اشاره:
دکتر محمد تیجانی در سال ۱۹۳۶ میلادی در شهر «قفصه» یکی از شهرهای جنوبی کشور تونس، در خانوادهای سرشناس و مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلاتش را تا پایان دبیرستان در همان جا گذراند و سپس در دانشکده علم و صنعت تحصیلاتش را تا اخذ مدرک مهندسی ادامه داد.
وی از کودکی به معارف دینی علاقه فراوانی داشت و با استعداد فوقالعادهای که داشت، درعلم و تقوا معروف شد. او در همان سنین جوانی امام جماعت شهر بود و تفسیر و فقه تدریس میکرد. در مسافرتهای فراوانی که به مصر، حجاز، عراق و کشورهای دیگر برای کسب معرفت و آگاهی و ادای حج و عمره داشت، به حقانیت مذهب شیعه پی برد و تشیع خود را رسماً اعلام کرد. در پی اذیت و آزار رژیم تونس، از آن کشور به پاریس مهاجرت کرد و زندگی جدیدی را در آنجا از سر گرفت. او هماکنون با داشتن مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه سوربن پاریس، به تدریس مشغول است. از وی آثار فراوانی به زبانهای مختلف منتشر شده که برخی از آنها عبارتند از: ثم اهتدیت، لأکون مع الصّادقین، فاسئلوا أهل الذّکر، الشّیعه هم أهل السّنه، إعرفوا الحق، کلّ الحلوان عند آل الرّسول، مؤتمر السّقیفه، فسیروا فی الأرض فانظروا، أجیبوا داعی الله و….
آثاری از آقای تیجانی به زبان فارسی نیز ترجمه شده است که از آن جمله میتوان به کتابهای آنگاه هدایت شدم، همراه با راستگویان، از آگاهان بپرسید و… اشاره کرد.
- به چه دلایلی به مذهب تشیع گرایش پیدا کردید؟
دلایلی چند برای من وجود داشت؛ من همه ادیان و مذاهب را با یکدیگر مقایسه کردم که سه سال به طول انجامید. در مقایسههایی که از نظر اعتقادی، فقهی و تاریخی انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که دلیل شیعیان قوی و پذیرفتنی است. شیعه دلایلی قوی دارد که قرآن و سنت نبوی پشتیبان آن است و با عقل و منطق سازگاری دارد. من به طور اتفاقی، شیعه نشدم، بلکه پس از دیدار با شهید صدر، آیتالله حکیم و بسیاری از علما و مراجع دیگر و سه سال تحقیق، به اهل بیت(ع) باور پیدا کردم
- قویترین دلیلی که شما برای خودتان داشتید و در شیعه شدن شما نقش اساسی ایفا کرد، چه بود؟
قویترین دلیل من، همان حضرت علی(ع) است. من دریافتم شیعیان به مذهبی اعتقاد دارند که به علی بن ابی طالب(ع) منسوب است. من به این دلیل قوی، باور پیدا کردم؛ زیرا علی بن ابی طالب(ع) تربیت یافته پیامبر(ص) بود و حضرت رسول(ص) تمام علوم را به وی آموخت و فرمود:
من شهر علم هستم و علی درب آن است.
بنابراین، من به عقلم رجوع کردم و گفتم:« امام مالک» رسول خدا(ص) را ندید، «ابوحنیفه» رسول خدا(ص) را ندید، «شافعی» و «حنبلی» نیز در زمان رسول خدا(ص) نبودند. پس چگونه از پیشوایانی پیروی کنم که با حضرت محمد(ص) همعصر نبوده و او را نشناختهاند؟ بنابراین، صراط مستقیم و درست -که همان علی بن ابی طالب است- قویترین دلیل شیعه شدن من بود.
- فرمودید قویترین دلیلتان برای شیعه شدن، حضرت علی(ع) بود. آیا جهان، حضرت علی(ع) را نمیشناسد، پس چرا دیگران مثل شما شیعه نشدند؟
چون فرصتی که برای من پیش آمد، برای آنان پیش نیامده است. برای من این فرصت فراهم شد که با علما و مراجع شیعه دیدار کنم. آنها که شیعه نشدهاند، این فرصت برایشان به وجود نیامده است. همچنین من بیش از هفتاد کتاب شیعی را مطالعه نمودم و مقایسه کردم، ولی برای آنان چنین فرصتی به وجود نیامده است. آنها فقط با برخی از افراد که تازه شیعه شدهاند تماس برقرار میکنند. باید این فرصت برای فرد به وجود بیاید که با علمای بزرگ به صحبت بنشیند، مطالعه کند، بحث کند و سپس مقایسه کند. این فرصت برای من فراهم شد که من آن را در کتاب آنگاه هدایت شدم در فصل «سفر موفقیت آمیز» آوردهام. برای همین هر فرد غیر شیعه که این کتاب را مطالعه میکند، به تشیع گرایش مییابد؛ زیرا تمام چیزی را که میخواهد، درون آن مییابد و همان مقایسهای را که من کردم، انجام میدهد و اعتقاد پیدا میکند.
- پس از اینکه دیگران فهمیدند شما به تشیع روی آوردهاید، با شما چگونه برخورد کردند؟
واکنشهامنفی و شدید بود. مرا بهانههای گوناگون متهم ساختند. حتی مرا اسرائیلی نامیدند و گفتند از سوی اسرائیل تأمین شدهام تا میان مسلمانان تفرقه بیاندازم. مرا متهم ساختند که از شیعیان پول میگیرم. هر کسی مرا به چیزی متهم میکرد. مرا گوشهنشین کردند و روزهای سختی را در تنهایی و عزلت گذراندم. این مسئله را برای شهید باقر صدر بازگو کردم. او مرا آرام ساخت و گفت: شیعیان اولیه که پیرو علی(ع) بودند، چوبه دار خود را با خود حمل میکردند؛ آنها را میکشتند و هر کس در مدح علی(ع) چیزی میگفت زبانش را قطع میکردند. بنابراین در عمل در برابر این مسئله صبر پیشه کردم، اما پس از آن همان طور که در همین کتاب گفتهام، خداوند پاداش مرا داد و همراهانی یافتم که شیعه شدند و به حق روی آوردند، و این فضلی از جانب خداوند بود.
- برای اینکه دیگران را به سوی تشیع هدایت کنید، تا کنون چه اقداماتی انجام دادهاید؟
شهید محمد باقر صدر به من توصیه کرد که از دخالت در امور سیاسی کشور تونس دوری کنم و علیه دولت اقدام نکرده، و به میدان مخالفت با آن وارد نشوم، و نقش من همانند امام جعفر صادق(ع)، معرفی حقیقت مذهب اهل بیت(ع) باشد. این توصیهای بود که از آن پیروی کردم و موفق شدم. من اندیشه اهل بیت(ع) را از راه سفر و تجارب آن و بعدها به وسیله کتابهایم به مردم معرفی کردم، و با سخنرانیهایی که گاهی ایراد میکردم، مردم مرا شناختند و دانستند که من شیعه شدهام و برای اهل بیت(ع) تبلیغ میکنم.
- به نظر شما، آیا جهان واقعاً آماده شنیدن معارف تشیع هست یا خیر؟
بله، مردم تشنه شناخت واقعیتها هستند؛ زیرا اندیشههای دیگر تناقضات فراوان و گوناگونی دارند. اما در مذهب اهل بیت(ع)، دوازده امام وجود داشتهاند که هیچ یک با دیگری اختلاف نداشته، همگی در یک اندیشه و یک فقه با هم توافق دارند. بنابراین برای انسان ساده خواهد بود که این افکار و اندیشهها را به مردم ارائه دهد تا به آن اعتقاد پیدا کنند.
- مبلغان شیعه برای ترویج تشیع چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
علمای شیعه باید بدون استفاده از روایات مبالغهآمیز یا خیالی که با قرآن یا واقعیات زمان رسول اکرم(ص) ارتباطی ندارد، اهل بیت(ع) را معرفی کنند؛ یعنی تنها به ابراز فضایل اهل بیت(ع) از جهت قرآن و سنت نبوی اکتفا کنند. با مردم، تنها با چیزی که میفهمند، صحبت کنید. متأسفانه برخی خرافاتی را همه جا نقل میکنند و بدین ترتیب، مسلمانان دیگر را از ایشان و مکتب تشیع گریزان میسازند.
- هم اینک تشتتی میان مسلمانان، و حتی میان خود شیعیان وجود دارد. شما چه راهکارهایی پیشنهاد میکنید تا جوامع مسلمان و نیز جوامع شیعی به وحدت برسند و آیا چنین وحدتی دست یافتنی است یا خیر؟
این همان سخن پیامبر(ص) است که فرمودهاند:
امت من به ۷۳ گروه مختلف انشعاب مییابد که همگی درگمراهیاند، مگر یک گروه.
حتی میان تشیع نیز فرقههای ضالهای وجود دارد و تمام شیعیان بر حق نیستند. بنابراین نمیتوان همه آنها را در یک نقطه جمع کرد و به وحدت رساند؛ زیرا پیامبر(ص) فرمودهاند:
امت من متفرق خواهند شد، نه تو میتوانی، نه من و نه هیچ کس دیگر که جلوی آن را بگیرد، مگر آنکه حضرت مهدی(ع) ظهور کند.
هنگامیکه آن حضرت ظهور میکند، مردم را هدایت میکند و هم اوست که شیعه وسنی و یهود و نصارا و همه دنیا به وی معترفاند. گروهی به او عیسی بن مریم میگویند؛ ما او را مهدی منتظر میخوانیم و دیگران او را را عزیر میدانند که پسر خداست. بنابراین وقتی نجاتدهنده مسلمانان بیاید، مسلمانان برای کشتن مشرکان و دشمنان خدا با حضرت مهدی متحد میشوند. این تنها راهکار است، و ما و شما اگر بخواهیم در پی اتحاد مسلمانان باشیم، به مسئلهای دور از دسترس پرداختهایم.
- هجمهای که از سوی غرب و جهان کفر علیه مسلمانان، به ویژه شیعیان صورت گرفته است. هدف آنان از این هجمه چیست؟
آنان از ما می خواهند تسلیمشان شویم و اعتراف کنیم که آنان آقا و سروران جهان هستند و ما بردگان آنها هستیم؛ زیرا ما عقب ماندهایم و ازنظر فنآوری و تکنولوژی و علمی پیشرفتی نداشتهایم و در پستی و عقبماندگی به سرمیبریم. آنان میخواهند بگویند: ما سرور شماییم و شما را راهبری میکنیم؛ به شما میآموزیم و شما را متمدن میکنیم. بنابراین، باید از ما پیروی کنید. کشمکش موجود میان آمریکا و ایران برای همین است؛ زیرا تمام کشورها، به استثنای ایران رهبری جهان را به آمریکا واگذار کردهاند.
به نظر میرسد، ایران رهبری خود را به آمریکا واگذار نکرده و نمیخواهد این کار را بکند آمریکاییها هم نقشه میکشند به ایران حمله کنند، یا به او ضربه بزنند، و یا دست کم این کشور را شکست دهند و موانعی بر سر راهش ایجاد کنند. آمریکا خودش میگوید که همان کاری که با ما در عراق کرد، در ایران اجرا خواهد کرد. ادعا میکند که مردم ایران میخواهند نظام عوض شود و اسلام را نمیخواهند؛ یا دست کم اسلام متمدن می خواهند، و این اسلام، بنیادگر است. کار تا آنجا پیش رفت که چندی پیش، در آمریکا نماز جمعهای اقامه شد که امامت آن را یک زن بر عهده داشت و مؤذن آن نیز یک زن بود. شگفت آن که صف اول و دوم هم مختلط بود و ادعا کردند: اسلام متمدن و پیشرفته این است! آمریکاییها اسلام را اینگونه میخواهند. بنابراین، اگر ما رهبری را به آنان واگذار کنیم، کاری با ما ندارند، ولی اگر چنین نکنیم، در برابر ما ساکت نمینشینند. این همان برخورد میان غرب وشرق است.
- هم اینک، جهان اسلام، شما را چگونه میشناسند؟
در جهان اسلام، تیجانی با کتابها، افکار و سخنرانیهایش که در اقصی نقاط جهان منتشر شده، شناخته شده است. البته برخی از متعصبان هنوز هم معتقدند تیجانی شخصیتی خیالی است که وجود خارجی ندارد. برخی از متعصبان نیز تیجانی را تکفیر میکنند و میخواهند با کشتن وی نزد خدا تقرب جویند؛ مانند فتاوای وهابیان که میگویند: شیعیان دشمنان اسلام هستند و برای اسلام از یهود و نصارا خطرناکترند و کشتن آنها واجب است.
الحمدالله من هماکنون در اوج توجهات الهی و الطاف اهل بیت(ع) هستم و در سفر به اقصی نقاط جهان، این اندیشهها و احساسات سرشار از عشق به اهل بیت(ع) را گسترش میدهم. به لطف خدا، بسیاری از کسانی که با آنها دیدار میکنم این اندیشه را میپذیرند. من دلایل زیادی از کتب اهل سنت و شیعه دارم که به آنها استناد میکنم و بسیاری از کسانی که با ایشان گفتوگو میکنم، قانع میشوند.
- نام شما میان جوانان ایرانی، که با مسائل دینی درگیر هستند، با احترام زیادی برده میشود و آنان شما را با کتاب آنگاه هدایت شدم میشناسند. پس از نوشتن این کتاب و دیگر کتابها، چه برخوردهایی با شما شد؟
طبیعی است که واکنش شیعیان بسیار مثبت بود. بسیاری از ایرانیها و عراقیها و شیعیان لبنان گفتند: ما تشیع را با کتابهای تیجانی شناختیم؛ زیرا آنان تشیع را آن گونه که من شرح دادم نمیشناختند، بلکه آن را از راه تقلید شناخته بودند. حتی به من خبر رسید که «آیتالله سیستانی» گفتهاند: کتابهای تیجانی برای عراقیها مایه رحمت بوده است. اما واکنش دیگر مسلمانان در نوسان بود. برخی از آنها مرا تکفیر میکردند، اما برخی از ایشان شیعه شدند و به مذهب تشیع گرویدند؛ مانند دکتر «اعتصام العماد» حتی کسانی دست به تألیف زدند و در اثرشان از من نام بردند؛ زیرا تحت تأثیر من شیعه شده بودند؛ مانند «شیخ هشام آل بویه» در تایلند دو هزار نفر شیعیان از من استقبال کردند و برایم قربانی کشتند.
- با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
پینوشت:
* برگرفته از ماهنامه اخبار شیعیان، سال اول، شماره ۷، آذر ۱۳۸۳.
ماهنامه موعود شماره ۶۰