حرف‌های معلمی ساده

آنچه از پی می‌آید مخاطبی مشخص ندارد، حتی نگارنده، مخاطبی را در تقدیر نیاورده و به عبارت اهل ادب هیچ قرینه لفظی و معنوی هم برای شناسایی مخاطب ندارد از همین‌رو، موجب نقد و تضعیف هیچ کس هم نمی‌شود. سخنی است کوتاه و مجمل که شاید توجه فردی از خیل خوانندگان را جلب کند و مورد استفاده پیدا کند. به قول معروف:
تو نیکی می‌کن و در دجله‌انداز
            که ایزد در بیابانت دهد باز
از گذشته‌های دور، همه اهل خرد و فرزانگی، مردم را توصیه به مشورت فی کل الامور کرده‌اند. علت هم روشن است. هیچ کس عقل کامل ندارد و هیچ کس مصون از اشتباه نیست الاّ آنکه معصوم باشد. از همینجا مشاوران مثل چراغ روشن و چشم باز راه را از چاه باز می‌نمایند. خرد و وجدان بیداری‌اند که در خود و با خود، «حکمت، علم و تجربه» را دارند. شاید به دلیل این شروط سه گانه بوده که مشاوران کارآزموده، صبور و مجرب به دور از هیجان‌ها و  خلجان‌های دوره جوانی، پیراسته از بی‌دانشی و مسلح به حکمت، مردان صاحب مقام و منصب را به طریق صلاح رهنمون می‌شدند، به ویژه در اموری که پای صلاح و فساد، دنیا و عاقبت و جان و مال ابنای آدمی‌به میان می‌آمد و هر لحظه سهو و اشتباه می‌توانست موجب بروز تباهی در ارکان اخلاقی و یا مالی رعایای تحت امر شود.
در ازمنه کهن و در همین عصر هم مشاوران عالی مقام نقش «استراتژیست»‌ها را هم ایفا می‌کردند. در واقع، این مهم حکایت از این دارد که هیچ حرکت کلی و جمعی تحت امر یک مدیر و فرمانده بدون اتخاذ «استراتژی» اتفاق نمی‌افتاده است.
استراتژی، ضمن هماهنگ کردن و همراه ساختن همه قوا و همه عِدّه و عُدّه، مانع از حرکت سینوسی مدیران، تصمیم‌گیری‌های شتابزده، صدور فرمان‌های متکی بر احساس و غریزه، طرد و رد مردان مجرب و همراه و بازگشت به مدار صفر درجه شده و امکان سیر اکمالی سازمان‌های اجتماعی را فراهم می‌آورد.
گرچه تغییر روش‌ها و تاکتیک‌ها حسب مقدورات و شرایط امری است بدیهی و مطلوب، اما فرض کنید سازمانی، هر چهارماه یک مرتبه تغییر استراتژی دهد؛ و یا جابه‌جایی هر مدیر موجب تغییر استراتژی شود نتیجه معلوم است.
ضرورت اتخاذ «استراتژی» و درک موقعیت آن در عصر حاضر بسیاری از دول را ناگزیر به تأسیس مراکز مهم مطالعات استراتژیک ساخته است. به همان سان که مشاوران حامل «حکمت و علم و تجربه‌»اند، این مراکز نیز محل تجمع نخبگان مجرب و دانا و اهل حکمت‌اند.
درک این مهم چنان است که جمله اقربا، دبیرخانه‌ها، رؤسای دفاتر و نمایندگی‌ها، با درک صحیح استراتژی مدیران، بی‌هیچ تردید، بی‌هیچ اختیاری برای اجتهاد و اخذ تصمیم غایی، سعی در کشف اطلاعات و منابع مرتبط با استراتژی‌ و انتقال صمیمانه آن به مدیران می‌کنند. تا مبادا، پیرامون آنان از مردان فرهیخته، آرای صائب و رهنمودهای مدبرانه خالی بماند، فرصت‌ها از دست برود و یأس زمینه‌های انفعال و وادادگی را سبب شود.
نباید از خاطر برد که جابه‌جایی و تغییر میزها و عرض طول آنها به هیچ روی موجب تعویل و تغییر یکباره میزان آگاهی و علم و تجربه و تدبیرگری نمی‌شود و این تحول، باعث استغنا از دیدار اخیار و شنیدن آرای آنها نیز نمی‌شود. این مهم را بیش از همه صاحبان دفتر و دیوان می‌بایست درک کنند تا مبادا ناخواسته صاحب نعمت خود را از آنچه بدانها نیاز مبرم دارد محروم سازند و ناخواسته موجب بروز خلل در بنای امارت و مدیریت شوند.
آنکه پنجاه دوست یکدست و یک شکل و یک رأی دارد، بیش از یک دوست ندارد. تفاوت استعدادها، سلیقه‌ها و آرا، به خودی خود موجب تفرق و تشتت نمی‌شوند، صافی ذهن و روانی زبان و فرهیختگی رأی و تسلط صاحب تصمیم و امضا بر دقایق است که امکان پالایش آرا و انتخاب پخته‌ترین آنها را فراهم می‌کند. در حالی‌ که این گنجینه ظرفیت و پتانسیل گسترده‌ای را هماره چون یک گنجینه در اختیار حساب امضا قرار می‌دهد، همراهی گروه‌ها و طبقات را سبب می‌شود، وحدت رویه را ایجاد می‌کند و بستر رشد نطفه‌های اعتزال و تفرق را از بین می‌برد.
متأسفانه، ما در عصر «سوء تفاهم» بسر می‌بریم. اقتضای عصر دوری و غیبت حجت حیّ خداوند در بین مردم همین است. شاید از همین روست که دانسته یا نادانسته تبارگرایی خط‌مشی عمومی ما در تنظیم مناسبات می‌شود. اشباح و سایه‌ها که گاه تعریفی دقیق از آنان نداریم ما را آزار می‌دهد و برای مصون ماندن از آنان به آنچه که «واقعی و حقیقی» می‌پنداریم پناه می‌بریم و تبار و قبیله را مأمن می‌شناسیم. در حالی‌ که تنها طریق مصون‌بخشی صادقانه این نیست. درجه اهمیت مقصد و والایی و رفعت مأوایی که «طرح کلی» آن را در ذهن داریم ما را در گستره انتخاب اشخاص، ادوات، مسیرها و تنظیم و تعریف «نحوه رفتن» مدد می‌دهد. ضمن آنکه همین «اهمیت مقصد» در صورتی که ناظر و متکی به «طرحی استراتژیک» هم باشد، بیشترین انگیزه را برای خصم ایجاد می‌کند تا از طریق همه آنچه ما «امن» می‌شناسیم، عوامل خود را نفوذ دهد، برآنها مسلط شود، از طریق آنها کسب اطلاعات کند و حتی برمیزان دقت و پیچیدگی‌اش در عملکرد بیفزاید. از کجا که در میان افرادی که ما آنان را می‌شناسیم جمله فاکتورهای لازم برای تصدی امور وجود داشته باشد؟ مگر آنکه «روش سعی و خطا» را به عنوان شیوه حرکت و پیش روی انتخاب کرده باشیم که در این صورت باید منتظر پرداخت هزینه‌های سنگین این روش هم باشیم. این شیوه را هیچ «استراتژیست» فرهیخته‌ای در کشاکش میدانی سخت و سنگین توصیه نمی‌کند. امّا، باید پرسید شیوه دیگری هم وجود دارد؟
جواب این پرسش را در واقع باید مردانی بدهند که بر مسند و منصب یک «استراتژیست» تکیه زده‌اند. که بی‌گمان بنده نگارنده که پیشه‌ای جز معلمی و نق و نوق‌های مخصوص آن ندارم در میان آنان نیستم. حرف‌های معلمی ساده را هم کسی به دل نمی‌گیرد.
خداوند، همه مردان مرد را که در طریق اصلاح و صلاح گام می‌زنند به احسن وجه یاری دهاد و از آفات در امان دارد. ان‌شاءالله
سردبیر
 
ماهنامه موعود شماره ۵۹ 

همچنین ببینید

استاد اسماعیل شفیعی سروستانی

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛

پرسش ذاتی وجود آدمیست؛ وآدمی پرسشگری است که همواره از منشا هستی و نسبت میان …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *