با توجه به اینکه عهد قدیم، حدود سال ۱۰۰ ق.م نهایی شد، قدیمی ترین نسخه های آن مربوط به ۲۱۰۰ سال پیش است و عهد جدید، حدود ۳۹۷م نهایی شد. قدیمی ترین نسخه های آن مربوط به ۱۶۰۰ سال پیش است که نشان می دهد این نسخه ها سال های متمادی پس از نویسندگان آنها شکل گرفتهاند و ارتباط سندی این کتاب ها به نویسندگان آنها وجود ندارد. این مسأله اعتبار این کتاب ها را زیر سؤال میبرد.
بخش اول
چکیده
تاریخ کتاب مقدس بر این دلالت دارد که تورات و انجیل کتاب هایی بودهاند که به مرور زمان شکل گرفتهاند و در آنها دخل و تصرف شده است. البته حضرت عیسی(ع) کتاب مدوّنی از خود باقی نگذاشت؛ ولی بازتاب سفارش های وی در مجموعه ای گرد آمد که عنوان انجیل بر آن ثبت شد. قرآن نیز بر همین مطلب صحّه میگذارد و تورات و انجیل را کتاب هایی معرفی میکند که در طول تاریخ در آنها دخل و تصرف شده است؛ ولی با این حال، دربردارنده معارف الهی اند و فی الجمله قابل تصدیق اند. این نوشتار درصدد اثبات این دیدگاه است که میان تاریخ کتاب مقدس و دیدگاه قرآن کریم در این زمینه تناظر وجود دارد.
تاریخچه کتاب مقدس
کتاب های آسمانی، از زمان نزول تا تدوین نهایی، تاریخی دارند؛ برخی مانند قرآن، تاریخی کاملاً روشن، ولی برخی دیگر، تاریخی مبهم دارند. در اسلام، قرآن وحی است و پیامبر اعظم(ص) مفسر و تبیین گرِ آن(نحل: ۴۴)؛ ولی مسیحیان بر این باورند که حضرت عیسی(ع) وحی است و اناجیل، مفسر آن.(توفیقی، ۱۳۸۴، ص۲۳۲) اناجیل که تفسیر وحی اند، الهامی هستند و روح القدس آنها را به نویسندگان بشری الهام کرده است. بنابراین، آنها دارای یک مؤلف الهی (روح القدس) و مؤلفانی بشری اند.(میشل، ۱۳۸۱، ص۲۶) اناجیل زندگی نامه مسیح و شامل سخنان حکیمانه او هستند و شبیه کتاب های سیره در میان مسلمانان اند. اما قرآن، سخن خدا و وحی است و معادلِ مسیح (وحی مسیحیان) میباشد. بر این اساس، قرآن و مسیح معجزهاند ولی انجیل معجزه نیست.
یهودیان نیز وحی را مانند مسلمانان تعریف میکنند و معتقدند که خدا با پیامبرانِ بسیاری سخن گفته است؛ با این تفاوت که آنان بر این باورند که وحی از حدود چهار قرن پیش از میلاد قطع شده است و پس از ظهور موعود، دوباره صورت خواهد گرفت؛ (توفیقی، ۱۳۸۴، ص۱۱۰) ولی مسلمانان پیامبر خود را خاتمِ پیامبران و وحی را پس از وی منقطع می دانند.
کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان با عنوان کتاب مقدس یا عهدین شناخته میشود. این کتاب از نوشته های کوچک و بزرگ، و از دو بخش اصلی تشکیل شده است:عهد قدیم، (Old Testament) که بیش از سه چهارم این کتاب است و مسیحیان و یهودیان آن را معتبر می دانند؛ عهد جدید، (New Testament) که تنها مورد قبول مسیحیان است.عنوان «عهدین» به این اعتقاد مسیحیان اشاره دارد که خداوند برای نجات انسان ها دو پیمان با آنها بسته است؛ عهد قدیم، عهد پایبندی به شریعت الهی، و عهد جدید، عهد ایمان به الوهیت و قربانی شدن حضرت عیسی(ع) برای نجات بشر است.(یوحنّا ۳: ۱۶ و ۱۷)
عهد قدیم
این مجموعه که طی قرن ها و به دست نویسندگان مختلف نگاشته شده، دارای مطالب متنوعی از قبیل تاریخ، شریعت، حکمت، مناجات، شعر و پیشگویی است. بیشتر کتاب های این بخش به زبان عبری، و اندکی از آن به زبان کلدانی نوشته شده است. این مجموعه مشتمل بر ۳۹ کتاب است. البته به اعتقاد دو فرقه کاتولیک و ارتدکس، مشتمل بر ۴۶ کتاب است.به عقیده یهودیان، تورات از طریق موسی(ع) در پنج کتاب به بنی اسرائیل ابلاغ شد و از این رو، اعتقاد به آسمانی بودن آن از ضروریات یهودیت است.(رابرت ویر، ۱۳۷۴، ج۲، ص ۶۲۳ـ۶۲۴)
البته در تورات، تصریحی وجود ندارد که اسفار خمسه را موسی نوشته یا حتی آورده است و از سویی، واژه تورات نمی تواند بر کل اسفار خمسه اطلاق شود؛ (Sarna, 1987, vl2, p.158) مگر اینکه تورات شفاهی نیز با آن لحاظ شود؛ که این تلقی نیز وجود دارد و تورات به کل عهد عتیق نیز اطلاق میشود.
عهد عتیق شامل هفده کتاب تاریخ و احکام، پنج کتاب مواعظ، حکمت ها و نیایش، و هفده کتاب پیشگویی است. برای آشنایی با این کتاب ها، می توان به کتاب هایی که درباره شناخت مسیحیت نگاشته شده است، مراجعه کرد.(ر.ک: میشل، ۱۳۸۱؛ توفیقی، ۱۳۸۴؛ محمدیان، ۱۳۸۰؛ شاله، ۱۳۴۶، ص۲۶۸-۲۸۳)
عهد جدید
بخش دومِ کتاب مقدس، عهد جدید است که تنها مسیحیان آن را قبول دارند. این بخش نیز مشتمل بر کتاب ها و نیز مطالب گوناگونی است. عهد جدید به زبان یونانی نوشته شده است؛ در حالی که حضرت عیسی(ع) و حواریون به زبان آرامی [لهجهای از عبری] سخن میگفتهاند.(میشل، ۱۳۸۱ ص ۴۲) چرا که در آن عصر، زبان یونانی در بسیاری از مناطق رواج داشت و آن به مثابه زبان علمی و زبان دومِ بسیاری از مردم بود. بنابراین، نامه های رسولان مسیحی به آن زبان بوده است.
عهد جدید شامل ۲۷ کتاب و نامه است که به وسیله نُه نویسنده نوشته شده است. این کتاب¬ها از حدود سال ۴۵ تا ۱۰۰ میلادی، به رشته تحریر درآمدهاند(مریل تنی سی، ۱۳۶۲ ج۱، ص ۱۳۶) و آن به چهار بخش تقسیم میشود: ۱. زندگی نامه و سخنان حضرت عیسی، (اناجیل چهارگانه)؛ ۲. تبلیغات و مسافرت های تبلیغی مبلغان مسیحی (اعمال رسولان)؛ ۳. نامههای حواریان و رسولان مسیحی صدر اول که تعداد آنها ۲۱ عدد است؛ ۴. رؤیا و مکاشفه (مکاشفه یوحنا). برای آشنایی با این کتاب ها، می توان کتاب هایی که درباره شناخت مسیحیت نگاشته شده است، مراجعه کرد.(میشل، ۱۳۸۱؛ توفیقی، ۱۳۸۴؛ محمدیان، ۱۳۸۰، شاله، ۱۳۴۶ ص۴۰۳-۴۱۱)
اعتبار کتاب مقدس
در اعتقادنامه سیزده مادّه ای یهودیان چنین آمده است: «یهودی مؤمن باید گواهی دهد که تورات موجود، همان توراتی است که به موسی(ع) وحی شده است و در هیچ زمانی تغییر نیافته و نخواهد یافت.»(ویر، ۱۳۷۴، ج۲، ص ۶۲۳ـ۶۲۴؛ Altmann, 1396, V3, p.655) ولی باید دید که آیا این اعتقاد یهودیان درست است یا نه؟اعتبار یک کتاب به این است که با روش های معتبر ثابت شود که آن متعلق به نویسنده است و همان گفتار و نوشتار بوده و هیچ تغییری در آن صورت نگرفته است. و اینکه خود نویسنده چقدر حجیت و اعتبار دارد، بحث دیگری است.
از لحاظ تاریخی و برون دینی، تنها کتاب آسمانی که تاریخ روشنی دارد و تواتر آن بر هر محقق منصفی به راحتی اثبات میشود و کسی آن را انکار نکرده، قرآن است؛ اما تورات و انجیل تاریخ روشنی ندارند و دارای تواتر نیستند و از این جهت اعتبار ندارند؛ ولی یهودیان و مسیحیان برای اثبات اعتبار کتاب های مقدس خود، راه های دیگری دارند که درون دینی است.(توفیقی، ۱۳۸۴، ص۲۳۰)
باوجود تلاش های فراوان برای اثبات اینکه کتاب مقدس کلام خداست، نظریه غالب این است که حتی اسفار خمسه نیز کلام خدا نیست.(جناتی، ۱۹۶۷، ص۵۵ـ۵۸) برخی از بزرگان یهودی، مانند یعقوب قرقسانی، دانشمند معروف یهودی، اذعان کرده است که ربانییون یهودی بر این باورند که تورات کنونی نوشته عزرا است و تورات اصلی از بین رفته است.(قرقسانی، ۱۹۳۹، ج۱، ص۱۵) پژوهش ها نشان دادهاند که کتاب مقدس بیش از یک مجموعه کتاب های ادبی، تاریخی و داستانی که در دو قرن اول میلادی شکل گرفتهاند، نیست(عوده الاردنی، ۱۴۱۲ق، ص۱۷) و استناد کتاب های آن به پیامبرانی که کتاب ها به نام آنان است، امکان ندارد.(بلاغی، ۱۳۶۰، ص۴۰۴ـ۴۲۰؛ الهندی، بی تا، ص۵۶) مهم ترین دلیل، حکم شوراهایی است که آنها را الهامی دانستهاند. افزون بر این، از لحاظ تاریخی، پیامبری آنان نیز ثابت شدنی نیست.(بلاغی، ۱۳۶۰، ص۱۰۸)
با توجه به اینکه عهد قدیم، حدود سال ۱۰۰ ق.م نهایی شد، قدیمی ترین نسخه های آن مربوط به ۲۱۰۰ سال پیش است و عهد جدید، حدود ۳۹۷م نهایی شد. قدیمی ترین نسخه های آن مربوط به ۱۶۰۰ سال پیش است که نشان می دهد این نسخه ها سال های متمادی پس از نویسندگان آنها شکل گرفتهاند و ارتباط سندی این کتاب ها به نویسندگان آنها وجود ندارد. این مسأله اعتبار این کتاب ها را زیر سؤال میبرد.
با بررسی نسخه های کتاب مقدس روشن شده است که میان نسخه های عبری، یونانی و سامری، اختلافاتی فاحش وجود دارد. (Sarna, 1987, V2, p154 -155; Loewenstamm & Macdonald, 1996, v13, p 264-268) آدم کلارک که خود مفسر تورات بوده است، چنین اعتراف میکند: خوب است نخست تسلیم شویم که کتاب مقدس تحریف شده است و چون در کتاب های تاریخی عهد عتیق نسبت به دیگر کتاب های آن تحریف فراوان تری وجود دارد، توجیهِ آن کاری گزاف و بیهوده است.(الهندی، بی تا، ج۱، ص ۲۱۰) بنابراین، میبینیم که هم از نظر استناد به نویسنده و هم از نظر خود نویسنده، کتاب مقدس فاقد اعتبار است.
نقد تاریخی کتاب مقدس
افزون بر مطالبی که گذشت، در زمینه عدم اعتبار کتاب مقدس، در قرن هجدهم و نوزدهم، نقادی کتاب مقدس در میان یهودیان و مسیحیان بهاندازه ای رواج یافت که تبدیل به نهضت شد.(کیوپیت، ۱۳۷۶، ص۱۰۹)پیش از آن، رویکرد انتقادی به کتاب مقدس، به صورت فردی بود.
دانشمند یهودی، ابن عزرا (۱۰۸۹ – ۱۱۶۴م)، با استناد به مواردی از درون آن، اثبات میکند که ممکن نیست نویسنده این کتاب، حضرت موسی(ع) باشد. اسپینوزا (۱۶۳۲ – ۱۶۷۷) این کار را پیش برد و کتاب های صحیفه یوشع، داوران، سموئیل و پادشاهان را نیز نقد کرد.(اسپینوزا، ۱۳۷۸، ص۹۰-۱۰۳) روند نقادیِ کتاب مقدس در قرن نوزدهم میلادی، با تلاشِ ویلهلم دِ وته، ویلهلم فاتکه، هاینریخ اوالد و جولیوس ولهاوزن رونق یافت.(Sarna, 1987, v2, p.158-159)
نقد کتاب مقدس به دو شکل ظاهری و محتوایی صورت گرفت.(هوردرن، ۱۳۶۸، ص ۳۷ و ۳۸؛ محمدیان۱۳۸۰، ص ۴۶) این نقادی باعث شد تا در اعتبار مطالب و محتوای آن تردید شود؛ زیرا تا پیش از آن گمان میشد که این کتاب، وحی الهی و نوشته پیامبران و حواریان است؛ اما این اعتقاد دینی، متزلزل شد.(هوردرن، ۱۳۶۸، ص۳۸)
با بررسی تاریخ کتاب مقدس، این واقعیت آشکار میشود که این کتاب مانند قرآن نبوده و نیست؛ به این معنا که قرآن کتابی است که الفاظ آن نیز معجزه است و بر حفظ آن، حساسیت دقیقی بوده و حفظ نیز شده است و چیزی از آن کاسته و بر آن افزوده نشده است؛ ولی دیگر کتاب های آسمانی این گونه نبودهاند؛ یعنی هم از آنها چیزی کاسته شده و هم چیزی بر آنها افزوده شده است.
کاسته شدن به یقین باعث نقص میشود؛ ولی افزایش لزوماً به معنای نقص نیست؛ زیرا افزایش در آن، می تواند برای توضیح مطلب باشد یا اینکه پیامبران تبلیغی، بر آن مطالبی افزوده باشند؛ ولی در اسلام، قرآن کتابی مستقل است و مطالب توضیحی، جداگانه در کتاب های حدیثی آمده است. با توجه به این مطلب، درصدد هستیم که از آیات قرآن نیز همین فرضیه را اثبات کنیم؛ به این معنا که قرآن نیز نسبت به تورات و انجیل همین دیدگاه را دارد؛ اما چون دارای معارف الهی اند، آنها را تصدیق نیز میکند؛ ولی تصدیق آنها فی الجمله است، نه تصدیق تام و کامل.
تدوین تورات و انجیل از دیدگاه آیات قرآن
شکی نیست که خداوند متعال با پیامبران سخن گفته است؛ اما پرسشی مطرح است و آن اینکه آیا این وحی، مدون شده است یا نه؟ به یک اعتبار، تمام سخنان خداوند با پیامبران، می تواند کتاب باشد؛ به این اعتبار که آنچه خداوند بیان فرموده، در سینه و قلب پیامبران محفوظ بوده است و این در زبان قرآن، نوعی کتاب است(عنکبوت: ۴۹)؛ اما کدام وحی، به کتاب مدونِ میان دو جلد، تبدیل شده است؟
آیات و روایات، فقط چهار کتابِ تورات، انجیل، زبور و قرآن و صحف ابراهیم و موسی، را نام برده و برای آنها اهمیت قائل شده است.(المفید، ۱۴۱۳، ۴۶؛ الطوسی، ۱۴۱۸، ص۱۷۱ و ص۱۹۳ و ص۳۱۸؛ ابن طاووس، ۱۳۳۰، ص۵۳ و ص۱۱۸ و ص۱۲۳ و ص۱۸۷؛ ابن طاووس، ۱۴۱۴ق، ص۱۷۸؛ ابن طاووس، ۱۴۱۵، ج۱، ص۲۳۹ و ج۲، ص۲۸۹ کفعمی، ۱۴۱۲، ج۲، ص۷۳۲؛ کفعمی، ۱۴۱۸، ص۲۵۴) برای روشن شدن اینکه از میان این چهار کتاب، کدام کتاب تدوین شده و به دست مردم رسیده است، لازم است که از آیات قرآن، واژه های مرتبط با کتاب را بررسی کرد.
سه واژه «کتاب»، «صُحُف» و «زُبُر» در آیات قرآن به کار رفتهاند که در زبان فارسی، به کتاب ترجمه میشوند و مترجمان، هیچ تمایزی میان این واژه ها قائل نمیشوند؛ در حالی که باید تمایزی داشته باشند. در آیات قرآن، هشت بار واژه صحف استعمال شده است؛ (طه: ۱۳۳؛ نجم: ۳۶؛ مدثر: ۵۲؛ عبس: ۱۳؛ تکویر: ۱۰؛ اعلی: ۱۸ و ۱۹ و بینه: ۲) فقط در سوره تکویر به معنای نامه های اعمال به کار رفته و در بقیه موارد به معنای اوراق آسمانی آمده است «صحف اولی» در آیه ۱۳۳ سوره طه، به قرینه «صحف ابراهیم و موسی» در سوره نجم آیات ۳۶ و ۳۷ و سوره اعلی آیات ۱۸ و ۱۹، صحیفه های حضرت ابراهیم و حضرت موسی(ع) تفسیر میشوند.
در سوره عبس آیه ۱۳ و بیّنه آیه ۲، به آنچه بر پیامبر نازل شده و در دست فرشتگان بوده است و پیامبر اسلام از آنها تلاوت میکرد، صحف اطلاق شده است. بنابراین، صحف بر کتاب مصطلح اطلاق نمیشود. واژه «زبور» و جمع آن «زُبُر» نیز در قرآن به معنای کتاب به کار رفته است. در قرآن شش بار زُبُر(آل عمران: ۱۸۴؛ نحل: ۴۴؛ شعراء: ۱۹۶؛ فاطر: ۲۵ و قمر: ۴۳ و ۵۲) و سه بار زبور(نساء: ۱۶۳؛ اسراء: ۵۵؛ انبیاء: ۱۰۵) استعمال شده است. با توجه به اینکه واژه زبور دو بار به صراحت به حضرت داود(ع) نسبت داده شده است، استعمال سوم (انبیاء: ۱۰۵)، نیز به زبورِ داود ترجمه میشود. درباره واژه زُبُر، فقط آیه ۵۲ سوره قمر به معنای نامه اعمال به کار رفته و بقیه موارد به معنای کتاب آسمانی استعمال شده است. در سوره آل عمران و فاطر، این واژه در کنار «بینات» و «کتاب منیر» آمده است.
ازآنجاکه بینات به معنای معجزات است و معنای کتاب نیز روشن است، زُبُر را باید به قرینه زبور داود، کتاب هایی دانست که مشتمل بر اندرز و حکمت اند. علامه طباطبایی نیز بر همین مطلب اشاره کرده است که شاید زُبُر صحیفه ها و کتاب هایی باشند که در آنها فقط یاد خدا بوده و احکام نداشتهاند؛ ولی کتاب منیر کتابی است که دارای شریعت است.(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج ۱۷، ص ۳۸) بنابراین، می توان گفت زُبُر نیز مانند صحف، لزوماً به معنای کتاب مدون نیست؛ بلکه اوراقی آسمانی بودهاند که بر قلب پیامبران نازل میشدند. درباره صحف، قید «اولی» و درباره زبر، قید «اولین» به کار رفته است که نشان می دهد صحف و زبر بیشتر به پیامبران پیشین نازل میشد و بیشتر، مشتمل بر پند و اندرز، و کمتر دارای احکام و شریعت بوده است.
پیامبرانِ پیش از این چهار کتاب، صحف یا زبر داشتهاند و کتابی که در میان مردم بمانَد، به آنان داده نشده است. آیه «فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُم مُّلْکاً عَظِیماً» (نساء: ۵۴) به این مطلب اشاره دارد که پیامبرانِ پیش از ابراهیم(ع) دارای کتاب مدون نبودهاند؛ ولی در خاندان ابراهیم(ع)، کتاب و حکمت و پادشاهی قرار داده شده که در ادیان ابراهیمی، این موارد محقق شده است. کتاب که به این چهار کتاب منحصر است، در خاندان ابراهیم بودهاند. حکمت نیز در میان همین چهار کتاب است که البته کتاب های مزامیر داود و امثال سلیمان، و در اسلام نیز غیر از قرآن، سخنان حکیمانه پیامبر اعظم(ص) و حضرت علی(ع) و امامان دیگر بیشتر خود را نشان می دهند. ملک عظیم نیز بر پادشاهی داود (ص: ۲۰) و سلیمان (ص: ۳۵) منطبق است که چنین ملکی نظیر نداشته است.
در هیچ جای قرآن، به حضرت نوح(ع) کتاب و صحیفه ای نسبت داده نشده و به حضرت ابراهیم(ع) در دو آیه فقط صحف نسبت داده شده است.(نجم: ۳۷ و اعلی: ۱۹) آیه ۸۹ سوره انعام که میگوید: «آنان (ذریه ابراهیم) کسانی هستند که ما به آنان کتاب، حکومت و پیامبری دادیم …» و نیز آیه ۱۶ سوره جاثیه که این سه را به بنی اسرائیل نسبت می دهد و همچنین آیه ۲۷ سوره عنکبوت و آیه ۲۶ سوره حدید که بیان میکنند در ذریه حضرت نوح و ابراهیم، پیامبری و کتاب قرار داده شده است، اگر در کنار هم در نظر گرفته شوند، روشن میشود که کتاب، منحصر در تورات، انجیل، زبور و قرآن است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که پیامبرانِ پیش از موسی(ع) کتاب مدون نداشتهاند؛ بلکه کتاب در سینه و صحف داشتهاند.
در روایتی در توضیح انزال کتاب، به آیه ۲۵ سوره حدید، یعنی «…وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ …» استناد میشود و در ادامه آمده که کتاب، همان اسم اکبر است ـ و به درستی که فقط از آنچه کتاب خوانده میشود، تورات، انجیل و فرقان، شناخته شدهاند ـ که در این کتاب ها، کتاب نوح، صالح، شعیب و ابراهیم(ع) وجود دارد.(کلینی، بی تا، ج۱، ص۲۹۳و۲۹۴، کتاب الحجه، باب ما نص الله عزوجل و رسوله علی الائمه واحدا فواحداً، ح۱۰) در جمله معترضه، این مطلب آمده: «پیش از تورات، پیامبران کتاب مدونی به مردم ارائه نکردند و میان مردم کتاب شناخته شده ای پیش از تورات وجود نداشته است.» البته باید توجه داشت که فاعلیت فاعل وجود داشته، ولی قابلیت قابل نبوده است؛ یعنی مردم بهاندازه ای باسواد نبود که بشود کتابی به آنان داد تا خود بخوانند.
دسته ای دیگر از آیات اشاره میکنند که پیش از حضرت موسی(ع)، کتاب مدونی نبوده است. این آیات اختلاف در کتاب را به بنی اسرائیل نسبت دادهاند(بقره: ۱۷۶؛ بقره: ۲۱۳؛ آل عمران: ۱۹؛ یونس:۹۳؛ نمل: ۷۶؛ فصلت: ۴۵؛ هود:۱۱۰؛ زخرف:۶۳؛ ۱۷جاثیه) و نشان می دهند که بنی اسرائیل در کتاب حضرت موسی(ع) اختلاف ایجاد کردند و مأموریت حضرت عیسی(ع) و پیامبر اسلام با قرآنش این است که این اختلاف را روشن کنند و از میان بردارند.
در میان این چهار کتاب، «قرآن» و «تورات»، از جهاتی از «انجیل» و «زبور» متمایزند و آن اینکه که دو کتاب نخست، دارای شریعت و احکام اند، ولی دو کتاب دوم، کتاب حکمتی اند و کمتر دارای شریعت هستند؛ دیگر اینکه طرح تدوین آنها از طرف خدا برنامه ریزی نشده و در میان مردم منتشر نگردیده، بلکه تدوین آن توسط پیروان آن اجرا شده است. برای اثبات این ادعا به سراغ آیات قرآن می رویم. بررسیِ آیاتی که تعبیر «مصدقاً لما بین یدیه» و «لمّا معکم» و «لمّا معهم» دارند، این نتیجه را دارد که قرآن، فقط تورات را تصدیق کرده است. برای نمونه، در سوره احقاف، آیات ۱۱ و ۱۲ وقتی سخن از انکار قرآن توسط کافران مطرح میشود، قرآن در مقابل، کتاب موسی(ع) را مطرح کرده و قرآن را مصدّق آن میشمارد و هیچ سخنی از انجیل و زبور مطرح نمیشود. جالب است که در آیات پایانی همین سوره، باز به این تقابل بر می خوریم. گروهی از جنّیان وقتی قرآن را شنیدند، سخنی از زبور و انجیل به میان نیاوردند و گفتند که بعد از موسی، کتابی نازل شده است که «مصدقاً لما بین یدیه» (احقاف: ۳۰) است و این نشان می دهد که قرآن، تورات را تصدیق کرده است. آیات، حضرت عیسی(ع) را فقط تصدیق کننده تورات معرفی کردهاند، نه زبور و نه کتاب های پیشین.(آل عمران: ۵۰؛ مائده: ۴۶؛ صف: ۶) تنها در چهار مورد(آل عمران: ۳و۸۱؛ مائده: ۴۸؛ فاطر: ۳۱) به صورت مطلق تصدیق کتاب، در قرآن مطرح است که به قرینه این بیان، آن چهار آیه نیز تصدیق تورات، تلقی میشود.
بنابراین، از میان این چهار کتاب، تورات و قرآن بیشترین شباهت ها را دارند و افزون بر حکمت و مواعظ اخلاقی، مشتمل بر احکام و شریعت نیز بودهاند؛ ولی انجیل و زبور از نوع حکمت و اندرز بوده و کمتر شریعت داشتهاند. در قرآن چنین آمده است: «وَ لَقَدْ آتَیْنا بَنِی إِسْرائِیلَ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ … * وَ آتَیْناهُمْ بَیِّناتٍ مِنَ الْأَمْرِ… * ثُمَّ جَعَلْناکَ عَلی شَرِیعَهٍ مِنَ الْأَمْرِ»(جاثیه: ۱۶ـ۱۸)؛ ما به بنی اسرائیل کتاب، حکومت و پیامبری دادیم … ما به آنان دلایلی روشن دادیم. از این آیات فهمیده میشود که این دلایل همان شریعت است که در آن اختلاف کردند. در آیه ۱۸ به شریعت اسلام اشاره شده است.
تعبیر «ثمّ» در این آیه به این معناست که پس از شریعت موسی(ع)، شریعت پیامبر اسلام آمده است. با توجه به این آیات و تقابل ایجادشده در آن، روشن میشود که تورات و قرآن از دیگر کتاب ها متمایز بودهاند. در المیزان، ذیل آیه ۱۶ آمده که مراد از کتاب، توراتِ مشتمل بر شریعت است و انجیل شریعت ندارد و شریعتش همان شریعت تورات است و زبور داود نیز ادعیه و اذکار است. کتاب مدون در زبان قرآن، فقط بر چیزی اطلاق میشود که مشتمل بر شریعت باشد.(طباطبایی، ۱۴۱۷، ج۱۸، ص۱۶۸) آیه ای وجود ندارد که حضرت موسی(ع) در آن، کتابِ پیش از خود را تصدیق کرده باشد که نشان می دهد که پیش از تورات، کتاب مدونی نبوده است.
نکته دیگر اینکه از آیات قرآن چنین برمی آید که قرار بوده است تنها دو کتاب پس از تدوین در دست مردم بماند که آن دو، کتاب حضرت موسی(ع) و قرآن است. مهم ترین دلیل، آیات ۱۴۴ و ۱۴۵ سوره اعراف است که می فرماید: «… فَخُذْ مَا آتَیْتُکَ… (۱۴۴) … فَخُذْهَا بِقُوَّهٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا…». در این آیات به حضرت موسی امر میشود که کتاب را با قدرت بگیر و به قوم خود نیز دستور بده که بهترین آن را برگیرند. سه بار نیز تعبیر «… خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّهٍ…»(بقره: ۶۳و۹۳؛ اعراف: ۱۷۱) درباره توراتِ بنی اسرائیل در آیات وجود دارد که همان مطلب را ثابت میکند.
از این آیات، با توجه به این مطلب که درباره هیچ پیامبر و کتاب دیگری چنین تعبیری وجود ندارد، به دست می آید که تورات باید در میان بنی اسرائیل منتشر میشد. دلیل دیگری که از آیات قرآن استفاده میشود این است که تورات و قرآن در میان مردم به ارث گذاشته شدند: «… وَرِثُواْ الْکِتَابَ …»(اعراف: ۱۶۹)، «… وَأَوْرَثْنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ الْکِتَابَ»(غافر: ۵۳)، «… وَإِنَّ الَّذِینَ أُورِثُوا الْکِتَابَ مِن بَعْدِهِمْ …»(شوری: ۱۴) و «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا …»(فاطر: ۳۲)، که سه آیه اول به کتاب موسی(ع) اشاره دارند و آیه آخر مربوط به قرآن کریم است.
با اینکه انجیل و زبور کتاب های مهمیبودهاند ولی ضروری نبوده است که در میان مردم باقی بمانند. در اینکه اصل این کتاب ها در دست حجت خداست، شکی نیست؛ ولی برای تثبیت شریعت الهی لازم بود که تورات و قرآن، در میان مردم باقی باشند. برخی از ویژگی هایی که قرآن برای کتاب موسی(ع) و قرآن یادآور میشود، منحصر به همین دو کتاب است؛ مانند اینکه هر دو «تفصیل دهنده هر چیز» شمرده شدهاند.(انعام: ۱۵۴ و یوسف: ۱۱۱) در حدیثی نیز الواحی که بر موسی(ع) نازل شد، چنین توصیف شده است که در آن، تبیان هر چیزی وجود دارد: «…فِیهَا تِبْیَانُ کُلِّ شَیْءٍ…».(الصفار، ۱۳۶۲، ص ۱۵۹ و۱۶۰، حدیث ۴ از باب ۱۱ از جزء سوم) البته به نظر نویسنده، «تبیاناً لکلّ شیءٍ» در آیات قرآن تنها برای قرآن آمده است؛ بنابراین، تورات، تبیان برای هر چیزی نیست و این روایت نباید درست باشد. با دقت در ویژگی «مستبین»(صافات: ۱۱۷) که در قرآن به کتاب موسی(ع)، نسبت داده شده است، این مطلب بیشتر روشن میشود.
مفسران و لغویان، «مستبین» و «مبین» را هم معنا می دانند؛ ولی این گونه نیست. چیزی که باعث تردید است این است که برخلاف قرآن، کتاب موسی(ع)، هیچ گاه با ویژگی «مبین» توصیف نشده و تنها در همین آیه با ویژگی «مستبین» آمده است. مستبین از باب استفعال، و یکی از معانی آن، اشتمال فعل به مبدأ اشتقاق است و در این مورد به این معناست که افزون بر روشنگر بودن، به گونه ای است که در تمام مسائل هیچ جای ابهامیباقی نمانده و تفصیل تمام معارف دینی که یهودیان نیاز داشتند را داشته است؛ در صورتی که قرآن، مبین است؛ یعنی هم روشن است و هم روشنگر.
در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم آمده است که کلمه مبین یعنی خود روشن است و این روشنی را نیز اعلام میکند و در برخی موارد، غیر خود را نیز روشنی میبخشد. یکی از معانی باب استفعال (مستبین)، طلب اصل فعل است؛ یعنی طلب روشنی میکند و روشن میشود؛ به این معنا، کتاب حضرت موسی(ع) روشن است؛ ولی اینکه به دیگری روشنی دهد، از آن برنمی آید.
بنابراین، از جمله مشترکات تورات و قرآن این است که هر دو تفصیل کل شیء بودند؛ اما در قرآن برای قرآن، ویژگی «تبیاناً لکلّ شیء» (نحل: ۸۹) آمده، ولی برای تورات چنین صفتی ذکر نشده است و این می تواند این معنا را تقویت کند که تورات، کتابی بوده است که خود روشن شده و تفصیل کل شیء بوده، ولی به دیگر کتاب ها روشنی بخش نبوده است و ازاین رو، به آن مبین و تبیان اطلاق نشده است.
منابع
صدوق، محمدبن علی، (۱۳۸۰ق)، الامالی، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
ـــــــــــــــ، (۱۴۱۵ق)، التوحید، قم: مؤسسهالنشر اسلامی.
ـــــــــــــــ، (۱۳۹۰ق)، عیون اخبار الرضا، نجف: مطبعه الحیدریه.
ابن طاووس، علی بن موسی، (۱۴۱۵ق)، اقبال الاعمال، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
ـــــــــــــــ، (۱۳۳۰ق)، جمال الاسبوع، قم، دارالرضی.
ـــــــــــــــ، (۱۴۱۴ق)، مهج الدعوات، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
اسپینوزا، باروخ، (۱۳۷۸)، «مصنف واقعی اسفار پنجگانه»، ترجمه علی رضا آل بویه، هفت آسمان، ش ۱، ص ۸۹-۱۰۳.
بلاغی، محمدجواد، (۱۳۶۰)، الهدی الی دین المصطفی، مترجم سیداحمد صفایی، تهران، آفاق.
بهرام محمدیان و دیگران، (۱۳۸۰)، دایرهالمعارف کتاب مقدس، تهران، روز نو.
تنی، مریل سی، (۱۳۶۲)، معرفی عهد جدید، ترجمه ط.میکائلیان، تهران، حیات ابدی.
توفیقی، حسین، (۱۳۸۴)، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت.
جناتی، محمدابراهیم، (۱۹۶۷)، الیهود قدیماً و حدیثاً، نجف اشرف، مطبعه الاداب.
خلیل الرحمن الهندی، (بی تا)، رحمه الله، اظهارالحق، بی جا، مکتبه الثقافه الدینیه.
الراوندی، سعیدبن هبه الله، (۱۴۰۷ق)، الدعوات، قم، مدرسه الامام المهدی(عج).
سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، (۱۳۸۹)، «نقادی کتاب مقدس»، هفت آسمان، ش ۸، ص ۹۷ ـ ۱۱۰.
شاکر، محمدکاظم، (۱۳۸۴) «انجیل با دو قرائت»، پژوهش های فلسفی– کلامی، ش ۲۴، صفحات۷۴ – ۹۰.
شاله، فلیسین، ( ۱۳۴۶)، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، تهران، دانشگاه تهران.
الصفار، محمدبن الحسن، (۱۳۶۲)، بصائر الدرجات، تحقیق میرزا محسن کوچه باغی، تهران، الاعلمی.
طباطبایی، سیدمحمدحسین، (۱۴۱۷ق)، المیزان فی تفسیر القران، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
الطوسی، محمدبن الحسن، (۱۴۱۸ق)، مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسه الاعلمی.
العاملی الکفعمی، ابراهیم بن علی، (۱۴۱۲ق)، مصباح الکفعمی، بیروت، مؤسسه النعمان.
ـــــــــــــــ، (۱۴۱۸ق)، البلدالامین و الدرع الحصین، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
الکلینی، (بی تا)، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
کیوپیت، دان، (۱۳۷۶)، دریای ایمان، ترجمه حسن کامشاد، تهران، طرح نو.
معرفت، محمدهادی، (۱۳۸۱)، «ادیان در قرآن»، هفت آسمان، ش ۱۲و ۱۳، ص ۱۳-۲۸
المفید، (۱۴۱۳ق)، الاختصاص، قم، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید.
مهاوش (ابومحمد)، عوده الاردنی، (۱۴۱۲ق)، الکتاب المقدس تحت المجهر، قم، دارانصاریان.
میشل، توماس، (۱۳۸۱)، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
میلر، و.م.، (۱۹۸۱)، تاریخ کلیسای قدیم، علی نخستین، حیات ابدی، تهران.
ویر، رابرت، (۱۳۷۴)، جهان مذهبی: ادیان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
هوردرن، ویلیام، (۱۳۶۸)، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه ط.میکائلیان، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
یعقوب قرقسانی، ۱۹۳۹، کتاب الانوار و المراقب، به اهتمام لئون نموی، Leon Nemoy, Newyork: the Alexander Kohut Memorial Fandaition.
Alexander Altmann, (1396), “Articles of Faith”, in Judaica, vol3, p655.
Nahum M. Sarna, (1987), “Hebrew Scriptures”, in the Encyclopedia of Religion, vol2, p158.
Ayala Loewenstamm & John Macdonald, (1996), “Pentateuch, Smaritan” in Judaica, vol13, p 264-268.
منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره ۹
ادامه دارد …