حقیقت حج

مرضیه بیات

 از عرفات و عرفان چه می‌دانی؟ با تو هستم، تو که به دنبال دریای معرفت می‌گردی تو که کوی به کوی آمده‌ای تا مفهوم عرفه را دریابی. به من خرده نگیر، نگو در کربلا، پی عرفات می‌گردی! حاجی این ره که تو می‌روی به ترکستان است…
اما شاید باور نکنی، اولین بار است که احساس می‌کنم به جایی که می‌خواستم، رسیده‌ام. سراغ مروه و صفا از من می‌گیری، از مشعر سؤال می‌پرسی؟ فقط کافی است نیم‌نگاهی به اطرافت بیاندازی تا دریابی که منزل درست است.
مگر نه اینکه فاصله صفا و مروه سیصد متر است. دو طرف بین‌الحرمین را که بنگری دو کوه می‌بینی که هر کدام سمبل تمامی صفات انسانی‌اند. اصلاً این دو به کوه معنا بخشیده‌اند، و کوه را مظهر ایستادگی و صلابت نموده‌اند، کوه، همه این عناوین را از نام و نگاه آنان به عاریت گرفته است.
می‌گویی قبل از رسیدن به عرفات باید توقفی در مشعر نموده باشی. دیده بگشا تا مشعری به تو بنمایم به وسعت محشر. آن طرف، همان سو، سمت باب القبله حرم آقا اباعبدالله‌الحسین(ع) گشته و خود در حال عروج است. درست فهمیدی، «تل زینبیه»‌ را می‌گویم. به راستی در کجا می‌خواهی به شعور برسی جز اینجا… آن کسی که از بلندای تل به نظاره ایستاده، مقسم شعور است.
در مشعر باید به این نکته برسی که عاشق شوی و همراه و مطیع و تمامی وجودت فقط مملو از عشق و اطاعت از امام زمانت باشد. دریابی که، ‌ تویی که حجاب ظهور مولایی، تویی که با اعمال نسنجیده‌ات، او را به یکروز غیبت بیشتر مجبور می‌نمایی. نامه حضرت را به شیخ مفید به یاد داری؟ جز این بود که مولایمان فرموده بودند: ما همیشه مراعات حال شیعیان خود را می‌کنیم، حال آنکه آنان با گناهان خویش ما را می‌آزارند….
بیا با هم سعی صفا و مروه کنیم، ‌ بیا فاصله بین‌الحرمین را هروله نماییم، بیا بارها این فاصله را با نگاه جان طی کنیم، بیا در عرفات به این معرفت برسیم که ما مولایی داریم کریم و بزرگوار، که اکنون در اثر غفلت‌های ما، پرده‌نشین شده، بیا ما هم صدایش کنیم و نام زیبایش را فریاد زنیم، ‌ بیا با هم بخوانیم حدیث عشق مهدی(ع) را.
به گفته بزرگی: «جز این نیست که حقیقت حج، پیروی از امام حی و زنده است و دل دادن به او» تا تو را به ساحل یاد و ذکر خدا رهنمون سازد، آمده تا ما را با خود به دیار معشوق برد، ‌ آمده تا همراهمان باشد و بَلَدِ راهمان، آمده یاور و یارمان باشد، آمده تا گرد شمع وجودش به آن حقیقت واحد برسیم و غرق در وجود بی‌بدیلش گردیم، آمده تا راه بندگی را به ما بنمایاند، آمده تا هادی ما شود این مهدی زهرا(س)، ‌ آمده ناجی ما شود تا با یوسف رخسارش به مصر وجود رویم، آنجا که چشمان بی‌سوی ما با یاد صبای یادش دوباره بینایی یابند.
یا أیّها العزیز مسّنا و أهلنا الضّرّ و جئنا ببضاعهٍ مزجاهٍ فأوف لنا الکیل و تصدّق علینا إنّ الله یجزی المتصدّقین.۱
  حال ما آمده‌ایم ای یوسف کریم، آمده‌ایم و دست گدایی به پیشگاه با کرامتت دراز نموده‌ایم، سهمی نیز از دریای عرفان خویش در ظرف وجود ما ریز و مس وجودمان را به لطف و کرامت خویش زر کن.
اصل حج تویی، ما در هر کجا که باشیم به دنبال تو می‌گردیم، حالِ کسی را که گمشده‌ای دارد، فقط گم کرده می‌داند.
از چه کسی بپرسیم یاری داریم بلند بالا که سرو در برابر او سر خجلت فرود آورده، رخسار مه‌گونش شرمساری را نصیب ماه نموده و تناسب اندامش، باعث گردید، که میان انس و جن، نمونه باشد. چشمان زیبا و نرگس گونه‌اش بی‌نظیر، با کمان ابروان خویش به شکار دل‌های شیدا می رود، ریزه‌ای مُشک بر گونه راست خویش نشانده که همگان را مست و واله نموده… آری، چنین کسی را که در جهان یکی است را ندیده‌ای؟ بارها دیده‌ایم و نشناختیمش.
نومید نشو، اینجا دیار امید است، امروز، روزی است که خداوند سبحان به بنده‌اش، نه نمی‌گوید. حال چه می‌خواهی؟ آن کس را طلب کن که وجودش سرشار از نعمات و دافع جمیع بلیّات است. برای فرج یوسفی که با دستان خویش به چاه غیبتش انداختیم، دعا کنیم، ‌دعا کنیم به درآید و عزیزمان شود، بر ما حکمرانی کند تا دریابیم معنای زندگی را…
مولای من، ‌ تو را در عرفات می‌جویند و ما تو را در کربلا یافتیم، ‌ تو را در حرم عموی بزرگوارتان عباس(روحی فداه)، در بین‌الحرمین، کنار ضریح شش گوشه، تل زینبیه و خیمه‌گاه، در کف‌العباس و مقام حضرت علی‌اکبر و علی‌اصغر، تو را در کنار علقمه و در همه جا و همه لحظه‌ها یافتم، زیرا، تو جدا از ما نیستی. تو هوایی هستی که در آسمان تو، نفس می‌کشیم، تو زلال جاری هستی که به حیاتمان آب جاوید ارزانی می‌داری، مگر می‌توان بی تو زیست؟…
با حاجیان سخنی دارم، با شما که طعنه بر زائران حریم حسین(ع) می‌زنید، شهد زیارت و طاعت حق تعالی گوارای وجودتان، اما بدانید که:
 خداوند پیش از عنایت به زائران و سائلان عرفات به دیاری نظر می‌افکند که زیباترین و عاشقانه‌ترین صحنه هستی را حسین(ع) خلق نمود و حسین و عاشورا را از سال ۶۱ تا ابد جاودانه ساخت. عشق خداوندبه حسین و زائر او در وصف  نمی‌گنجد. به سعی ات نناز که اگر در صفا و مروه کربلا نباشی، هرگز شور و حال این فضا را در نمی‌یابی.
 به دنبال صاحب عصر و زمان در خیمه‌های عرفات می‌گردی، غافل از آنکه، آن دلستان دلربا را باید نزد عموی بزرگوارشان یابی و شرط دیدار یار، عبور ازحریمی است به نام عباس.
 حاجی تا به عرفات نیاید و در زمین عرفات استغفار، توبه و انابه ننماید، شاید بخشودگی برایش حاصل نشود، ولی تو آنگاه که زائر حسین می‌شوی، خداوند به احترام اباعبدالله، تو را به یکباره می‌بخشد و تو بسان کسی می‌شوی که از مادر متولد شده است. هزاران فرشته بال گسترده‌اند تا پذیرای زائر و عاشق حسین باشند و همراهش در سفر و حضر و سلامت…
ای نفس دون اینقدر شاد مباش، تو خود ارزشی نداری و در این میانه، تمام عزت و آبروی زائر کربلا، به واسطه امیری است که وجودش به این زمین، اعتبار بخشید، حال دانستی که شرف المکان بالمکین یعنی چه؟
عرفه، روز تفکر است و اندیشیدن درباره خودت، نمی‌خواهد درباره دیگران بیاندیشی، جهان را کنار بگذار، بیا امروز با خود صادق باش و به این فکر کن که تو در این جهان چه کاره‌ای؟…
امروز روزی است که حاجات خویش را اجابت شده می‌یابی، دقت کن که حاجات بزرگ و برای آمدن آن مردی دعا کن که بودنش مفهوم عدل و داد و تمامی خوبی‌هاست.

پی نوشت:
۱. سوره یوسف (۱۲)، آیه ۸۸.

ماهنامه موعود شماره ۶۰ 

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *