بهائیت , مذهب استعمار ساخته برای مقابله با اسلام-۱۰

عوامل و زمینه های تاثیرپذیری و آشوب آفرینی پیروان بهائیت 
سران بابیگری و بهائی گری در جلب و جذب اقشاری از توده های مردم و به اطاعت و فرمانبرداری محض و مطلق درآوردن آنها موفق بودند و بسیار سهل و سریع هواداران خود را برای تحقق اهداف و برنامه های استعماری خویش به حرکت درمی آوردند , به گونه ای که پیروانشان با اشاره سران و رهبران بابیه و بهائیه به سوی قتل و غارت و ستم به مردم مسلمان شتاب می‌گرفتند و به راحتی فتنه و آشوب و آتش سوزی به پا می‌کردند و این اعمال و حرکات جنون آمیز را مایه افتخار خود می دانستند و عبادت و عمل صالح می پنداشتند!
موفقیت سریع سران بابیه و بهائیه در گردآوردن هواداران و تحریض و تهییج آنان برای حرکات و عملکردهای شنیع و جنایت بار , معلول زمینه ها و عواملی است که به بررسی آن می پردازیم .

۱ ـ سران و عناصر رده های بالای بابیت و بهائیت برای نیل به اهداف و برنامه های استعماری خویش حضور در میان عوام و تبلیغ و ترویج تعالیم گمراهی آفرین خود برای افراد تهی مغز و جاهل و سطحی نگر را بسیار موثر و راهگشا می‌یافتند و به همین دلیل برای القای افکار و عقاید کفرآمیزشان از جهل و حماقت و قشری گری گروههایی از مردم حداکثر بهره برداری را به عمل می آوردند و در این کار موفق بودند.
این سیاست قبل از آن که مورد توجه علی محمدباب و حسینعلی نوری و قره العین و سایر عناصر رهبری کننده و تبلیغ گر قرار گیرد , از شیوه های جاسوسان و ماموران گسیل شده از جانب قدرتهای استعماری به ایران برای اجرای مقاصد شومشان در معارضه با اسلام محسوب می‌شود و در واقع توسط آنان به عوامل و دست نشاندگان داخلی همچون علی محمدباب و سایر سران بابیه و بهائیه ابلاغ می‌شد.
همان طور که در مباحث گذشته اشاره کردیم یکی از ماموران انگلیسی به نام « ادوارد براون » در آثار مکتوب خویش اشاره می‌کند که مدتهایی از عمر خود را در میان ایرانیان سپری کرده و در حالی که عبا و ردا به تن داشته و سجاده برای نماز ظاهری و فریبکارانه با خود حمل می نموده , دقت و مراقبت لازم مبذول می داشته که برای تبلیغ « بابیگری » درایران حتما به میان مردم عوام و سطحی نگر و فاقد بینش و آگاهی حاضر شود تا به سهولت بتواند القائات استعمار انگلیس را تحت عنوان بابیگری و بهائی گری در ایران گسترش دهد!
اکثریت قاطع کسانی که به عنوان پیروان باب در تشکیلات فرقه ضاله بهائیت جمع می آمدند و به فعالیت های تخریبی علیه اسلام و وحدت مسلمانان اشتغال داشتند , همین سبک مغزان جاهل و سطحی نگران تهی از بینش و آگاهی بودند و سران و عناصر اصلی این فرقه با علم و یقین به جهالت وقشری گری و تعصب پذیری آنان , هر طور که می خواستند از وجودشان بهره برداری می‌کردند.
حضور پیروان متعصب و سبک مغز بابیه در جنگ و کشتارها و فتنه هایی که سران این فرقه به وجود می آوردند , از مهمترین عرصه ها و صحنه های بهره برداری های مورد نظر محسوب می‌شد. جهل و تعصب و قشری گرایی این افراد موجب می‌شد که اولا بسیار سریع و با کوچکترین اشاره به میدان های جنگ علیه مسلمانان بشتابند. ثانیا در مقابله با مردم در اوج قساوت و بی رحمی‌به کوچک و بزرگ و زن و مرد رحم نکنند و در مسیرهای خود همه چیز را به آتش بکشند و نفوس انسانی را به قتل برسانند و اموال را به غارت ببرند. ثالثا نه تنها بر عقاید کفرآمیز و ضدالهی خود اصرار ورزند , بلکه حضور در میادین نبرد و معارضه با اسلام و مسلمانان را برای خویش یک امر مقدس تلقی نمایند!
۲ ـ بابیان و بهائیان در عناصر و نیروهای اصلی خود در سطوح بالا « شخصیت کاذب » به وجود می آوردند تا بدین وسیله از یافتن « حقیقت » غفلت ورزند و آنقدر در تمایلات و هواهای نفسانی فرو روند و به شهوت « تشخص طلبی » گرفتار آیند که به هیچ وجه به اصول و مبانی عقاید بابیه و بهائیه و فروع عملی آنها که سراسر کفر و شرک و انحراف و انحطاط بود نیندیشند , از این بالاتر آن که کورکورانه و چشم بسته به تبلیغ و ترویج آنها بپردازند و خود را به این به هم بافته های جنون آمیز و استعمار ساخته مقید و پایبند سازند!
این عناصر سطوح بالا عبارت بودند از داعیان و تبلیغ گرانی که به شهرها و روستاها گسیل می‌شدند. همچنین فرماندهان نظامی و سرکرده گروههای فتنه گر , از عناصر اصلی و سطح بالا به شمار می رفتند.
یکی از شیوه های ایجاد شخصیت کاذب در این عناصر عبارت بود از دادن « القاب بزرگ » که در ظاهر بسیار چشم پرکن و اغواگر و در باطن از واقعیت تهی بود. این القاب باعث می‌شد که عناصر مزبور احساس غرور و بزرگی و جلالت کنند و خود را در حال پرواز در آسمانها بیابند!
یکی دیگر از شیوه های ایجاد شخصیت کاذب در این افراد القای احساس قدرتمندی و توانایی و مدیریت کارآمد در آنان به منظور حکومت بر شهرها و کشورهای بزرگ جهان بود! رهبران بابیه و بهائیه پس از آن که این احساس را در عناصر اصلی وابسته به خود به وجود می آوردند , شروع می‌کردند به دادن وعده ها و بشارت های شیرین درباره به دست گرفتن حکومت های بزرگ ! مثلا برخی را به حکومت بر ولایات و شهرهای ایران , بعضی را به حکومت مصر و حجاز , و گروهی دیگر را به تصاحب کشورهای اروپایی بشارت می دادند!
این شخصیت پروری های کاذب و دروغین باعث می‌شد که داعیان و تبلیغ گران بهائی اصول و فروع این فرقه ضاله را عین حقیقت بدانند و در اوج تعصب و جانبداری در شهرهای مختلف وارد شوند و الواح و نوشته های علی محمدباب را به این و آن عرضه بدارند و از هیچ تهدید و دستگیری و زندان و تبعید و قتلی بیم به دل راه ندهند!
تعصب و اصرار این داعیان و تبلیغ گران آنچنان افراطی و محکم و استوار بود که حتی گروهی از آنان وقتی در جمع حکام و والیان دولتی منتصب در شهرها وارد می‌گشتند و درباره اصول و مبانی و فروع فرقه ضاله بهائیت و الواح و نوشته های علی محمدباب مورد سئوال واقع می‌شدند , با شجاعت و بی باکی عقاید باب را اعلام می‌کردند و الواح و دست نوشته هایی که در دست داشتند را « وحی » نام می نهادند و علی محمدباب را « پیامبر » معرفی می‌کردند!
همچنین ایجاد شخصیت کاذب در فرماندهان نظامی و سرکرده های فتنه و آشوب موجب می‌شد که آنان در مواجهه با مسلمانان و نیروهای دولتی در اوج قساوت قلب و درندگی به هیچ کس رحم نکنند و به قتل و غارت و آشوب و آتش افروزی در شهرها و روستاها بپردازند و حتی اجساد کشته شدگان را در شعله های آتش بسوزانند و به شکنجه و قطع اعضای بدن اسیران جنگی بپردازند!
۳ ـ سران و رهبران بابیت و بهائیت برای عامل تاثیرگذار « فساد و بی بند و باری » اهمیت خاص و ویژه ای قائل بودند و برای جلب و جذب هواداران و بهره برداری های مختلف سیاسی و نظامی از آنان در مسیر تعارض و تقابل با تعالیم مقدس اسلام و ایجاد آشوب و بلوا در ایران , استفاده های به موقع و کثیر از این حربه می نمودند , همچنان که قدرتهای استعماری برای مذهب سازی و شکار رهبران بهائیت از همین شیوه و سیاست شیطانی بهره جستند , و در کار خویش به موفقیت کامل دست یافتند!
سران بابیت و بهائیت و داعیان و تبلیغ گران این فرقه ضاله برای این که بهتر و بیشتر بتوانند برای خود مرید و هوادار مطیع و آماده برای اجرای هرگونه فرمان گردآورند از همان ابتدای کار همه محدودیت های شرعی و عقلی و انسانی و وجدانی را درباره ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان مرتفع ساختند و هرگونه فساد و بی بندوباری جنسی را آزاد اعلام نمودند. آنان در این فرهنگ سازی باطل تا آنجا پیش رفتند که حتی مردان را اجازه دادند که با زنان دیگران به هم آمیزند و همسر خود را با همسر دیگران معاوضه کنند و شگفت انگیز این که برای این آزادی جنسی لجام گسیخته و جنون آمیز محمل و توجیه شرعی و دینی به وجود آوردند و اعلام کردند تا زمانی که علی محمد باب تمام اقالیم و سرزمین های کره خاکی را فتح نکرده است احکام و تعالیم دین جدید! را تشریح و اعلان نمی‌کند و لذا در این ایام همه احکام و قوانین شرع اسلام همچون نماز و روزه و ازدواج و احکام مربوط به آن باطل و ساقط می‌باشد و زنان و مردان باید در آمیزش جنسی راه « اشتراکیت » در پیش گیرند و به طور رها و آزاد و بدون رعایت هیچ قاعده و ضابطه شرعی و عقلی و قانونی به هم بیامیزند و آنان را از جانب خداوند به خاطر این اعمال هیچ بازخواست و عذابی نیست !
این القائات و تعالیم شیطانی و ساخته و پرداخته قدرتهای استعمارگر بسیار سریع و آسان « عقل » و « دین » را از انسان های متزلزل و ضعیف الایمان و آماده برای فساد و تباهی می ربود و آنان را در دام شهوت و بی بندوباری مطلق جنسی اسیر می ساخت و برای انجام هر فرمانی از جانب سران بهائیت مهیا و مطیع می نمود!
۴ ـ احکام و قوانین اسلام در ابعاد فردی و عبادی و اجتماعی و سیاسی , به دلیل « انسان سازی » و « جامعه سازی » همواره مورد کینه و عداوت دشمنان بشریت بوده است . مخالفان احکام و تکالیف و قوانین جامع اسلام ـ چه در محدوده های سرزمین های اسلامی , و چه در سطح سایر جوامع و کشورهای دنیا ـ انسان های پرورش یافته در دامان اسلام را با موجودیت و اهداف و عملکردهای جنایت بار و مطامع تمام نشدنی خود در تضاد و تعارض می‌یافتند و از همین رو برای تحکیم پایه های ستم و سیطره و حاکمیت خویش , مقابله مستقیم و غیرمستقیم و پیدا و پنهان با احکام و تکالیف و قوانین دینی همچون نماز , روزه , جهاد , امربه معروف و نهی ازمنکر و سایر عبادات فردی و اجتماعی و سیاسی را لازم می دانستند.
ایجاد فرقه های گمراه و منحط در جوامع اسلامی توسط قدرتها و حکومتهای داخلی و خارجی یکی از سهل ترین و کم هزینه ترین شیوه ها و راهکارهای معارضه با احکام و قوانین اسلام و جلوگیری از نقش بسیار عمیق و سازنده و تاثیرگذار آنها محسوب می‌شود. این روش و راهکار با اقدامات فکری و فرهنگی باطل و به صورت حرکت های خزنده و همراه با تبلیغات فریبنده به ظهور و عینیت می رسد , به گونه ای که در متن جوامع و سرزمین های اسلامی‌یکباره فرقه های منحط و گمراهی آفرین سربرمی آورند و به نشر و ترویج افکار و عقایدی می پردازند که در نهایت جامعیت و تاثیرهای شگرف و حرکت آفرین احکام و قوانین اسلام را به زیر سوال می‌برد و در مسلمانان فاقد بنیان های مستحکم اعتقادی و محروم از مطالعات ژرف در معارف دین , تزلزل ایجاد می نماید و آنان را به رها کردن احکام و تکالیف دینی که خار چشم دشمنان داخلی و خارجی سرزمین های اسلامی است ترغیب می نماید! {mospagebreak}
در بستر تاریخ پرفراز و نشیب اسلام از این فرقه های باطل و آفات و زیان هایی که برای جوامع اسلامی‌به وجود می آوردند , فراوان مشاهده می‌کنیم . « مرجئه » و « جبریه » دو نمونه و مصداق از آنها به شمار می آیند.
فرقه مرجئه به نفی تکالیف و واجبات اسلامی پرداخت و تحت این عنوان که « ایمان » برای انسان کافی است و نیازی به « عمل » نیست , نماز و روزه و جهاد و امربه معروف و نهی ازمنکر و هر عمل صالحی را غیرضروری دانست ! افکار این فرقه باطل و اسلام ستیز در نهایت به نفع حاکمانی که بر جوامع اسلامی حکومت می راندند و به ستم و تجاوز و فساد و تباهی اشتغال داشتند و به دنبال توجیه ستمها و جنایات و فسادکاری های خود بودند تمام شد. زیرا براساس عقاید کفرآمیز فرقه مرجئه هیچ تکلیف و عمل شرعی واجب نبود و مسلمان بودن به داشتن ایمان و اعتقاد به دین و مبانی آن محدود و محصور می‌شد و براین اساس , اعمال و رفتار حاکمان ستمگر منع شرعی نداشت !
فرقه « جبریه » نیز چنین می اندیشید که انسان ها در انجام تمام اعمال و رفتار و عملکردهای خود هیچ اختیاری ندارند و مسلوب الاراده و فاقد هرگونه عزم و تصمیم می‌باشند و هر چه از آنها صادر می‌شود , چه خیر و چه شر , چه صلاح و چه فساد , چه عدل و چه ظلم , همه و همه « جبری » است و فاقد اراده و اختیار انسان می‌باشد!
تفکرات منحط فرقه جبریه نیز در نهایت به نفع حکام ستمگر داخلی تمام می‌شد و آنان ـ که خود در به وجود آوردن این فرقه ها نقش اساسی داشتند ـ به این وسیله ظلم و ستم و فساد و تباهی دستگاههای حکومتی خویش را توجیه شرعی می‌کردند و به آن دلیل که معتقد به « جبر » بودند , اراده و اختیاری برای خود در انجام جنایات و ستمکاری ها قائل نمی‌شدند!
فرقه ضاله « بهائیت » و نیز قبل از آن , فرقه باطل « وهابیت » , دو فرقه جدید استعمار ساخته بودند که در دنیای معاصر پای در عرصه مبارزه با احکام و تکالیف و قوانین جامع اسلام گذاشتند. قدرتهای استعماری این دو فرقه را به نام « دین » و « مذهب » در مقابل « اسلام » قرار دادند تا بدین وسیله با اساس و بنیان تعالیم و قوانین قرآن کریم مبارزه کنند و به هم بافته های استعماری را به عنوان دین و مذهب جدید , جایگزین « وحی الهی » نمایند!
فرقه ضاله بهائیت در ایران همان سیاست های کهنه دیروز و شیوه ها و راهکارهای استفاده شده صدر اسلام را که در فرقه هایی چون مرجئه و جبریه به ظهور رسید , به گونه ای دیگر و در قالب روشهای جدید تجربه نمود و سعی کرد از اثرآفرینی احکام و قوانین عبادی و اجتماعی و سیاسی اسلام جلوگیری کند تا به این وسیله راه برای تحقق اهداف و برنامه های استعمارگران بین المللی در ایران هموار گردد.
سران و رهبران بابیت و بهائیت یعنی علی محمدباب و بهاالله , هر دو ادعای پیامبری کردند و الواح و القائات استعمارگران را تحت عنوان وحی الهی در دو کتاب « بیان » و « اقدس » جمع آوردند و با بنیان نهادن مذهب جدید استعمار ساخته خود احکام و تکالیف دینی همچون نماز و روزه و جهاد و امربه معروف و نهی ازمنکر و هر حکم و قانون اسلامی در هر موضوع را منسوخ و باطل اعلام کردند و بدین وسیله موانع بزرگ فساد کاری و آشوب و ستمگری و تعدی و سیطره خود و اربابانشان را بر سرزمین های اسلامی از سر راه پیروان متعصب و جاهل و ناآگاهشان مرتفع نمودند. زیرا وقتی « حرام » و « حلال » و فرایض و تکالیف الهی از سر راه برداشته شود , هر اندیشه و عمل و رفتاری مباح و رواست و به این ترتیب قدرتهای سیطره جوی جهانی و عوامل و سرسپردگان آنان در داخل جوامع اسلامی‌با ایجاد جریان های فکری و اعتقادی کفرآمیز و بسترسازی های باطل فرهنگی و اجتماعی , از تاثیرگذاری تعالیم و قوانین انسان ساز اسلام جلوگیری به عمل می آورند و نه تنها مانع مقابله و مبارزه مسلمانان با استعمار خارجی می‌شوند , که در اثر تردیدافکنی ها و شبهه آفرینی های ناشی از فرقه سازی و تولید دین و پیامبر و احکام جدید! , برای خود ستون پنجم و مریدان و دلباختگان مطیع و رام و آماده برای فتنه انگیزی و جنگ و آشوب علیه جبهه متحد مسلمانان به وجود می آورند!
عوامل و زمینه سازی های چهارگانه مزبور از مهمترین و اثربخش ترین بسترها و عوامل مورد استفاده سران و رهبران بهائیت برای گمراه آفرینی و جلب و جذب هواداران متعصب و بهره برداری های همه جانبه از آنان برای رشد و گسترش تعالیم بهائیت و تحقق اهداف و برنامه های جنون آمیزشان در شهرهای مختلف ایران و سایر جوامع و سرزمین های اسلامی محسوب می‌شود.
بابیان و بهائیان در عناصر و نیروهای اصلی خود « شخصیت کاذب » به وجود می آوردند تا به این وسیله از یافتن « حقیقت » غفلت ورزند و آنقدر در تمایلات و هواهای نفسانی فرو روند و به شهوت « تشخص طلبی » گرفتار آیند که به هیچ وجه به اصول و مبانی عقاید بابیه و بهائیه و فروع عملی آن که سراسر کفر و شرک و انحراف و انحطاط است نیندیشند و کورکورانه و چشم بسته به تبلیغ و ترویج این به هم بافته های جنون آمیز و استعمار ساخته بپردازند.
فرقه ضاله بهائیت در ایران همان سیاست های کهنه دیروز و شیوه ها و راهکارهای استفاده شده صدر اسلام را که در فرقه های چون « مرجئه » و « هبریه » به ظهور رسید , به گونه ای دیگر و در قالب روش های جدید تجربه نمود و سعی کرد از اثرآفرینی احکام و قوانین عبادی و اجتماعی و سیاسی اسلام جلوگیری کند تا به این وسیله راه برای تحقق اهداف و برنامه های استعمارگران بین المللی هموار گردد.
اکثریت قاطع کسانی که به عنوان پیروان باب در تشکیلات فرقه ضاله بهائیت جمع می آمدند و به فعالیت های تخریبی علیه اسلام و وحدت مسلمانان اشتغال داشتند , سبک مغزان جاهل و سطحی نگران تهی از بینش و آگاهی بودند و سران این فرقه منحط با علم و یقین به جهالت و قشری گری و تعصب پذیری آنان , هر طور که می خواستند از وجودشان بهره برداری می‌کردند.
زیرنویس عکس : تصاویری از آثار به هم بافته و مغشوش علی محمد باب که کورکورانه مورد تبعیت پیروان جاهل و سبک مغز بابیه قرار می‌گرفت و آنان را به شتاب در فساد و جنایت ترغیب می نمود

روزنامه جمهوری اسلامی ۲۳/۱۲/۱۳۸۲

همچنین ببینید

ازدواج با محارم (مثل دختر، خواهر، عمه و …)

همان طور که می‌دانید، بهائیت مانند سایر ادیان، یک دین یا حتی مکتب نیست که پرسیده شود در کجای کتاب اقدس فلان حکم یا قانون آمده است؟ چنان چه ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *