اگر «زیارت جامعه» به عنوان «جامعترین و عالمانهترین خطاب شیعه» به ساحت مقدس حضرات معصومین(ع) و مأخذ بینظیری برای دستیافتن به درجات عالی از معرفت درباره ایشان باشد، زیارت عاشورا «مرامنامه شیعه بودن» است.
به حقیقت، ادب مسلمانی و «سنت شیعگی» به تمامی در فرازهای رفیع این زیارت جلوهگر است. به عبارت دیگر، راز دور شدن از «صراط مستقیم»، جاماندگی از کاروان اهل حق و فروغلتیدن در دریای «شبهه و تردید» را مینماید و نتیجه محتوم «افراط و تفریط» و «کاهلی و شتاب» در سیر و سلوک نادرست در عرصه تاریخ را اعلام میدارد. «راز نهفته» و حقیقت «عشق و کین مقدس»ی که چون دو بال گشوده، آدمی را از میان گنداب خودبینی، مرداب فلکزدگی و آفات هواجس و رزایل به عالیترین مراتب پاکی و نورانیت برمیکشد، صفا میبخشد و خالص میسازد تا در جمع صالحان و صدیقان شاهد عالیترین جلوات کمالی حضرت خداوندی و واجد بلندترین مراتب معرفت کمال شود. وه که رهزنان عقل و دین، فرزندان آدمی را در تلاطم «خشم و شهوت» و تمنیات غریزی چنان گرفتار ساختند که مجال تجربه مراتب «عشق مقدس» و «کینه مقدس» را نیابد. در حالیکه جمله صعودکنندگان از «فرش الشیطان» به ساحت پاک «عرش الرحمان» در زمره اهل معرفت، محل ظهور و تجلی این «عشق و کین» شدند و کاهلان و واماندگان باتلاق شبهه و شهوت، بینصیب از این پرکشیدن، چون نردبانی مددرسان خصم در غلبه بر شهر امن دوستی و حلقه محرمان «زیارت عاشورا» ظهور این «عشق و کین مقدس» در هیأت کلمات و عبارات است چنانکه، «یاران حسین و کربلائیان» در خود و با خود تمامیت این «عشق و کین» را متجلی ساختند تا دریافته شود:
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
هر که شد کشته او نیک سرانجام افتاد
زیارت عاشورا، زیارت حسین(ع) است که در ظهری داغ ظهور کرد، «مرامنامه شیعه بودن» تا این آیت ظهور عینی بیابد که:
ولا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل الله
أمواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یرزقون.۱
تا از آن پس، هر کس در دل هوای شیعه بودن کند و زیارت حسین(ع) را مقصد، از گذرگاه آن بگذرد، متذکرش شود، حسینی شود و در جمع مردانی مرد از قبیله ایمان بماند که بنیاد این «زیارت مقدس» را برکشیدند در ظهر داغ و تفتیده عاشورا. عاشورایی شدن با اعلام صادقانه عشق آغاز شد، نه به خود، که به حسین(ع):
السّلام علیک یا أباعبدالله.
همه «عشق» با خون در هم آمیخت:
السّلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره.
همه «عشق و خون» در ناله و حزن و اندوهی جاودان آمیخته شد:
یا أباعبدالله! لقد عظمت الرّزیّه!
چه دردناک و جانگداز است ای حسین، مصیبتی که بر تو رفت؛
و همه «عشق و خون و حزن» به «تیری پرتابی»، به لعنتی از ژرفای جان که در عمق سینه بارزترین مصادیق ظلم مینشست.
فلعن الله امّهً أسّست أساس الظّلم و الجورعلیکم أهل البیت.
پس لعنت باد بر آنانکه اساس ظلم بر شما، پاکترین و برگزیدهترین آفریده خداوند را استوار ساختند.
پس لعنت بر آنانکه با خارج ساختن حقّ مسلّم از جایگاه حق خود، بنیاد جور و ناروا را برکشیدند.
از اینجا، از چله کمان عشق و خون و اندوه، تیر «تبرّی جستن» به پرواز در آمد تا فارق میان ظالم و مظلوم، حق و باطل، و خیمه و خرگاه عاشوراییان و یزیدیان باشد.
برئت إلی الله و الیکم منهم و من أشیاعهم و أتباعهم و أولیائهم.
بیزاری میجویم و تمامیت این بیزاری و نفرت را به خدای عرضه میکنم و به شما، ای حسین!
بیزاری از همه آنانی که همراه و تابع و یاری رسان و دوستدار ظلم و جور بر حسین(ع) و خاندان او شدند. بیزاری میجویم از امروز تا فردا، تا الی الابد و تمامی هستی خود را مصروف حراست و آبیاری این نهال «بیزاری» میکنم. و با بلندترین بانگی که تا کنون گوشی طاقت شنیدنش را داشته، اعلامش میکنم تا جملگی این «تبری و بیزاری» را بشنوند. و بدانند نه در خلوت، نه با نجوا، که با بلندترین بانگ علیه بارزترین مصادیق از ظلم فریاد برداشتهام تا رسم شیعه بودن بماند.
لعن الله آل زیاد و آل مروان و بنیامیّه… و جمله آنان که آشکار و نهان یاری رسانشان شدند.
گستره و ژرفای «بیزاری جستن» عاشوراییان، چونان دعوی کاهلان و لاف سخنشان عاری از جوانمردی نیست. از بلندای معرفت و آگاهی و از قله تنومندی و ایستادگی جمله خلق عالم را مخاطب خویش میسازند تا جای هیچ تردیدی، شکی، لرزش دستی را برای سهلگیری و تسامح نماند. تنها واسپس این «تبری جستن» است که «تمنای مقدس» سر بر میآورد.
« تمنایی مقدس» از میانه «عشق مقدس» و «ین مقدس» تا دانسته شود:
آنرا که «بی عشق و کین» پا در طریق عاشوراییان میگذارد، مجالی برای هیچ «تمنا» نیست.
تا دریافته شود که «تمنای مقدس» از آن «محرمان راز» و «خلوتیان انس» جایگیر در خیمه حسین است، و بس.
فأسئل الله الّذی أکرم مقامک و أکرمنی بک أن یرزقنی طلب ثارک مع إمامٍ منصورٍ من أهل بیت محمّدٍ.
این «عشق و این کین مقدس» مرا مجاز میدارد و رخصت میدهد تا از ژرفای جان تقاضا کنم، و بخواهم از او که حسین(ع) را به نیکوترین صورت گرامی داشت. بخواهم تا بودن در جمع «طالبان خون حسین» را روزیم کند.
با آن «امام منصور» از اهل بیت محمد، علی، فاطمه حسن و حسین(ع).
این تقاضا، حصاری میشود تا محرم این حرم در امنیتی تمام بدان تقرب جوید، مستحکم بماند و در مقامی محمود پذیرفته ساحت مردی شود که «تمامیت عشق» و «تمامیت تبری جستن» را در ظهری داغ متجلی ساخت. این «عشق» را مقدس میشناسم، چه به عالیترین مرتبه محبت در رفیعترین درجات کمال در عرصه هستی میانجامد. این «کینه» را مقدس میخوانم، چه تمامی اعتبار، دارایی و جان و مال را مبدل به «تیری پرتابی» میسازد تا از کمان جان به سوی بارزترین مصداق ظلم پرتاب شود.
بی این تولی جستن آشکار و تبری جستن آشکار و مهیا، هیچ تمنایی برآورده نمیشود و هیچ محرمیتی حاصل نمیآید. از آن روی که «صراط مستقیم» که عین و حقیقت رستگاری و نیک بختی است تنها از میانه این «عشق و کین» میگذرد. چه زیباست این کلام حسین(ع) که در خطبه خویش در منی فرمود:
… امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به اسلام است همراه با ردّ مظالم ومخالفت با ظالم … شما در این راه نه مالی خرج کردید، و نه جانی را برای خدا که آنرا آفریده به مخاطرهانداختید، و نه برای رضای خدا با عشیرهای در افتادید، آیاشما به درگاه خدا بهشت و همنشینی پیامبران و امان ازعذاب او را آرزو دارید؟۲
چهارم محرم الحرام
سردبیر
پینوشتها:
۱.سوره آلعمران(۳)، آیه۱۶۹ .
۲. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (ع)، ترجمه علی مؤیدی، ص۳۰۸.
ماهنامه موعود شماره ۶۱