شام از لحاظ تاریخی یک پای همیشگی تاریخ اسلام است و در تاریخ جنگهای دوران اسلامی، به خصوص جنگهایی که با اروپاییان در گرفته است، جایگاه ویژهای دارد. شام پس از جنگ جهانی اوّل به چهار کشور «سوریه»، «اردن»، «فلسطین» و «لبنان» تقسیم شد. خود این چهار کشور مانند تمام سرزمینهای استقلال یافته عثمانی، تاریخ درازی نداشتهاند؛ امّا به گفته مورّخان، وارث سرزمینی قدیمی…
شام» قدیم یا «شامات» از لحاظ جغرافیایی سرزمینی بزرگ در «آسیای غربی»، حدّ فاصل «دریای مدیترانه»، سواحل غربی «فرات»، مرز شمالی «حجاز»، مرز جنوبی «روم شرقی» قدیم و «ترکیه» فعلی است. معروفترین رود این سرزمین فرات است.
شام از لحاظ تاریخی یک پای همیشگی تاریخ اسلام است و در تاریخ جنگهای دوران اسلامی، به خصوص جنگهایی که با اروپاییان در گرفته است، جایگاه ویژهای دارد. شام پس از جنگ جهانی اوّل به چهار کشور «سوریه»، «اردن»، «فلسطین» و «لبنان» تقسیم شد. خود این چهار کشور مانند تمام سرزمینهای استقلال یافته عثمانی، تاریخ درازی نداشتهاند؛ امّا به گفته مورّخان، وارث سرزمینی قدیمی و باستانی با پنجهزار سال قدمت به نام شام هستند؛ زیرا «الشّام و الشّام» نامیبوده که جغرافیدانان عرب بر «دریای روم» و بیابان ممتدی که از «اُبلّه» تا فرات و از طرف دیگر از فرات تا مرز روم محدود میشده است، اطلاق میکردهاند. در حقیقت سرزمین شام اوّلین مرکز، بینِ مراکز تمدّن عربی ـ اسلامیبوده است.
شام تا پیش از آنکه تحت سلطه مسلمانان در آید، در تصرّف امپراتوری روم شرقی بوده است. پس از مهاجرت قبایلی از «جزیر\ العرب» (شبه جزیره عربستان) به این سرزمین بود، که ورود اعراب به «شام» گسترش یافت و قبایلی عربی به این دیار کوچانده شدند که مهمترین آنها عبارت بودند از: قُضاعَه، جُذام، لَخْم، کلب، تَنُوخ، صُلَیح و بهراء. آنان به دلیل زندگی طولانی در جوار رومیان غالباً به کیش نصرانی در آمده و آداب و رسوم آنان را پذیرفته بودند تا اینکه پس از بعثت و رحلت پیامبر اکرم(ص) با دو جنگ؛ یعنی سریه موته و غزوه تبوک این منطقه به دست مسلمانان افتاد. پس از آن هم در دست مسلمانان باقی ماند.
شام در سال چهاردهم هجری قمری در عصر خلافت ابوبکر فتح شد و باقی مناطق در خلافت عمر تصرّف شد. با تصرّف شام به وسیله سپاه اسلام، فرهنگ این دین جدید بر اقوام یاد شده، غلبه یافت. از آنجایی که بنیامیّه ساکن شام بودند، حکومت آنجا به معاویـ[ بن ابی سفیان واگذار و او در زمان عمر و عثمان به عنوان والی شام انتخاب شد. وی تا سال ۳۵ ه .ق. حاکم شام بود تا اینکه در سال ۳۵ ه .ق. با خلافت امام علی(ع) از حکمرانی شام عزل شد. پس از شهادت امام علی(ع)، معاویه با نیرنگ به حکومت رسید. او شهر «دمشق» را دارالخلافه خویش قرار داد. پس از آن، پادشاهان بنی امیّه در دمشق اقامت گزیدند.
شام با ادامه واقعه «کربلا» معنا میپذیرد؛ زیرا کاروان اسرا از کربلا به سوی شام که در آن زمان محلّ حکمرانی امویان بود، به راه افتادند و بعد از پردهبرداری از جنایات امویان و بیان واقعیّتها، مردم شام به ستمگری حاکمشان آگاهی یافته، علیه این حکومت با تحریک عبّاسیان شورش کردند.
قیام موفّقیتآمیز عبّاسیان در دهههای نخست قرن سوم هجری قمری، گرچه حرکتی شیعی نبود، امّا از دو جهت به توسعه تشیّع کمک نمود. نخست اینکه جنبش عبّاسیان برخی شعارهای شیعیان، مثل دعوت به آلمحمّد(ص) را در نواحی گوناگون پراکند و دیگر اینکه استقرار بنیعبّاس بر اریکه قدرت، زمینهساز قیامهای دیگری از جانب علویان و شیعیان گردید. این امور کمک کردند تا تشیّع از اختناق به وجود آمده در دوره امویان خارج شود و ندایش به گوش افراد بیشتری برسد.
یکی از مراکز تجمّع شیعیان در آغاز عصر غیبت «شام» بوده است؛ زیرا مردم «طبریّه»، «نابلس»، «قدس» و بیشتر مردم آن دیار بر مذهب تشیّع بودند و ارتباط مردم «جبل عامل» و «طرابلس» با عالمان شیعه در همین زمان، حاکی از وجود شیعیان در این نواحی است. شهر «حمص» نیز با تشکیل دولت حَمدانی در شام به تشیّع روی آورد.
«دمشق» از سال ۴۰ ه .ق. تا سال ۱۳۲ ه .ق. پایتخت دولت اسلامیبود. در این تاریخ با به قدرت رسیدن عبّاسیان، شام اعتبار خود را از دست داد و بعد از سالیان سال که حمدانیان، فاطمیان مصر، سلاجقه و عثمانیان بر آن دیار حکومت راندند، دارالخلافه از شام به «بغداد» منتقل شد.
اگر خدا بخواهد ادامه دارد …