«بنیانگذاران امریکا و جاسوسیگری»
نصیر صاحبخلق
اشاره:
جهان امروز، با برتریطلبی کانون شیطانی تکاثر قدرت، یعنی آمریکا، در روند ناامنی، هرج و مرج و بیقانونی قرار گرفته و در حال تبدیل شدن به یک جنگل است. این کانون، هر روز بیش از پیش خواستار توضیح جایگاه خود و به همان نسبت، اطاعت و تمکین جامعه جهانی از خود و قرار گرفتن آنها در مدار چرخه خود محور خویش میباشد. دکترین این قوم نظم نوین جهانی است، که نشأت گرفته از کتاب مقدس میباشد، و هدف نهایی حاکمیت بر کل جهان را تعقیب میکند، بدین جهت که اداره جهان را حق «ملت برگزیده» میداند.
آمریکا در حال حاضر، بزرگترین قدرت شیطانی است که عبودیت و ربوبیت الله را به چالش کشیده است، و مردم را به «اطاعت از خود» میخواند. هیأت حاکمه فعلی آمریکا، به دنبال پروژه زمینهسازی جهان برای بازگشت و فرود مسیح است. مسیحی که به هیچ وجه چهرهای الهی نداشته و صرفاً برای آقایی و سروریِ قوم یهود خواهد آمد! قومیکه کینه و نفرت تاریخی آن نسبت به مسیحیت و اسلام هرگز پایان نیافته است.
این سلسله مطالب، در اصل بخشی از اثر مهم یهود شناختی نویسنده ترک، عدنان اکتار، معروف به «هارون یحیی» است. نویسنده آن بر این باور است که انتشار دیگر بخشهای این مجموعه، تحولی جدی و اصلاحگر را در فهم و تلقی از تاریخ غرب و امواج ایجاد شده توسط آن در دیگر نقاط جهان، در پی خواهد داشت. اکنون قسمت اول آنرا میخوانیم.
ورود ماسومانیگری توسط یهودیان به آمریکا
اساس آمریکای امروز را همان پیوریتانهایی بنا نهادند که اولین کلنیها را در آمریکا به وجود آوردند. پیوریتانها از این راه هم، شیفتگی خود را به یهودیگری در مرکز ثقل فرهنگ آمریکا به نمایش در آوردند.
بدون شک چنین جریانی برای سردمداران یهودی که از دیرباز در پی یافتن راهی برای حاکمیت بر دنیا بودند فرصت بسیار مغتنمیبه شمار میآمد و از حیث جامعه شناختی، آمریکا به عنوان یک جامعه متحد از یهودیان، با سرعت تمام، در حال توسعه بود. اما در عین حال، یهودیان به شرایط جامعه شناختی بسنده نکرده و به منظور نظارت دایم بر آمریکا، برخی از ابزارهای هم راستا با اهداف خود را از «دنیای قدیم» به «دنیای جدید» منتقل کردند. در رأس این ابزارها، تشکلهای ماسونی گری قرار داشت که در اروپا علیه کلیسای کاتولیک، با یهودیان اتحادی تاریخی را رقم زده بودند.
یهودیان، ماسونی گری را به طور کامل به «دنیای جدید» منتقل کردند. در دائرهالمعارف یهودی ذیل عنوان «فراماسونری»1 آمده است:
در کلنی آمریکا، نام بسیاری از یهودیان در میان بنیانگذاران ماسونی گری نیز دیده میشود. در حقیقت، اولین بار، ماسونی گری توسط یهودیان وارد آمریکا شد.
برای اولین بار در سال ۱۶۵۸ لژ ماسونی «نیوپورت»2 در راود آیلند۳ توسط فردی یهودی به نام «مرداخای کامپانال»4 تأسیس شد. چهار نفر از بنیانگذاران لژ ماسونی «ساوانا»5 که در سال ۱۷۳۴ بنیان گذاشته شد، یهودی بودند. یهودی دیگری به نام «موسس مایکل هایس»6 کسی بود که «اسکاج ریتینی» را برای آمریکا به ارمغان آورد. وی در سال ۱۷۶۸ به عنوان ناظر ارشد ماسونی گری در شمال آمریکا انتخاب شد. هایس در سال ۱۷۸۰ در «نیوپورت» لژ «کینگ دیوید»7 را تأسیس کرد. او این لژ را در سال ۱۷۸۰ به نیوپورت منتقل کرد و طی سالهای ۱۷۸۸ تا ۱۷۹۲ مقام استاد اعظمی لژ بزرگ «ماساچوست» را بر عهده گرفت. در رأس بنیانگذاران لژ بزرگ «دیوید آیلند» یهودی دیگری به نام «موسس سیکساس»8 دیده میشود که از سال ۱۸۰۲ تا ۱۸۰۹ سمت استادی این لژ را بر عهده داشت. همزمان با او، یهودی دیگری به نام «سولومون بوش» به سمت ناظر ارشد لژ «پنسیلوانیا» منصوب شد. یهودیان همچنین در لژ «سوپلایم»9 که در سال ۱۸۷۱ در شهر پنسیلوانیا تأسیس شد، و از جایگاه مهمی در تاریخ آمریکا برخوردار است، نفوذ بسیار قابل توجهی داشتند.
دیگر یهودیانی که نام آنها در سیاهه چهرههای شاخص تاریخ ماسونیگری آمریکا به چشم میخورد، عبارتند از:
ایزاک داکوستا۱۰: یکی از بنیانگذاران لژ «کینگ سولومون».11
آبراهام فورست۱۲: در سال ۱۷۸۱ به عنوان ناظر ارشد منطقه ویرجینیا انتخاب شد.
ژوزف مایرز۱۳: ناظر ارشد لژهای «مریلند» و سپس «چارلستون».
مراسم اختتامیه کنیسه بزرگ کارولینای جنوبی در چارلستون نیز متناسب با شعایر و آیین لژهای ماسونی گری برگزار شده بود. نامهای یهودی مورد استفاده در لژهای آمریکایی در سالهای بعد هم جلب توجه میکند. «بنایی بریث»14 (یکی از لابیهای قدرتمند یهودیان در آمریکا) و ویژگیهایش و نهانداری و بسیاری دیگر از شعائر آن بدون شک از تجربیات ماسونی برگرفته شده است. بنایی بریث در داخل جامعه یهودی، اهدافی به سان اهداف جمعیت ماسونی را تعقیب میکرد.
ورود ماسونی گری توسط یهودیان به آمریکا، اقدامیکاملاً با معنی و مغرضانه بود؛ پیشکسوتان یهودی، همان عقد اتحادی را که با ماسونیگری در اروپا بسته بودند، به دنیای جدید منتقل کردند، ولی با این تفاوت که اتحاد یهودیان و ماسونها در اروپا، در راستای ورود به جنگی درازمدت، علیه دشمنان مشترکی بود که در رأس آنها کلیسای کاتولیک قرار داشت، حال آنکه در آمریکا چنین دشمنی، وجود خارجی نداشت. و تنها دشمن احتمالی، سرخپوستان بودند، که آنها نیز قتل عام شده بودند. به همین دلیل بود که نه تنها اتحاد یهودیان با ماسونها در آمریکا همانند اروپا، منجر به براندازی نظام حاکم نشد، بلکه به ایجاد نظامی نوین، توسط یهودیان و متحدان تاریخی آنها یعنی ماسونها منجر شد.
آمریکا، جمهوری ماسونی و کابالایی دنیا
پیشگامییهودیان در حمایت از گسترش ماسونیگری در آمریکا، ایالات متحده را به سمتی سوق داد که اولین کشور ماسون دنیا شود. «رابرت هیرونیموس»15 مورخ آمریکایی در کتاب خود، مقدرات پنهان آمریکا۱۶، درباره نقش پنهان ماسونها برای ایجاد آمریکا، اطلاعات جالب توجهی را ارایه میکند:
تاریخنگاران معاصر ما، از قرنهای ۱۷ و ۱۸ به عنوان عصر خرد [گرایی] و روشنگری نام میبرند و اذعان میکنند که در این دوره، تمام فعالیتهای تئوریک و ذهنی در راستای اثبات «قانونمندی علمی جهان» به کار گرفته شده است. حال آنکه کمی آن طرفتر و در همسایگی آنها بنیانگذاران آمریکا بیشتر گرایشهای باطنیگرایانه و اشراقیوار داشتند و به کابالا، سیمیاگری۱۷ و طالعبینی۱۸ اظهار علاقه شدیدی میکردند. آیا این علاقهمندی بنیانگذاران آمریکا به منبع و خاستگاه نهانگرایی یهودی، جالب توجه نیست؟
بنیانگذاران آمریکا، با کابالا چه ارتباطی داشتند؟ آیا این افراد، خود، کابالائیسیت نبودند؟ خوب است بدانیم برای الهام گرفتن از کابالا لازم نیست شخص الهام گیرنده خود یک یهودی باشد. بعضی از تشکلها را میتوان دید که به کابالا و یهودیان مرتبط با کابالا وابسته نیستند و در رأس این تشکلها میتوان از ماسونها نام برد. از همین جا میتوان به نحوه ارتباط بنیانگذاران آمریکا با کابالا پی برد. تمام بنیانگذاران آمریکا همگی ماسون بوده و بیشتر آنها مقام «استادی» داشتند و به طور همزمان عضو «سازمان گل – صلیب» هم بودند که خود نسخه دیگری از ماسونیگری بود؛ در میان آنها کسانی هم دیده میشوند که به تشکیلات ماسونی دیگری به نام «ایلومیناتی»19 (اشراقیگری) وابسته بودند. در نوشتههای رابرت هیرونیموس، از قریب به پنجاه نفر مورخ باطن گرای که با بنیانگذاران آمریکا مرتبط بودهاند، نام برده میشود که همگی ماسون بودهاند.
چهار بنیانگذار آمریکا «واشینگتن»، ۲۰ «جفرسون»، ۲۱ «فرانکلین»22 و «آدامز»23 عضو سازمان گل ـ صلیب، بودند. و سه تن از آنها یعنی جفرسون، فرانکلین و آدامز همزمان عضو سازمان ماسونی ایلومیناتی نیز بودند.
رابطه جرج واشینگتن و مدافع فرانسوی جنگ استقلال آمریکا، ژنرال «لافایته»، ۲۴ صرفاً یک رابطه دوستی نزدیک نبود، بلکه هر دو همزمان در یک لژ عضویت داشتند. جرج واشینگتن در عین حال که رهبری جنگ استقلال را بر عهده داشت، به طور منظم در همایشهای منعقد شده در لژهای نظامیشرکت میکرد. وی به عنوان استاد اعظم لژ بزرگ «استقلال»25 برگزیده شده بود و به همین سبب، این لژ در سال ۱۸۰۵. به یادبود او به لژ الکساندر واشینگتن تغییر نام داده شد.
در آثار مورخان جریانهای درونگرا تصریح شده ۵۰ نفر از ۵۶ امضاکننده اعلامیه استقلال آمریکا و بسیاری از افسران ارتش آمریکا ماسون بودهاند و در لژهای نظامیگرد هم میآمدند. ژنرال لافایته، که خود نیز یک ماسون است، در این باره مینویسد:
جورج واشینگتن، هیچ گاه از صمیم دل و با رضایت قلبی به افسران غیر ماسون وظیفهای محول نکرد و اصولاً افسران اطراف و نزدیک به او، برادرانی بودند که یک ارتباط پنهانی با هم داشتند.
بنیامین فرانکلین، به عنوان یکی دیگر از بنیانگذاران آمریکا، وضع مشابهی با واشینگتن داشت. مورخان ماسونیگری، او را بزرگترین ماسون آمریکایی زمان خودش میدانند که برای خود یک انجمن ماسونی مخفی به نام «باشگاه پیشبند چرمی»26 تشکیل داده بوده و به این علت چنین نامی را انتخاب کرده بود که در آن دوره، ماسونها از پیشبندهای چرمی استفاده میکردند. فرانکلین در سال ۱۷۷۶ به منظور تحقق یک اتحاد سیاسی، بلافاصله پس از سفر به فرانسه به سراغ لژهای فراموسونری آنجا رفت. در سال ۱۷۷۸ هم در مراسم عضو پذیری «لژ ۹ خواهر»27 و «ولتایر»28حضور داشت و در سال بعد نیز به عنوان استاد این لژ انتخاب شد. وی علاوه بر این لژ با هر لژ فرانسوی دیگر مانند «سنت جان» اورشلیم (بیتالمقدس)۲۹ و «دوستان صمیمی»30 نیز رابطه برقرار کرد. او از روابط برقرار شده با فرانسویان در بنای اتحاد آمریکا ـ فرانسه استفاده فراوان برد و اصول و قواعد ماسونی را مبنای پیشبرد روابط دیپلماتیک و مذاکرات دوجانبه قرارداده بود. توماس جفرسون یکی دیگر از کسانی بود که سند پایهگذاری آمریکا را امضا کرد. در کتاب مقدس ماسونیگری۳۱ که در سال ۱۹۶۰ منتشر شده، آمده است که جفرسون بدون شک یک ماسون فعال بوده است. «اسپنسر لیوز»32 کارشناس سازمان گل ـ صلیب هم دلایل مهمی را درباره عضویت جفرسون در این سازمان ارایه کرده و به بعضی اشارات عجیب که در نامه جفرسون دیده میشود، توجه ویژهای نشان میدهد. در این اشارات از نوعی رمز و کنایه استفاده شده که در نوشتههای سازمان گل ـ صلیب دیده میشود.
روابط میان بنیانگذاران آمریکا و یهودیان، بسیار چشمگیر و صمیمانه بوده است. در جنگ استقلال آمریکا، یهودیان زیادی جرج واشینگتن را همراهی کردند و با توجه به اینکه آمریکا را «سرزمین موعود» خود میخواندند، از استقلال آن حمایتهای مالی قابل توجهی به عمل آوردند. «حییم سولومون»33 اولین بانکدار بزرگ که یک ماسون بزرگ بود و رابرت موریس۳۴ اردوی نظامی واشینگتن را غرق حمایتهای مالی خود نمودند. این روابط صمیمانه و تفقدهای ویژه یهودیان را پس از جنگ هم میتوان به وفور مشاهده کرد.
در سال ۱۷۸۱ هنگامیکه واشینگتن از نیوپورت۳۵ بازدید میکرد، یهودیان در «لژ شاه داود» و مطابق با آیین ماسونی از وی استقبال شایانی به عمل آوردند. و بدین شکل بود که اولین جمهوری ماسونی و کابالایی با همکاری یهودیان و ماسونها بر شالودههایی از فرهنگ پیوریتانی که طبیعیترین دستاورد آن به شمار میآمد، بنا نهاده شد. پیوند ماسونی – یهودی مورد بحثمان با استقلال آمریکا، موفقیت بزرگ خود را به تمام دنیا اعلام کرد.
رموز کابالایی روی اسکناسهای آمریکا: نظام نوین سکولار قوم برگزیده
بر روی اسکناسهای یک دلاری آمریکا، تصاویر بسیار تأمل برانگیزی دیده میشود. در دو طرف این اسکناسها دو دایره جداگانه به چشم میخورد که در هر کدام از آنها تصویری رسم شده است. یکی از این تصاویر، نماد عقابی است که با یک پنجه خود چند تیر و با پنجه دیگرش یک شاخه زیتون را گرفته است و چند ستاره در بالای سر این عقاب کشیده شده است. درون دایره دوم تصویر هرمی مخروطی شکل در زیر چشمی مشاهده میشود. هرگز نمیتوان قبول کرد این تصاویر و نمادها به طور اتفاقی در کنار هم قرار گرفته باشند. مضاف بر اینکه تصاویر یاد شده تنها بر روی اسکناسها ترسیم نشدهاند و در همه جا این علایم به عنوان نشان بزرگ ایالات متحده و سمبل رسمی آمریکا شناخته میشوند.
همانطور که دیدیم آمریکا، اولین جمهوری کابالایی و ماسونی دنیا است. و این دو ویژگی، به خوبی در نشان بزرگ آمریکا انعکاس یافته است. رابرت هیرونیموس۳۶ که در رساله دکتری خود که با عنوان: «تحلیل تاریخی نقاط اسرارآمیز نشان بزرگ آمریکا و ارتباط آن با روانشناسی اومانیستی» درباره این نشان، ذیل عنوان: «تقدیر مرموز آمریکا»37 موارد مهمی را متذکر میشود.
این نشان داستان قابل تأمل و جالب توجهی دارد: در چهارم ژوئیه سال ۱۷۷۶ سنا کمیتهای مرکب از بنیامین فرانکلین، توماس جفرسون و جان آدامز را مأمور طراحی نشان آمریکا میکند. این کمیته نقاشی به نام پیره ایوژنه دو سیمیتر۳۸ را به کار میگیرد تا اولین نشان آمریکا را ترسیم کنند. نشانی که فرانکلین در طراحی آن نقش عمدهای را ایفا میکرد در یک رویش تصویر حضرت موسی(ع) به همراه بنی اسراییل پس از نجات از دریا و گام نهادن بر خاکی مطمئن، دیده میشود. حضرت موسی(ع) در حالی که لشکریان فرعون در آن غرق میشوند، با دست خود به آنها اشاره میکند. روشنایی آتش مقدسی که از ابرها ساطع شده، به حضرت موسی(ع) میتابد.
طرح طراحی شده توسط جفرسون نیز بسیار جالب بود. در یک طرف آن، قوم بنی اسراییل دیده میشود که در روز با یک پاره ابر بالای سرشان، و در شبانگاه با ستونی از آتش همراهی میشوند. این هر دو، طرح عرضه شده ماسونهای ایالات متحده درباره «قوم بنی اسراییل» بود؛ و صد البته که این امر اتفاقی و تصادفی نبوده است. انتخاب چنین سمبلی بیانگر هویت و رسالتی است که برای آمریکا تعیین گردیده بودند و پیش از آن توسط کریستف کلمب آغاز شده و پیوریتانهای هواخواه یهود ادامهاش دادند، و در نهایت با ماسونیگری تثبیت و تحکیم شد. پیام هردو طرح این بود که «فرزندان اسراییل به سرزمین مطمئنی قدم گذاشتهاند». سزمین کشف شده، متعلق به آنهاست و برای آنها پیشرفت و توسعه یافتگی را به ارمغان خواهد آورد.
کنگره به دلیل صراحت بیش از حد هر دو طرح این کمیته، نپذیرفتن آنها را در ژانویه سال ۱۷۷۷ به طور رسمی اعلام کرد و سه سال بعد کمیته دیگری مأمور انجام این کار شد که باز هم نتیجه مطلوبی به دست نیامد و لذا مأموریت تعیین نشان را به کمیته سوم در مه ۱۷۸۲ واگذار کردند، که نشان فعلی آمریکا محصول کار همین کمیته است که با وضوح کمتری از نمادهای یهودی بهره برده است. بدین ترتیب که در بالای سر عقاب به جای ستاره شش پر صهیون، ستارههای کوچکتر پنج پر (در قالب ستاره شش پر) کشیده شده است. در روی دیگر یک دلاری آمریکا نیز، نشان یهودی ـ ماسونی «چشم تعبیه شده در مثلث» را منقش کردهاند.
آثار ماسونی ـ کابالایی موجود در نشان آمریکا بعدها توسط کارشناسان متعددی تأیید شد. پروفسور «نورتون»39 میگوید:
در پشت نشان، یک اشاره فراماسونی بسیار واضحی وجود دارد.
این نظر از سوی چهرههای مطرح دانشگاهی و محققانی نظیر: «پاول فاستر»40 تأیید شد. بسیاری از نویسندگان وابسته به باطنیگری اذعان میکنند که طرف دیگر نشان از علایم سازمان ماسونی گل ـ صلیب وایلومیناتی (اشراقیگری) نشأت گرفته است. یکی از سرشناسترین چهرههای این مجموعه، «ویکوف»41 میگوید:
نشان آمریکا بازتابی از ماسونیگری است. نشانی مرکب از ماسونی گری و نهانگرایی۴۲.
در سال ۱۹۳۴ «هنری آ.والیس»43 معاون سابق رییس جمهور، طی پیشنهادی درخواست ضرب هر دو نشان را بر روی سکههای آمریکایی میکند و رئیس جمهور وقت «روزولت» پیشنهاد وی را میپذیرد و از آن پس، این نمادها بر روی سکههای آمریکا ضرب میشود. جالب اینجاست که هم والیس و هم روزولت هر دو ماسون بودهاند.
عبارتهای لاتین نوشته شده بر روی نشان آمریکا هم بسیار با اهمیت هستند. در طرف رویین نشان، عبارت «بینظیر در میان همه»44 را در دهان عقاب گنجاندهاند که یادآور لقبی است که عهد عتیق (تورات) با استفاده از تعبیر «قوم برگزیده» به یهودیان داده است.
عبارتهایی که در پایین و بالای چشم درون مثلث بیشتر جلب توجه میکند، عبارتند از:
«پایان آنچه آغاز شده است»45 و «نظام جدید قرن».46 اگر معنی دوم کلمه لاتین «سکلورُم» (Seclorum) را که همان سکولار (غیر دینی) میباشد، به جای مفهوم «قرن» بگذاریم مفهوم عبارت جالبتر هم میشود: «پایان آنچه آغاز شده… نظام جدید سکولار».
گویا همان کسانی که نظام جدید سکولار را بنا نهادهاند، و این عبارات نوید آن را میدهد، وظیفه تهیه این نشان را به کمیته سوم واگذار نمودند، تا با صراحت بیان کمتری در مقایسه با دو کمیته پیشین، حقایق را در قالب نمادها به تصویر بکشند.
پینوشتها:
۱. Free,aspmary.
۲. New port.
۳. Rhode Island.
۴. Mordecai campanall.
۵. Savannah.
۶. Moses Michael Hays.
۷. King David Loge.
۸. Moses Sexias.
۹. Sublime.
۱۰. Isaac da costa.
۱۱. King Solomon.
۱۲. Abraham forst.
۱۳. Joseph Mayers.
۱۴. Binai Brith.
۱۵. Robert Hieronimus.
۱۶. America’s secret Destiny.
۱۷. Mistisizm.
۱۸. Astrology.
۱۹. Illuminati.
۲۰. Washington.
۲۱. Jeferson.
۲۲. Franklin.
۲۳. Adams.
۲۴. General Lafayette.
۲۵. Independent Grand Loge.
۲۶. Leathe Apron club.
۲۷. Nine sisters.
۲۸ Voltaire.
۲۹. Saint Jean de Jersalem.
۳۰. Loge des Amis.
۳۱. Masonic Bible.
۳۲. Dr. Spencer Lewis.
۳۳. Hayim Solomon.
۳۴. Robert Morris.
۳۵. New port.
۳۶. Robert Hieoonimus.
۳۷. America’s Secret Destiny.
۳۸. Pierre Eugene Du Simitiere.
۳۹. Prof.Norton.
۴۰. Paul foster.
۴۱. Wyckoff.
۴۲. Occultism.
۴۳. Henry A.Wallace.
۴۴. E.Pluribus Unum.
۴۵. Annuit Coeptis.
۴۶. Novus ordo Seclorum.
ماهنامه موعود شماره ۵۸