در واقع لبنان جزیره کوچکی است حاوی پدیده های متضاد و گوناگون، هم می توان فرزانگی، فضیلت و خصال عالی انسانی را در آن دید و هم می توان نمودهایی از رذالت، جنایت، گمراهی و انحراف و دنائت را نظاره گر بود . بدین جهت بسیاری از کارشناسان جهان عرب کمتر موفق به بررسی اوضاع این سرزمین شدهاند .
اما موقعیت خاص ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک خاص این کشور، آن را در کانون توجه کشورهای خاورمیانه و همچنین غرب قرارداده است و از طرفی مرز مشترک ۷۰ مایلی در جنوب با سرزمین های اشغالی و رویارویهایی حزب الله لبنان با رژیم اشغالگر قدس، باعث شده است تا همواره تحولات این منطقه با حساسیت پیگیری شود و بحران در لبنان، تأثیر بسزایی بر تحولات خاورمیانه داشته باشد، چراکه به خاطر ظهور بازیگر قدرتمندی به نام حزب الله لبنان، برای اولین بار در تاریخ نبرد اعراب و اسرائیل، افسانه شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی فرو ریخت و معادلات منطقه تغییر کرد .
دراین راستا و به بهانه حملات اخیر اسرائیل به جنوب لبنان، در زیر به گوشه هایی از اهمیت این سرزمین و همچنین نقش حزب الله به عنوان بازیگری قدرتمند، از زوایای مختلف پرداخته میشود .
- شاخصه های جغرافیایی
لبنان به عنوان کوچکترین سرزمین خاورمیانه، پس از بحرین با ۱۰۴۵۳ کیلومتر مربع در آسیای جنوب غربی قرار دارد .
این واحد سیاسی از شمال و شرق به سوریه، از جنوب و جنوب شرقی به فلسطین و از غرب به دریای مدیترانه محدود میشود .
قرارگرفتن این سرزمین در سواحل مدیترانه و راه داشتن به دریای آزاد و آبهای بین المللی، در گذر تاریخ نقطه سرآغاز نفوذ استعمارگران به منطقه حساس خاورمیانه بوده است .
لبنان در شمال به شکل مستطیل نسبتا عریضی است که در جنوب این عرض کاهش مییابد و طول آن در جهت شمالی جنوبی است . از "عکار" تا "هنتیا " به ۲۱۰ کیلومتر بالغ میگردد ولی عرض آن ۸۰ کیلومتر است .
لبنان به لحاظ جغرافیایی بین عرض شمالی ۵۰/۳۳ و ۴۳/۳۳ و طول شرقی ۵۰/۳۵ و ۳۳/۳۶ واقع شده است .
محدودیت مساحت و طول مرزهای لبنان، مناطق حساس جغرافیایی طبیعی آنرا در مجاورت هم قرار داده است و شمال و جنوب این کشور به قدری به هم نزدیکند که می توان در مدت ۵/۲ ساعت با ماشین از شمال لبنان را از طریق بیروت پیمود و به جنوب آن رسید .
سواحل آن نیز شنی و دارای بندرها و لنگرگاههای کوچکی است . جالب آنکه لبنان تنها کشور خاورمیانه است که بیابان و صحرا ندارد و در مجموع دارای آب و هوای معتدل مرطوب است . اما در سواحل دارای شرایط مدیترانه ای و در ارتغاعات و دره های بین کوهی دارای اقلیم کوهستانی با زمستانهای نسبتا سرد و طولانی و تا حدودی کوتاه است .
در لبنان رودخانه های زیادی جریان دارند که تأثیرات زیادی بر آب وهوا، تقسیمات جغرافیایی واختلافات سیاسی این کشور داشته است .
قدیمی ترین نام لبنان " فنیقیه "، ازنام قومی دریانورد و تجارت پیشه که حدود ۳۵۰۰ سال قبل به سواحل لبنان کنونی مهاجرت کردند نشأت گرفته است .
بعدها، کلمه لبنان که به معنای سرزمین سپید میباشد و اشاره به ارتفاعات پوشیده از برف این سرزمین دارد به آن اتلاق شد تا امروز نیز به این نام شناخته میشود .
البته از آنجایی که در طول تاریخ اسلام، تابع سوریه کنونی " شـام " بوده است , در ادبیات اسلامی ازآن با نام شـامات نیز یاد میشود .
- شاخصه های سیاسی
لبنان در طول دوره حاکمیت عثمانی به دلیل ساختار سیاسی خاصی که داشت، به آن سرزمین خودمختار لبنان اطلاق میشد .
در سال ۱۹۲۰ یعنی زمان سلطه استعماری فرانسویان، به لبنان بزرگ مرسوم گردید و با احراز استقلال در۲۱ نوامبر ۱۹۴۵، جمهوری لبنان به وجود آمد که هم اکنون نام رسمی آن میباشد .
در عرف بین الملل به آن لبائن " Lebanon " میگویند . در فرهنگهای لاتین این کشور را به صورت لیبانوس " Libanus " ودر زبان فرانسوی، لیبان " Libaen " ودر زبان انگلیسی بصورت لبنان " Lobnan " نوشتهاند .
همانطور که در قبل هم اشاره شد، موقعیت خاص جغرافیایی و قرارگرفتن در سواحل مدیترانه باعث شده تا این کشور یکی از دروازهای ورود استعمار به خاورمیانه و همواره عرصه تاخت و تاز و جنگها باشد که آثار آن تا کنون در تحولات لبنان دیده میشود و این امر درکنار عوامل دیگر عرصه را برای بحرانهای داخلی در این کشور فراهم کرده است .
ــ بحرانهای سیاسی
بحران لبنان یکی از مشکلات صعب العلاج خاورمیانه است که دلایل زیادی را برای آن می توان برشمرد، اما بطورکلی ۳ دلیل اساسی می توان برای آن ارائه کرد :
۱- پراکندگی جغرافیایی طایفه های لبنان
۲- تحولات جمعیتی
۳- تحولات اقتصادی
رطوبت و صعب العبور بودن بخشهای شمال رشته کوههای غربی لبنان باعث شده تا گروه بزرگی از طوایف دینی خاور عربی آنجا را وطن خود قرار دهند، طوایفی که بدلیل اجتماعی و اقتصادی به روابط کینه توزانه میان خود شهرهاند و همین خصیصه موجب شده که در محدوده های جغرافیایی ویژهای انزوا پیشه کنند، خصیصه ای که آنان را از آمیزش اجتماعی در شهرهای مرکزی مثل بیروت بی بهره کرده است .
مسیحیان لبنان را نخست به عنوان کشورلبنان و سپس یک کشور عربی می نگرند، درحالیکه این احساس در میان مسلمانان به عکس است و با توجه به ترورها و تحولات اخیر لبنان وتغییر موازنه قدرت به نفع مسیحیان در لبنان، این مقالات وارد فصل جدیدی میشود .
از طرفی نیروهای خارجی نیز در دامن زدن به بحران داخلی لبنان سهم عمده ای دارند، که در این رابطه نقش فرانسه در تدوین قانون اساسی جنجال برانگیز لبنان وآزمندیهای توسعه طلبانه اسرائیل را نباید نادیده گرفت .
فرانسویان در سال ۱۹۲۰ با ایجاد یک لبنان بزرگ که شامل یک اقلیت مهم مسلمان میشد، این کشور را بصورت یک بمب تأخیری درآوردند که زمان انجار آن را تحولات جمعیتی تعیین میکرد. چراکه در دهه ۱۹۵۰ مسمانان اکثریت را پیدا کردند و درنتیجه استواری نهادهایی که برپایه تسلط مسیحیان بنیان نهاده شده بود، متزلزل شد .
دخالت فرانسه در تدوین قانون اساس لبنان اینچنین بود : رئیس جمهور باید از میان مسیحیان مارونی، نخست وزیر از میان مسلمانان سنی، رئیس جمهور از میان مسلمانان شیعه و وزرای کابینه از میان نمایندگان سایر فرقه های مهم یعنی ارتدوکسها و کاتولیکهای یونانی برگزیده شوند .
لذا بعده ها افزایش نسبی جمعیت مسلمانان و بالا گرفتن افکار ملی گرای عرب در کشوری که بنیادش بر نهادهای جمعی متفوت نهاده شده سبب یک جنگ داخلی گردید که در سال ۱۹۵۸ آغاز گردید .
ــ تقسیم قدرت و فرق سیاسی
سنی ها یکی از مهمترین فرق در سیاست لبنان بشمار می آیند :
– " سنی های حکومتی " که سمبل دولتی آنها، "محمد رشید قبانی" است که نقش کلیدی در افکار سنی های حکومتی دارد .
– " جماعت اسلامی " که دبیرکلی آنرا "شیخ فیصل مولوی"، عهده داراست و در واقع شاخه ای از سازمان « اخوان المسلمین » در لبنان هستند که رابطه بسیار خوبی نیز با جمهوری اسلامی ایران دارند .
– " گروه احباش " دسته دیگری از سنی ها هستند که جمعیتی بنام « المشاریع الخیریه الاسلامیه » را تشکیل دادهاند که قویترین متحد سوریه در صحنه لبنان بشمار می آید و از لحاظ اطلاعاتی و امنیتی فعالیتهای بسیار گسترده ای دارند .
– " حبشی ها " که شدیدا با وهابیها دشمن هستند و این مسئله را کتمان نمیکنند، بطوریکه درتمام سخنرانیها و مساجد وهابیها را تکفیر میکنند .
– " گروه اسوه النصار " به تقویت و جمع آوری نیرو برعلیه وهابیت می پردازد و رابطه خوبی نیز با ایران دارد .
– " حزب الله لبنان "، به دبیر کلی "سید حسن نصرالله"، تجلی و نمود فعالیتهای شیعیان در عرصه های مبارزاتی و سیاسی لبنان است .
بطورکلی شیعیان لبنان به لحاظ حزبی و سیاسی، یکی از گروههای مهم درانتخابات را تشکیل می دهند که جمعیتی بالغ بر ۱۵۰۰۰۰ نفر را شامل میشوند .
اما مسیحیان نیز در لبنان نقش بسزایی ایفا میکنند .
– " مارونی ها " که قویترین شاخه آنها و درواقع همان کاتولیکها هستند که رهبر خود را پاپ می دانند و از وی دستور میگیرند . بزرگترین رهبر آنها "نصرالله پطروس صغیر" است که جزء کاردینالهایی است که رئیس جمهور به دست بوسی وی می آید .
– " حزب قواه "، حزب قواه یا « فالانژ» به رهبری "سمیر جعجع" کی دیگر از گروهها است که می توان آنرا قویترین حزب لبنان به لحاظ تشکیلاتی دانست .
{mospagebreak}
- تقسیمات کشوری
بطورکلی لبنان به ۵ محافظه یا استان تقسیم میشود :
« بیروت، جبل، بقاع، شمال و جنوب »، که در مجموع آنها به ۲۴ شهرستان تقسیم میشوند که در رأس هر کدام یک فرماندار قرار دارد .
بنادر مهم وزیبای بیروت، بطرون، طرابلس، صور و صیدا، شهرهای مهم لبنان را در خود جای دادهاند .
جمعیت لبنان با ۸ طایفه و فرقه اصلی، بر اساس آخرین آمار حدود ۴۲۰۰۰۰۰ میباشد .
ــ پایتخت
در مرکز امتداد ساحل غربی لبنان، به فاصله ۱۱۰ کیلومتری قبرس و در مسافت ۹۶ کیلومتری دمشق، شهر بندری بیروت قرار دارد که پایتخت لبنان است . بطورکلی بیروت را شهر سیاست و زیبایی و محفل سیاستمداران و روشنفکران قلمداد میکنند که نیمی از سکنه لبنان را درخود جای داده است .
در دهه های آخر سده ۱۹، با سرازیر شدن اروپاییان مسیحی به سوی آن و رشد حومه هایی که در حاشیه شهر اسلامیبه سبک اروپایی ساخته شد همراه با تاسیس دانشگاه آمریکایی در حومه راس بیروت هویت کلی شهر را دگرگون کرد در نیمه اول قرن ۲۰ ، حلبی آبادی های مهاجران روستایی و آوارگان نیز به مجموعه افزود. علاوه بر حلبیآبادها که مجموعه متنوعی از گروههای قومی و مذهبی را در خود جای داده است هسته قدیمیشهر سه خرده فرهنگ شهری متمایز در بیروت وجود دارد.
" منطقه اشرفیه " که منطقه مسکونی مسیحیان طبقه متوسط و بالاست و ساکنانش از نظر راه و رسم زندگی و فرهنگ تمایلات فرانسه دوستی دارند و عمدتاً در خانه های ویلایی بزرگ زندگی میکنند .
" منطقه بسطا " که منطقه مسکونی مسلمانان طبقه متوسط و طبقه پایین با تمایلات سنتی است .
" منطقه رأس بیروت " بر خلاف دو منطقه قبلی، منطقه مسکونی نسبتاً یک دستی است و به ویژه محله "حمرا " در آن قراردارد که به سرعت در حال رشد است و ساکنان آن را گروه های قومی و مذهبی مختلف تشکیل می دهند. برجسته ترین ویژگی این منطقه سکونت طبقه متوسط در آن و رواج سبک زندگی "انگلوساکسون" است .
حمرا، منطقه ای است که پس از تاسیس دانشگاه آمریکایی بیروت در ۱۸۶۶، بر گرد این دانشگاه پدیدار شد و رشد یافت. این دانشگاه و مؤسسات وابسته به آن استادان و سایر متخصصان را جذب کرده و اکنون عمدتاً”محل سکونت” طبقه متوسط است . ساخت شغلی در حمرا عمدتاً خدماتی است و در آن ۲۲% مشاغل به کارمندان، ۵% به مدیران اجرایی، ۲۶% به کسبه مستقل و بیش از ۳/۱ کل مشاغل به پیشه وران گوناگون تعلق دارد. حمرا به طول ۱۰۰۰ متر و عرض ۶۰۰ متر است .
به لحاظ بافت مذهبی نیز می توان بیروت را به ۳ بخش عمده تقسیم کرد :
– بیروت شرقی، بخش مسیحی نشین .
– بیروت غربی ، مسلمانان سنی مذهب .
– حومه "ضاحیه"، بخش جنوبی شیعیان .
بخش اعظم مساحت زیربنای ساختمانها در بیروت، حدود ۶۲%، برای مصارف مسکونی مورد استفاده قرار گرفته است، ۱۸% برای مصارف خرده فروشی، ۹% برای دفاتر و ۱۱% دیگر مورد استفاده مؤسسات و ادارات دولتی و مراکز صنعتی است.
بخش بنگاه های اقتصادی جدید در بیروت همچنان گسترش مییابد . تقاضای این بخش برای خرید دفاتر بزرگتر و در اختیار داشتن مقادیر عظیمی از سرمایه منجر به ایجاد ساختمانهای بلند تجاری شده است که در اوایل دهه ۱۹۷۰، 22% از مجموع ساختمانها و ۵۷% کل سطح زیر بنای ساختمانی را شامل میشد.
- تنوع ادیان و مذاهب در لبنان
لبنان بستر جغرافیایی تلاشهای عقیدتی و فرهنگی پیامبرانی چون موسی، عیسی، داود، سلیمان و یحیی "علیها سلام"، بوده است و لذا در طول تاریخ شاهد فعالیت انواع ادیان و فرق مذهبی و همچنین جنگهای زیادی در این رابطه بوده است .
در لبنان بطور کلی دو دین مسحیت و اسلام در فرق زیر دارای پیروانی هستند :
– مسیحیت : کاتولیک، ارتدوکس، مارونی و اقلیتهای دیگر مسیحی
– اسلام : سنی، شیعه، دروزیها
جالب آنکه آمار رسمی نشان می دهد از زمان استقلال لبنان در سال ۱۹۲۰ تا کنون روند رشد پیروان ادیان از مسیحیت به اسلام تغییر کرده است که دلیل اصلی آن مهاجرت گسترده مسیحیان به خارج از کشور و بخصوص به اروپا بوده است .
" هم اکنون در لبنان ۲۷% پیروان مسیحیت و ۶۳% پیروان اسلام را تشکیل می دهند "
- اشغال لبنان
پس از شکل گیری رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۴۸ که منجر به آواره شدن هزاران تن از فلسطینیان شد، بخشهایی از جنوب لبنان نیز توسط متجاوزان اسرائیلی به اشغال درآمد و حتی قرارداد "متارکه" که در سال ۱۹۴۹ بین رژیم اسرائیل و دولت لبنان منعقد شد نتوانست به روند اشغالگری این رژیم پایان بخشد.
از این رو در ۱۹۶۷ نیز مجددا بخشهای دیگری از جنوب لبنان به محاصره اسرائیلی ها درآمد. به طور کلی تحولات درونی لبنان از دهه ۱۹۷۰، مستقیما تحت الشعاع کشمکش اعراب و اسرائیل بود به گونه ای که یکی از دلایل طولانی شدن جنگهای داخلی لبنان (۱۹۹۰-َ۱۹۷۵) را نیز تداوم بحران اسرائیل فلسطین دانستهاند.
رژیم صهیونیستی از دهه ۷۰ به بعد، ۴ عملیات بزرگ را در لبنان به اجرا درآورده است:
– عملیات صلح برای الجلیل (۱۹۸۲)،
– عملیات لیطانی (۱۹۷۸)،
– عملیات تسویه حساب (۱۹۹۳)
– عملیات خوشه های خشم (۱۹۹۶).
عملیات صلح برای الجلیل در سال ۱۹۸۲، بزرگ ترین تهاجم ارتش اسرائیل پس از عملیات لیطانی بود. در این تهاجم که بر اساس طرح شارون از زمین، دریا و هوا پشتیبانی میشد بخش عظیمی از جنوب لبنان اشغال شد و دومین پایتخت عربی (بیروت) به مدت ۵/۲ ماه در محاصره قرار گرفت. اسرائیل اعلام کرد هدفش از این عملیات – که با حمایت نظامی امریکا، انگلیس و فرانسه نیز همراه بود – دور کردن چریکهای فلسطینی تا فاصله ۴۰ کیلومتری مرز لبنان و فلسطین است ; اما اسرائیلی ها اهداف دیگری را در سر می پروراندند.
اهداف اساسی این حمله گسترده، انهدام ساختار نظامی سازمان آزادیبخش فلسطین، روی کار آوردن یک رئیس جمهور مسیحی طرفدار اسرائیل در لبنان و کاهش قدرت نظامی و سیاسی سوریه در صحنه لبنان بود.
در سال ۱۹۸۲، رژیم صهیونیستی با هدف جداکردن لبنان از دیگر سرزمینهای اسلامی و نابودی فلسطینی های مقیم لبنان و تضعیف سوریه، با پشتیبانی ایالات متحده و دولتهای مرتجه عرب به لبنان حمله کرد وتا بیروت پیشروی کرد و چریکهای فلسطینی را از لبنان بیرون رانده و هزاران نفر از مردم مسلمان و رزمندگان فلسطینی را از جمله در اردوگاههای "صبرا و شتیلا" قتل عام کرد .
حمله اسرائیل به لبنان در ژوئن ۱۹۸۲، بی تردید در بسیج سیاسی و نظامی جامعه شیعیان که دچار تشتت و چند دستگی بودند تاثیر بسزایی داشته است و از این رهگذر، تجارب ارزشمندی را نصیب این گروهها کرد. جرقه های تشکیل مقاومت اسلامی در برابر اشغالگران از همین زمان، به وجود می آید.
در این راستا، گروههای شیعه که عمدتاً در شهر "بعلبک" مستقر شده بودند، توانستند تشکیلات واحدی ایجاد کنند. این سیاسی شدن و متشکل شدن مجموعه های مقاومت شیعی در نهایت بستر لازم را برای تولد جنبش حزب الله لبنان را فراهم کرد. اولین ثمرات مقاومت، ۳ روز پس از تهاجم اسرائیل آشکار شد.
در آن روز، عده ای از جوانان شیعه که خود را پیروان امام خمینی می نامیدند توانستند با اسلحه های سبک، راه را بر اسرائیلی ها در دروازه جنوبی بیروت ببندند. این پیروزی در گسترش ایده مقاومت، تاثیر شگرفی گذاشت.
بی تردید، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری حضرت امام خمینی (ره) – که به گسترش موج بیداری اسلامی و تقویت نهضتهای رهایی بخش در سراسر جهان اسلام کمک کرد – نیز در زمره علل خارجی اندیشه تاسیس حزب الله است.
شهید "سیدعباس موسوی" از بنیانگذاران حزب الله در این باره میگوید: «روش جوانان مبارز ایرانی پس از انقلاب اسلامی در جنگ تحمیلی با نیروهای بعثی و حامیان غربی آنها باعث شد جوانان مسلمان لبنانی، شیفته و عاشق شهادت شوند و جای تعجب نداشت که همزمان با مبارزات شهادت طلبانه نیروهای ایران، یک جوان مسلمان لبنانی به مرگ لبخند زند و با ۱۲۰۰ کیلوگرم مواد منفجره که با خود حمل میکرد به دشمن هجوم برد.»
واکنش به تجددگرایی و گرایش های لائیک در جامعه لبنان، وجود نظام طائفه گری و دیرپایی اختلافات مذهبی و نقش رهبران و شخصیت های کاریزمایی چون امام موسی صدر، شهید سیدعباس موسوی، شهید شیخ راغب حرب، سیدحسن نصرالله و… در پدید آمدن مقاومت اسلامی و بسیج شیعیان، از دیگر انگیزه های ظهور اندیشه مقاومت اسلامیبه شمار می رود.
پس از حملات سال ۱۹۸۲ صهیونیستها با کمک امریکا توانستند فالانژیستهای لبنان را بصورت یک دولت وابسته برسرکار بیاورند که طی قرارداد صلح فالانژها با رژیم صهیونیستی، جنوب لبنان دراختیار گشتیهای صهیونیست قرارگرفت، تا سال ۲۰۰۰ ادامه داشت .
{mospagebreak}
- شکلگیری حزب الله
با آغاز حرکت امام موسی صدر، تعداد زیادی از جوانان از احزاب ملی و چپ به حرکت المحرومین و جنبش امل پیوستند، امابا از دست دادن ۲ رهبر اصلی این جنبش (امام موسی صدر و شهید مصطفی چمران ) جنبش امل، توانایی حفظ وحدت و یکپارچگی نیروهایش را از دست داد.
از طرفی چرخش ایدئولوژیک برخی عناصر سیاسی امل از مذهب شیعه به سمت حرکت سیاسی لائیک، انگیزه جوانان شیعی را برای پیوستن به صفوف مجاهدین تقویت کرد.
جالب آنکه، همان جوانانی که در سالهای اولیه مقاومت اسلامی و نیز در سالهای بعد به صفوف مجاهدان پیوستند، پس از ظهور اندیشه جدید مقاومت اسلامی، حزب الله را تشکیل دادند.
این مجموعه های شیعی بر حول محوری گردآمده بودند که دارای این ویژگی ها بود :
۱) حضور رهبران شیعه در هسته اولیه مقاومت اسلامی
۲) تلاش برای رفع محرومیت از شیعیان لبنان
۳) برخورداری از حمایت های مرجعیت تشیع و حضرت امام خمینی (ره)
۴) الگوگرفتن از نیروهای سپاه پاسداران به عنوان نماد انقلاب اسلامی ایران
۵) مبارزه با اشغالگری و کسب استقلال سیاسی
۶) مخالفت با نظام ناعادلانه طائفه گری در لبنان
مجموعه های متفرق اسلامگرا که بعلبک را پایگاه خود قرار داده بودند بدرستی دریافتند که در شرایط حاضر تنها راه نجات، حفظ وحدت و یکپارچگی است.
آنها در تاثیرپذیری از دیدگاه های سیاسی امام خمینی (ره) و در اعتقاد به ضرورت مقابله با اسرائیل با یکدیگر وحدت نظر داشتند. از این رو به این نتیجه رسیدند در شرایطی که ظرفیت لازم برای مبارزه با دشمن خارجی در دیگر احزاب و سازمان های سیاسی وجود ندارد، باید با بهره گیری از تجارب انقلاب اسلامی ایران به فکر ایجاد تشکیلاتی متناسب با وضعیت جاری خود باشند.
بر همین اساس، کمیته ای ۹ نفره در پاییز ۱۹۸۲ برای پی ریزی چارچوب سیاسی موردنظر شکل گرفت و شروع حرکتهای نظامی حزب الله نیز متقارن با همین ایام بود.
در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۲، اولین عملیات شهادت طلبانه علیه مقر فرماندهی ارتش اسرائیل در شهر "احمد قصیر" انجام و منجر به هلاکت ۷۶ افسر و سرباز اسرائیلی شد.
پس از اتمام کار کمیته ۹ نفره، شورای لبنان متشکل از ۵ نفر از اعضای کمیته قبلی به وجود آمد. این شورا نیز تا مدتها به دلیل ملاحظات امنیتی و تشکیلاتی به صورت غیرعلنی به فعالیت خود ادامه می داد.
با این وجود بتدریج چهره هایی چون سیدعباس موسوی، شیخ صبحی طفیلی، شیخ حسن کورانی، سیدحسن نصرالله، حسین موسوی (ابوهشام)، محمدرعد و… به عنوان رهروان اسلامگرا در بعلبک و جنوب لبنان معروف شدند.
هنگامیکه تشکیلات و سازماندهی حزب الله و مقاومت (شاخه نظامی آن)، استحکام لازم را پیدا کرد، حزب الله دریافت که باید هویت مقاومت اسلامی را اعلام کند زیرا کتمان این مساله، گرچه مقاومت را از ضربه پذیری و نابودی زودرس محفوظ می داشت، اما از نظر دستاوردهای سیاسی، حزب را در حاشیه دیگر گروههای سیاسی قرار می داد.
در این راستا، در ۶ ژانویه ۱۹۸۴، مقاومت اسلامی در لبنان با صدور اولین بیانیه نظامیبا امضای مقاومت اسلامی، اعلام موجودیت کرد. در واقع نیاز حزب الله به حضور سیاسی باعث شد مقاومت اسلامیبه شکل مستقل و رسمیبه فعالیت خود ادامه دهد.
با گسترش عملیات مقاومت علیه اشغالگران توسط شورای لبنان، شعارهایی با عبارت "حزب الله ظهور یافت "، البته نه به عنوان رسمییک گروه سیاسی، بلکه به معنای عام آن به کار می رفت تا این که در ماه می ۱۹۸۴، شورای لبنان تصمیم گرفت نام ثابتی برای تشکیلات خود انتخاب و بیانیه های خود را با آن نام صادر کند.
لذا نام "حزب الله لبنان" انتخاب و دفتر سیاسی حزب، راهاندازی شد. در این زمان، حزب الله سعی در گسترش و همه گیرکردن مقاومت داشت و می خواست شبکه های کوچک مقاومت را به خود جذب کند; بنابراین پس از مدتی توانست بعد از بعلبک در بیروت و مناطق جنوبی لبنان، حضور فعال پیدا کند.
این امر باعث شد حزب الله بدون واهمه لو رفتن، حجم عملیات نظامی علیه ارتش اسرائیل در جنوب را افزایش دهد.
سرانجام فشارهای نظامی حزب الله در طول سالهای ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴، رژیم اسرائیل را واداشت تا در ۱۴ ژانویه ۱۹۸۵، تصمیم به عقب نشینی بگیرد. این عقب نشینی به سمت باریکه کمربند امنیتی از فوریه ۱۹۸۵ آغاز میشود و اسرائیل، اولین شکست رسمی خود را تجربه میکند.
همزمان با شروع این عقب نشینی از شهر صیدا، حزب الله در یک گردهمایی رسمی در ۱۶ فوریه ۱۹۸۵ با صدور نامه ای سرگشاده، هویت، استراتژی و برنامه ایدئولوژیک خود را برای اولین بار اعلام میکند و به فعالیت های پنهانی خود خاتمه می دهد.
نقش بلامنازع حزب الله در رهبری و سازماندهی مقاومت های مردمی و پرهیز از بزرگنمایی اختلافات میان احزاب رقیب در مواجهه با اسرائیل در کنار موفقیت کم نظیر این حزب در عقب راندن رژیم صهیونیستی به کمربند امنیتی، موجب شد جایگاه حزب الله نه تنها در عرصه های داخلی بلکه در عرصه های بین المللی ارتقا یابد و کسب مشروعیت بین المللی برای این حزب، سیر صعودی پیدا کند.
این مساله حتی در میان صحبتهای سران رژیم صهیونیستی نیز مشهود بود .صریح ترین اعتراف از آن اسحاق رابین، در زمان تصدی وزارت دفاع اسرائیل بود که گفت: "حمله نظامی اسرائیل باعث شد تا غول شیعه از بطری خارجی شود."
نگرانی مقامات اسرائیل پس از این پیروزی، به خاطر ترس از گسترش روش مبارزاتی حزب الله میان مسلمانان نوار غزه و کرانه غربی رود اردن، روند فزاینده ای به خود گرفت.
پس از صدور نامه سرگشاده، فعالیت های رسمی و علنی حزب الله اوج گرفت و از حالت صرفا امنیتی و کاملا محرمانه خارج شد و حالت نیمه محرمانه پیدا کرد. محبوبیت روزافزون حزب الله پس از علنی شدن آن، سبب شد جوانان مسلمان بیشتری به این حزب بپیوندند که این امر، خود به تقویت حرکتهای اسلامگرا در لبنان کمک میکرد و از طرفی حساسیت سوریه را نسبتا به آنچه رشد رادیکالیزم دینی می خواند، برانگیخته بود.
در عین حال تشکیل حزب الله در بدو امر، برخی گروههای سنتی سیاسی در جنوب لبنان را متوجه خود ساخت و این مساله حتی تا مرز درگیری های نظامی هم پیش رفت که البته موقتی بود. توافقنامه "دمشق ۱" که با فشار ایران و سوریه در ۳۰ ژانویه ۱۹۸۹ میان حزب الله و گروههای سیاسی نظامی قدیمی تر امضاء شد، تا حدودی از این درگیری ها کاست، اما کاملا به آن پایان نداد.
اما با اصرار سوریه در اکتبر ۱۹۹۰، توافقنامه "دمشق ۲" به امضا رسید و سرانجام به درگیری ها پایان داد.
این درگیری ها که در واقع، فرصتی طلایی برای اسرائیل به حساب می آمد، به قدرت نظامی و ساختار تشکیلاتی امل که به خاطر چرخش های ایدئولوژیک رهبرانش از نظر سیاسی تضعیف شده بود ضربات سختی وارد کرد.به این ترتیب، تمرکز سیاسی و نظامیبرای مقاومت علیه تجاوزطلبی اسرائیل به گروه حزب الله که طرفدارانش بسرعت بیشتر میشدند، منتقل شد.
در این راستا، در دهه ۹۰ میلادی، اسرائیل ۲ عملیات بزرگ دیگر را در لبنان با هدف سرکوب مقاومت اسلامی و ایجاد کمربند امنیتی، سازماندهی کرد:
– عملیات تسویه حساب
– عملیات خوشه های خشم.
در عملیات تسویه حساب، هدف اصلی اسراییلی ها، از بین بردن رابطه شیعیان و طوائف مختلف با حزب الله بود اما نتیجه معکوس به دنبال داشت.این عملیات نه تنها رابطه شیعیان با حزب الله را از بین نبرد، بلکه یک نوع همبستگی ملی میان تمام طوائف مذهبی لبنان درخصوص مشروعیت مقاومت ایجاد کرد.
عملیات خوشه های خشم نیز به عنوان "آخرین تلاش گسترده اسرائیل برای سرکوب حزب الله" شانزده روز به طول انجامید; در این تهاجم، مهمترین فاجعه در روستای "قانا" به وقوع پیوست.
انعکاس خبر این فاجعه، محکومیت های شدید جهانی را در پی داشت. حزب الله در پاسخ به این تهاجم، شهرک های یهودی نشین را زیر آتش موشکهای خود قرار داد و شهرک نشینان را وادار به عقب نشینی از مواضع خود کرد.
شدت و قدرت این پاسخ، اسرائیل را مجبور کرد از حمله به مناطق مسکونی تا حد زیادی پرهیز کند. این عملیات همچنین قدرت و توان دفاعی حزب الله را بیش از پیش به نمایش گذاشت.
اما اتفاق مهمی در این زمان رخ داد و با به دست آوردن رسمیت مقاومت علیه اشغالگری در جریان جنگ ۱۹۹۶، حزب الله توانست با تجدید و تثبیت حضور خود در پارلمان، از "جنبه سیاسی" نیز رسمیت پیدا کند.
در خلال سال های ۸۵ تا اواخر دهه ۹۰ میلادی، حزب الله با چالشهای دیگری مواجه شد اما آنها را با موفقیت از سر گذراند. ترور و ربودن رهبران حزب الله از سوی عناصر اسراییلی یا هواداران آنها، یکی از مهمترین چالشهای فراروی این حزب بود.
در این سالها، افرادی نظیر سیدعباس موسوی (دومین دبیرکل حزب الله ) و شیخ راغب حرب به شهادت رسیدند و برخی دیگر نظیر شیخ عبدالکریم عبید ربوده شدند. خطر دیگری که حزب الله را تهدید میکرد، خطر تجزیه و انشعاب این حزب پس از برکناری شیخ صبحی طفیلی " اولین دبیرکل حزب الله " بود. وی بتدریج، علم مخالفت علیه حزب الله را برافراشت، اما درایت حزب الله در برخورد با گروههای انشعابی نشان داد این گروهها پایگاه محکمی در میان مردم لبنان ندارند و بزودی انشعابیون مجبور شدند به حقانیت راه حزب الله اعتراف کنند.
همانطوری که اشاره شد، پس از پیروزی حزب الله در جنگ ۱۹۹۶ و تبدیل شدن مقاومت به خواست ملی در میان کلیه طوائف مذهبی لبنان، موفقیت های فزاینده دیگری در سطح داخلی و منطقه ای از آن حزب الله شد که حاکی از دوران اقتدار کامل این حزب است.
برخورد ۲ بالگرد اسرائیلی حامل ۷۳ کماندو در جنوب لبنان که منجر به کشته شدن تمامی سرنشینان آن شد، افکار عمومی اسرائیل را علیه دولت خود "مبنی بر عقب نشینی هر چه سریع تر" برانگیخت و حزب الله با جنگ روانی و رسانه ای خود به این مساله شدت بیشتری بخشید.
در عملیات انصاریه در سال ۱۹۹۷، جاسوسان اسرائیلی برای اولین بار در تله مین گذاری شده به دام افتادند و اسرائیل از لحاظ اطلاعاتی نیز برای نخستین بار شکست خورد.
یکی از فعالیت های مهم حزب الله در برخورد با نظامیان اشغالگر، استفاده از رسانه هایی چون "تلویزیون المنار"، "رادیو النور" و "هفته نامه العهد" برای بیان دیدگاه ها و مواضع خود بود. حزب الله با استفاده از این ابزارها، یهودیان شهرکهای اسرائیل را هدف قرار داد و با یک برنامه ریزی حساب شده روانی، زمینه ساز فرار نیروهای اسرائیلی را فراهم کرد. علاوه بر آن، حزب الله در عرصه های اجتماعی و سیاسی داخلی نظیر انتخابات شهر و روستا، پیروزی های چشمگیری به دست آورد.
خدمت رسانی در عرصه های اجتماعی، یکی دیگر از شاخه های فعالیت حزب الله بود. از طرف دیگر، روابط حزب الله با دولت از زمان امیل لحود روبه بهبودی گذاشت.
در پی نزدیکی دولت و حزب الله، مزدوران آنتوان لحد ۳ ژوئن ۱۹۹۹، به فرمان ارتش اسرائیل از جزین در جنوب لبنان به صورت یکجانبه عقب نشینی کردند. روند عقب نشینی تحت فشار حزب الله و افکار داخلی اسرائیل به گونه ای بود که یکی از محورهای مبارزات انتخاباتی نخست وزیران اسرائیل در سال ۱۹۹۹ را شامل میشد. ایهود باراک، تنها رقیب نتانیاهو در مبارزه انتخاباتی وعده داده بود در صورت پیروزی، ارتش اسرائیل را در خلال یک سال از جنوب لبنان خارج کند. وی پس از پیروزی خود، زمان عقب نشینی را حداکثر تا پیش از هفتم ژوئیه ۲۰۰۰ مشخص کرد.
نهایتاً، در بامداد ۲۴ می ۲۰۰۰ (مطابق با ۴ خرداد ۱۳۷۹) ارتش اسرائیل به یکباره و به صورت کاملا ناگهانی اقدام به تخلیه کلیه مواضع خود در جنوب لبنان کرد و دولت لبنان بعد از آن، ۲۵ می ۲۰۰۰ را روز مقاومت و آزادسازی اعلام نمود.
اما، مهمترین دستاوردها و پیامد این عقب نشینی عبارت بود از :
– شکست ارتش اسطوره ای اسرائیل
– پذیرش حزب الله به عنوان سمبل مقاومت در داخل و خارج و به ویژه در سطح کشورهای عربی و اسلامی و تاثیر سریع آن بر انتفاضه مردم فلسطین
از این پس حزب الله با خفظ "استراتژی مقاومت"، "استراتژیهای سیاسی" را نیز در پیش گرفت و به بازیگری فعال در لبنان و منطقه تبدیل شد و در پی آن با بدست گیری بخشی از کابینه لبنان نقش سیاسی خود را تثبیت کرد .
آنچه مبرهن است، حملات اخیر اسرائیل به جنوب لبنان تحت لوای به اسارت گرفتن دو نظامی این رژیم توسط حزب الله لبنان، پروسه ای بلند مدت برای جلوگیری از رسمیت سیاسی روزافزون حزب الله است .
در این راستا، اسرائیل مشخصاً با حمله گسترده به تأسیسات و زیرساختهای جنوب لبنان، سعی دارد حضور و ارتباطات نظامی حزب الله را در این منطقه غیرممکن کند و از طرفی با اعمال فشار بر حزب الله از طریق رویارویی احزاب داخلی لبنان، درپی کاهش قدرت و تأثیرگذاری حزب الله است .
مهدی علیخانی
کارشناس مسائل خاورمیانه
www.alikhani.net