتقام بگیر. و در انجام وعده‏هایت در مورد یارى مؤمنین و عاقبت پرهیزکاران تعجیل فرما. اى راستگوترین راستگویان و تواناترین توانمندان
برگرفته از کتاب المراقبات حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

همچنین ببینید

دعایِ مهمّ امام زمان(ع)، برای برآورده شدن حاجت‌ها

سيّد علي خان در كتاب شريف «الكلم الطيّب» مي‌گويد: اين دعاي ارزشمندي است از امام زمان(ع) براي كسي كه چيزي از او ضايع گشته يا حاجتي دارد؛ ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *