بهائیت , مذهب استعمار ساخته برای مقابله با اسلام-۱۱

گسترش تضاد و فساد در رهبران ولایه های تشکیلات بهائیت
فرقه ضاله بهائیت به دلیل ماهیت آمیخته با کفر و گمراهی و درون مایه های سراسر پلیدی و تباهی و بطالت , رویشگاه تضاد , فساد , نزاع و تفرقه و تشتت است و از ابتدای شکل گیری این مسلک باطل توسط قدرتهای استعماری تاکنون , همواره شاهد گسترش فساد و تباهی در میان سران و رهبران آن بوده و هستیم .
پس از وقایع تلخی که توسط رهبران بابیت و بهائیت در ایران به وقوع پیوست , در اثر مبارزات علمای اسلام و همراهی مردم مسلمان ایران و مقابله نیروهای دولتی , فتنه باب خاموش شد و رهبران این فرقه ضاله به عراق تبعید و رانده شدند.
در عراق تضاد و درگیری و تشتت بین رهبران بهائیت آغاز و به مرور به نقطه اوج نزدیک شد. در کنار تضاد و تفرقه بین رهبران بهائیت , فساد و دزدی و آدمکشی توسط اعضای این فرقه شدت یافت و مردم مسلمان عراق در رنج و مشقت ناشی از عملکردهای خیانت بار بهائیان گرفتار آمدند.

این افراد بنا به اعتراف سران بهائیت از سویی به دزدی نقدینه و لباس و کالای مردم عراق می پرداختند و از طرفی دیگر به فساد و بی بند و باری روی می آوردند و این تباهکاری ها را تا آنجا فزونی بخشیدند که بر اساس سنت زشت و بی شرمانه به یادگار مانده از قره العین , در ایام عزاداری عاشورای حسینی در کربلا به جشن و شادمانی و رقص و پایکوبی می پرداختند!
حسینعلی نوری (بهاالله ) که یکی از رهبران بهائیت می‌باشد , به این فساد و جنایات و تباهکاری ها اینگونه اعتراف می نماید :
« جمیع ملوک الیوم این طایفه را اهل فساد می دانند , چه که فی الحقیقه در اوایل اعمالی از بعضی از این طایفه ظاهر می‌شد که فرایض ایمان مرتعد می‌شد. در اموال ناس من غیر اذن تصرف می نمودند و نهب و غارت و سفک دما را از اعمال حسنه می‌شمردند و حقوق هیچ حزبی از احزاب را مراعات نمی نمودند . » (1 )
با اوج گیری این فسادکاری ها , حکومت عثمانی بابیان و بهائیان را از عراق به اسلامبول تبعید نمود. در آغاز این سفر میرزا حسینعلی نوری (بهاالله ) داعیه رهبری بهائیت را با « من یظهره الله » خواندن خود مطرح نمود و پس از اعزام بهائیان از اسلامبول به یکی دیگر از شهرهای دولت عثمانی به نام « ادرنه » اختلاف و نزاع بین رهبران این فرقه ضاله به اوج رسید و به مرور انشعاب ها و فرقه های جدید در پس یکدیگر ظاهر شدند. گروهی از بابیان میرزا یحیی نوری معروف به صبح ازل را وصی باب دانستند و پیرویش را لازم شمردند و « ازلی » نام گرفتند. جمعی دیگر داعیه میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاالله را پذیرفتند و خود را « بهائی » نامیدند. گروهی به دنبال میرزا اسدالله دیان رفتند و « دیانی » خوانده شدند. گروهی دلبستگی سابق خویش به قره العین راتجدید نمودند و او را با آن که در قید حیات نبود به رهبری انتخاب کردند و لقب « قره العین » گرفتند. برخی دیگر محمدعلی بارفروش را برتر از دیگران پنداشتند که آنان را « قدوسی » می نامند. بعضی بابیان دامان آن روسا را رها ساختند و چنگ بر کتاب استعمار ساخته بیان زدند و « بیانی » نام گرفتند. برخی دیگر این مستمسک ها را رها ساخته و خود را تابع خواسته درونی و شهود وجدانی دانستند و « عیانی » شناخته شدند . (۲ )
به این انشعاب های ناشی از تضاد و تشتت , فرقه های دیگری نیز در مراحل بعدی حیات این مسلک استعماری اضافه شد که عبارتند از فرقه « ماکسولی » به رهبری زن آمریکایی « شوقی افندی » به نام « روحیه ماکسول » , فرقه « ریمی ها » به پیشوایی « چارلز میسن ریمی » آمریکایی , فرقه « سمائی » به رهبری « جمشید معانی » ملقب به « سماالله » .!
وقتی دامنه تضاد و تشتت بین سران بابیه به ویژه بهاالله و صبح ازل شدت گرفت , در ضمن درگیری ها و نزاعهایی که بین آنان تداوم و گسترش یافت , اسرار پشت پرده نیز به برون راه یافت و بطالت و پلیدی این فرقه بیشتر از پیش و توسط اعترافات تکان دهنده خود آنان نمایان گشت . میرزا حسینعلی نوری (بهاالله ) اعلام کرد که وصایت برادرش میرزا یحیی نوری (صبح ازل ) بی اساس و فاقد اعتبار می‌باشد , زیرا او به همدستی میزرا عبدالکریم قزوینی کاتب , آن را ساخته و پرداخته‌اند! همچنین بهاالله اعلام نمود که از زمان زندان تهران یعنی سال ۱۲۶۹ هـ . ق به پیامبری ! رسیده است (۳ )
یکی دیگر از رهبران بهائیت به نام « عباس افندی » این گونه به مسائل پشت پرده اشاره می نماید :
« با میرزا عبدالکریم در این خصوص مصلحت دیدند… که افکار متوجه شخص غایبی شود و به این وسیله بهاالله محفوظ از تعرض ناس ماند و چون نظر به بعضی ملاحظات , شخص خارجی را مصلحت ندانستند , قرعه این فال را به نام برادر بهاالله میرزایحیی زدند. باری به تایید و تعلیم بهاالله او را مشهور و درلسان آشنا و بیگانه معروف نمودند . » (4 )
از طرف دیگر صبح ازل ادعا نمود که من بر اساس آثار باب جانشین او هستم و برادرم هوس ریاست دارد و می خواهد به این شیوه جای مرا بگیرد.
این اختلافات بین بهاالله و صبح ازل آنچنان شدت گرفت که برخی از اسرار نهانی این فرقه ضاله در فساد و بی بند وباری بین محارم خود نیز افشا و آشکار گردید. از جمله آن که بهاالله حرامزادگی برادرش صبح ازل را اعلام نمود و فاش ساخت که در بغداد , همسر دوم باب مورد تجاوز و کامگیری صبح ازل واقع شده و چون به طور کافی مورد پسند این شخص قرار نگرفته است او را وقف مریدان خود نموده است !
همچنین دراین ستیزها و نزاع های زبانی , صبح ازل به جیره خواری حکومتهای عثمانی و انگلیس متهم می‌شود و بهاالله او را در فساد و هرزگی این گونه توصیف می نماید :
« مسلم است که ازل به اکل و شرب و تصرف در ابکار و نسا ناس مشغول بوده و اعمالی که والله خجالت می‌کشم از ذکرش , مرتکب شده است . » (5 )
ازلیان نیز اسرار پشت پرده ای را افشا نمودند که از آن جمله اعلام داشتند : همسر باب که سهل است , جناب بها دختر خودش را هم در ایام ریاست ازل به وی تقدیم نموده است . (۶ )
این تضاد و تشتت وافشای اسرار , سرانجام به تهاجم و قتل و کشتار یکدیگر می انجامد و دولت عثمانی به جداسازی این دو فرقه و تبعید ازلیان به قبرس و بهائیان به عکا در سرزمین فلسطین اقدام می نماید.
فساد و فحشا که از مشخصه های بارز سران و عناصر سطح بالای بهائیت می‌باشد , در تمام مقاطع تاریخی از ابتدا تا امروز تداوم داشته است . علاوه بر آنچه در مقطع تاریخی یاد شده در باره فساد و بی بند و باری در میان سران بهائیت به آن اشاره شد , دوران سیاه حکومت پهلوی که لجنزار رشد علف های هرز و متعفن سیاسی بود , بستر گسترش فساد و تباهی در میان عناصر بهائی رخنه کرده در مناصب حساس و کلیدی حکومتی محسوب می‌شود.
سپهبد دکتر عبدالکریم ایادی از سران بهائی که محرم اسرار محمدرضا پهلوی و عنصر مطمئن دربار و حاکم و غالب بر تصمیمات شاه و از مهره های وابسته به سازمان های جاسوسی آمریکا و انگلیس به شمار می رفت , از آلودگان بزرگ به فساد و بی بندو باری جنسی در داخل و خارج دربار و مشهور به « راسپوتین ایران » می‌باشد.
اشتهار عبدالکریم ایادی به لقب راسپوتین ایران , از دو زاویه قابل تامل می‌باشد. زاویه اول به فساد و شهوترانی و رابطه با زنان , و زاویه دوم به نفوذ خاص و تاثیرگذار او در تشکیلات حکومت و دخالت آشکار در تمام عزل و نصب های حکومتی مرتبط می‌گردد.
« راسپوتین » از شخصیت های بسیار مرموز و فاسد و منحرف دربار « نیکلای دوم » آخرین امپراطور روسیه بود. او با آلودگی به سحر و جادو و اعتقاد به لجام گسیختگی جنسی به دربار تزار راه یافت و با زنان دربار به ویژه ملکه « الکساندرا » همسر تزار روابط نامشروع جنسی برقرار نمود. فساد رابطه جنسی او با زنان دربار و همسر تزار از یکسو و نفوذ و تاثیری که در جابه جایی مسئولان و عناصر داخل حکومت داشت به همراه همدستی اش با همسر تزار در به قتل رساندن مخالفان , از او عنصری غالب و فاسد و وحشتناک ساخته بود , به گونه ای که هر عملی که می خواست انجام می داد و کسی را یارای مخالفت با او نبود. این دو مشخصه به طور کامل و جامع در « عبدالکریم ایادی » جمع آمده بود و او دربار شاه حتی بیشتر و مسلط تر از راسپوتین به فتنه و فساد اشتغال داشت .
درباره نفوذ و تاثیرگذاری عبدالکریم ایادی در تصمیمات حکومتی رژیم ستمشاهی در مباحث پیشین سخن گفتیم و اعترافات ارتشبد فردوست از عوامل دیگر دربار و عنصر نزدیک به شاه را بررسی کردیم . موضوع آلودگی های جنسی و فساد و بی بندو باری های عبدالکریم ایادی نیز حائز اهمیت و نشان دهنده تسلط همه جانبه این عنصر وابسته به بهائیت در دربار شاه و به انحطاط کشاندن دولت پهلوی دوم می‌باشد.
ارتشبد فردوست در اعتراضات تکان دهنده اش فسادطلبی های عبدالکریم ایادی را اینگونه توصیف می نماید :
« ایادی مشهور به راسپوتین ایران بود و واقعا چنین بود. هیچ زن زیبابی از زیردست او سالم در نمی رفت و البته در مقابل , آنها را به مشاغل مهم می رساند و یا پول گزاف می داد… محل ملاقات او با زن ها در دربار و در مطبش بود. محل سوم ملاقات او بازن ها , منزل دکتر باستان (متخصص گوش و حلق وبینی ) بود. مسلما شدت عمل راسپوتین واقعی در رابطه با زن , به پای ایادی نمی رسید و اعمال او قابل ذکر نیست .
از زمانی که ایادی را شناختم , او با دکتر باستان رفیق صمیمی‌بود و مطب و خانه شان نیز نزدیک هم قرار داشت . ۱۰ دقیقه راه پیاده بود. این دو هر شب باهم بودند و هردو شدیدا خانم باز بودند. زن ها را از مشتریان مطب و متفرقه دست چین می‌کردند و با هم معاوضه می نمودند.

 

به تدریج که ایادی مهم شد , مطبش بسیار شلوغ شد , که اکثرا برای رفع گرفتاری و پول و شغل و یا ارائه اطلاعات و اخبار مراجعه می‌کردند …. (۷ )
یکی دیگر از عناصر سطح بالای بهائی در رژیم ستمشاهی که به فساد و بی بندوباری اشتهار یافت , « امیر عباس هویدا » می‌باشد. او در منصب « نخست وزیری » علاوه بر غارت اموال کشور و یاری رسانی های مکرر به محافل و مجامع وابسته به بهائیت , و نیز علاوه بر اینکه بسیاری از پستهای مهم و کلیدی را به بهائیان واگذار نمود و آنان را بر تشکیلات سیاسی و شریان های افتصادی مملکت مسلط و حاکم ساخت , به آلودگی های جنسی و گسترش فساد و تباهی نیز اشتغال داشت .
آنچه در باره فساد و بی بندو باری این عنصر خائن به صورت یک امر مشخص و ثابت شده مشهور است , « همجنس گرائی » او می‌باشد. این انحراف و انحطاط اخلاقی و جنسی نه تنها در میان خواص دربار , که در سطح جامعه و در بین مردم نیز زبانزد و مشهور گردید. شخص شاه نیز به طور کامل از این آلودگی با خبر بود و با بی اعتنائی از کنار آن می‌گذشت و از آنجا که خود و اطرافیانش همه فاسد و منحرف بودند , این عمل شنیع را طبیعی و معمول و متداول تلقی می‌کرد و مانعی بر سر راه آن ایجاد نمی نمود!
در پرونده ساواک مواردی از همجنس بازی امیر عباس هویدا ذکر شده است که به سه نمونه از آنها اشاره می‌کنیم .
نمونه اول مربوط می‌شود به اطلاع دقیق و مشهود همسر هویدا از صحنه همجنس بازی شوهرش با یک پسربچه و بر آشفتگی و پریشانی او که در نهایت به تقاضای طلاق از هویدا و متارکه با این عنصر فاسد می انجامد . (۸ )
نمونه دوم از وقوع عمل همجنس بازی « هویدا « و « سپهبد حمیدی » خبر می دهد. متن این گزارش چنین است :
« در چند روز اخیر در دادگستری و دادگاه های بخش واقع در خیابان فرصت شایعات زننده ای در مورد آقای هویدا به شدت رواج دارد. از جمله گیل دشتی قاضی دادگستری و مشایخ وکیل دادگستری اظهار داشتند که سپهبد حمیدی با هویدا روابط نامشروع دارد.
نظریه چهارشنبه : چنین اظهاراتی از طرف دو نفر قاضی , با توجه به دسترسی شنبه , بعید به نظر نمی رسد. ضمنا در بین مردم بعد از متارکه هویدا با همسرش , شایعات مختلفی وجود دارد . (۹ )
نمونه سوم مربوط به شخصی است که از هویدا درخواست کار و مسئولیتی می نماید و هویدا به وسیله واسطه ای , شرط اصلی برآوردن خواسته او را پذیرش عمل لواط و همجنس بازی اعلام می‌کند! شخص مزبور پس از شنیدن پیشنهاد هویدا به شدت منقلب و متحیر می‌گردد و نامه ای تند برای او ارسال می‌کند. بخشی از این نامه که در پرونده ساواک مضبوط می‌باشد , چنین است :
« شما فردی هستید نه خانواده دارید و نه مردی و نه تقوا و نجابت . شما مصداقی از افرادی هستید که امیرالمومنین با بیان فصیح خود تعریف کرده است : « وقتی برتری و فضیلت در اجتماع فراموش شود اوباش و اشرار پا بر سریر حکومت گذراند و زمام امور به مشت گیرند و بر ارباب دین و فرهنگ حکومت کنند. » رفتار بی شرمانه شما با من نشان داد که شما هیچ گونه علقه و رابطه قلبی و معنوی با فرزندان ایرانی ندارید. شما اسما ایرانی ولی رسما ایرانی نیستید. شما با من که سراسر عمر خود را به شرافت گذرانده و هرگز حتی یک لحظه جبهه مبارزه با ظلم و ظالم را ترک نگفته ام … چنان رفتار بی شرمانه و نانجیبانه کردید که دود از سر و فریاد از دل برخاست … خجالت نکشیدید و حیا ننمودید نسبت به کسی که از لحاظ دانش , اخلاق و شخصیت بر شما برتری داشت و در مقام استاد بود به وسیله مرد شریفی پیشنهاد بی شرمانه دادید و مرا به انجام عمل بی شرمانه دعوت کردید. زهی رذالت !زهی بی شرمی ! تنها اشتباه و گناه من این بود که خواسته بودم امر مشکل و خطیری را بر من محول نمائید تا کار نمونه انجام دهم و سر مشق افراد بیچاره و زاری که در مقام و مسند چاره جویان نشسته‌اند باشم . امید است این نامه تند و تیزولی عبرت انگیر تو را تادیب کند تا شخصیت و مقام اشخاص را به بازیچه نگیری … » (10 )
فساد و بی بندو باری جنسی در میان سران و عناصر اصلی بهائیت هم اکنون نیز امری طبیعی و متداول است و فرقه های مختلف این مسلک استعمار ساخته موجودیت شوم و ضدانسانی خود را با گسترش این روابط , وابسته و پیوند خورده می دانند.
آلودگی به آزادی های لجام گسیخته جنسی به صورت یک « اصل » و « ضرورت » از رهبران و سران بهائیت به لایه های میانی و بدنه این تشکیلات شیطانی تعمیم یافته است , به گونه ای که وجود محافل و مجالس مختلط زنان و مردان و دختران و پسران و از میان برداشتن همه قیود و ضوابط اخلاقی و جنسی , امری عادی و طبیعی محسوب می‌شود.
تشکیلات بهائیت همچون سایر جریان ها و احزاب و تشکل های سیاسی مخالف و معاند با تعالیم و قوانین مقدس اسلام , وجود ارتباط هاو جاذبه های جنسی نامشروع و خلاف عقل و خرد و معیارهای الهی و انسانی را برای پیشرد اهداف استعماری خود لازم و حیاتی می دانند و به همین دلیل زمینه های مساعد و مناسب را برای گسترش آزادی های جنسی در میان هواداران خود مهیا می نمایند و بدین وسیله با تطمیع جنسی و شهوی دختران و پسران و سرگرم کردن آنان به هرزگی و فساد , هر زمان و به هر طریق که بخواهند به بهره برداری های سیاسی در مسیر تحقق اهداف قدرتهای سلطه گر و جنایتکاری چون آمریکا و انگلیس و اسرائیل می پردازند.
روزنامه جمهوری اسلامی ۲۴/۱۲/۱۳۸۲

پاورقی :
۱ ـ مائده آسمانی , میرزا حسینعلی نوری , جزو هفتم , ص ۱۳۰ بهائیت در ایران , دکتر زاهد زاهدانی , مرکز اسناد انقلاب اسلامی , ص ۱۹۴
۲ ـ بهائیت در ایران , ص ۱۹۵
۳ ـ همان منبع , ص ۱۹۵
۴ ـ مکاتیب , عباس افندی , ص ۶۷
۵ ـ تنبیه النائمین , تالیف عزیه خانم (خواهر بهاالله و صبح ازل ) , ص ۱۹ ـ بهائیت در ایران , ص ۱۹۶
۷ ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی , موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی , انتشارات اطلاعات , جلد اول , صفحه ۲۰۳
۸ ـ گزارش به ساواک , ۱۳۵۰,۸,۳۰ ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی , ج ۲ , ص ۳۹۷
۹ ـ گزارش به ساواک , ۱۳۵۰,۱۰,۲۲ ـ همان منبع , ج ۲ , ص ۳۹۷
۱۰ ـ همان منبع , ج ۲ , ص ۳۹۶
آلودگی به آزادی های لجام گسیخته جنسی به صورت یک « اصل » و « ضرورت » از رهبران و سران بهائیت به لایه های میانی و بدنه این تشکیلات شیطانی تعمیم یافته است , به گونه ای که وجود محافل و مجالس مختلط زنان و مردان و دختران و پسران و از میان برداشتن همه قیود و ضوابط اخلاقی و جنسی , امری عادی و طبیعی محسوب می‌شود.
آنچه باعث شده است که « بهائیت » , رویشگاه تضاد و فساد باشد , ماهیت آمیخته با کفر و گمراهی و درون مایه های سراسر پلیدی و تباهی و بطالت این فرقه آلت دست قدرت های استعماری می‌باشد.
زیرنویس عکس : عبدالکریم ایادی و امیرعباس هویدا , دو تن از عناصر کلیدی فرقه ضاله بهائیت و از عوامل اصلی گسترش فساد و غارت و جنایت در تشکیلات رژیم پهلوی

 

همچنین ببینید

Antelers6 310x165 - نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

نگاهی به فیلم «شاخ‌ها» : از «آدم‌خواری» تا «توتم‌پرستی»

علاقه‌ی هالیوود به بازتولید مکرّر ژانر مردگان متحرک(زامبی‌ها) و صحنه‌های هولناک آدم‌خواری و خون‌خواری، نمی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *