اراده معطوف به حق(۵):حیات کولی وار انسان

حاصل و محصول تاریخ چهارصد و اندی سال اخیر غرب «دوری» از خود حقیقی، خودبنیادی، نیست انگاری، رویگردانی از غیب عالم و عالم غیبی، «دوری» از خود حقیقی و در نتیجه زمینگیر شدن و ابتلا به انواع بلایا بود. این خودبنیادی بشر را «بی وطن» (1) و «بی ایمان» کرده است و همین باعث شده که او «کولی وار» در گستره زمین مشی کند.
«پرسش از غرب» پرسش از «بی وطنی» و حیات کولی وار انسان است و البته آنکه صورت شاد و رقص و پایکوبی شبانه کولیان را می نگرد، متذکر رنج و درد بی وطنی و آوارگی و هزاران بلای دیگر زندگی آنان نیست. «این پرسش» در ابتدای آشنایی با غرب یک معنا داشت و در شرایط امروز معنایی دیگر می‌یابد.

در نقطه عطف اول، یعنی «درصدر مشروطه»، «پرسش از غرب» ما را در پیوستن به غرب یاری می داد اما در نقطه عطف دوم، یعنی در «انقلاب اسلامی» ما را در نحوه «گسستن» از غرب یاری می دهد. البته اگر عزمی‌برای گسستن باشد!
تاریخ جدید با «نیست انگاری» (2) و «خودبنیادی» آغاز شد و دکارت «من اندیشنده مستقل خودبنیاد مستغنی از وحی و آسمان» را برای سیر در پهنه عالم و تعیین وضع در هستی «کافی و وافی» می پنداشت و بدینگونه بود که بنای این تاریخ نهاده شد تا در سیر تکوینی همه مظاهر این «نیست انگاری» که انانیت، سلطه و طغیان انسان بود جلوه کند.
اگر امروزه در آخرین منزل این تاریخ، آمریکا بر طبل جنگ می‌کوبد؛
اگر تکنیک و تکنولوژی مجال تجلی هیچگونه مهر و ولایت را نمی دهد؛
اگر نظام مالی و اقتصادی جهانی بر نظام معیشتی تمام عالم چنگ می اندازد؛
اگر «علم» و «عالم» غربی خود را تنها معیار و تنها دریافت و صحیح ترین و محق ترین دریافت برای شناسایی و تعیین هویت و لیاقت عالم و آدم می‌شناسد؛
و اگر…
چیزی نیست جز آن که «تمامیت خواهی و سلطه جویی» در سیاست، اقتصاد، تکنولوژی، تعلیم و تربیت و سایر مناسبات آشکار شده است. در حقیقت این «حقیقت و ذات» «تاریخ غربی» است که آشکارتر از هر زمان در این عصر خود را می نمایاند.
سلطه جویی و غلبه در ذات تفکر و فرهنگ غرب است چیزی که از آن غفلت می‌شود. «پرسش از غرب» امکان تفسیر و تبیین «تاریخ و تفکر» غربی را مبتنی بر «تفکر بنیاد اندیش» فراهم می سازد. چه، هرگونه گفت وگو از غرب با تکیه و توسل به شیوه تحلیلی و نقادی برگرفته از «علوم جدید» نه تنها منجر به شناسایی این تاریخ نمی‌شود بلکه رهزنی عقل نیز می‌کند.
«پرسش از غرب» «مبادی و مبانی» تفکر و فرهنگ غربی را مورد سؤال قرار می دهد و موجبات بازپرسی از بنیاد آن را فراهم می سازد وگرنه بدون این پرسش هیچ چراغی فراروی قومی‌که می خواهد از غرب بگذرد روشن نمی‌شود.
پرسش از غرب، پرسش از «مبادی و مبانی» علوم جدید(۳) است.
غفلت از این پرسش به دلیل اشتیاق و میل نفسانی به «مدرنیته» و تکنولوژی، هیچگاه اجازه بررسی «مبادی و مبانی» علومی را که موجد تکنولوژی و سیطره تمدن غربی در جهان شده‌اند نداده است. همواره بر این فرض اصرار ورزیده ایم که «مبادی» این علوم با همه آنچه که در حوزه اسلامی از «علم» و «معرفت» سخن به میان آمده یکی است و این انسانها هستند که با استفاده نادرست باعث بروز ناهنجاری، بحران، تخریب منابع طبیعی و… شده‌اند.
این کلام تنها ناظر بر «ضرورت پرسش» است و هر خردمندی متذکر این موضوع است که اختلاط و امتزاج «مبانی و مبادی» در ذات خود، آبستن «بحران» و درهم ریختگی است چنانکه اقوام شرقی به دلیل تعطیل این پرسش و بدیهی فرض کردن این مبادی، بحران را در ساحتهای مختلف زندگی خود وارد کرده‌اند و همین غفلت آنان را در وضعیتی انفعالی قرار داده و دچار غربزدگی شده‌اند.
بیش از یکصد و پنجاه سال است که مردم این دیار، در هوای مدرنیته از طول و عرض سنتها، احکام دینی و فرهنگ سنتی کاسته‌اند و حتی با ارائه تفسیر جدید از دین و سنتها، بسیاری از اصول و فروع آن را به دست تیغ «سکولاریزم» سپرده و دنیاوی کرده‌اند اما، نه تنها قادر به تجربه تمام و کامل مدرنیته نشده‌اند بلکه با راضی شدن به «مدرنیزاسیون» مناسبات خود را بیش از پیش دچار بحران کرده‌اند. و این در حالی است که با قبول این شیوه یعنی «مدرنیزه کردن» مناسبات فردی و اجتماعی خود، تنها مقلد و مصرف کننده کالاها و دستاوردهای علوم جدید در عرصه تکنولوژی شده‌اند و دانشگاههایشان با همه سرمایه های مادی و عوامل انسانی در مدت بیش از یکصد سال مبدل به آزمایشگاه آموزه های علوم جدید شده است.

اسماعیل شفیعی سروستانی

یی نوشت:
۱- این «وطن» مصر و عراق و شام نیست.
۲- خودبنیادی، انانیت نفسانی، خود را محک و معیار فرض کردن- نفی عالم معنی و غیب کردن، حذف خداوند به منزله حقیقه الحقایق از صحنه حیات فرهنگی و مدنی انسان.
۳- علاقه مندان به کسب اطلاعات در این خصوص می توانند به رساله منتشر شده نویسنده در این باره با عنوان «نقدی بر مبادی علوم جدید»مراجعه فرمایند

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *