آرمانشهر مهدوی، مصاحبه با اسماعیل شفیعی سروستانی
نشریه دانشجویی فراسو شماره ۱۱
به کوشش: مهدی جعفری پنجی
احمد شیری فراسو: جناب آقای شفیعی سروستانی به نظر شما اصولاً مطرح کردن «آرمانشهر و اتوپیای مهدوی»، فرض صحیحی دارد یا خیر؟
شفیعی سروستانی: مدینههای فاصله و آرمانشهرها را به فیلسوفان متصل میکنند. «اتوپیا» با «مدینه فاضله» تفاوتی دارد؛ امروز از «اتوپیا» به عنوان «آرمانشهر» یاد میکنند؛ اگرچه در ادامه «اتوپیا»، «مدینه فاضله» وجود دارد و در ادامه مدینه فاضله فیلسوفان است. لیکن زاییده تاریخ جدید غرب میباشد. یعنی پیش از آنکه نگرش فیلسوفانه در آن باشد دید علمی در آن مشخص است؛ آنچه دید علمی را طی دوران جدید (بعد از رنسانس) تازه کرده است، تکیه به وعده و وعیدهای عالمان علوم جدید میباشد که منفک از عالم وحی و وحیانی و مستغنی فرض کردن انسان از آسمان و کلام وحی تلاش کردند که در عرصه زمین بهشت ایجاد کنند؛ یعنی بهشت آسمان را در زمین توسط بشر و به مدد علم جدید که متکی به تجربه میباشد، ایجاد کنند.
بر اساس این است که میگویند عالمان جدید علوم غربی خودشان را بجای متفکران نشاندند؛ یعنی تا پیش از اینکه علم جدید که فرزندش تکنولوژی است ظهور کند، عالمان دینی و متفکران از میان فیلسوفان دارای نگاه کلی و هستیشناسی از دنیا بودند و تلاش میکردند تا جایگاه انسان نسبت به جهان را مشخص کنند.
در دوران جدید علم جدید به حکیمان و علمای دینی (انبیا) تنه زده است؛ یعنی داعیه یک نگاه هستیشناسی را داشته است. چنانکه پس از چهارصد و اندی سال دید کلی جهان و مردم جهان دید علمی جدید شده است. چنانکه کسانی که در «غرب» و در مرکز تمدن غرب به سر میبرند «غربیاند» و کسانی که پیرامون آن زندگی میکنند «غربزدهاند»؛ یعنی کشورهای اسلامی از جمله کشور خودمان ایران. لذا من به کار بردن «مدینه فاصله مهدوی» یا «آرمانشهر» یا «اتوپیای مهدوی» را جایز نمیدانم چون در بنیاد با آنچه ما با طرح مدینه فاضله فیلسوفان میشناختیم، مدینه فاضله امروز متفاوت است.
چنانچه اگر مدائن فاضله امروز را بررسی کنید بر اساس آرزو، تمنا و خیال شکل گرفته. برای همین هم علیرغم آنکه دهها اثر بزرگ از میان متقدمین و متأخرین سراغ داریم متحقق در زمین نمیدانیم. یعنی نگاه خیالی و وهمیبر این آرمانشهرها حاکم است نه نگاه واقعبینانه و نه سنتهای لایتغیر که از سوی خداوند بر روی زمین جاری است.
«آرمانشهر مهدوی» که میگوییم آن دولت کریمه حضرت حق که گفته میشود بر واقعیت و حقیقت بنا شده نه وهم و خیال. از طرفی که دولت کریمه که توسط امام حق برپا میشود و امام حق خلیفه خداوند و مأمور اجرای حق میباشد، علم او عاری از ظن است، دانایی او پیراسته از وهم است. هم علم درباره انسان و مراتب او و هم علم درباره تواناییهای انسان و هم علم درباره زمین و موهبتهای آن و هم درکی که از حقیقت سعادت و نیکبختی وجود دارد همه اینها در امام جمع است. علم وحیانی و اتکای امام حق به وحی و جایگاه ایشان به عنوان حجت حق نهتنها این را میرساند که طرح دولت کریمشان واقعی باشد چون چیزی در آن مغفول واقع نمیشود نهتنها در تاریخ، امکان جاری شدن دارد چون یکبعدی مثل اتوپیا نگاه نمیکند، بلکه به دلیل استعداد نهفته در امام حق و اذنی که خدا به او داده امکان تحقق یک دولت واقعی عینی منطبق بر سنتهای جاری در هستی را ممکن میسازد و در عین آنکه واقعی است عینی است و جاری است، رو به کمال میرود، یعنی عاری از اعوجاج و خلل و واپسگرایی است. این وجه تفاوت میان «مدینه مهدوی» و دولت کریمه با «مدینههای فاضله» است.
فراسو: وضعیت تعقل در عصر ظهور حضرت چگونه است؟ آیا در آن عصر مکاتب گوناگون فکری و فلسفی که اکنون دامنگیر بشر است وجود خواهد داشت؟
شفیعی سروستانی: چون قرنهاست که بشر درگیر با فرقههای گوناگون است، بروز و ظهور فرقهها و دستهها همیشه حکایت از حجت است؛ یعنی آنچه دو جریان و دو فرقه را در نظر و عمل از هم جدا میکند برمیگردد به آنچه نظرشان درباره حجت چیست؛ ممکن است که حجتهای مختلفی داشته باشند اما غیرممکن است که بیحجت حرکت کنند. حال یکی حجت خود را «امام حق» و دیگری «امام باطل»، یکی حجت خود را طاغوت و دیگری خداوند قرار میدهد (بقره/ ۲۵۷).
همین که ولی و حجت را طاغوت قرار دادند مصداق کفر پیدا میکنند در نتیجه مقصد آنها هم مشخص میشود، یعنی اصحاب نار که «هم فیها خالدون» وقتی ولیّ خود را حق قرار دهند مصداق خارجی اهل ایمان پیدا میکنند. مقصد او هم مشخص است «نور». و لذا همه چیز با حجت آغاز میشود به حجت هم ختم میشود. اسمی هم که انسان در عالم خارجی پیدا میکند با حجت معنا پیدا میکند.
آدمها هم به عدد حجتهایی که انتخاب میکنند تکلیفشان معلوم میشود. عموم ادوار گذشته بشر، حکایت از پیروی مردم از حجت غیرحق میکند. تعدد مکتبها حکایت از این میکند ممکن نیست که یک حجت واقع به حق باشد اما مصداق بیرونی آن ده نوع باشد، نمیشود که هر دو فرقه تابع کامل ولی حق باشند امّا در بیرون از نظر و عمل دو صورت متفاوت داشته باشند.
زایشگاه مکاتب و فرقهها، اهواء و آرا میباشد. در نهجالبلاغه درباره ظهور امام عصر آمده که حضرت وقتی ظهور میکنند اهواء و آراء را به حق برمیگردانند، یعنی دامنه اینها برچیده میشود و میدان کار مکاتب، کوچک میشود.
در زمان انبیا و امامان، مردم دو دسته میشدند: یا آنهایی که پیرو امام حق بودند که مؤمن بودند، یا آنهایی که به امامان نسبت پیدا نمیکردند و در شکل کفر و نفاق ظهور و بروز میکردند. الآن هم اینگونه میشود. ممکن است کسانی که دچار گمراهی در پیدا کردن راه حق میشوند و به فرقههای گوناگون پناه میآوردند شاید میخواستند به حق برسند و گمان میکردند که راهی که میروند حق است. خیلیها بودند که برای اهواء جان خود را از دست دادند که اینها دچار وهم بودند و خیال به آنها میگفته که این راه حق است.
از طرف دیگر در زمان ظهور امام عصر، حق از پرده غیب و از پرده اجمال بیرون میآید و تفصیل مییابد و «أشرقت الأرض بنور ربّها» میشود. ممکن است که ما فرض کنیم که این نور، زمین را مثل چراغ روشن میکند؛ در حالی که در زمینه این روشنایی، ظلمتها کنار میروند که یکی از این ظلمات، جهل است. روشن شدن زمین «بنور ربها» یعنی زمین دور میشود از گمان و وهم و خرافه. اگر هم دچار تردید شود چون امام عصر وجود دارد با مراجعه به ایشان این تردید از بین خواهد رفت. در نتیجه در زمان ظهور حضرت مکاتب و ففرَق مختلف غیر حق نابود خواهند شد. حضرت، « فاروق»، یعنی جداکننده حق از باطلاند که اگر در میان ما میماندند و مورد مراجعه مردم قرار میگرفتند دیگر هیچ مکتب و فرقهای مجال خودنمایی پیدا نمیکرد؛ چون شدت نورانیت حق اجازه ظهور آنها را نمیداد؛ در روایت داریم اگر مردم متصل میشدند به امام حق و در زمان پس از پیامبر به حضرت علی مراجعه میکردند دیگر زمین استمرار پیدا میکرد الی الابد و به بهشت تبدیل میشد. روزی فقط آن چیزی نیست که مثل سیب و انار و میوه و غذا میخوریم، بلکه درجات مختلفی دارد اینها کمترین درجه روزیاند؛ روزی در نهایت منتهی میشود به «ذوب فی الله» و «قرب الی الله» که رسیدن به آن اسباب میخواهد. اسباب آن امامان حقاند. از این روست که میخوانیم: «یا باب الله» و… آنها سبیل و باب هستند؛ یعنی کسی که غیر از این راه را میرود هلاک خواهد شد.
فراسو: وضعیت کلی جوامع در زمان ظهور حضرت چگونه خواهد بود؟
شفیعی سروستانی: درک عالمیکه ذیل پرچم امام زمان (عج) شکل میگیرد بسیار مشکل است؛ امّا آنچه معلوم است این است که این عالم، هم در صورت متفاوت است هم در سیرت. عالمیکه ما در آن سیر میکنیم عالم غربی است با مشخصات و فرهنگ و آداب و رسوم مخصوص به خود. هنگامیکه عالم عوض میشود همه چیز آن تغییر میکند؛ یعنی وقتی که مقصد عوض میشود به تبع آن وسائل رسیدن به هدف نیز تغییر خواهد کرد، مثل اینکه برای رفتن به کوه ابزار مخصوص به آن و برای رفتن به اسب سواری وسایل مخصوص به آن نیاز است.
اساس عالم غربی که ما در آن سیر میکنیم ظلم است، چون با تعریفی ظالمانه از انسان آغاز شده است. چون با تعریفی که از انسان میشود باید پیشنهاد و نحوه زندگی به او هم داده شود. بله، شما میتوانید تعریف را عوض کنید آنگاه نحوه بودن هم عوض میشود؛ اگر شما انسان را آزاد و لاقید و بیبندوبار و عاری از تقدس تعریف کردید نمیتوان مقصد او را الهی و معنوی فرض کرد، یا به یک شهر و مدینه و آرمان عالی رسید.
توسط امام حق در عصر حضور، میدان ظهور عالم جدید محقق میشود که آن عالم در صورت و سیرت با عالم کنونی متفاوت خواهد بود. آنگاه نحوه بروز و ظهور انسان و ادوات و ابزار هم تفاوت خواهد کرد. آن عالم دارای تعریف ظالمانه از انسان بوده و ادوات و وسایل آن هم برای همان عالم تعبیه شده است یعنی عالم زور و قلدری؛ ولی عالَمیکه در عصر ظهور است باید کاملاً متفاوت از این عالم باشد. تا زمان ظهور دو قسمت از علم کشف شده است و در زمان حضرت ۲۵ قسمت دیگر آن کشف خواهد شد و آنچه که از علم تا کنون کشف شده استفاده ظالمانه از آن شده است و باعث تسرّی ظلم شده است. پس شکل آن عالم با وجود کسی که عاری از هرگونه ظلم است با این عالم بسیار بسیار متفاوت خواهد بود. نقل میکنند که وقتی حضرت ظهور میکنند به نمایندگانشان میگویند بروید و هر جا دچار مشکل شدید به کف دست خود نگاه کنید تا مشکلتان برطرف شود چون ارتباط عالم غیب با این عالم بسیار گسترده خواهد شد، چنانکه برخی بزرگان و کسانی که اهل حقاند اکنون با طیالارض، مسافت طولانی را به چشم بر هم زدن میپیمایند یا با یک نگاه کردن به چهره انسان گذشته و آینده او را میفهمند و نیازی به علوم جدید و کنونیف مبتنی بر وهم ندارند. ما هرچه میگوییم با اتکا بر روایات موجود است لیکن کافی هم نیست.
میگویند که در آن زمان هر که در این طرف عالم باشد آن طرف عالم را میبیند و حرفها را میشنود بیآنکه نیازی به وسیله باشد حتی بینیاز میشوند از ادوات و ابزار برای انتقال. قطعاً آن عالم استمرار عالم غربی و مدینه تئوریک غربی نخواهد بود.
فراسو: نظم نوین جهانی مهدوی مبتنی بر چه اصولی خواهد بود؟
شفیعی سروستانی: از شما خواهش میکنم از اصطلاحات و عباراتی که ظالمان و سردمداران جامعه ظلم به کار میبرند استفاده نکنید. حضرت، دولت کریمه حق را ممکن میکند. اساس دولت حق «عدل» است نه «ظلم» و این عدل در همه سطوح جاری میشود. وقتی برای مردم از عدل صحبت میکنیم ضرب و جرح و استفاده آب و نان و دعوا به خاطر او میآید. اما این اصطلاحات مفاهیم گسترده و بطن در بطن دارند؛ چنانکه انسان فقط در سایه آب و نان و گیاه زندگی نمیکند و حیاتش اقسام گوناگونف بطن در بطن دارد. تعریف انسان مبتنی بر عدل است. تعریف نظامنامهای که به زندگیشان نظم و سامان میدهد مبتنی بر عدل است. تقسیم روزی و قضاوت، همچنین تعلیم و تربیت آنها مبتنی بر دریافت عادلانه و علمیکه مبتنی بر عدل و حق است. سیاستمداری و حکمرانی مبتنی بر عدالت. چنانکه ۳۱۳ نفر به عنوان حاکم و فرمانده امام به نقاط مختلف میروند و هر لشکری که به جایی اعزام شود حتماً یکی از ۳۱۳ نفر در جمع آنان هست و باید حکومت کند. چنانکه ساختوساز ساختمانی هم مبتنی بر نظم و عدل است. حال آنکه گفته میشود هنگامیکه امام ظهور کنند، فردایش هیچ ناودانی در کوچهای وجود نخواهد داشت و کوچکترین شارع و خیابان آن زمان ۳۰ متر است و….
فراسو: در مورد جلوههای اقتصادی و رفاهی مردم در زمان حضرت توضیح بفرمایید.
شفیعی سروستانی: وقتی از عدل صحبت کردیم یکی از بخشهای آن برمیگردد به مسائل مالی و اقتصادی؛ در آن زمان دو اتفاق خواهد افتاد: یکی آنکه خفلق و خوی مردم عوض خواهد شد؛ در عصر حاضر خوی مردم با توجه به شرایط و وضعشان خویی حیوانی است و درندگی و خشم در آنها حکم میکند. در آن زمان که عالم عوض میشود آدمی هم انگار دوباره متولد شده و آدمی جدید خواهد بود، لذا طبعی که پیدا میکنند مستغنی از زیادهطلبی است و انقلابی در درونشان رخ میدهد، چنانکه وقتی حضرت ظهور کنند بر سر مردم دست بکشند هر شخص، عقلف چهل مرد را دارا میشود، یعنی از نظر سطح فکری مردم در سطح بسیار بالایی قرار خواهند گرفت. نکته دیگر آنکه از طرفی ظلم برچیده خواهد شد؛ زمین هم نعمتهای خودش را به اذن خداوند بیرون خواهد ریخت که در اختیار بشر قرار میگیرد، در نتیجه نعمت و ثروت بسیار خواهد شد. یعنی هم مردم احساس بینیازی میکنند و حرص ندارند چون میخواهند مسیر به کمال داشته باشند، هم این که همه جای زمین سرسبز خواهد بود و معادن خود را نمایان خواهند کرد؛ چنانکه آسمان دیگر بخیلی نمیکند و باران خود را فرومیفرستد. میگویند در آن زمان دجله و فرات به هم متصل میشوند به خاطر جمعیت، گستردگی و پیوستگی. در نتیجه ثروت فراوان است و از طرفی حاکم هم عادل است و ظلم نمیکند. لذا میگویند در آن زمان مال و منال میآورند به بازار و فریاد میزنند که مردم بیایند تا زکات به آنها برسد لذا مشاهده میشود که کسی نمیآید. امام در آن زمان اعلام میکنند هر کسی از دیگری طلب دارد بیاید از امام بگیرد و هرچه از متوفی مانده به بازماندگانش میرسد.{mospagebreak}
فراسو: نحوه حکومت در آن دوران چگونه خواهد بود؟ به نظر شما بهترین شیوه حکومت برای دوران غیبت چیست؟
شفیعی سروستانی: بیگمان ما قادر به پیشنهاد و ترسیم نحوه حکومت آن زمان نیستیم و نبایستی خود را در این مقام قرار دهیم؛ زیرا اهواء نفسانیمان در این امر داخل میشوند، همه آنچه بشر تا به امروز درباره نظام و حکومت مشاهده کرده است و شکل یافته ظالمانه بوده است؛ البته در زمان پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) حکومتی عادلانه شکل گرفت که آن هم نشد تا بتوانند تمامی جوانب را بکار ببندد. در نظر داشته باشیم که خداوند امام زمان را نصرت میدهد با یک سری حکمتها و علوم. از جمله نصرت میدهد با حکمت داوود. در نتیجه حاکمیت و قضاوت او حکمت داوودی است؛ چنانکه علم انجیل و تورات نزد ایشان است. باطن و تفسیر آن نزد ایشان است. علم قرآن و تفسیر و باطن آن نزد ایشان است. نظامنامه اجتماعی ـ سیاسی در مناسبات با عدل جاری میشود.
از روز ازل گفته میشود که انسان تلاش میکند تا به سعادت و خوشبختی واقعی دست یابد یعنی از دنیا به سمت آخرت و کمال پیش رود. پس میتوان گفت بشر در زمان حضرت تازه زندگی را شروع میکند و این زندگی به صورت طبیعی سیر حقیقی و معنوی به خود میگیرد؛ ایشان نمیآید تا ما بدون هیچ دغدغهای آب و نان و گندم و… را بخوریم و از امکانات استفاده کنیم و کیف کنیم، میآید تا در بستر زندگی حقیقی، سیر و سلوک به سوی عالم معنا شروع شود؛ یعنی درک عوالم، کسب علوم تا آنجایی که پردهها و حجابها از چهره بشر برداشته شود و قادر به مشاهده عالم ملکوت شود. میگویند در آن زمان هر انسانی میتواند تا هزار نفر از نوادگان و نتیجههای خود را ببیند. هر روز و زمان برکت پیدا میکند و هر انسانی ممکن است تا سیصد، چهارصد سال عمر کند. یک چیزی را باید در نظر داشته باشید که در زمان حضرت، شیطان کشته میشود، سر بریده میشود. امّا کشته شدن شیطان به این معنا نیست که دیگر انسان مجال بدی کردن پیدا نمیکند؛ چون انسان نفس دارد از جمله نفس امّاره؛ اینجا مهم این است که ظلم میدان پیدا نمیکند؛ انسان معصوم نمیشود امّا میدان گناه کردن کوچک و کوچکتر میشود و بروز پیدا نمیکند و اگر هم گناه ظهور کند به دلیل حاکمیت حق و عدل زود جلوی آن گرفته میشود و باب آن بسته میشود و حق به حقدار خواهد رسید چنانکه چیزی از چشم امام به دور نخواهد ماند؛ چنانکه داریم ایشان نیازی به مشاهده ندارند؛ در نتیجه ظالم نمیتواند قاضی را دچار تشویش و وهم و گمان کند. اگر هم نفس امّاره فعالیت کند با این حال فضایش محدود است و اگر هم رخ دهد حجت حق درک، دریافت، تشخیص و جلوگیری میکند.
فراسو: مقایسهای بفرمایید بین «پایان تاریخی» که فرهنگ غرب و غربیان قائل به آن هستند با «پایان تاریخ مهدوی».
شفیعی سروستانی: به اجمال عرض میکنم که در خود غرب هم گفتگو درباره پایان تاریخ واحد نیست، دو سه گونه است. آنچه که امثال «فوکویاما» میگویند و مثل «پوپر» هم بسط میدهند این است که ای خلق روزگار، آنچه که میخواستی تا کنون به آن دست یابی همین است، دیگر از تلاش و کوشش دست بردار. و حاصل آن همه مجاورت و خلقت و آمدن و رفتن، رسیدن به عالیترین صورت مدینه است که تحقق یافته و آن هم مدینهای که مطابق با لیبرال سرمایهداری آمریکاست. تجلی این مدینه با تکنولوژی مدرن آخرین فراز از زندگی بشر است؛ آخرین منزل است؛ کاملتر و بهتر از این نه وجود داشته و نه به وجود میآید. این یک دیدگاه است. مطلبی دیگر است که به طور اجمال عرض میکنم. جریانی در آمریکا و انگلیس شکل گرفته و ما آن را «مسیحیت صهیونیستی» میشناسیم و امروز سردمداران و مزدوران آمریکا عضو این نوع کلیساها هستند. اینها با یک نگاه و دریافت به میدان آمدهاند و اعلام میکنند عمر بشر پایان یافته است؛ در عرصه زمین تاریخ زندگی و حیات به این شکل به پایان رسیده است چرا که به زودی «مسیح» ظهور میکند و با ظهور او بعد از یک جنگ بزرگ در منطقه «آرماگدون» امکان مییابد که صلحی هزارساله به وجود آید و برای آنکه ما بتوانیم به آن ظهور سرعت ببخشیم باید مقدمات آن جنگ را فراهم کنیم و برای فراهم کردن آن باید «اسرائیل» را تقویت کنیم و یهودیان را در آنجا مستقر کنیم و مسلمین و مسیحیانی که معتقد به این جریان نیستند کشته شوند. این هم دومین دیدگاه غرب در زمینه پایان تاریخ است. برای ما هم عقیدهای به نام «پایان تاریخ» وجود دارد. امّا ما میگوییم «پایان تاریخ غرب» یعنی تاریخ سیصد، چهارصد سالهای که غرب آغاز کرده با شرک و الحاد، دیگر در آخرین دهههایش به پایان رسیده است و زنگ یک تاریخ جدید به صدا درآمده و این تاریخ هم به نام دین، خدا و به نام امام مهدی(عج) است؛ پایان تاریخ زندگی استکباری انسان در زمین، آغاز تاریخ جدیدی که در رأس آن «امام حق» است. این تاریخ و حیات و زندگی جدیدی است که ما منتظر آن هستیم، به ظلم و تعدیای که آمریکا و انگلیس و عمّالشان شکل دادهاند تنه خواهد زد و آن را کنار خواهد زد و مقدمات آن هم فراهم شده و میشود و در روزی که مقدّر است موجب پیروزی حکومت حق خواهد گشت.
فراسو: به عنوان آخرین سؤال به نظر شما در شرایط فعلی، ما جوانان برای آماده شدن برای ظهور حضرت چه اقداماتی باید انجام دهیم؟
شفیعی سروستانی: ما به عنوان مسلمانانف شیعه اول نیازمند این هستیم که ببینیم کجای زمین زندگی میکنیم؛ آنچه که در خود غرب شکست خورده است در چشم ما تازه جلوه دارد. آنچه از فرهنگ و تکنولوژی در غرب به پایان رسیده، برای ما آرزو و امید شده است. جالب است که در غرب میگویند چقدر باید خرج محیط زیست کنیم؟! دیگر نزدیک به ظهور امام زمان هستیم نیازی به خرج کردن برای اصلاح محیط زیست نمیباشد. درباره اینگونه مسائل سخن میگویند. حالا ما درباره چه گفتگو میکنیم؟ ما آرزوی رسیدن به مدینه آمریکایی داریم. ما باید به شناسایی وضع امروز و فرهنگ غربی بپردازیم که امروز گریبان ما را گرفته است. از سوی دیگر ما تا ندانیم نمیتوانیم عمل کنیم باید معرفت پیدا کنیم. ما معرفت درباره امام عصر(عج) نداریم. معرفت درباره ظهور و عصر ظهور نداریم چنانکه معرفت درباره آخرالزمان نداریم، لذا پیشنهاد اول من این است که جوانان شیعی ما میبایست اول معرفتی درباره امام و امامت و ظهور و آخرالزمان پیدا کنند. معرفت درباره غرب و سیرش و پیدایشش و تاریخ و فرهنگش و فتنههای زمان پیدا کنند؛ پس از این هم باید آماده بشوند. نه اینکه برای چهل سال دیگر، بلکه برای هفته آینده باید آماده بشوند؛ این آمادگی ضرورت دارد که جسم خود را آماده کنند و عقل و خرد خود را پرورش دهند. چشمشان را باز کنند. داناییشان را اضافه کنند و مجاهده کنند با آن عواملی که آنها را منحط و فاسد و راکد میکند، با گونههای مختلف ظلم در اداره و محله و شهر و کشورشان مبارزه کنند. عادل باشند، پاک باشند، پاک زندگی کنند. عدالت را در همهجا گسترش دهند. تا وقتی که امام ظهور میکنند انشاءالله و به اذن خدا به طرفشان بروند و امام از آنها استقبال کنند و چون خیلی از یاران ایشان جوانند و خیلی از یاران ایشان ایرانیاند، حیف است که امام ظهور کنند و ایرانیها در لشکرشان باشند اما ما تازه بخواهیم جوانان را از کوچهها جمع کنیم.
فراسو: با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
(نشریه دانشجویی فراسو شماره ۱۱) به کوشش: مهدی جعفری پنجی