تلاش برای یکپارچه سازی جامعه اسلامی
نورالدین محمود با صبر و بردباری و دوراندیشی خاصی برای رسیدن به این هدف عالی و بدون ریختن خون مسلمانان تلاش بی شائبه ای از خود نشان داد. برای جذب نیروهای مسلمان در شمال شام و شمال عراق و کسب اعتماد آنها تلاش بسیار کرد. با طریقی عاقلانه و با زیرکی خاصی رهبران و حکامی را که در راه اتحاد جامعه اسلامی مانع تراشی میکرد، میشناخت. مردم فعالیت های جهادی وی و انحراف حکام خود از این فریضه الهی و اصلاحات وی و فساد پادشان خود را با هم مقایسه میکردند و همچنین به دوستی ایشان با خدایش و رسول مکرم اسلام و رحمت و رأفت با مؤمنان می نگریستند و از طرف دیگر، آلوده بودن حکام خود به زرق و برق دنیایی و شهوت قدرت طلبی و تلاش آنها برای پیوستن به صلیبیان را مشاهده میکردند!! آرزو داشتند که در زیر سایه حکمرانی این حاکم عادل قرار گیرند. این چنین ساکنان سرزمین های اسلامی از اتحاد مسلمانان در زیر سایه حکمرانی وی استقبال کردند.
نور الدین، حمص را در سال ۵۴۴ هـ .ق. به سرزمین اسلامی ضمیمه کرد. این مجاهد آرزوی پیوستن شامات به سرزمین های اسلامی را در سر می پروراند. حاکمان دمشق در درجه اول به فکر خود بودند. آنها برای پاسداری از حکومت خود یک بار با صلیبیان می جنگیدند، و بار دیگر با آنها صلح میکردند و یا اگر از یک نیروی اسلامی می ترسیدند، با آنها همپیمان میشدند. نورالدین محمود برای تصرف آرام دمشق بدون خونریزی برنامه ریزی کرد. ابتدا تلاش کرد اهالی شام را با خود همراه سازد و از همپیمانی حاکمان آنها با بیگانگان در صورت حمله جلوگیری کند. نور الدین موفق شد در ماه صفر ۵۴۹ شام را فتح کند. این پیروزی پس از درگذشت معین الدین انز و ضعف حاکمان شام و نفوذ صلیبیان در میان آنها به دست آمد.
نورالدین محمود همچنان به فتح شهرها و قلعه های شام ادامه داد تا این که بیش تر مناطق شام به تصرف وی درآمد. وی به خوبی می دانست که مهم ترین راه آزاد سازی فلسطین و ریشه کنی حکومت صلیبیان در آن، تنها از طریق تصرف مصر و ضمیمه کردن آن به جبهه متحد اسلامی میسر است.
وقتی یکی از قدرت طلبان مصری به نام شاور نور الدین با ضرغام در سال ۵۵۹ هـ.ق. بر سر به دست گرفتن حکومت به رقابت پرداخت، به نورالدین محمود پیشنهاد کرد که یک سوم درآمد مصر پس از کنار گذاشتن مخارج بخش های نظامی در اختیار وی قرار گیرد و با اعزام فرماندهی به آن رسیدگی کند.
نور الدین محمود، اسد الدین شیرکوه را (که ضرغام را شکست داد و به قتل رساند) به مصر اعزام کرد. در این میان شاور به شیرکوه خیانت و از صلیبیان برای اخراج وی طلب کمک کرد. نیروهای صلیبی به کمک شاور شتافتند و شیرکوه و نیروهایش را به مدت سه ماه در "بلبیس" محاصره کردند تا این که خبر پیروزی های نورالدین محمود به گوش صلیبیان و نیروهای شاور رسید. آنها به شیرکوه پیشنهاد صلح و بازگشت به شام را دادند، وی نیز موافقت کرد. شیرکوه و نیروهایش از اقدامات نورالدین در شام بی خبر بودند.
رقابت میان نور الدین و صلیبیان بر سر مصر شدت گرفت به خصوص این که دولت فاطمیان به شدت ضعیف شده و در حال نابودی بود.
نورالدین این مرتبه در ماه ربیع الثانی ۵۶۲هـ.ق. شیرکوه را با دو هزار سواره به مصر اعزام کرد. این مجاهد قهرمان پس از ورود به مصر ارتش صلیبی و مصر را در منطقه "الصعید" شکست داد و اسکندریه را با کمک ساکنانش به تصرف خود درآورد و پس از آن به طرف الصعید حرکت کرد و آنجا را هم به زیر سلطه خود درآورد. وی در ماه ذی القعده پس از این که صلیبیان متعهد شدند به مناطق مذکور حمله و حتی یک روستا را اشغال نکنند، به دمشق بازگرشت.
نورالدین برای بار سوم در ماه ربیع الاول ۵۶۴هـ.ق. مصر را به تصرف کامل خود درآورد. در این زمان بیگانگان به دنبال پیمان همکاری با شاور در سرزمین مصر نفوذ گسترده ای داشتند. آنها به دنبال این توافق کلید شهر قاهره را دریافت و گروهی از نیروهای بزدل و سواره نظام خود را در آن مستقر کردند. صلیبیان ظالمانه بر مسلمانان این دیار حکومت و به شدت آنها را اذیت و آزار میکردند. آنها پس از شکست به دست شیرکوه دوباره به طمع مصر افتادند. این مرتبه حاکم بیت المقدس به مصر حمله کرد و بلبیس را به زور اشغال کرد و دریای خون به راهانداخت و شمار زیادی را نیز به اسارت گرفت. آنگاه قاهره را محاصره کرد. خلیفه عاضد نامه ای به نورالدین نوشت و از وی استمداد طلبید. خلیفه در این نامه خود موی سر زنان را قرار داده و نوشته بود: "این موی سر زنان دربار است آنها از تو کمک می خواهند تا از دست صلیبیان نجاتشان دهی." این چنین نورالدین پس از دریافت نامه، سومین حمله به مصر را به فرماندهی اسدالدین تدارک دید. وقتی اسدالدین به نزدیکی مصر رسید، صلیبیان بزدلانه از مصر فرار کردند. این حمله با تصرف کامل مصر به پایان رسید و شاور به قتل رسید و اسد الدین شیرکوه در ۱۷ ربیع الثانی سال ۵۶۴هـ.ق. جانشین وی شد. پس از دو ماه اسدالدین در ۲۲ جمادی الثانی درگذشت و صلاح الدین یوسف ایوبی به جانشینی وی انتخاب شد.
صلاح الدین ایوبی به دستور نورالدین محمود خلافت فاطمیان را سرنگون کرد و خلیفه عباسی المستضیء در دومین جمعه ماه محرم ۵۶۷هـ.ق. برابر با ۱۰ سپتامبر ۱۱۷۱م. خطبه ای در این باره ایراد کرد.
خلیفه فاطمی عاضد در دهم محرم بدون این که متوجه این مسأله شود، درگذشت. این چنین مصر به صورت ظاهری به قلمرو خلافت عباسیان ضمیمه شد و تحت فرماندهی نورالدین در آمد.
در ۵۶۶ هـ.ق. نور الدین موصل و توابع آن را به قلمرو فرمانروایی خود ضمیمه کرد. همچنین این رهبر مسلمان در سال ۵۶۹ به صلاح الدین اجازه تصرف یمن را داد. صلاح الدین نیز برادرش توران شاه بن ایوب را به آنجا اعزام و یمن را تصرف کرد. این چنین جبهه متحد اسلامی از عراق شروع شد و شام و مصر و یمن را فراگرفت و عمر حکومت صلیبیان در کشورهای اسلامیبه پایان نزدیک شد.
سرکوب نیروهای صلیبی
در دوران فرمانروایی نورالدین محمود از سال ۱۱۴۶ تا ۱۱۷۴ م. حتی برای یک سال هم نبرد با صلیبیان متوقف نشد. این رهبر مجاهد در دوران تثبیت حاکمیت خود و یکپارچه سازی جوامع مسلمان تدریجا ممالک صلیبی را به چالش میکشاند و آن ها را روز به روز تضعیف و خود را برای نبرد سرنوشت ساز و نهایی آماده میکرد. در این سال ها، نور الدین در نبردهای مختلف موفق شد حدود ۵۰ شهر و قلعه اسلامی را از تحت کنترل کفار صلیبی خارج کند.
از ابتدای فرمانروایی، حاکمیت خود در منطقه "الرها" را تثبیت کرد و توابع آن (تل باشر، سمیساط، قلعه الروم، دلوک، الراوندان، قورسف مرعش، اعزاز، عینتاب و البیره) را از سال ۱۱۴۶ تا ۱۱۵۱م. از وجود صلیبیان پاکسازی کرد.
وی همچنین کلیه اراضی تابع امارت انطاکیه در شرق رودخانه العاصی را (۱۱۴۷ ـ ۱۱۴۹) باز پس گرفت و در نبرد انب، (۲۹ ژوئن ۱۱۴۹) ریموند حاکم انطاکیه و علی بن وفا رهبر فاطمیان در این منطقه و هم پیمان صلیبیان علیه مسلمانان را به قتل رساند. این مجاهد راست قامت نقش اساسی در شکست دومین حمله صلیبیان (۱۱۴۷ـ ۱۱۴۸) داشت. در این حمله لوی هفتم پادشاه فرانسه و کونراد سوم امپراتور آلمان شرکت کردند. این حمله تلخ ترین حادثه در جنگ های صلیبی به شمار می رود، زیرا صلیبیان شکست خوردند و روحیه مسلمانان تقویت شد.
این جنگ ها به صورت پیاپی ادامه یافت و تعدادی از آنها مهم و سرنوشت ساز بودند. در اثر این جنگ ها از نفوذ صلیبیان کاسته شد و مناطق زیادی از زیر سیطره آنها خارج و به قلمرو فرمانروایی نورالدین ضمیمه شد. نور الدین توانست مملکت صلیبی بیت المقدس را از اطراف محاصره کند. اکنون مجالی برای نام بردن این نبردها و جزئیات آن ها نیست اما به ذکر یکی از آنها اکتفا میکنیم. این نبرد در رمضان ۵۵۹هـ.ق. برابر با ۱۱ آگوست ۱۱۶۴م. در تل حارم روی داد. این نبرد به "البقیعه" مشهور شد. بیگانگان نیروهای مسلمان را غافلگیر کردند و شمار زیادی از آن ها را به شهادت رسانده و یا اسیر کردند. نور الدین در لحظه سرنوشت ساز جنگ نجات یافت و در نزدیکی حمص اقامت گزید و این سخن را گفت:" قسم به خدا آرام نمیگیرم و به خانه باز نمیگردم تا این که انتقام خود و اسلام را بگیرم." نیروهایی به حلب و دمشق اعزام کرد و اموال، لباس جنگی، اسب و سلاح را در مقابل آنچه مردم در جنگ از دست داده بودند به آنها داد و دوباره ارتش خود را سازمان دهی کرد. انگار که شکستی نخوردهاند.
اطرافیان نور الدین با مشاهده جهاد و نبردهای فراوان وی به او گفتند:" تو خیلی به فقها، فقرا و صوفیان و قراء صدقه می دهی. بهتر است که این اموال را به خصوص در این شرایط برای جنگ هزینه کنی." نورالدین خشمگین شد و گفت: به خدا تنها امیدم در پیروزی آنها هستند. شما اگر پیروزی میشوید و یا حقوقی دریافت میکنید به خاطر این بینوایان است. چگونه با قومیکه به جای من می جنگد، قطع رابطه کنم و من در رختخواب می خوابم و تیرکمانی دارم که اصلاً به خطا نمی رود.
این افراد نصیبی از بیت المال دارند. آیا کار درستی است که سهم آنها را به دیگری دهم."
صلیبیان پیشنهاد صلح دادند اما نور الدین نپذیرفت. دو ارتش مسلمان و کافر با انبوه نیروهای خود در حازم در مقابل هم قرار گرفتند. اندکی قبل از شروع نبرد، نورالدین در کنار تپه حارم دست ناتوانی و تضرع به درگاه خداوند دراز کرد و در پیشگاه او به سجد افتاد و گفت:"ای پروردگار، این افراد بندگان و اولیای تو هستند. آنها بندگان تواند و طرف مقابل دشمنان تو. پس اولیایت را بر دشمنانت پیروز گردان." سپس گفت:اللهم انصر دینک و لا تنصر محموداً من محمود الکلب حتی ینصر.؟! این چنین این سردار مجاهد به درگاه الهی به تضرع و گریه و زاری پرداخت.
این دو ارتش در ۱۱ اوت ۱۱۶۴ با هم به نبرد پرداختند. در این نبرد بزرگ صلیبیان شکست سختی خوردند و ده هزار از آنها به هلاکت رسید و ده هزار و یا بیش نیز به اسارت درآمدند. حاکم انطاکیه، ترابلس، قلقیلیه، روم شرقی و حاکمان ارامنه جزو اسرا بودند. در روز بعد از جنگ نورالدین محمود، حارم را به تصرف خود درآورد. این پیروزی فتح بزرگی برای نیروهای مسلمان بود.
در سال ۱۱۷۳م. برابر با ۵۶۹هـ.ق. نورالدین خود را برای حمله نهایی به بیت المقدس و آزاد سازی سرزمین اسرا و معراج از چنگال صلیبیان آماده کرد. حتی این مجاهد یک منبر بزرگ و جدید برای مسجد الاقصی ساخت تا پس از پیروزی در این مسجد نصب شود. نورالدین در این سال صلاح الدین را به مصر اعزام کرد. صلاح الدین با اوضاع مصر آشنا بود. سر و سامان دادن به اوضاع این کشور نیازمند صبر و شکیبایی زیادی بود. نور الدین از این تأخیر راضی نبود و تصمیم گرفت که خود شخصاً به مصر برود و امور را ساماندهی کند. اما اجل سراغش آمد و در تاریخ ۱۵/۵/۱۱۷۴م. برابر با ۱۱ شوال ۵۷۰هـ.ق. جان به جان آفرین تسلیم کرد. این چنین زندگی جهادی درخشان و نبردهای این مجاهد والامقام با صلیبیان به پایان رسید و زندگی جهادی و تأثیر گذار مجاهد صلاح الدین ایوبی که قهرمانی هایی در تاریخ به ثبت رساند، شروع شد.
جهاد صلاح الدین ایوبی ۵۶۹ ـ ۵۸۹ هـ.ق.
صلاح الدین ایوبی پس از نور الدین محمود پرچم جهاد را به دست گرفت و راه سلف خود را ادامه داد. این مجاهد نیز کارآمدی اسلام را در سرکوب نیروهای صلیبی و آزاد سازی سرزمین مقدس به نمایش گذاشت.
صلاح الدین هنگام به دست گرفتن قدرت شرایط را برای بازپس گیری سرزمین مقدس فلسطین مناسب دید و از این شرایط که نور الدین ایجاد کرده بود، به خوبی استفاده کرد و چند سال بعد این سرزمین را آزاد کرد.
صلاح الدین یوسف بن ایوب در سال ۵۳۲ برابر با ۱۱۳۷م. در قلعه تکریت دیده به جهان گشود. پدرش در آن زمان والی تکریت بود. پدر و عموی صلاح الدین جزء کارگزاران حکومت نور الدین محمود بودند. اسد الدین شیرکوه عموی صلاح الدین ایوبی در سه حمله سپاه نورالدین به مصر مشارکت کرد و در سن ۳۲ سالگی امارت مصر به وی سپرده شد.
صلاح الدین بسیار به ذکر خدا مشغول بود و بر نماز جماعت تأکید زیادی داشت. مستحبات و نوافل و نماز شب را به جای می آورد. به شنیدن قرآن علاقه زیادی داشت و امام جماعتش را خود انتخاب میکرد. قلب و دلی نرم داشت و به هنگام شنیدن قرآن اشک از گونه هایش سرازیر میشد. شعائر خدا را محترم میشمرد و شنیدن احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم را بسیار دوست داشت. همیشه به خداوند بلندمرتبه توکل میکرد و تنها به او امیدوار و دائماً به عبادت پروردگار جهانیان مشغول بود و به درگاهش توبه میکرد.
صلاح الدین فرمانروایی رؤوف و مهربان و یاور مظلومان و سخاوتمند بود. در معاشرت رفتار نیکویی داشت و نکات ریز اخلاقی را به خوبی رعایت میکرد. در مجلس وی از کسی غیبت نمیشد. محبوبیت زیادی در میان مردم داشت و همه او را دوست می داشتند. زبانش هرگز به سخنان ناروا آلوده نشد و گوشش جز قرآن و سخن نیکو چیزی نمیشنید. در زندگیش حتی برای یک بار هم به مسلمانی اذیت و آزار نرساند.
شجاع و دلیر بود. بلند همت و صاحب عزمی پولادین در جهاد در راه خدا بود. یک روز در نزدیکی عکا گفت:"در آرزوی اینم که خداوند چه وقتی بقیه مناطق اسلامی را به دست من فتح میکند. از خدا می خواهم که مرا توفیق دهد که از طریق این دریا به جزایر آنها راه پیدا کنم و بر روی کره خاکی اثری از کافران باقی نگذارنم و یا این که بمیرم."
صلاح الدین از دنیا رفت و اموال زیادی از خود برجای نگذاشت. صدقه غنایمی را که به دست می آورد، به طور کامل پرداخت میکرد و هنگام مرگ طلا و نقره ای در خزانه خود باقی نگذاشت و تنها ۴۷ درهم ناصری و یک دینار طلا داشت. خانه، املاک و مزرعه ای نداشت. در سال آخر عمرش تصمیم گرفته بود که به حج برود اما به علت تنگدستی و ضیق وقت موفق نشد. {mospagebreak}
ادامه جهاد
سال های ۵۶۹ تا ۵۸۲ هـ.ق. برابر با ۱۱۷۴ـ ۱۱۸۶م. نیز شاهد نبردهای شدید مسلمانان با صلیبیان بود. این جنگ ها نقش بسزایی در حفظ قدرت و ابهت مسلمانان و شناخت توانایی های دشمن و نقاط ضعف آن داشت و از طرف دیگر، مسلمانان به کمبودهای خود واقف شدند و این که نباید به دشمن فرصت تجدید قوا و استقرار دوباره در مناطق اسلامی داده شود. به مهم ترین وقایع میان مسلمانان و صلیبیان در این دوره اشاره میکنیم. در سال ۵۷۰هـ.ق. نیروهای مسلمان با ۵۰ هزار نیروی رزمی ناوگان صلیبیان را که به اسکندریه حمله کرده بود، شکست دادند. این ناوگان از صقلیه آمده بود. در سال ۵۷۳هـ.ق صلاح الدین از ناحیه مصر به صلیبیان حمله کرد و وارد عسقلان شد. وی در این جنگ شمار زیادی از کفار را به هلاکت رساند و تعدادی را نیز اسیر کرد. سربازان صلاح الدین بدون هیچ مقاومتی به پیشروی خود ادامه دادند و وارد الرمله شدند. نیروهای صلیبی در آنجا، آنها را غافلگیر کردند و شکست دادند. در این هنگام صلاح الدین با مشقت فراوانی بازگشت. وی از این شکست درس های زیادی آموخت. در همین سال مهاجمان صلیبی حمات و حارم را محاصره کردند و با شکست رو به رو شدند. همچنین در سال بعد آنها در نزدیکی حمات دوباره شکست خوردند. صلاح الدین در سال ۵۷۵هـ.ق. به مناطق تحت کنترل صلیبیان یورش برد و قلعه ای را که آنها در مخاضه الحزان در نزدیکی بانیاس احداث کرده بودند، ویران کرد. در این منطقه نبردی شدیدی میان سپاه اسلام و صلیبیان در گرفت و مسلمانان به پیروزی رسیدند. پادشاه صلیبیان در این نبرد جان سالم به در برد اما تعدادی از فرماندهانش به اسارت درآمدند. ابن بیرزان فرماندار الرمله و نابلس و برادرش صاحب جبیل و فرماندار طبریه و مقدم الداویه و جنین از جمله این فرماندهان بودند.
در سال ۵۷۸هـ.ق. صلاح الدین دوباره به مناطق تحت سیطره مهاجمان صلیبی یورش برد. وی این حمله را روی دو شهر الشوبک و الکرک متمرکز کرد. مسلمانان در این نبرد به فرماندهی فرخشاه والی دمشق، الشقیف از توابع طبریه را تصرف کردند. فرخشاه به بیسان نیز حمله کرد و هر آنچه را در آن یافت، به غنیمت گرفت. نیروهای مسلمان به پیشروی خود ادامه دادند تا این که به جنین و اللجون حمله کردند و به نزدیکی عکا رسیدند. در همین سال نیروی دریای صلاح الدین نیروی دریای ارناط رونالد دی شاتیون حاکم الکرک را در دریای سرخ شکست داد. این ناوگان صلیبی با هدف تخریب سواحل و حمله به مکه و مدینه تدارک دیده شده بود. صلاح الدین تعدادی از اسرای صلیبی را به منی فرستاد تا قربانی شوند و درسی باشد برای کسانی که در اندیشه حمله به مسجد الحرام هستند.
در سال ۵۷۹ هـ.ق. صلاح الدین از رودخانه اردن عبور و به سمت بیسان حرکت کرد و صلیبیان را در این شهر به خاک و خون کشاند و شکست سختی به آنها وارد آورد. مسلمانان مناطق تحت کنترل صلیبیان را شمال و جنوب آماج حملات خود قرار دادند و وارد شهرهایی شدند که قبلاً چشمداشتی به تصرف و یا حمله به آنها نداشتند. صلاح الدین با نیروهای صلیبی در الکرک نیز جنگید و در سال بعد دوباره این شهر را محاصره کرد اما بی فایده بود. سپس در سال ۵۸۰ به سمت نابلس حرکت کرد و هر آنچه در مسیرش برد به عنوان غنیمت گرفت و به محض ورود به نابلس شمار زیادی از نیروهای اشغالگر را به هلاکت رساند و تعداد دیگر را نیز به اسارت گرفت. پس از آزاد سازی نابلس به سوی سبسطیه به راه افتاد و در آنجا گروهی از اسرای مسلمان را آزاد کرد، سپس روانه جنین شد و آن شهر را نیز از زیر یوغ اشغالگران صلیبی آزاد ساخت و به دمشق بازگشت. در راه بازگشت نیروهایش همچنان از اموال صلیبیان به غنیمت میگرفتند و املاک آنها را تخریب کردند.
در سال ۵۸۲هـ.ق. پادشاه صلیبیان در بیت المقدس از دنیا رفت و فرزند کوچکش جانشین وی شد. پس از جانشینی وی میان آنها اختلاف افتاد و مقام های صلیبی بر سر قدرت به نزاع پرداختند. همین امر باعث شد که فرماندار ترابلس قاصدی نزد صلاح الدین بفرستد و با او علیه رقیبان صلیبیش پیمان بست. در همان سال ارناط فرماندار الکرک به یک کاروان بزرگ مسلمانان حمله و آنها را اسیر کرد و اموالشان را به غارت برد. ارناط به تقاضای صلاح الدین برای آزادی این افراد و پس دادن اموالشان توجهی نکرد. صلاح الدین نیز سوگند یاد کرد که در صورت پیروزی بر نیروهای ارناط، وی را به قتل برساند.
این چنین سال ۵۸۳هـ.ق. فرا رسید و با اتحاد نیروهای مسلمان شرایط برای نبرد سرنوشت ساز و شکست صلیبیان و نمایش رزم مسلمانان فراهم شد. نبرد حطین شروع شد. قبل از پرداختن به این نبرد به استراتژی کاری صلاح الدین ایوبی اشاره ای گذرا میکنیم.
استراتژی کاری صلاح الدین:
۱ـ شروع از نقطه قوت و اطمینان بخش:
ایشان این هدف را با اتحاد دوباره مسلمانان و تقویت آن و تربیت انسان مسلمان و مجاهد و تأمین مسائل مالی جنگ دنبال کردند.
۲ـ آماده کردن سرزمین های اسلامیبرای جنگ:
صلاح الدین به این خاطر، به گسترش عدالت و زدودن کینه های میان امرای مسلمان و اتحاد میان آنها علیه صلیبیان دست زد. وی همچنین فعالیت گسترده ای در زمینه فعال سازی صنایع نظامی از جمله کشتی های جنگی و تقویت استحکامات قلعه ها انجام داد.
۳ـ شفافیت اهداف:
این مسأله در رهبری امت اسلامیبرای راندن اشغالگران نمود داشت. شفافیت هدف صلاح الدین در راندن مهاجمان صلیبی به آمادگی نیروهای مجاهد و بازتاب مثبت عملکردهای وی کمک شایانی کرد. وی سعی داشت با استفاده از کم ترین امکانات بهترین نتیجه را کسب کند. این مجاهد راست قامت همچنین اهداف نظامی و اولویت های کاری خود را تعیین کرد و مهم ترین اولویت وی آزادسازی مناطق اسلامی از یوغ صلیبیان بود و حول این محور نیز سیاست گذاری میکرد.
۴ـ دلسوز مسلمانان:
ایشان برای پیروزی در نبردها بسیار به مسلمانان توجهی میکرد و با آنها مهربان بود و از طرف دیگر، به نبرد می رفت تا این که جامعه اسلامی محافظت شود و جان مسلمانان در امان ماند. وی برای حفظ روحیه عالی نیروهای مسلمان به شدت به حملات صلیبیان پاسخ می داد و همیشه آماده جهاد و مبارزه بود و برای هر حمله لوازم و شیوه های خاص آن نبرد را تدارک می دید.
علاوه بر این استراتژی های اساسی، صلاح الدین از شیوه حمله غیر مستقیم نیز بهره می جست. مانند رژه طولانی نیروهایش و حملات غافلگیرانه و حمله به محوری برای کاهش فشار بر محور دیگر. از جمله راهکاری های دیگر این مبارز دلاور، حملات نفوذی برای جدا کردن نیروهای پیاده و سواره نظام دشمن و بهره گیری از دعواهای سیاسی و حمله به گروهی از دشمنان با همکاری گروه رقیب و مشخص کردن دشمنان، حملات پیشگیرانه برای تضعیف قدرت دشمن قبل از یورش و یا تکمیل مقدمات حمله.
صلاح الدین در نبردهایش با شایستگی مثال زدنی اصول اساسی ذیل را پایه ریزی کرد:
۱ـ اصل غافلگیری
۲ـ اصل امنیت کاری. صلاح الدین با تأسیس یک شبکه جاسوسی قوی و کارآمد این هدف را دنبال میکرد.
۳ـ اصل نمایش قدرت از طریق سرعت تحرک ارتش و جابجایی نیروها.
۴ـ اصل شروع جنگ قبل از حمله دشمن. از این طریق روحیه تهاجمی جای روحیه دفاعی را گرفت.
۵ـ اصل تأمین هزینه های مالی مناسب هر جنگ.
۶ـ اصل تلاش برای دستیابی به اهداف. صلاح الدین در درجه اول به تضعیف نیروی انسانی صلیبیان و سپس قطع کمک های اقتصادی و ایجاد مشکلات مالی برای آنها اهتمام می ورزید، تا این که مهاجمان صلیبی در خاورمیانه بار مالی سنگین برای غرب باشند. این سردار رشید اسلام به آزاد سازی سرزمین فلسطین از داخل به طرف ساحل توجه میکرد.
صلاح الدین ایوبی ارتش اسلامی را همیشه برای کارزار و نبرد آماده کرده و روحیه ایمانی و جهادی آنها را افزایش داده بود. همچنین به توان فیزیکی و بدنی نیروهایش و انضباط و اطاعت و عدم سرپیچی از اوامر فرماندهان اهمیت زیادی قائل بود و این توانایی ها و روحیه ها را در میان ارتشش ایجاد کرد.
نبرد حطین
صلاح الدین ارتش خود را برای نبرد سرنوشت ساز با صلیبیان آماده کرد. علاوه بر داوطلبان جهاد، ۱۲۰۰۰ هزار نیروی نظامی داشت. از طرف دیگر، صلیبیان خود را آماده کردند و اختلافات را کنار گذاشتند و فرماندهان و ارتش های آنها با هم متحد شدند و ۶۳۰۰۰ هزار نیروی جنگی را آماده رویارویی کردند.
صلاح الدین ایوبی و سپاهیانش از رودخانه اردن گذشتند و طبریه را به جز قلعه اش آزاد کردند. روز جمعه بیست و سوم ربیع الثانی ۵۸۳هـ.ق. برابر با ۴ ژوئن ۱۱۸۷م. درگیری هایی میان آنها و نیروهای دشمن روی داد، اما جنگ اصلی روز شنبه بیست و چهارم شروع شد. گرما و کمبود آب به شدت روحیه نیروهای صلیبی را تضعیف کرد. مسلمانان آنها را محاصره کردند و علف های خشک اطراف آنها را آتش زدند. گرمای خورشید، آتش، سلاح، انداختین تیر و کمبود آب، صلیبیان را در محاصره گرفت. سپس سردار صلاح الدین ایوبی تکبیرگویان دستور حمله مستقیم را صادر کرد. مسلمانان با حمله به دشمن سی هزار نفر از آنها را به هلاکت رساندند و سی هزار نفر را هم به اسارت گرفتند. کلیه پادشاهان صلیبی به جز حاکم ترابلس از جمله اسرا بودند. مانند این روز در خوشحالی و پیروزی اهل حق و اسلام و شکست و دفع اهل باطل دیده نشده بود. حتی گفته شده است که برخی کشاورزان هر کدام سی اسیر صلیبی را با طناب بسته بودند و هر اسیر را در مقابل کفشش به نیروهای مسلمان می فروختند. مسلمانان در این جنگ به پیروزی درخشانی دست یافتند که نظیر آن تنها در زمان صحابه و تابعین رخ داده بود.
جای حاکم بیت المقدس و برادرش و ارناط حاکم الکرک اسیر شدند. صلاح الدین با دستان خودش ارناط را به خاطر اذیت و آزار مسلمانان و سوگندی که یاد کرده بود، به قتل رساند. حاکم جبیل، ابن هنفری، مقد الداویه، گروهی از یاران الداویه و الاسبتاریه را اسیر کردند. مسلمانان به علت اقدامات خشونت بار الداویه و الاسبتاریه علیه مسلمانان آنها را اعدام کردند.
این گزیده ای از نبرد حطین بود. این نبرد یکی از جنگ های سرنوشت ساز تاریخ اسلام و فلسطین بود. مسلمانان شب ها را در تکبیر و تهلیل سپری میکردند. صلاح الدین ایوبی به محض سقوط صلیبیان و اسارت حاکمان صلیبی سجده شکر به جای آورد. پس از این نبرد راه برای مسلمانان برای آزاد سازی بیش تر مناطق فلسطین باز شد. پس از جنگ مناطق زیر به ترتیب فتح شدند: طبریه، عکا، ناصره، صفوریه، قیساریه، حیفا، ارسوف، نابلس، الفوله، دبوریه، جنین، زعین، الطور، اللجون، بیسان، توابع طبریه و عکا و یافا.
سپس سپاه اسلام به سمت شمال فلسطین حرکت کرد و قلعه تبنین، صیدا، بیروت و جبیل را آزاد ساختند. پس از آزادسازی این مناطق نیروهای مسلمان به سمت جنوب به راه افتادند و الرمله، یبنه، بیت لحم، الخلیل، عسقلان، غزه و الداروم را از اشغال دشمن خارج ساختند. صلاح الدین شخصاً در عسقلان اقامت گزید تا این که قلعه های الداویه در غزه و النطرون و بیت جبریل و … را آزاد کرد. صلاح الدین و یارانش موفق شدند در کم تر از دو ماه کلیه این مناطق را از یوغ اشغالگران صلیبی خارج سازند. گفتنی است که برخی از این مناطق به سال ها برنامه ریزی و حتی محاصره آنها نیاز داشت تا از تصرف دشمن خارج شوند. به طور کلی پنجاه شهر بزرگ در این نبرد آزاد شد. هر کدام از این شهرها دارای قلعه و نیروهای دفاعی صلیبی بودند. {mospagebreak}
آزادی بیت المقدس
پس از آزادی این شهرها، چشم ها همه به قدس دوخته شد. صلاح الدین ایوبی سپاه خود را برای آزادی این شهر آماده و پانزدهم ماه رجب ۵۸۳هـ.ق. آن را محاصره کرد. ۶۰ هزار جنگجوی صلیبی در داخل قدس در انتظار مرگ بودند. در روزهای محاصره این شهر درگیری های مختلفی روی داد و مسلمانان چندین بار تلاش کردند که وارد آن شوند. در اطراف این شهر به شدت با صلیبیان درگیر شدند، به گونه ای که مردم تا به حال نبردی این چنین ندیده بودند. هر یک از دو طرف این جنگ را مقدس و امری واجب دینی میشمرد و بدون اذن سلطان می جنگید. صلیبیان در مقابل تحویل شهر به نیروهای مسلمان درخواست امان کردند. اما صلاح الدین ایوبی با درخواست آنها مخالفت کرد. صلیبیان تهدید کردند که در صورت عدم پذیرش این درخواست، هزاران اسیر مسلمان و زنان و کودکان نصرانی را به قتل می رسانند و منازل و املاک آنها را آتش زدند و حتی حیوانات را میکشند و قبه الصخره و مسجد الاقصی را نیز تخریب میکنند، سپس از شهر خارج و تا آخرین نفر می جنگند. صلاح الدین با یارانش مشورت کرد و همگی بر دادن امان به صلیبیان موافقت کردند. پس از این تصمیم، صلاح الدین به آنها امان داد و مسلمانان در بیست و هفتم رجب ۵۸۳هـ.ق. ۲ اکتبر ۱۱۸۷م. قدس را فتح کردند. به اعتراف خود صلیبیان صلاح الدین ایوبی هنگام ورود به شهر با آنها به خوبی رفتار کرد.
این چنین بیت المقدس پس از ۹۱ سال اشغال به آغوش جهان اسلام بازگشت و مسجد الاقصی دوباره شکوه و عظمت خود را یافت و بانگ اذان از گلدسته های آن به گوش رسید و منبری که نورالدین بیست سال قبل از این تاریخ برای مسجد الاقصی ساخته بود، در این مسجد نصب شد.
گفتنی است که صلاح الدین پس از فتح قدس به آزادسازی دیگر شهرها و قعله های دیگر ادامه داد. در سال ۵۸۴هـ.ق. جبله و لاذقیه، قلعه های صهیون، بکاس، الشغر، سرمینیه، برزیه، درب ساک و بغراس و سپس شهر الکرک را بدون جنگ بعد از محاصره چند روزه آزاد ساخت. مسلمانان این مناطق آرام گرفتند و اسلام دوباره وارد زندگی آنها شد و دل های اهالی این مناطق مانند قدس و غیره به نور اسلام روشنایی یافت.
صلاح الدین پس از محاصره صفد آن را بدون جنگ آزاد کرد و صلیبیان به صور لبنان گریختند. خداوند شر آنها را از سر مسلمانان کم کرد. آنها در مرکز کشورهای اسلامی ریشه دوانیده بودند. صلاح الدین پس از آزادسازی صفد، کوکب و سپس شقیف ارنوم از سخت ترین قعله ها را از زیر یوغ اشغالگران صلیبی خارج ساخت.
این چنین فلسطین دوباره به زیر پرچم پر افتخار اسلام درآمد. اما بهار پیروزی ها مدت مدیدی ادامه نداشت و دوباره صفحه جدیدی از چالش ها و درگیری ها شروع شد.
ادامه جهاد علیه صلیبیان
صلیبیان شکست خورده در صور لبنان جمع شدند و صلاح الدین در رفتن آنها به این شهر مانعی ایجاد نکرد و با تساهل و تسامح با آنها برخورد کرد. صلیبیان از کشورهای متبوع خود درخواست کمک کردند. آنها دوباره تقویت شدند و ابهت خود را بازیافتند. سپس صلاح الدین در سال ۵۸۴ "جای" پادشاه را به شرط بازگشت به فرانسه آزاد کرد، اما وی به صور رفت و در آنجا با کمک ناوگان ایتالیایی "بیزا" فرماندهی صلیبیان را عهده دار شد. ابن اثیر میگوید:"همه این کارها در نتیجه کوتاهی صلاح الدین در آزاد کردن اسرا بود و وقتی انگشت ندامت را گزید که دیر بود."
صلیبیان سال ۵۸۵هـ.ق. به شهر عکا حمله کردند و در آنجا منتظر ماندند تا این که کمک هایی برای شروع سومین حمله خود دریافت کردند. پاپ اوربان دوم برای "بازپس گیری" بیت المقدس مسیحیان را برای شرکت در این جنگ دعوت میکرد. سه تن از پادشاهان اروپا که عبارتند از فردریک بربروسا امپراتور آلمان (که در راه همراه با بیش تر ارتشش هلاک شد)، ریچارد گلب اسد پادشاه انگلستان و فیلیپ اغسطس پادشاه فرانسه فرماندهی این جنگ را بر عهده گرفتند. امپراتور آلمان در راه همراه با بیش تر نیروهایش هلاک شد و پادشاه انگلستان نیز از راه دریا به سوی بیت المقدس حرکت کرد و جنایات صلیبیان با حمله وی به اوج خود رسید. وی به کشتار مسلمانان دست زد. انسان مکار و حیله گری بود و مسلمانان به دست وی به صورت بی سابقه ای قتل عام شدند. همه ارتش های صلیبی در تاریخ ربیع الثانی و جمادی الاول سال ۵۸۷هـ.ق. برابر با ژوئن ۱۱۹۱ شهر عکا را محاصره کردند. این شهر در تاریخ ۱۷ جمادی الاول ۵۸۷هـ.ق. سقوط کرد. این چنین صلیبیان دوباره رد پایی برای خود در فلسطین باز کردند. مسلمانان و صلیبیان در این سال مدام با هم مشغول نبرد بودند و به صورت متناوب در هر کدام از این جنگ ها پیروزی میشدند. صلیبیان توانستند در ساحل فلسطین به طرف جنوب پیشروی و حیفا و یافا را اشغال کنند.
گفتنی است که درگیری در این مناطق شدید و خون های زیادی ریخته شد. ابن کثیر میگوید که صلاح الدین ایوبی سی و هفت ماه در اطراف عکا صبورانه حضور داشت و در این مدت پنجاه هزار صلیبی را به هلاکت رساند. سومین حمله صلیبیان با انعقاد صلح الرمله میان ریچارد گلب اسد و صلاح الدین ایوبی در ۲۱ شعبان ۵۸۸هـ.ق. برابر با یکم سپتامبر ۱۱۹۲ خاتمه یافت. این پیمان صلح عبارت بود از یک قراداد آتش بس به مدت سه سال و سه ماه. بنا به مفاد این قرارداد صلیبیان بر سواحل فلسطین از یافا تا عکا تسلط یافتند و به آنها اجازه داده شد که از قدس دیدن کنند و آزادانه به تجارت بپردازند و کاروان های تجاری میان مناطق دو طرف تردد داشته باشند. در ذیل به برخی بندهای این صلح اشاره میشود:
۱ـ صلاح الدین ایوبی به صلح تمایلی نداشت و وقتی امرای مشاورش نزد وی رفتند، با آتش بس مخالفت کرد. عماد اصفهانی این چنین نظر صلاح الدین ایوبی را درباره این صلح به رشته تحریر درآورده است:"ما به شکرانه پروردگار قدرتمند و در انتظار پیروزی مورد انتظار هستیم …، با جهاد خوی گرفته ایم و با آن به مراد و مقصود خود رسیده ایم و دست کشیدن از این فریضه برای ما سخت و دشوار است و مانند دست کشیدن کودک از شیر مادر است…، چاره ای جز جهاد و جنگ نداریم…، با آتش بس مخالفم و به جهاد در راه خدا افتخار میکنم و آن را در ادامه می دهم. با کمک و پشتیبانی خداوند هر کاری که مورد رضای اوست، قاطعانه انجام می دهم."
اما مشاوران صلاح الدین به علت ویرانی بلاد اسلام و خستگی سربازان و نیروها و کم بودن تعداد آنها بر پذیرش صلح اصرار کردند، زیرا در صورت عدم انعقاد پیمان آتش بس صلیبیان نیز بر جنگ و ماندن پافشاری میکنند و در صورت آتش بس ساکنان شهرها و مناطق اسلامیبه خانه و کاشانه شان باز میگردند و دوباره این مناطق رونق میگیرند. از طرف دیگر، سربازان و نیروهای مسلمان نفسی تازه و خود را برای نبرد آماده میکنند. مشاوران صلاح الدین بر این عقیده بودند که صلیبیان به عهد و پیمان خود وفا نمیکنند، به این علت به صلاح الدین ایوبی پیشنهاد کردند که با درخواست آتش بس موافقت کند تا این که صلیبیان دچار تفرقه و از هم پاشیدگی شوند. مشاوران بر این نظر خود پافشاری کردند تا این که بالاخره صلاح الدین با پیشنهاد آن ها موافقت کرد.
۲ـ این صلح عبارت بود از پیمان آتش بس موقت و کوتاه مدت و نه معاهده دائم صلح. مانند این پیمان نیز در گذشته و پس از آن نیز بسته شده است و از لحاظ شرع نیز با توجه به مصلحت مسلمانان و بر حسب تشخیص پیشوای آنها جایز است. پس از این پیمان نبردها و درگیری ها همچنان ادامه یافت.
۳ـ در این آتش بس اصلاً هیچ گونه حق و حقوقی برای صلیبفیان در سرزمین فلسطین به رسمیت شناخته نشد بلکه این پیمان تنها برای توقف موقت جنگ در اراضی اشغالی منعقد شد.
این پیمان که دهها تن از مسلمانان آن را امضا کردند، با معاهده صلحی که اکنون با رژیم صهیونیستی صورت میگیرد، آسمان تا زمین فرق میکند.
به هر حال، پس از شش ماه از انعقاد صلح الرمله طولی نکشید که صلاح الدین ایوبی در ۲۷ صفر ۵۸۹هـ.ق. برابر با ۴ مارس ۱۱۹۳ دار فانی را وداع گفت.
ایوبی ها و نبرد با صلیبیان
نزاع و اختلاف میان جانشینان صلاح الدین ایوبی بالا گرفت و پس از چند سال از وفاتش به شدت با یکدیگر درگیر شدند. این درگیری ها به تضعیف آنها و تقویت صلیبیان در عکا منجر شد. حب دنیا و حب ریاست و چشم پوشی از اصول و مقدسات بر شماری از سلاطین دولت ایوبی چیره شد و برخی از آنها علیه دیگری با صلیبیان متحد شدند و بارها به صلیبیان پیشنهاد دادند که در مقابل پیروزی حاکم شام بر حاکم مصر و بر عکس بیت المقدس از آن آنها باشد!! مهاجمان صلیبی نیز به این امر خوشحال بودند و همچنان به طمع اشغال کلیه مناطق اسلامیبودند، اما بهار صلیبیان زیاد طولانی نبود.
حمله چهارم صلیبیان در سال ۶۰۱هـ.ق. در قسطنطنیه با شکست مواجه شد و نیروهای مهاجم موفق نشدند به شام و مصر حمله کنند. اما حمله پنجم آنها در سال ۶۱۵ ـ ۶۱۸ م. به فرماندهی یوحنا بریین از عکا به سمت دمیاط مصر شروع شد. وقتی سلطان ایوبی کامل محمد بن محمد بن ایوب به خطرناک بودن اوضاع پی برد به صلیبیان در مقابل تسلیم قدس و بیش تر فتوحات صلاح الدین ایوبی پیشنهاد صلح داد اما صلیبیان موافقت نکردند و خواستار تسلط جنوب شرقی اردن و الکرک و الشوبک نیز شدند. در این هنگام عیسی بن احمد بن ایوب حاکم دمشق دیوارهای قدس را تخریب کرد تا این که در صورت اشغال این شهر به دست صلیبیان از آن به عنوان دژ استفاده نشود. ایوبیان با همدیگر متحد و موفق شدند صلیبیان را شکست سختی دهند. مهاجمان صلیبی نیز ناامیدانه پس از از دست دادن این فرصت بزرگ به عکا بازگشتند.
سپس اختلاف میان کامل محمد و معظم عیسی به درخواست کمک کامل از فردریک دوم امپراتور روم منجر شد. گفتنی است که فردریک دوم بعداً بر کرسی حکمرانی عکا نشست. کامل محمد به فردریک وعده داده بود که در صورت کمک به وی برای پیروزی بر برادرش (معظم عیسی) کلید شهر قدس را به او تسلیم میکند. این چنین امپراتور روم حمله ششم صلیبی را به راهانداخت و در سال ۶۳۵هـ.ق. وارد عکا شد. در این سال معظم عیسی درگذشت و دو برادرش کامل و اشرف املاک او را میان خود تقسیم کردند و الکرک، البلقاء، الاغوار، السلط و الشوبک را به پسرش ناصر داوود دادند. پس از این کامل دیگر نیازی به کمک فردریک دوم نداشت و به وعده خود در مورد قدس که به فردریک داده بود، وفا نکرد!! امپراتور روم نیز قدرت آنچنانی برای مجبور ساختن مسلمانان به چشم پوشی از قدس نداشت. فردریک دوم در مذاکرات خود با کامل به زانو افتاد و برای در اختیار داشتن قدس التماس کرد و به کامل میگفت:"من برده و نوکر شما هستم. هر کاری که بخواهی انجام می دهم. اگر میشود سلطان بر ما منت گذارد و یکی از نواحی را به عنوان صدقه به ما اعطا فرماید تا این که در میان شاهان سرافکنده نشوم.!!" کامل نیز با درخواست وی موافقت کرد و پیمان صلح یافا را در سال ۶۲۶هـ.ق. با وی منعقد کرد. مدت این معاهده ده سال بود. به موجب این معاهده صلیبیان بیت المقدس، بیت لحم، تبنین، هونین، صیدا، ناصره و غرب الجلیل و یک نوار جغرافیایی از قدس تا نزدیکی یافا به فردریک دوم داده شد و در مقابل حرم قدس و اطراف آن از جمله مسجد الصخره و مسجد الاقصی به دست مسلمانان افتاد."
این چنین صلیبیان بر بیت المقدس سیطره یافتند. همین امر خشم مسلمانان را برانگیخت و همه به علت این بلای خانمان سوز ماتم زده شدند. واعظان و علما میگفتند:"شرم بر شما ای حاکمان مسلمانان که اکنون بیت المقدس زیر سلطه صلیبیان است. مخالفت ها با کامل محمد شدید شد و اهالی دمشق کینه او و درباریانش را به دل گرفتند. در سایر سرزمین های اسلامی نیز همه از او بدگویی و او را سرزنش میکردند.
ابن کثیر میگوید:"این مسأله بسیار مسلمانان را متأثر ساخت و آنها را تضعیف و شایعات زیادی پراکنده شد."
درگیری و جنگ میان خاندان ایوبی ادامه یافت اما ناصر داوود حاکم اردن با استفاده از فرصت پایان صلح یافا به بیت المقدس حمله کرد و صلیبیان را در ۶ جمادی الأولی سال ۶۳۷هـ.ق. برابر با ۷ دسامبر ۱۲۳۹م. از این شهر بیرون راند. صلیبیان بر خلاف معاهده صلح یافا در اطراف قدس دیوارهایی احداث کرده بودند. صالح اسماعیل حاکم دمشق در سال ۶۳۸هـ.ق. دمشق را پس از طلب کمک از صلیبیان برای شکست صالح نجم الدین ایوب حاکم مصر به آنها تسلیم کرد. صالح اسماعیل علاوه بر دمشق شهر عسقلان، قلعه الشقیف و رودخانه الموجب و توابع آن، قلعه صفد و توابع آن، نیمی از صیدا و طبریه و توابع آنها، جبل عامل و سایر شهرهای ساحلی را تسلیم صلیبیان کرد. این اقدام خشم مسلمانان را برانگیخت و به شدت از صالح اسماعیل متنفر شدند. این چنین بار دیگر قدس به دست صلیبیان افتاد.
وقتی صالح اسماعیل نیروهایش را در غزه برای پیوستن به همپیمانان صلیبیش و جنگ با صالح ایوب گرد هم آورد، سربازانش از اتحاد با صلیبیان علیه برادرانشان سرباز زدند و به سربازان مصری ملحق شدند و شکست سختی به صلیبیان وارد آوردند. اما صالح ایوب در سال ۶۳۸هـ.ق. با صلیبیان پیمان صلح امضا کرد و تسلط صلییان را بر قدس و مناطقی که صالح اسماعیل به آنان داده بود، تثبیت کرد.
بار دیگر خاندان ایوبی بر سر تقسیم قدرت به نزاع پرداختند. قدس و سرزمین مقدس به بازیچه دست آنها برای بسط قدرت و نفوذشان تبدیل شده بود. صالح اسماعیل بار دیگر به صلیبیان پیشنهاد داد که در مقابل تسلط کامل بر قدس از جمله مسجد الاقصی و قبه الصخره از وی حمایت کنند. ناصر داود نیز به جرگه نیروهای صالح ایوب درآمد. از طرف دیگر، صالح نجم الدین ایوب حاکم مصر همان پیشنهاد صالح اسماعیل را به صلیبیان داد. صلیبیان پیشنهاد همکاری با صالح اسماعیل را پذیرفتند. صالح اسماعیل همراه با ناصر داوود و منصور ابراهیم حاکم حمص در حمله صلیبیان به مصر به آنها کمک کردند. صالح نجم الدین ایوب نیز از خوارزمیان درخواست کمک کرد. خوارزمیان نیز برای تصرف طبریه و نابلس ده هزار نیرو به کمک وی فرستادند. این نیروها در هفدهم ژوئن ۶۴۲هـ.ق. به بیت المقدس حمله کردند و آن را آزاد ساختند. این چنین دوباره قدس به آغوش جهان اسلام بازگشت و تا دهم دسامبر سال ۱۹۱۷م. که انگلیسی ها وارد آن شدند، همچنان در زیر پرچم اسلام قرار داشت.
سپس خوارزمیان علیه صالح اسماعیل و همپیمانانش به صالح ایوب کمک کردند و در تاریخ ۱۲ جمادی الاولی ۶۴۲هـ.ق. جنگ دوم "غزه" در نزدیکی هربیا (در غزه) میان آنها روی داد و با شکست سخت صالح اسماعیل و صلیبیان پایان یافت. در این جنگ سی هزار صلیبی کشته شدند و هشتصد نفر نیز به اسارت درآمدند و به مصر منتقل شدند. پس از نبرد حطین این سخت ترین شکستی بود که صلیبیان متحمل شدند. این نبرد از نبردهای سرنوشت ساز در تاریخ فلسطین قلمداد میشود. پس از این شکست صلیبیان به شدت تضعیف شدند و قادر به توسعه قلمرو خود نبود و تنها برای حفظ مناطق خود تلاش میکردند.
سپس صالح ایوب قدس، الخلیل، بیت جبرین، الأغوار و دمشق را در سال ۶۴۲هـ.ق. آزاد و صلیبیان را مجازات کرد. پس از آزادی سازی این شهرها قلعه طبریه و عسقلان را نیز از دست صلیبیان باز پس گرفت. پس از این در سال ۶۴۴ هـ.ق. قلمرو صلیبیان از دروازه های یافا فراتر نمی رفت. سپس نیروهای صلیبی هفتمین حمله خود را به فرماندهی لوی نهم پادشاه فرانسه در سال ۶۴۶هـ.ق. شروع کردند. صلیبیان در این نبرد نیز شکست سختی خوردند و لوی نیز به اسارت نیروهای صالح ایوب درآمد. صالح ایوب وی را آزاد کرد و لوی نیز به شهر عکا رفت. پس از مدت کوتاهی ممالیک در سال ۶۴۲ در مصر به قدرت رسیدند و دولت ایوبیان منقرض شد و دوره جدیدی از جهاد علیه مغولیان و صلیبیان شروع شد.
این چنین بیت المقدس و سرزمین مقدس فلسطین در پنجاه سال بعد از درگذشت صلاح الدین ایوبی به خصوص در بیست و پنج سال دوم وضعیت آشفته ای داشت و خاندان ایوبی بارها بر سر آن با صلیبیان در مقابل بستن پیمان همکاری معامله کردند. این افراد محبوبیت جهادی خود را از دست دادند حتی نبرد آنها با صلیبیان نشانگر التزام و پایبندی به احکام و دستوارت دین مبین اسلام نبود و تنها نمایانگر خوی سلطه جوی و قدرت طلبی و محافظت از مصالح شخصیشان بود. به این علت جنگ با صلیبیان تا حد زیادی عامل تعیین کننده موقعیت و تثبیت حاکمیت این افراد بود.