مذهب شیعه چرا مذهب جعفرى نامیده شد؟

مذهب شیعه چرا مذهب جعفرى نامیده شد؟ هیچ تاکنون به این نکته‌اندیشیده‏اید که چرا ما شیعیان را پیروان مذهب جعفرى مى‏خوانند؟ در میان امامان دوازده گانه شیعه ‏چرا مذهب ما به ایشان منتسب شده است؟ با توجه به این که ‏امام جعفر صادق(ع) ششمین امام شیعه هستند چرا مذهب شیعه، علوى یا حسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟ آنچه درپى مى‏آید توضیحى است ‏بر راز این نام گذارى.

مذهب شیعه چرا مذهب جعفرى نامیده شد؟ هیچ تاکنون به این نکته‌اندیشیده‏اید که چرا ما شیعیان را پیروان مذهب جعفرى مى‏خوانند؟ در میان امامان دوازده گانه شیعه ‏چرا مذهب ما به ایشان منتسب شده است؟ با توجه به این که ‏امام جعفر صادق(ع) ششمین امام شیعه هستند چرا مذهب شیعه، علوى یا حسنى یا حسینى یا سجادى و یا باقرى نامیده نشده است؟ آنچه درپى مى‏آید توضیحى است ‏بر راز این نام گذارى.
عرصه تئورى‏ها و دیدگاههاى علمى و فرهنگى در میان دانشمندان وفرهیختگان همواره عرصه ابقاى بهترین اندیشه‏ها بوده است. هرنظریه‏اى، آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود که محتوایى ‏بهتر از آن را به بشریت هدیه کرده باشد و الا مورد استقبال قرارنمی‌گرفت. مکتب‏هاى فکرى بزرگ نیز همواره باید داراى چنین‏ ویژگى باشند تا بتوانند در دل بشر جایى باز کنند. نگاهى به ‏دستاورد مکتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلى عرب بدان‏ دلبسته بود و مبناى رفتار فردى و اجتماعى خود قرار داده بود مى‏تواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشه‏هاى جاهلانه نشان ‏دهد.
پیامبر(ص) در دعوت خود ضمن پذیرش سنت‏هاى پسندیده انسانى ‏در میان اعراب، آنگاه که به نفى ضد ارزشها مى‏پرداخت، طرح‏هاى ‏جایگزین نیز ارائه مى‏کرد تا مخاطبان او احساس خلاء نکنند. شاید راز بسیارى از شکست‏هاى فردى و اجتماعى مصلحان در طول‏ تاریخ همین بوده که طرح جایگزین نداشته‏اند . امام جعفرصادق(ع) در مسیرتکاملى حرکت‏ شیعه گام دوم را برداشته ‏بودند. یعنى پس از آنکه مردم بر اثر مجاهدت‏هاى امامان پیشین به‏ ناصحیح بودن مذهب رسمى و دیگر اندیشه‏هاى منبعث از آن و نیزحرکت‏هاى سیاسى مبتنى برآن در سالهاى گذشته پى بردند آماده ‏بودند تا طرح جایگزین مکتب اهل ‏بیت را دریافت کنند و امام ‏صادق(ع) همان بزرگوارى است که با توجه به یک موقعیت استثنایى‏ تاریخى طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه کرد و امامان دیگربه شرح و بسط ابعاد آن پرداختند.
دوره امامت ‏حضرت که از سال ۱۱۴- ۱۴۸ ه. ق هجرى‏ ادامه یافت. (۱) یکى از شرایط بحرانى تاریخ اسلام است زیرا که بنیان حکومتى یکصد ساله فرو می ریخت و بنیان حکومت‏ پانصد ساله‏اى پى‏ریزى مى‏شد و همت اصلى سران حکومت تازه، سرکوب ‏مخالفان بود. مثلا توجه کنید که از سال ۱۳۲ که رسما حکومت‏ عباسیان آغاز شد تا سال‏137 هجرى سردمداران آن از هیبت و عظمت‏ یکى از بزرگترین سرداران خود یعنى ابومسلم خراسانى هراس داشتند و تا او را با حیله و فریب نکشتند (۲) احساس آرامش نکردند وامام صادق(ع) با توجه به این فضا، پایه‏هاى فکرى نظام تشیع یا طرح جایگزین را بنا نهاد.
سالها پیش از امامت ‏حضرت صادق(ع) تقریبا یکصد و سیزده سال پیش، جد ایشان پیامبر اکرم(ص) در روزى گرم و سوزان و به هنگام بازگشت ‏از آخرین حج ‏خود در غدیر خم جانشینى خویش را به فرمان خداى به‏امام على(ع) واگذار کرد و بر اساس منابع شیعى و بعضى از منابع ‏اهل سنت از مردم دراین باره بیعت گرفت. (۳) اما صلاحدید پیامبر اکرم(ص) به دلایلى مورد پذیرش بعضى از صحابه ‏قرار نگرفت و با رحلت‏ حضرت، خلافت در سقیفه بنى‏ساعده ‏مسیرى تازه یافت. چندتن از صحابیان مهاجر در برابر انصار که ‏خود دچار دو دستگى شده بودند با استناد به حق خویشاوندى باپیامبر(ص) خلافت را حق خود دانستند (۴) نه حق انصار. و با آن که‏امام على(ع) خویشاوندى روشنترى با پیامبر(ص) داشت‏به این بهانه ‏که عرب نمى تواند امتیازات بیش از اندازه‏اى را براى بنى‏هاشم ‏بپذیرد و قبلا نبوت به بنى‏هاشم رسیده بود و اینک خلافت ‏باید به ‏دیگر تیره‏هاى قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند. (۵)
از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسى درامت اسلامى دگرگون شده، به ‏تدریج در طی سالها بر این دگرگونى افزوده شد به گونه‏اى که در سال ۳۵ قمرى که‌اندکى ازانحرافات رخ نموده بود، شورشى رخ داد که خلیفه سوم در طى آن کشته ‏شد. (۶) به گواهى جنگهاى سه گانه‏ امام على(ع) با ناکثین، قاسطین ومارقین (۷)، مى‏توان پذیرفت که جامعه اسلامى دچاربحرانى عمیق شده بود: بحرانى که در تبدیل خلافت‏ به ملوکیت‏خود را نشان داد و خاندان بنى‏امیه که بیش از این در میان مسلمانان ‏جایگاهى نداشتند و طلقاى(آزادشدگان) پیامبر(ص) در فتح مکه ‏بودند، (۸) با موقعیت‏ سنجى سیاسى به اقتدار رسیدند و حکومتى ۹۰ساله را بنیان نهادند. سیاست عرب‏گرایى امویان مخالفت‏هایى در جهان اسلام را در پی داشت و تحلیل‏گران یکى ازعلل سقوط این سلسله را همین سیاست مى‏دانند. (۹) امویان با توجه به سابقه ناشایست ‏خود در میان امت اسلامى ‏جدى‏ترین رقیب خویش را بنى‏هاشم و علویان مى‏دانستند و براى‏ بى‏مقدار نشان دادن رقیب به هر حربه‏اى متوسل مى‏شدند. از جمله به‏ ساختن احادیث و روایاتى دست ‏یازیدند تا حسن سابقه بنى‏هاشم وعلویان را که بویژه در سایه فداکارى‏هاى حضرت على(ع) به اعتبارى ‏فوق تصور دست‏ یافته بودند، بیالایند. جاعلان حدیث، نخست‏ به جعل روایاتى در مذمت ‏حضرت على(ع) پرداختند. (۱۰) و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام‏على(ع) هر آنچه نیکى و سجایاى اخلاقى بود به رقیبان آن حضرت‏ نسبت داده، در برابر هر فضیلتى که در امام وجود داشت ‏احادیثى را درباره فضیلتى مشابه براى رقیبان جعل کردند (۱۱) تا آنچه امام على(ع) بدان‏ها ممتاز بود عادى جلوه کرده، درنهایت همانند یکى از اصحاب پیامبر(ع) تلقى شود نه بالاتر و درمقام خلافت هم خلیفه‏اى چونان دیگران معرفى شود که حتى به‏ سیاست‏هاى زیرکانه روزگار (حیله و مکر و فریب) آگاه نیست. (۱۲) امویان به این نیز اکتفا نکردند و به سب امام على(ع) بر منابر، در خطبه‏ها و پس از هر نماز فرمان دادند (۱۳) که تا پایان ‏حکومت آنها به جز مقطع کوتاه خلافت عمربن عبدالعزیز (۱۴) (۹۹ تا۱۰۱ هجرى) باقى بود. شایان توجه است که حمله به ابوطالب و تشکیک در ایمان او به انگیزه کاستن از شان و مقام امام علی (ع )، طرح ریزی شده بود . (۱۵) ( در مقایسه با کفر ابوسفیان که تا فتح‏ مکه و به اجبار، ایمان نیاورد .)
به گفته یکى از محققان، اگر ابوطالب، پدرحضرت على(ع) نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمى ‏گرفت. (۱۶) علاوه ‏براین در عرصه اجتماعى پس از صلح‏ اجبارى امام حسن(ع) (۱۸) علویان ظاهرا از صحنه سیاسى جامعه‏حذف شدند. هرچند امام با زیرکى بند هایی را در صلح نامه گنجانده بود که از آن طریق ماهیت ‏ متظاهرانه معاویه را بر جامعه ‏آشکار می ساخت. بند هایی چون توقف اذیت و آزار شیعیان على (ع ) و امتناع معاویه از تعیین ‏جانشین، دوماده مهم این صلح نامه بودند که با معاویه با زیر پا گذاشتن این بند ها، چهره واقعى خود را نشان داد. هنگامى که حجربن عدى یکى از شیعیان امام على(ع) توسط ماموران ‏معاویه به شهادت رسید موجى از مخالفت‏ با سیاست‏هاى معاویه به‏ وجود آمد که از آن میان مى‏توان به پاسخ تند امام حسین(ع) به نامه ‏معاویه اشاره کرد. (۱۹) همچنین انتصاب یزید به جانشینى نیز پیامدهاى جدى به همراه داشت‏ و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید توانست‏ ‏براى یزید بیعت بگیرد.(۲۰) معاویه باوجود شخصیت‏هاى مطرحى چون امام حسین(ع) در میان‏امت اسلامى یزید را به مدارا با ایشان ترغیب‏ کرد. (۲۱) تا این زمان که سال ۶۰ هجرى بود به نظر مى‏رسید اندیشه امامت ‏شیعى در آستانه سال ۶۰ هجری در محاق قرار گرفته است، اینک امام حسین(ع) در شرایطى‏ متفاوت قرار داشت : از یک سو پیروزى‏هاى مسلمانان درخارج از شبه جزیره عربستان و آوازه داخلى آن (۲۲) وازسوى‏ دیگر سوء شهرت یزید بن معاویه خلیفه تازه، در میان بسیارى از مسلمانان و صحابه و تابعین، بازتاب این سوء شهرت را می توان در رفتار ابوایوب انصارى یافت، وی خود را موظف به شرکت‏ درهمه نبردهاى مسلمانان با کفار مى‏دانست‏ ولی با شنیدن امارت‏ و فرماندهى یزید از شرکت در نبرد سرباز زد. (۲۳) امام حسین(ع) با درک صحیح این موقعیت در شرایطى که به نظرمى‏رسید خلافت در دست امویان به سلطنت تبدیل شده و آنان از هر وسیله‏اى از جمله دین براى نشان دادن مشروعیت‏ خود سود می‌برند، با مشروعیت ذاتى خود به عنوان نواده بنیان گذار دین اسلام ‏ ‏توانست رویاروى مشروعیت‏ خود ساخته امویان بایستد و با سخن ونهضت‏ خود به اصلاح امت ‏بپرازد. همان که هدف امام(ع) بود. (۲۴) ایشان ‏توانست نسب خویش به پیامبر(ص) را به مردم یادآور سازد و بدان استناد جوید چنان که در هنگام درخواست ‏بیعت‏ یزید فرمود: «مثلى لایبایع مثله‏» همچو منى (با این شرافت نسبى) با چون ‏اویى بیعت نخواهد کرد. (۲۵) مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین(ع) امحاء باقى‏مانده آبروى اجتماعى و جایگاه دینى امویان درمیان مردم بود. امام نشان داد که امویان چگونه پسر دختر پیامبر(ص) را که آن ‏همه حدیث از رسول خدا(ص) در فضیلت او رسیده بود به قتل ‏رسانند. (۲۶) امام با نه‏ى بزرگ خود ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا کرد که چگونه به تنها چیزى که نمى‏اندیشند دین الهى است و حاضرند احکام مسلم اسلامى را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. ‏رفتارى که سپاهیان اموى با خاندان امام حسین(ع) کردند این مهم ‏را به نمایش گذاشت. (۲۷)
فضاحت این چهره سرکوبگر ولی پنهان از مردم با تخریب خانه خدا تکمیل گردید. (۲۹) تاثیرسریع قیام امام‏حسین(ع) را در رفتار جانشین یزید می توان یافت، درسال ۶۴ هجرى معاویه دوم تنها چهل روز حکومت کرد و در خطبه‏اى اعلام نمود که پدر و جد او غاصب خلافت‏ بودند و خود استعفا کرد. (۳۰) اما این تازه آغاز کار بود. جامعه اسلامى به تدریج متوجه ظلم و ستم بنى‏امیه ‏شد و شورش‏ها به راه افتادند. شورش‏هاى‏ توابین در سال ۶۵و۶۶ هجرى به خونخواهى امام حسین(ع) (۳۱)، مختار ثقفى در۶۷ هجرى و پیروزى او و قصاص قاتلان امام حسین(ع) و یارانش (۳۲) و نیز شورش‏هاى دیگر در نقاط گوناگون جهان‏اسلام، معادله (۳۳) را به نفع بنى‏هاشم تغییر داد. در واپسین سال نخستین سده اسلامى خلیفه نجیب اموى عمربن‏ عبدالعزیز براى نخستین بار دستور داد تا سب امام على(ع) برمنابر و در خطبه‏ها حذف شود و فدک دوباره به بنى‏هاشم و علویان‏ بازگردانده شود. (۳۴)
نهالى که امام حسین(ع) با خون خود آبیارى‏ کرده بود اینک به ثمر نشسته و زمان بهره بردارى از آن فرا مى‏رسید. اینک به اختصار وضعیت‏ بنى‏هاشم را پس از شهادت امام حسین(ع) پى‏مى‏گیریم:
نخستین جرقه‏هاى اختلاف در میان بنى‏هاشم احتمالا پس از شهادت امام ‏حسین(ع) رخ داد. آن هنگام که گروهى مشهور به کیسانیه معتقد به ‏امامت محمدحنفیه شدند که از نظر سنى از امام سجاد(ع) بزرگتربود و به عنوان عالمى علوى مورد احترام مردم (۳۵) مختار در شورش‏ خود معتقد بود که به اجازه او قیام کرده است. محمد (۳۶) حنفیه ‏در سال ۸۱ هجرى ‏درگذشت. (۳۷) و گروهى به سراغ پسرش ابوهاشم رفتند و امامت او را معتقد شدند که تا سال‏99 هجرى زنده بود و در این ‏سال به هنگام مرگ بنابر روایت جعلى بعدى توسط بنى‏عباس ابوهاشم‏ که فرزندى نداشت امامت را به محمدبن على‏بن عبدالله بن عباس ‏واگذار کرد. (۳۸) و امامت این گونه از علویان به عباسیان منتقل ‏شد. همزمان با گسترش دعوت عباسیان که شعار خود را «الرضاء من آل‏محمد» قرار داده،به دستور ابراهیم امام از افشاى نام واقعى‏ امام و رهبر پرهیز مى‏کردند، (۳۹) واژه "آل محمد" که عنوان ویژه ‏تیره علوى بود به کار عباسیان آمد. ابراهیم امام با بررسی ازوضعیت ‏شهرها به آمادگى ایرانیان براى قیام و نیزعلاقه آنان به اهل‏بیت علیهم السلام پی برد . (۴۰)با توسل جستن به واژه " آل محمد" بنی عباس موفق شدند حقیقت را کتمان کرده،مردم را فریب دهند. ولی بعضى‏از بزرگان همراه این نهضت مانند ابوسلمه خلال به این فریب پى‏برده، به جرم هوادارى از خلافت علویان اعدام شد. (۴۱) شاید یکى از علل واقعى مخالفت امام صادق(ع) با قیام زید بن على‏بن الحسین(ع) براساس روایاتى در این زمینه، (۴۲) پیش از هرچیزى فضاى نامناسب آن قیام بود که بسیارمورد سوء استفاده عباسیان قرار گرفت: مزار یحیى بن زید در خراسان قبلا از سوى ابراهیم امام به عنوان منطقه ‏نفوذ تبلیغاتى مطرح شده بود و احتمال تشویق زید به قیام وخونخواهى از سوى داعیان عباسى احتمالى است که نمى‏توان به ‏سادگى از آن گذشت. زیرا شهادت یحیى در خراسان به سال‏126 هجرى‏ درشورش عباسیان و سقوط امویان در خراسان، مهم ارزیابى شده‏ است. (۴۳) استقرار حکومت عباسیان، امت اسلامى را دچار تحولى تازه کرد وبنیان حکومتى ۹۰ ساله را فرو ریخته، حکومتى پانصد ساله را به ‏قدرت رساند. اما آنچه مهم است نقش موازى عباسیان درشرایط ویژه تاریخى است که با یک سوء استفاده بزرگ به قدرت رسیدند. در چنین شرایطی یک حرکت نسنجیده در عرصه سیاسى ازسوى علویان نفع عباسیان را در پی داشت. چنان که منصور از قیام ‏"محمد نفس زکیه" در سال ۱۴۵ به نفع عباسیان بهره بردارى کرد. (۴۴) امام صادق(ع) که به دقت همه این تحولات اجتماعى را زیر نظر داشت‏ فضاى سیاست را هرگز آماده یک قیام علنى سیاسى ندید.
آنچه که‏ جامعه اسلامى از آن رنج مى‏برد زیر ساخت فکرى بود. پرسش بزرگ مطرح، این بود: چه باید کرد؟ جدّ او امام حسین(ع) با قیام خونین خود دلهاى بسیارى از مسلمانان را درگوشه و کنار جهان اسلام متوجه اهل ‏بیت پیامبر(ص) کرده بود و در زمان امام صادق(ع) حکومتى روى کار آمده بود که‏از شعار«الرضا من آل محمد(ص‏») استفاده و سپس آل محمد واقعى ‏را کنار زده بود و مردم نیز پذیرفته بودند. این همه دگرگونى در جامعه اسلامى معلول چه عواملى بود؟ دراین فضاى تیره که مذاهب اهل ‏تسنن در حال شکل‏گیرى بودند چه چیزى‏ مى‏توانست ‏شیعه را پایدار سازد؟ در پاسخ باید گفت : آنچه که به درون فرهنگ مردم راه ‏یابد و تفسیر آنها از رابطه انسان با خدا و جامعه اسلامى‏ را دگرگون سازد. پس در حقیقت گام دوم در بنیانگذارى یک مکتب را حضرت صادق(ع) برداشت. مردمى که از پس قیام امام حسین(ع) دلداده این‏ خاندان شده بودند به سراغ آنها آمده و مى‏پرسیدند که اگر نه ‏امویان و نه عباسیان شما چه مى‏گویید؟ و چه تفسیرى از اسلام ‏دارید؟ و به عبارت روشن‏تر طرح جایگزین شما چیست؟ نشان دادن یک تفسیر جامع ازخدا، رابطه مردم با خدا و انسان موردنظر اسلام در آن زمان مهمترین دغدغه‏هاى حضرت امام جفعر صادق(ع) بوده است؛ اعتقادات عقلانى، اخلاق بایسته و دستورالعمل‏هاى فردى واجتماعى (فقه) مهمترین حوزه هایى بود که امام صادق(ع) در آن‏ها به طرح و اندیشه دینى پرداختند و چون چنین شد، تشیع داراى ‏شناسنامه رسمى گردید و مذهب ما به نام ایشان مزین شد.

پى‏نوشتها: ۱- بحارالانوار، ج‏47، ص‏6. 2- تاریخ طبرى، ج‏6، ص‏123; منشورات مکتبه اورمیه. ۳- الغدیر، امینى، ج ۱، ص ۱۵۲ تا ۱۵۸، چاپ دارالکتب العربى‏لبنان. ۴- تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۵۵. ۵- تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص ۳۰. ۶- تاریخ طبرى، ج‏3، ص‏399. 7- همان، ج‏3، ص. ۸- همان، ج ۲، ص ۵۲۰; ج‏3، ص ۱ تا ۱۰. ۹- تاریخ تحلیلى اسلام، شهیدى، چاپ نشر دانشگاهى سال ۱۳۷۴، ص‏200. 10- تاریخ سیاسى اسلام، رسول جعفریان، ص ۹۰ و۸۹. ۱۱- همان، ص ۹۲ و ۹۱. ۱۲- نهج البلاغه، خطبه ۱۱۸. ۱۳- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۲۵. ۱۴- شرح نهج البلاغه، ابن ابى‏الحدید، ج ۴، ص‏56. 15- مانند کتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید که علامه امینى درمقدمه‏الغدیر، ج ۱، ص‏23 و ۲۴ در این باره سخنانى دارد. ۱۶- همان، ج ۱ تا ۱۰ در صفحه ۴۸ فهرست موضوعى الغدیر، آدرس‏مفصل همه موارد آمده است. ۱۷- الاغانى، اصفهانى، ج‏16، ص‏2667. 18 تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۳۰، حوادث سال ۴۰ هجرى; ارشاد شیخ‏مفید، ص ۱۷۰. ۱۹- انساب الاشراف، بلاذرى، ج ۲، ص ۷۴۴، حدیث‏303. 20 الامامه و السیاسه، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۷۵; ابن اعثم، الفتوح، ج ۴، ص ۲۲۶۲۲۵. ۲۱- تاریخ سیاسى اسلام، ص‏127. 22- تاریخ طبرى، ج ۴، حوادث سالهاى ۵۰ تا ۶۰ هجرى. ۲۳- طبقات، ابن سعد، ج‏3، ص ۴۸۵، چاپ دارصادر بیروت. ۲۴- حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج‏3، ص ۳۸۰، انتشارات صدرا. ۲۵- تاریخ سیاسى اسلام، ج ۲، ص‏26- تاریخ طبرى، ج ۴، ص ۲۵۷۳۰۱. ۲۷- همان، ص ۳۶۸۷۰. ۲۸- همان، ص‏383. 29- همان، ص‏426. 30- همان، ص‏487. 31- همان، ص‏579. 32- کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۲۵; تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۳۰۵. ۳۳- تاریخ سیاسى اسلام، ص ۲۶۰. ۳۴- الفتوح، ج‏6، ص ۹۵; انساب الاشراف، ج ۵، ص ۲۲۱. ۳۵- تاریخ سیاسى اسلام، ص ۲۶۶۲۶۵. ۳۶- تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۵۰ ۲۴۸; انساب الاشراف، ج ۴، ص‏18. 37- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حکومت عباسیان، التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ص ۲۸. ۳۸- همان، ص‏46. 39- همان، ص ۱۱۵ و ۱۱۴. ۴۰- شخصیت و قیام زید بن على، رضوى اردکانى، ص ۴۸۹۵۰۴، انتشارات علمى فرهنگى. ۴۱- تاریخ سیاسى و اجتماعى خراسان در زمان حکومت عباسیان، ص‏38. 42- تاریخ طبرى، ج ۴، حوادث سال ۱۴۵. ۴۳- بحارالانوار، ج‏47، ص ۲۰۰. ۴۴- تحف العقول، ابن شعبه حرانى، ص ۲۵۶۶۰.

 

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *