گفتوگو با محمد عسگرپور کارگردان فیلم «قدمگاه»
کریم باباخانیان
اشاره:
محصول فعالیت هنری سالهای ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۷ وی چند فیلم کوتاه و نیمه بلند است.
اولین فیلم سینمایی خود را در سال ۱۳۶۸ با عنوان «پرواز در نهایت» که مضمون دفاع مقدس داشت، مقابل دوربین برد، سپس سریال «روح الله»، «نقطه اوج» و «خاطرات یک خبرنگار» را در پرونده هنری خود ثبت نمود؛ آخرین فیلم سینمایی او «قدمگاه» میباشد که اکران عمومیشد و با استقبال تماشاگران سینمای دینی روبهرو شد، مدتی است از فیلمبرداری فیلم «نسیم شمال باد جنوب» فارغ شده است؛ او کسی نیست جز محمد مهدی عسگرپور کارگردان متعهد سینمای دفاع مقدس و دینی که در کنار فعالیت هنری تجربه مسئولیت اجرایی و مدیریتی را نیز کسب کرده است. گفتوگوی یک ساعتهای با وی پیرامون فیلم قدمگاه و … انجام دادهایم که توجه خوانندگان عزیز را به مطالعه آن جلب میکنیم.
جناب عسگرپور به عنوان اولین سؤال بفرمایید مضمون فیلم سینمایی «قدمگاه» چیست و اینکه چه میزان به مقوله «انتظار» نزدیک شدهاید؟
در این فیلم یک فرد به عنوان نماینده افراد جامعهای که هویتشان بهطور کلی مخدوش شده، مورد کالبد شکافی و ارزیابی قرار میگیرد و فیلم تلاش میکند به این سمت حرکت کند که هویت واقعی این فرد که نمادی از افراد است را روشن نماید. به همین دلیل نقش اصلی فیلم، واسطه فیض میشود و به شکلهای مختلف مشکلات آدمهای درون فیلم را مطرح و حل میکند و از همه مهمتر اینکه هویت مخدوش شده وی پیدا میشود و فلسفه حضور حضرت حجت (عج) در این فیلم دقیقاً به همین نکته باز میگردد و بازیابی هویت مخدوش شده پیام ظهور است که در پایان، بیننده به آن میرسد.
بیننده این فیلم چه نتیجهای از تماشای آن دریافت میکند؟
فیلم قدمگاه ابعاد مختلفی دارد، یک بخش آن باز میگردد به قصه ملودرام که برای خودش جذابیت دارد، هنگامیکه فیلم را در کسوت تماشاچی، نه کارگردان، دیدم آن بخشی که هویتیابی فرد بود برایم جذاب بود، زیرا مخدوش بودن هویت، شامل بسیاری از انسانهای عصر غیبت میشود چون جریانی به اتفاق آدمهای بیتقصیر یا کم تقصیر در پدید آمدن بیهویتی انسانها شریک هستند لذا در این فیلم رایحهای از وجود امام عصر(ع) به عنوان ناجی بشریت خسته از دود و آهن مشاهده میشود.
آقای عسگرپور چه شد که به سراغ این سوژه رفتید؟
زمانی که این کار از طرف آقای تختکیشان که تهیهکننده این فیلم بود، ارائه شد، فیلمنامه کامل آن وجود نداشت و اسم آن نیز «برای دیگری بود» و از میان چند فیلمنامه که پیشنهاد شده بود، من این فیلم را برای ساختن انتخاب کردم دلیل آن نیز این بود که سالها دغدغه ذهنی من این بود که چرا در سینمای ما به این موضوع پرداخته نمیشود. کشور ما لقب امام زمانی دارد و ملت ما شیفته حضرت مهدی(عج) هستند و با این فرهنگ دائماً باید تماس داشته باشد، ولی حجم کارهایی که در این مورد ارائه شده بسیار کم است. من صرفاً از این منظر به قصه نگاه نکردم که بخواهم فاتح یا کاشف این مقوله باشم بلکه مثل همه آدمهایی که دلمشغولی آنها بحث «آخرالزمان» و «حضرت مهدی(عج)» است، سؤالم این بوده که وجود مقدس ایشان چه زمانی ظهور میکند و این غیبت کی پایان میپذیرد و حکومت جهانی چه زمانی برپا خواهد شد؟
شاید بخشی از ناراحتیای که عموم مردم دنیا نسبت به حکومتها دارند ناشی از همین مسئله باشد، یعنی اگر ریشهیابی کنیم، به همین هویت مخدوش شده برخواهیم خورد و من روی این مسئله تأکید دارم.
در فیلمنامه اشکالات دراماتیک وجود داشت و این امر باعث شد چند بار فیلمنامه بازنویسی شود.
فکر میکنید فیلمیکه ساختهاید چه میزان نظر اولیه شما را تأمین کرده است؟
من هرچه در چنته داشتم عرضه کردم. آقای تختکیشان هم به عنوان تهیه کننده، هر امکاناتی که لازم داشتیم فراهم کرد تا آنچه در ذهن بنده بود به تصویر کشیده شود و همه افراد گروه نیز همدل بودند؛ به همین لحاظ کار با سرعت پیش رفت، لذا آنچه من در عرصه فیلمسازی میدانستم همین بود، نکته دیگر اینکه اگر یک بار دیگر بخواهم همین فلیم را بسازم، نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد، چون ایمان دارم بعضی لحظات آن قابل تکرار نیست؛ زیرا در آن ایام یک حس خاصی بهوجود آمده بود و گمان نمیکنم دیگر بار تکرار شود.
به عنوان یک هنرمند و فیلمساز مسلمان چه نگرشی درباره «مهدویت» و ارائه اثر هنری در این زمینه دارید؟
جا دارد این نکته را اینجا بگویم که اگر تا پانزده سال پیش نسبت به این موضوع میخواستم فکر کنم و واکنش نشان بدهم و حتی بنویسم و ارائه و منتشر کنم مقداری احتیاط میکردم و ملاحظاتی را در نظر میگرفتم؛ زیرا در آن ایام، علوم، گستره امروزی را نداشت و سؤالاتی که مطرح میشد شک و شبهه به دنبال خود داشت، اینکه طول عمر حضرت، چقدر است؟ مختصات ظهور چگونه است؟ چگونه میخواهد حکومت جهانی تشکیل دهد؟ و چگونه ندای ایشان تمام جهان را فرا خواهد گرفت؟ و … اما بخش عمده این سؤالات را علوم چند سال اخیر پاسخ داده است. به نظر میآید حتی هنرمندانی که اعتقادی نسبی به این موضوع دارند به راحتی میتوانند وارد این مقوله شده و اثری را ارائه دهند. اگر تا چند سال پیش ترس و لرز وجود داشت که چگونه از این دالان پرخطر میتوان عبور کرد، ولی امروز بخش مهمی از خطرات و نگرانیها از میان رفته است؛ به همین دلیل ذهن مردم دنیا آمادگی کامل پیدا کرده است و این آمادگی در جای جای دنیا بهوجود آمده است و ادامه دارد.
بخشی از اروپا و آمریکا که بعید به نظر میرسید این واقعیتها را به راحتی بپذیرند اکنون دچار تحول شدهاند زیرا شرایط تغییر کرده است. بنابراین نتیجه میگیریم آمادگی ظهور و نیاز به آن مصلح کل احساس میشود. از طرفی در داخل کشور، بعضی از سیاستگذاران فرهنگی و برخی هنرمندان نسبت به این موقعیت کم توجه هستند و غافل از این هستند، که شرایط جدیدی در دنیا بهوجود آمده است، هنگامیکه طرح ساخت فیلم قدمگاه مطرح شد بعضی از دوستان که فیلمنامه را مطالعه کرده بودند نسبت به ساخت آن با شک و تردید نگاه میکردند زیرا برای اولین بار بود که در فیلمی از امام زمان(عج) به صراحت یاد میشود و سایه آن حضرت بر کلیات فیلم حاکم است، ولی پس از ساخت و اکران فیلم من متوجه شدم این امر ناشی از ابهاماتی است که پیرامون حضرت حجت(عج) در ذهن ما وجود دارد، به هرحال این یک پدیدهای است که زمینهاش بهوجود آمده و حس شدنی است و همه ما با پوست و گوشت خود آن را لمس میکنیم نیاز هم نیست به صورت منطقی به آن فکر کنیم؛ زیرا به شکل عادی وجود دارد همانطـور که پیرامون تنفس کردن نیاز به فکر کردن منطقی نیست لذا پرداختن به مسئله «ظهور» به میزان نفس کشیدن مهم است.
سؤال دیگر این است که شما در حین ساختن فیلم قدمگاه، چه دریافتی حاصل میکردید و چه میزان احساس رضایت قلبی برای شما بهوجود آمد؟
من پشت صحنه بسیاری از فیلمها را دیدهام و از اتفاقات پشت صحنه آگاه هستم و لذا چون گروهی درگیر این کار بودیم بازتاب آن در مجموعه مشاهده میشد، پیشبینی شده بود که فیلم قدمگاه طی هفتاد جلسه فیلمبرداری شود، در حالیکه طی چهل و شش جلسه فیلمبرداری آن به پایان رسید و این حاکی از عشق و علاقه گروه به انجام این پروژه معنوی است همه، یک نوع احساس تکلیف میکردند و همدلی در طول ضبط به خوبی دیده میشد، در اولین پلان که گرفته شد بازتاب آن را روی افراد مشاهده کردم و همین امر در ضبط پلان بعدی تأثیر گذاشت. در ابتدای فیلمبرداری حس غریبی به من دست داده بود که نمیتوان گفت ناشی از ترس بود بلکه من آنرا به درد کشندهای تعبیر میکنم، اما خیلی زود اتفاقی شکل خودش را عوض کرد و چند روز که از آغاز فیلمبرداری گذشته بود یک آرامش جالبی بر روح من حاکم شد و هنگامیکه با گروه و عوامل صحبت میکردم و به چهره آنان نگاه میکردم همین آرامش را درچهره و روح آنان مشاهده میکردم، بهخصوص بازیگر نقش اول فیلم، زیرا به شدت از ایفای این نقش میترسید ولی بعداً این آرامش در او نیز حاکم گردید و یک حسی از درون به من میگفت: کار ما با ارزش و مورد قبول است.
جناب عسگرپور به عنوان آخرین سؤال بفرمائید تعریف شما از فیلم «معناگرا» چیست؟
من خیلی نمیتوانم با این واژه ارتباط برقرار کنم. به نظر من مدیریت فرهنگی میتوانست با به چالش کشیدن این واژه یک رنسانس بهوجود آورد که در دل آن چند اثر برجسته تولید شود در حالی که من فکر میکنم ترویچ کنندگان این واژه به لحاظ آنکه واژه قبلی تکرار نشود و مخاطب را از دست ندهند این واژه را جایگزین کردند و متأسفانه اسمی را انتخاب کردند که ماندگار نیست. شاید احساس شده اگر بگویید هنر دینی، تعداد مخاطبان کم شوند. من از فردی که خیلی پیگیر جا انداختن این واژه در سینما بود، سؤال کردم نسبت فیلم معناگرا با فیلم دینی چیست؟ گفت: سینمای معناگرا یک مفهوم عام است و یک بخش از آن میشود هنر دینی، سؤال کردم اگر فیلم دینی بخشی از هنر معناگرا میباشد پس مابقی چه میتوانند باشد؟ آیا کمی دینی است؟ زیاد دینی است؟ یا اصلاً غیردینی است؟ که متأسفانه پاسخ درستی دریافت نکردم به نظر من، ما با یک واژهای به نام هنر مواجه هستیم که این هنر لازمهاش دینی است و نیازی نیست که مرتب واژه «دینی» بهکار ببریم؛ زیرا دینی بودن در ذات پدیده هنر است؛ چون اگر هنر را تعالیبخش بدانیم به معنای این است که هنر دینی است. البته ممکن است با یک پدیدهای روبهرو شویم که احساس شود این هنر است در حالی که هیچ ارتباطی با هنر و دین ندارد و من اینها را از ذهن خودم خارج کردهام، آنچه که هنر است، از نظر من دینی نیز هست و آنچه که دینی است معناگرا هم میباشد.
ماهنامه موعود شماره ۵۵