اراده معطوف به حق(۱۳):ولایت حق، استقبال از تاریخ فرداست

امروزه علوم انسانی و ادبیات در خدمت فرهنگ سلطه درآمده است. جاه و حب دنیا (که خود رأس همه خطاهاست) مقصد غایی انسان امروز شده است و ادبیات رایج نیز در خدمت این ادب نفسانی و شیطانی است.
همه جویای جهانی شدن اند. طالب فرهنگ جهانی، اقتصاد جهانی، ادبیات و موسیقی جهانی، و نظام سلطه جهانی. مدرسه ها و دانشگاهها نیز جوانان را برای مبتلا شدن به این بیماری «جهانی شدن» تربیت می‌کنند.
لغت «جهانی شدن» همه معنی «این جهانی شدن» (ترک عالم معنی) را در خود دارد، همه مفهوم استغراق در فرهنگ غربی، و پذیرش نظام سلطه را در خود دارد و اگر در ظاهر هم نفی شود در باطن به همان می انجامد. چه، شرط این «جهانی شدن» پذیرش فرهنگ غربی و به تبع آن استراتژی، و سیاست و اقتصاد آنست. شرط «جهانی شدن» خارج ساختن جامه معنا و معنویت و دین از تن است. مقابله با این جریان ساری و غالب هم، ساده نیست، از غرب مسیحی برنمی آید، از شرق بودایی و برهمایی نیز ساخته نیست زیرا، فاقد عنصر جدی مقابله کننده است و یا دست کم برای بودن و زیستن انسان در چنین عصری با چنین وضعی تعرفی ندارد.

 

هریک از فرهنگهای شرقی در تقابل با غرب وجهی از این غول را مورد تعرض قرار می دهند. جملگی این فرهنگها بر تفوق عالم معنوی بر مادی و حقیقت وجود سرشتی آسمانی و قدسی برای جهان و وحدت علوم و ضرورت هماهنگی شان بر جهان (و نه سلطه انسان بر جهان) معترفند. لیکن ارائه منظومه ای که بتواند ضمن پرسش از غرب برای رخنه در ساحتهای مختلف آن طرحی ارائه کند در گروه تأملی است جدی.
در مسئله «و لایت» ائمه معصومین، علیهم السلام، به اذن خداوند امر سرپرستی و حکمرانی مخصوص خانواده گرامی رسول اکرم، صلواه الله علیه است و این درحالیست که ولایت و مهر باطن این ولایت و سرپرستی است. متأسفانه غاصبان و لایت و خلافت ائمه دین بی اذن خداوند و بی آنکه همه آنچه را که لازمه این و لایت است در خود داشته باشند این امر را به انحراف بردند چنانکه حسب این انحراف شکاف بزرگ و به تبع آن بحران و ناهنجاری همه ساحات حیات مسلمین را در خود فرو برد. درواقع در خلافت و حکومت صالحان برگزیده از سوی خداوند دو موضوع «ولایت و و لایت» با هم و یکجا جمع است. چه، اینان با دوری از هر نوع دعوی و ادعا و گریز از هرگونه انانیت، خود را تسلیم اراده بی منازعه خداوند کردند و بر آن شدند تا با «آزاد»سازی انسان از هرگونه ولایت او را مستعد گذار از ساحات پست و ارتقاء به درجات متعالی عبودیت نمایند.
روشن است که لازمه «عبودیت» باز کردن انواع بند شرک و نفاق و طغیان و عصیان است. از همینجاست که باطن و لایت و خلافت حجج الهی، ولایت و عبودیت صرف است.
انتظار ظهور امام عصر، علیه السلام نیز ناظر بر همین نگاه است.
حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، صاحب ولایت مطلقه و تامه‌اند و حسب همین شأن و مقام ولایت نیز از آن وی و باطن حکومت و خلافت ایشان است. به قول استاد سیداحمد فردید ولایت و و لایت تلازم با یکدیگر دارند و در جهان امروز آنچه هست ولایت است و از ولایت خبری نیست.» (1)
تاریخ معاصر غربی که اینک به پایان خود رسیده، همه ولایت را از آن خود ساخته است، آنهم در خودکامگی و استیلای محض. استیلا و قدرت طلبی (انانیت تام) ذات استعمار، امپریالیسم و تمامیت خواهی فرهنگ و تمدن غربی است. از همین روست که همه آنچه از این تاریخ حاصل آمده رنگ و بو و صبغه دوری، خودکامگی و بالاخره بحران دارد. سیاهی اندر سیاهی، عصیان اندر عصیان. امارت نفس اماره بریده از آسمان بجای ولایت و امارت خداوند سبحان و خلف صالح برگزیدگانش از خانواده نبوت و امامت. از همین روست که «پرسش جدی از غرب» را مخصوص شیعیان و تکلیف جدی آنان می‌شناسیم.
«مهدی موعود»، علیه السلام، مظهر اسماء و صفات خداوند رحمان و رحیمی است که ولایتش عین خروج از ظلمت و ورود به نور است. چنانکه «غرب» مظهر شیطان و ولایتش عین خروج از نور و ورود به ظلمت است.
گفتگو از امام عصرعلیه السلام و انتظار ظهور مقدسش، گفت وگو از تاریخ فردا است و تبری جستن از تاریخ سراسر دوری غرب.
انقلاب حقیقی ناظر بر ظهور تام ولایت امام عصر(ع) و انتظار وقوع خلافت و ولایت تام ایشان است و مجاهد این طریق، منتظریست که در جانش این انقلاب حادث شده و می رود تا با فراهم کردن مقدمات، خود را مستعد استقبال از تاریخ فردا، امامت امام مبین و تحقق خلافتش نماید.
کسانی که از «امامت و ولایت» حضرت مهدی، علیه السلام سخن می‌گویند اما در جانشان انقلابی حادث نشده بی آنکه خود بخواهند و بدانند پذیرای «ولایت» غربند. به همان سان که منتقد فرهنگ و تمدن غرب ناگزیر سر بر آستان «ولایت تام» امام زمان، علیه السلام فرود می آورد. هرگونه جد و جهد که موجب استمرار و بقای ولایت و ولایت استکباری غرب در ساحات مختلف شود موجد بحران و دوریست حتی اگر به نام دین و خدا صورت پذیرفته باشد.
تکلیف بزرگ عصر حاضر، اعلام صمیمانه و متعهدانه مهر و ولایت به آستان امام زمان، علیه السلام و تلاش برای طلب و جستجوی او و مهیاشدن برای ورود به گستره فراخ ولایت ایشان است. ورود به کهکشان ولایت حضرت صاحب الزمان، علیه السلام، عین ورود به «عالم دینی» است. و «پرسش از غرب» مجرای خروج از دار مکافات «عالم غربی» و گذار از دویست سال غربزدگی و انفعال.
اسماعیل شفیعی سروستانی

۱- همان- ص .۲۵

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *