امتحان بزرگ «أحد» و قهرمانان آن “آیت الله صافی”

علی بهترین کسی است که در بین شما می‎گذارم و او امام و خلیفه است بعد از من و دو سبطم (حسن و حسین) و نه نفر از صلب حسین امامان ابرارند. اگر متابعت کنید ایشان را می‎یابید آنها را راهنما و راهنمابی شده و اگر مخالفت کنید ایشان را اختلاف تا روز قیامت در شما خواهد بود.

در غزوه أحد، مسلمانان در معرض یک آزمایش بزرگ قرار گرفته و حدود هفتاد نفر یا بیشتر از آنان ثبات قدم نشان دادند و به شهادت رسیدند و برحسب نقل بعض مورخین جز حضرت حمزه و عبدالله‎بن جحش پسر عمه رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم و شماس‎بن عثمان که از مهاجرین بودند دیگران از انصار بودند و جز تنی چند که پابرجا ماندند و سخت کوش و پیکارگر و فداکار جان برکف از رسول خدا دفاع و حمایت کردند و اسلام را یاری نمودند، دیگران فرار را برقرار اختیار کرده و در کار خود و سرنوشت خود خصوص وقتی که شهادت پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم شایع شد در فکر و تردید افتادند.

از مشاهیر افرادی که پا برجا ماندند یکی ابودجانه انصاری بود و مصعب‎بن عمیر که شهید شد و مالک‎بن نفیر که پس از آن‌که هفتاد جراحت برداشت شهید شد و در این غزوه کسی که فداکاری و شجاعت و استقامتش در دفاع از رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم و جلوگیری از فتح کفار نمونه و بی‌نظیر است علی علیه‎السلام بود که پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم لواء (پرچم) را به او سپرد و وقتی مشرکین بر رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم هجوم آوردند و چهره مبارکش را مجروح و دندان مقدّسش را شکستند و او را سنگباران نمودند تا در گودالی از گودال‌هایی که ابوعامر برای سقوط مسلمین در آنها کنده بود افتاد علی علیه‎السلام دست آن حضرت را گرفت.

در این غزوه بود که وقتی رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم به علی که پرچمدار بود فرمان به پیش داد علی جلو رفت. پرچمدار مشرکین ابوسعدبن ابی طلحه – بنا به نقل ابن هشام – در بین دو صف آمد و مبارز می‎طلبید.

پس از آن که از مسلمین احدی به مبارزه او اقدام نکرد گفت: یا اصحاب محمد گمان می‎کنید که کشته‌شدگان شما در بهشت و کشته شدگان ما در آتشند؟ سوگند به لات. دروغ می‎گویید اگر این سخن را حق می‎دانید از شما یک نفر به سوی من می‎آمد. علی‎بن‎ابیطالب‎ ‎علیه‎السلام به میدان رفت و پس از دو ضرب شمشیر که بین آنها ردّ و بدل شد او را از پا در آورد و در این غزوه بود که به نقل ابن هشام و بعض دیگر ندا کننده‎ای ندا کرد:

لا سَیْفَ اِلّا ذُوالْفَقار وَ لا فَتی اِلّا عَلِی

چنان‌که اشاره کردیم در این غزوه از مسمانان حدود هفتاد نفر و بیشتر به درجه شهادت رسیدند که مشهورترین آنها شجاع و قهرمان بزرگ و مجاهد عزیز اسلام و عموی بزرگوار رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم و برادر رضاعی آن حضرت اسد الله و اسد رسوله حضرت حمزه علیه‎السلام بود و او یکی از سه نفری بود (رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم و علی و حمزه) که کشتن آنها در صدر برنامه مشرکین قرار داشت.

شهادت حمزه به پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم خصوص با اینکه بدن شریفش را هند مادر معاویه به آن وضع وحشیانه مُثْله ساخته بود سخت گران آمد که وقتی بدن شریف حمزه را دید فرمود:

لَنْ أصابَ بِمِثْلِکَ اَبَداً وَ ما وَقَفْتُ مَوْقفاً قَطُّ اعْیَطُ اِلَیّ مِنْ هذا

سپس فرمود: جبرئیل به من خبر داد که حمزه در اهل آسمان‌های هفتگانه (فرشتگان) مکتوب است حمزه بن عبدالمطلب شیر خدا و شیر پیغمبر او است:

اَسَدُ اللهَ وَ اَسَدُ رَسُولِهِ[۱]

علاوه براحادیثی که در فضیلت حمزه رسیده است روایات در فضیلت شهدای احد متعدد است و الحق افرادی مثل حمزه و سعدبن ربیع و عبدالله‎بن جحش و عمرو بن جموح و انس بن نضر و حنظله غسیل الملائکه افرادی دیگر و بلکه همه آنها حق ایثار و فداکاری در راه اسلام را ادا کردند، اعلی الله درجاتهم فی غرفات الجنان و الحقنا بهم فی منازل الشهداء بحق محمد و آله الطاهرین صلواته علیهم اجمعین.

فاطمه زهرا سلام الله علیها و اُحد

در کتاب وفاء الفاء نقل می‎کند که فاطمه زهرا علیهاالسلام قبر حمزه را زیارت می‎کرد و آن را تعمیر و اصلاح می‎نمود و برای آن نشانی گذارده بود.

و از رزین نقل کرده است که فاطمه زهرا علیهاالسلام قبور شهداء را دو سه روز یک مرتبه زیارت می‎فرمود و در حدیث دیگر است در آنجا نماز می‎خواند و دعا می‎کرد و گریه می‎کرد تا از این جهان به عالم بقا منتقل گردید.

و از حاکم نقل کرده است که از علی علیه‎السلام نقل نموده است که فاطمه زهرا علیهاالسلام قبر عمویش حمزه را هر جمعه زیارت می‎کرد در نزد آن نماز می‎خواند و گریه می‎کرد.[۲]

در اخبار و روایات شیعه نیز روایات به این مضمون متعدد است و ظاهر این است که مداومت آن حضرت بر زیارت قبر حمزه بیشتر پس از رحلت پدر بزرگوارش بود که در اثر نگرانی‌های شدیدی که از منافقین امت داشت و رنج‌ها و آزارهای سخت وجانکاهی که از آنها دیده بود از مردم برای اینکه منافقین را با عمل و با سکوت و ترک اعتراض یاری کردند ناراضی بود به بقیع و بیت الأحزان یا احد می‎رفت و گریه می‎کرد و به این صورت تا زنده بود موضع اعتراض خود را حفظ و رژیم حاکم را محکوم و مردم را در قبول استضعافی که از آنها شده بود ملامت می‎کرد.

از جمله روایاتی که در این موضوع وارد است روایت محمودبن لبید است.

روایت محمودبن لبید: در کتاب معتبر (کفایه الاثر فی النصوص علی الائمه الاثنی عشر) که مؤلف آن از تلامذه صدوق علیه الرحمه و از محدثین معروف قرن چهارم و احتمالاً تا اوایل قرن پنجم زنده بوده است از محمودبن لبید که یکی از اصحاب رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم بوده و ترجمه او در اسدالغابه و استیعاب و کتاب‌های دیگر موجود است، روایت شده است که گفت:

چون رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم از این جهان فانی به جهان باقی شتافت فاطمه زهرا‎ علیهاالسلام بر سر قبور شهداء می‎آمد و بر سر قبر حمزه می‎آمد و در آنجا گریه می‎کرد. در یکی از روزها به زیارت قبر حمزه رفتم او را در حالی که گریه می‎کرد در آنجا یافتم؛ پس مهلت دادم او را تا آرام گرفت، خدمتش رسیدم و سلام کردم و گفتم: ای سیده زنان به خدا سوگند رگ‌های دلم را از گریستن پاره کردی.

فرمود: حق است از برای من گریه پس به تحقیق مصیبت فقدان بهترین پدران به من رسیده است چه سخت مشتاق لقای رسول خدایم، سپس این شعر را انشاء فرمود:

اِذا ماتَ یَوْماً مَیّت قَلَّ ذِکْرُهُ
وَ ذِکْرُ اَبی مُذ ماتَ وَ اللهِ اَکْثَرُ

هرگاه کسی بمیرد یاد او کم می‎شود و یاد پدرم از زمانی که رحلت کرده است به خدا بیشتر است.

عرض کردم: ای سیده من سؤال می‎کنم مسأله‎ای را از تو که در سینه من خلجان دارد. فرمود: سوال کن.

عرض کردم: آیا رسول خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم قبل از وفاتش علی را به امامت معین و منصوص کرد؟

فرمود: وا عجبا مگر روز غدیر خم را فراموش کردید؟

گفتم: این بود ولیکن خبر ده مرا به آنچه به تو فرمود.

فرمود: خدا را شاهد می‎گیرم که شنیدم می‎فرمود:

علی بهترین کسی است که در بین شما می‎گذارم و او امام و خلیفه است بعد از من و دو سبطم (حسن و حسین) و نه نفر از صلب حسین امامان ابرارند. اگر متابعت کنید ایشان را می‎یابید آنها را راهنما و راهنمابی شده و اگر مخالفت کنید ایشان را اختلاف تا روز قیامت در شما خواهد بود.

گفتم: ای سیده من، پس چه شد علی را که از حق خود بازنشست؟

فرمود: یا اباعمرو، پیغمبر خدا صلی‎الله علیه وآله وسلم فرمود:[۳] مَثَل امام[۴] مَثَل کعبه است که به سوی او می‎روند و او به سوی کسی نمی‎رود. سپس فرمود:

آگاه باش به خدا سوگند اگر حق را برای اهلش گذارده بودند و متابعت عترت پیغمبرشان را کرده بودند هر آینه دو نفر در خدا اختلاف نمی‎کردند و هر آینه (رهبری و ولایت امور را در ظاهر هم) گذشته از گذشته و جانشین بعد جانشین به ارث می‎بردند تا قیام قائم ما که نهمین از فرزندان حسین‎ علیهم‎السلام‎ است ولیکن مقدم داشتند کسی را که خدا او مؤخر گردانیده و مؤخر گردانیدند کسی را که خدا او را مقدم گردانیده است. همین که پیامبر برانگیخته شده از این جهان و درگذشت به شهوت و میل خود اختیار کردند و به آرای خود عمل کردند زیان همیشه برایشان، آیا نشنیدند که خدا می‎فرماید:

وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ
[۵]

پروردگار تو می‎آفریند آنچه را می‎خواهد و بر می‎گزیند، برای ایشان اختیار کردن نمی‎باشد.

بلکه شنیدند ولیکن ایشان همچنانند که خداوند سبحان می‎فرماید:

فَاِنَّها لا تَعْمَی ألاَبْصاُر وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ
[۶]

دیدگان ظاهر کور نمی‎گردد ولیکن دل‌هایی که در سینه‎ها است کور می‎گردد.

هیهات (شاید مقصود این باشد که دورند از صواب و رحمت خدا و ثواب او) در دنیا آرزوهایشان را گستراندند و اجل‌هایشان را فراموش کردند پس برو افتادن باد بر ایشان و کم گرداند عمل‌هایشان را اَعُوذُبِکَ یا رَبّ مِنَ الْحُورِ بَعْدَ الْکُورِ

یعنی: پناه می‎برم به تو ای پروردگارم از نقص بعد از تمام (از معصیت بعد از اطاعت و از کفر و نفاق بعد از ایمان).[۷]

و امّا درباره دشمنی با شهدای احد، می‌توان از خصومت‌های دیرینه معاویه گفت. او مانند پدرش در جاهلیّت و پس از ظهور و اعلای کلمه اسلام هرگز دست از خصومت و دشمنی با اسلام بر نداشت و در اهانت به اسلام و رجال اسلام و عوض کردن برنامه‎های اسلام بالخصوص معاویه آنچه توانست مکارانه عمل کرد که مثل ابودرداءها با ارتباطی که با او داشتند – بنابر روایت بخاری- می‎گفتند همه چیز و همه برنامه‎هایی که در عصر پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم بود تغییر کرد.

از جمله کارهایی که معاویه کرد این بود که به قبور شهدای احد که معروفترین شهدای اسلام می‎باشند اهانت کرد و چون در آن عصر امکان اینکه مانند اخلاف وهابی خود بتواند به اسم توحید و اسلام، قبور مردگان اسلام را مورد هتک قرار دهد نبود و اباطیل و مزخرفات وهابی‌ها به واسطه قرب زمان به عصر رسالت و حضور بسیاری از صحابه امکان نداشت به اسم نهرسازی برای چشمه‎ای که آب آن را جاری کرده بود آب بر قبور آنها بست و اعلام کرد که بازماندگان شهدا اجساد پاک آنها را از مقابرشان بیرون آوردند، پس از چهل سال چنان تازه بودند که گویا دیروز دفن شده‎اند.

جابر بن انصاری می‎گوید: من، پدرم و دایی‌ام را (که از شهداء بودند) به مدینه بردم تا در مقابر خودمان دفن کنم که منادی از سوی پیغمبر صلی‎الله علیه وآله وسلم ندا کرد که کشته‎ها را برگردانید و در مصارع و محل شهادت دفن کنید من آنها را به احد برگردانیدم و در همان مکانی که شهید شده بودند دفن کردم اما در حکومت معاویه‎ بن ابی سفیان ناگهان مردی به من خبر داد که عمّال معاویه قبر پدرت را نبش نمودند وقتی رفتم او را به همان صورتی که دفن کرده بودم یافتم.

منابع

[۱]. سیره ابن هشام، ج۳ ص۳۹.
[۲]. وفاء الفاء، ص۹۳۲.
[۳]. معلوم می‎شود کنیه محمودبن لبید ابوعمرو بوده است.
[۴]. در کلمه «مثل الامام» راوی حدیث از حضرت زهرا سلام الله علیها تردید کرده است که فرمود:«مثل‎الامام» یا «مثل علی» و هر کدام باشد معنا معلوم است.
[۵]. سوره قصص، آیه ۶۸.
[۶]. سوره حج، آیه ۴۶.
[۷]. منتخب الاثر، ف۱ ب۷ ج۲۱.

فرهنگ نیوز

همچنین ببینید

نشست 157

از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی

نشست ۱۵۷ فرهنگ مهدوی با عنوان «از صهیونیسم یهودی تا نظم نوین جهانی» با مشارکت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *