سیطره کامل بهائیت بر ارکان و تشکیلات رژیم پهلوی
دوران حکومت پهلوی دوم را باید یکی از مناسب ترین و مساعدترین ادوار برای رشد و گسترش سریع و شتاب آلود « بهائیت » در ایران نامید , به گونه ای که در هیچ یک از قطعات تاریخ این سرزمین , این فرقه ضاله نتوانست همچون این دوره به طور رها و آزاد در عرصه ها و صحنه های مختلف حاکمیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و نظامی و قضایی این کشور به تاخت و تاز بپردازد و بر همه امور ایران سیطره یابد و از تمام امکانات و ابزارها و اهرمهای حکومت برای تحقق اهداف خود بهره برداری نماید.
اسناد و مدارک مسلم و قطعی و اعترافات عناصر وابسته به رژیم پهلوی , به وضوح و صراحت از این واقعیت تلخ و انکارناپذیر حکایت دارند که دستگاهها و تشکیلات عریض و طویل حکومت شاه به طور کامل در چنبره قدرت بهائیان گرفتار آمده بود و عناصر اصلی این فرقه مخوف و معارض با اسلام و قرآن و استقلال و تمامیت ارضی ایران , با ارتباط با « انگلیس » و « اسرائیل » و « آمریکا » و در مسیر تحقق سیاست های شیطانی سازمان های جاسوسی « اینتلجنت سرویس » و « موساد » و « سیا » , در تمام تار و پود نظام سیاسی و حکومتی ایران رخنه کرده بودند و فرامین و برنامه ها و دستورالعمل های دیکته شده قدرتهای استعماری را به مرحله عمل درمی آوردند و در کنار تلاش های بی وقفه ای که برای تحقق اهداف و مقاصد اربابان خارجی خود داشتند , تمام مراکز حساس اقتصادی را نیز تحت سیطره خویش درآورده بودند و از منافع فراوانی که به دست می آوردند , به نشر و ترویج بهائیت و اجرای دستور العمل های صادر شده از « بیت العدل » مستقر در اسرائیل می پرداختند
ارتشبد « حسین فردوست » که از مهره های مهم رژیم شاه ودربار محسوب میشد و در مناصب حساسی چون معاونت ساواک , ریاست دفتر اطلاعات ویژه شاه و ریاست دفتر بازرسی شاه خدمت میکرد , درباره تعامل تشکیلات بهائیان با حکومت شاه چنین میگوید :
« … یکی دیگر از فرقه هایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال میشد , بهائیت بود. شعبه مربوط بولتن های نوبه ای (سه ماهه ) تنظیم میکرد که یک نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطلاعات ) به اطلاع محمدرضا می رسید. این بولتن مفصل تر از بولتن فراماسونری بود. اما محمدرضا از تشکیلات بهائیت و به خصوص افراد بهایی در مقامات مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنها حسن ظن نشان می داد. اصولا رضاخان نیز با بهائیت روابط حسنه داشت , تا حدی که اسدالله صنیعی را که یک بهائی طراز اول بود , آجودان مخصوص محمدرضا کرد. صنیعی بعدها بسیار متنفذ شد و در زمان علم و حسنعلی منصور و به خصوص هویدا به وزارت فرهنگ و وزارت خواربار رسید . » (1 )
یکی از عناصر کلیدی و مهم تشکیلات بهائیت تیمسار « عبدالکریم ایادی » نام دارد. او ابتدا به صورت « پزشک مخصوص دربار » به محمدرضا پهلوی نزدیک میشود و علاقه واعتماد شاه را به خود جلب می نماید. این علاقه و اعتماد به تدریج به گونه ای شدت مییابد که دیدار او با عبدالکریم ایادی از هفته ای ۳ روز به هر روز تبدیل میشود و سپس دیدار هر روز به کلیه ساعات فراغت شاه تعمیم مییابد , به طوری که صبح ها در حالی که هنوز شاه از خواب بیدار نشده بود , ایادی خود را برای دیدار او حاضر می ساخت و شب ها تا هنگام خواب نزد شاه باقی می ماند.
« ایادی » با نفوذترین فرد دربار و مقتدرترین فرد کشور محسوب میشد و برای خود مشاغل فراوان و کثیر فراهم کرده بود که همه حائز اهمیت و پولساز بودند. ریاست بهداری کل ارتش و اداره ساختمان های بیمارستان های ارتش و وارد کردن وسایل وداروها , ریاست « اتکا » ارتش و نیروهای انتظامی و تعیین روسای اتکاها و پرسنل آنها و وارد کردن نیازهای کشور از انگلیس و آمریکا اگر چه آنها در کشور موجود بود , ریاست سازمان دارویی کشور و کنترل خرید دارو از خارج , ریاست شیلات جنوب و صدور مجوز برای صیادی کشورهای مورد نظر از جمله اموری بود که عبدالکریم ایادی براساس مصالح بهائیت در تحت کنترل و سیطره خود درآورده بود.
حسین فردوست میگوید : « مشاغل او را کنترل کردم و به ۸۰ رسید . به محمد رضا گزارش کردم . محمد رضا در حضور من از او ایراد گرفت که ۸۰ شغل را برای چه می خواهی ایادی به شوخی جواب داد و گفت : می خواهم مشاغلم را به ۱۰۰ برسانم ! » (2 )
همچنین حسین فردوست باتوجه به سیطره کامل عبدالکریم ایادی بر تشکیلات دربار و دولت و کشور میگوید : « در دوران هویدا , ایادی تا توانست وزیر بهائی وارد کابینه کرد و این وزرا بدون اجازه او حق هیچ کاری نداشتند. من می توانم ادعا کنم که یک هزارم کارهای ایادی را نمی دانم , ولی اگر پرونده های موجود ارتش و نیروهای انتظامی و سازمان های دولتی بررسی شود موارد مستندی مشاهده میگردد که به نظر افسانه می رسد و بر این اساس می توان کتابی نوشت که : آیا ایادی بهائی بر ایران سلطنت میکرد یا محمدرضا پهلوی ! تمام ایرانیان رده بالا , چه در ایران باشند و چه در خارج , خواهند پذیرفت که سلطان واقعی ایران ایادی بود…. در زمان حاکمیت ایادی بود که بهائی ها در مشاغل مهم قرار گرفتند . » (3 )
نفوذ و گسترش سیطره سیاسی و اقتصادی بهائیان در ایران از این تفکر تشکیلات جهانی بهائیت ناشی میشد که : ایران همان ارض موعودی است که باید به تصاحب بهائیان درآید! عبدالکریم ایادی با توجه به عضویت در این تشکیلات جهانی ماموریت داشت تفکر مزبور را در تمام عرصه ها و سیستم های حکومتی ایران به ظهور و عینیت برساند و او در این ماموریت شیطانی آنچنان به پیشرفت های بزرگ و غیرقابل تصور دست یافت که شاه و تشکیلات دربار و ارتش و سازمان های دولتی همچون موم در دستهای او به بازی گرفته میشدند.
طبیعی است که قدرت و سیطره عبدالکریم ایادی با حمایت های کشورهای خارجی تثبیت گردید. او به دلیل نقش کلیدی و حساسی که در جاسوسی و ارائه کلیه اطلاعات لازم به سرویس های مخفی و اطلاعاتی کشورهای بیگانه داشت , توانست بهائیان ایران را به اوج قدرت سیاسی و اقتصادی برساند و اصولا ورود و نفوذ این عنصر در دربار و تشکیلات ارتش و دولت توسط قدرتهای استعماری صورت گرفت و از همانجا قدرت و تسلط همه جانبه بهائیت در ایران رشد و گسترش یافت , به گونه ای که فرامین عبدالکریم ایادی بر تمام نظام و سیستم حکومتی و عناصر و سران بالای رژیم حاکم بود و کسی را یارای مخالفت با آن نبود.
ارتشبد حسین فردوست ـ که خود عنصر فاسد و جنایتکار و وابسته به دربار و محرم اسرار شاه بود و از نزدیک با عبدالکریم ایادی تعامل داشت (۴ ) درباره نقش اطلاعاتی این عنصر برای کشورهای بیگانه و سیطره و حاکمیت او بر تشکیلات دولت , چنین اعتراف می نماید :
« ایادی , جاسوس بزرگ غرب و مطلع ترین منبع اطلاعاتی سرویس های آمریکا و انگلیس در دربار و کشور بود و نفوذ او با نفوذ محمدرضا مساوی بود. نخست وزیران , به خصوص هویدا , روسای ستاد ارتش , و کلیه مقامات مهم مملکتی اعم از وزیر و نماینده مجلس و امثالهم دستورات او را که نخست به فرم خواهش بود و اگر اجرا نمیشد به فرم امر , اجرا میکردند . » (5 )
جاسوسی و خیانت به آب و خاک و خدمت به بیگانگان , « صفت مشترک » همه بهائیان است و این امر چه در گذشته و چه در حال , روشن و مستند و اثبات شده میباشد. این تنها حسین فردوست نیست که اعلام میکند « بهائی هایی که من دیده ام واقعا احساس ایرانیت نداشتند و این کاملا محسوس بود و طبعا این افراد جاسوس های بالفطره بودند . » (6 ) بلکه تمام کسانی که همچون او با این عناصر حشر و نشر و مراوده و تعامل داشتهاند بر این واقعیت تلخ صحه میگذارند. همین صفت و خصیصه مشترک است که بهائیان را به صورت ابزارهای کارآمد به بهره برداری های سازمان های جاسوسی انگلیس و اسرائیل و آمریکا می رساند و زمانی هم که این جاسوسان بالفطره به دام نیروهای امنیتی ما گرفتار می آیند و پس از محاکمه در دادگاههای انقلاب به اعدام محکوم میشوند , ناله های حقوق بشری دشمنان بشریت از گلوها بالا می آید و خود را به حمایت از این جاسوسان و خیانتکاران به استقلال و تمامیت ارضی ایران موظف می دانند!
یکی دیگر از عناصر کلیدی بهائیت در تشکیلات دربار و دولت پهلوی دوم , « امیر عباس هویدا » نام دارد.
« میرزا رضاقناد » پدربزرگ هویدا از مریدان فداکار « عباس افندی » محسوب میشد و با نزدیکی و تقربی که به رهبر بهائیت پیدا کرد از ایران به اسرائیل رفت و در « عکا » در خدمت تشکیلات بهائیت درآمد.
عباس افندی , « حبیب الله خان » پسر میرزا رضا قناد و پدر هویدا را برای ادامه تحصیل به اروپا گسیل داشت . او پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشت و به مرور به وزارت خارجه راه یافت و از این طریق مامور به خدمت در سوریه و لبنان شد و در این منصب با انگلیسی ها رابطه برقرار نمود و ضمن خدمت به سازمان جاسوسی این کشور , به تبلیغ و ترویج بهائیت پرداخت . امیر عباس هویدا یکی از دو پسر حبیب الله خان بود که همچون پدر به مسلک بهائیت درآمد و در خدمت به این فرقه ضاله و تبلیغ و گسترش عقاید کفرآمیز آن از هیچ تلاش و کوششی در هیچ برهه از عمر خویش دریغ نورزید.
درباره ارتباط پنهان هویدا با تشکیلات بهائیت اسناد و مدارک روشن و صریحی وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم .
سند اول , نامه مورخ ۱۳۴۳,۶,۱۲ است که یکی از عناصر اصلی بهائیت ایران به نام « قاسم اشراقی » برای « دکتر فرهنگ مهر » معاون وزارت دارائی ارسال می نماید و از وقوع حادثه تصادف برای هویدا که در آن تاریخ وزیر دارایی بود ابراز تاسف میکند. در این نامه خطاب به معاون وزارت دارائی وقت , چنین آمده است :
« به مناسبت پیشامدی که برای جناب آقای هویدا وزیر محترم دارایی رخ داده , خواهشمند است مراتب تاثر و تاسف اینجانب و برادرانم را به عموم هم مسلکان و به خصوص جناب آقای ثابت پاسال مدیر محترم تلویزیون ایران که بزرگترین خدمتگزار فرقه ما هستند ابلاغ فرمائید . » (7 )
سند دوم , گزارش ساواک از جلسه بهائیان ناحیه ۲ شیراز در تاریخ ۱۳۵۰,۵,۱۹ میباشد . در این سند درباره گفتگوی عناصر بهائی درباره قدرت و نفوذ بهائیت در حکومت و نقش کلیدی امیرعباس هویدا چنین آمده است :
« جلسه ای با شرکت ۱۲ نفر از بهائیان ناحیه ۲ شیراز در منزل آقای هوشمند زیر نظر آقای فرهنگی تشکیل گردید. پس از قرائت شروع و خاتمه و قرائت صفحاتی از کتاب لوح احمد وایقان , آقایان فرهنگی و محمدعلی هوشمند پیرامون وضع اقتصادی بهائیان در ایران صحبت کردند. فرهنگی اظهار داشت : بهائیان در کشورهای اسلامی پیروز هستند و می توانند امتیاز هر چیزی را که می خواهند بگیرند. تمام سرمایه های بانکی و ادارات و رواج پول در اجتماع ایران مربوط به بهائیان و کلیمیان میباشد. تمام آسمان خراش های تهران , شیراز و اصفهان مال بهائیان است … شخص هویدا بهائی زاده است . عده ای از مامورین مخفی ایران که در دربار شاهنشاهی میباشند می خواهند هویدا را محکوم کنند , ولی او یکی از بهترین خادمین امرالله است … آقایان بهائیان , نگذارید کمر مسلمانان راست شود … (۸ ) {mospagebreak}
سند سوم , اظهار مخالفت یکی از عناصر رژیم پهلوی به نام سناتور « جهانشاه صمصام » به نخست وزیری امیر عباس هویدا به دلیل بهایی بودن و وابستگی اش به تشکیلات جهانی بهائیان است . این نکته قابل ذکر است که انتصاب هویدا توسط شاه به صدارت و نخست وزیری , نه تنها اعتراض روحانیت و مردم مسلمان ایران را برانگیخت , بلکه برخی از مخالفتها را در دربار نیز به دنبال آورد. این مخالفتها به دلیل شدت خباثت و عقاید کفرآمیز بهائیان و معارضه مستقیم این فرقه ضاله با تعالیم و قوانین اسلام و نقش تخریبی عناصر بهائی در نظام سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و نظامیکشور بود. مخالفت های عناصر درون رژیم پهلوی اگرچه عمیق و بنیادین نبود و در سطح و ظاهر باقی می ماند و در نهایت تسلیم نظر شاه میشدند , لکن از این لحاظ که آنان به خوبی از وابستگی هویدا به تشکیلات بهائیت اطلاع داشتند و از عواقب این کار بیم و هراس به دل راه می دادند و سیطره همه جانبه بهائیان بر دربار و دولت و کشور را پیش بینی میکردند , بسیار قابل تعمق میباشد.
در گزارش ساواک درباره مخالفت سناتور جهانشاه صمصام با نخست وزیری هویدا چنین آمده است :
سناتور جهانشاه صمصام در پایان جلسه روز ۱۳۴۳,۱۱,۱۷ مجلس سنا , به سناتور مسعودی با حضور یکی از خبرنگاران جراید اظهار داشت : حیف است که به این مملکت و این ملت کسی چون هویدا که بهائی است حکومت کند. سناتور صمصام همچنین افزود : من به امر اعلیحضرت همایون شاهنشاه به این دولت رای موافق دادم , ولی این شخص (هویدا) لیاقت چنین کاری را ندارد . » (9 )
سند چهارم , گزارش ساواک درباره مخالفت معاون اداره فرهنگ با نخست وزیری هویدا به دلیل وابستگی او به بهائیت است :
« 43,11,7 , مهدویان معاون اداره کل فرهنگ استان ضمن صحبت خصوصی اظهار نمود که انتخاب آقای هویدا به سمت نخست وزیری مصلحت نبود. زیرا مسلم است که آقای هویدا بهائی است و معلوم نیست چرا ایشان را مسئول کابینه کردهاند . » (10 )
محمدرضا شاه که مزدور بی چون و چرای آمریکا و اسرائیل و انگلیس بود و تحت سیطره عناصر و مهره های گماشته شده این سه قدرت استعماری یعنی « عبدالکریم ایادی » و وابستگانش قرار داشت , بدون اعتنا به اظهارات مخالف و در عین حال مرعوبانه که در نهایت تسلیم شدن در برابر اوامر ملوکانه ! را به همراه داشت , هویدا را به نخست وزیری گماشت و این عنصر پلید و وابسته به تشکیلات جاسوسی بهائیت از بهمن سال ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۵۶ در این منصب به گسترش قدرت و سیطره بهائیت در ایران و جاسوسی به نفع بیگانگان و آماده کردن زمینه های مساعد برای به دست گرفتن اهرمهای حکومتی پرداخت , به گونه ای که حسین فردوست در اعترافاتش میگوید : « در زمان هویدا دیگر کار بهائی ها تمام بود و مقامات عالی مملکت توسط آنها به راحتی اشغال میشد . » (11 )
« هویدا » علاوه بر این که یک « بهائی » بود و با تشکیلات جهانی این فرقه ضاله در اسرائیل پیوند و ارتباط داشت , یک « فراماسون » نیز بود.
فراماسون بودن هویدا امری طبیعی و متداول محسوب میشد , زیرا او به بهائیت وابسته بود و بهائیت در دامان انگلیس و اسرائیل رشد و نمو یافت و در خدمت سازمان های جاسوسی این دو کشور قرار گرفت و با توجه به این که « فراماسونری » تشکیلات وابسته به صهیونیسم و انگلیس میباشد , حضور عناصر بالای بهائیت در لژهای فراماسونری و تعامل و وابستگی آنان به این سازمان , امری قابل پیش بینی و کاملا طبیعی میباشد.
هویدا در سال ۱۳۳۷ در جلسات « لژمولوی » شرکت داشت و از او به عنوان « استاد اعظم لژ » یاد میشد. او در سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۷ در « لژ تهران » و « لژلایت » شرکت داشته است . همچنین در سال ۴۷ و ۴۸ به عضویت « لژ کورش » در آمده است , و نیز در سال ۱۳۵۲ در « لژفروغی » فعالیت میکرده است .
هویدا به همراه اسدالله علم و سپهبد نعمت الله نصیری (رئیس ساواک ) و گروهی دیگر از عناصر بالای رژیم پهلوی در جلسات « لژ بزرگ ایران » در مورخ ۱۳۵۰,۷,۱ و ۱۳۵۱,۷,۱۴ شرکت داشته است . (۱۲ )
در گزارش ساواک در سال ۱۳۴۸ درباره ترمیم کابینه هویدا , اسامی ۸ تن از وزرای دولت که به همراه امیرعباس هویدا در تشکیلات فراماسونری عضویت داشتهاند اعلام میشود. همچنین در گزارش دیگر ساواک در تاریخ ۱۳۵۲,۲,۸ اسامی وزرای کابینه هویدا و عضویت آنان در لژهای این سازمان مخوف و وابسته به انگلیس و اسرائیل , به شرح ذیل اعلام میشود :
« امیرعباس هویدا (لژ تهران ) , محمود قوام صدری وزیر مشاور , نصیرعصار معاون نخست وزیر (لژ ژاندارک ) , حسن زاهدی وزیر کشور (لژ اهواز) , منوچهر پرتو وزیر دادگستری (لژ کورش ) , مجید رهنما وزیر علوم و آموزش عالی (لژ تهران ) , فتح الله ستوده وزیر پست و تلگراف و تلفن (لژ ژاندارک ) , مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر (لژ کورش ) , ایرج وحیدی وزیر کشاورزی (لژ خیام ) , جواد منصور وزیر اطلاعات (لژ کورش ) , هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد (لژ خیام ) » (13 )
علاوه بر تیمسار عبدالکریم ایادی و امیرعباس هویدا , عناصر وابسته به بهائیت و سرویس های جاسوسی کشورهای بیگانه همچون پرویز ثابتی معاون سازمان اطلاعات و امنیت شاه , سپهبد خسروانی , سپهبد اسدالله صنیعی , هوشنگ نهاوندی (از افراد صاحب نفوذ در مناصب سیاسی و فرهنگی از جمله ریاست دانشگاه شیراز و تهران ) , ملیحه نعیمی (همسر سپهبد خسروانی ) , عطاالله خسروانی (وزیر کار) , مهندس مجد(معاون فنی وزارت کار) , پرتو اعظم (مدیرکل امور اجتماعی وزارت کار) , ثابت پاسال مدیر تلویزیون ایران و… , در دستگاهها و وزارتخانه های رژیم پهلوی حاکمیت مطلق داشتند و به خیانت و ستم نسبت به سرزمین و ملت ایران و جاسوسی و خدمت برای کشورهای بیگانه می پرداختند. بدین ترتیب فرقه ضاله بهائیت با ارتباط با قدرتهای استعماری و سازمان های جاسوسی انگلیس و اسرائیل و آمریکا در تمام تاروپود رژیم سرسپرده و دست نشانده پهلوی نفوذ و سیطره داشتند و آزادانه و در اوج قدرت و تحکم هر چه اراده میکردند به منصه ظهور می رساندند و این سیطره جهنمیبه گونه ای بود که حتی بر شخص اول مملکت یعنی شاه حکومت میکردند و به پشتوانه حمایت های پیدا و پنهان انگلیس و اسرائیل و آمریکا به تاخت و تاز در عرصه های سیاست و اقتصاد و فرهنگ و تصاحب همه اهرمهای حاکمیت می پرداختند.
پاورقی :
۱ ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی , موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی , انتشارات اطلاعات , ج ۱ , ص ۳۷۶
۲ ـ همان منبع , ج ۱ , ص ۲۰۲
۳ ـ همان منبع , ج ۱ , ص ۲۰۲
۴ ـ علاوه بر « حسین فردوست » , معشوقه شاه « پروین غفاری » نیز شاهد تعامل و همراهی مکرر دکتر « عبدالکریم ایادی » با شاه و نفوذ فرقه بهائیت در تشکیلات دولت بوده است . او در کتاب « تا سیاهی در دام شاه » می نویسد : « ایادی , پزشک معتمد شاه است و به دلیل این که بهائی است مورد توجه خاص شاه است . در مدتی که در دربار رفت و آمد داشتم احساس کردم که شاه به دوستان بهائی اش بیشتر اهمیت می دهد که ایادی نیز از آن جمله است . »
همچنین پروین غفاری درباره حضورش با عبدالکریم ایادی در محافل بهائیان چنین می نویسد : « من نیز به همراه ایادی در محافل و مجالس بهائیان شرکت میکردم و به عینه می دیدم که اکثر دولتمردان و صاحبان نفوذ در صنایع و پست های مهم کشور از این فرقه هستند. » (بهائیت در ایران , از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی , ص ۲۴۰ )
۵ ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی , ج ۱ , ص ۲۰۳
۶ ـ همان منبع , ج ۱ , ص ۳۷۶
۷ ـ همان منبع , ج ۱ , ص ۳۸۶
۸ ـ گزارش به ساواک , ۱۳۵۰,۵,۱۹ , ظهور و سقوط سلنطت پهلوی , ج ۲ , ص ۳۸۵
۹ ـ گزارش به ساواک , ۱۳۴۳,۱۱,۱۸ , همان منبع , ج ۲ , ص ۳۸۵
۱۰ ـ گزارش به ساواک , ۱۳۴۳,۱۱,۱۰ , همان منبع , ج ۲ , ص ۳۸۵
۱۱ ـ همان منبع , ج ۱ , ص ۳۷۵
۱۲ ـ همان منبع , ج ۲ , ص ۳۹۲
۱۳ ـ گزارش اداره کل سوم ساواک , ۱۳۵۲,۲,۸ , همان منبع , ج ۲ , ص ۳۹۴
براساس اسناد و مدارک قطعی , فرقه ضاله « بهائیت » در دوران حکومت پهلوی دوم به طور آزاد و رها در عرصه ها و صحنه های مختلف حاکمیت سیاسی , فرهنگی , اجتماعی , اقتصادی , نظامی و قضایی این کشور به تاخت و تاز پرداخت و توسط عناصری چون « امیر عباس هویدا » و « عبدالکریم ایادی » اهداف و سیاست های انگلیس و اسرائیل و آمریکا را در ایران جامه عمل پوشاند.