آدمی در زیر زبان خود و در خبایا و خلوات و کنج و گوشهی زبان خود پنهان است و با زبان آشکار میشود. هر حرفی که میخواهید بزنید، ابتدا آن را وزن کنید. این حرفی که میخواهید بزنید چقدر میارزد؟ اگر بسیار با ارزش است به زبان بیاور تا بگویند تو باارزش هستی. اگر به زبان سخن گفتی، مردم را تو را به سخنی که گفتهای میسنجند؛ زیرا زبان با ذهن پیوند دارد.
* نسبت اخلاق و دین
اصولاً معتقد هستیم که اخلاق جوهر دینی دارد. یکی از بحثهایی که امروز در فلسفهی اخلاق مطرح میشود عبارت است از اینکه نسبت دین و اخلاق چیست؛ بسیاری قصد دارند بگویند دین مقولهای مستقل و اخلاق نیز مقولهای دیگر است، درحالیکه منشأ اخلاقیشدن هر چیزی، دین است و از سوی دیگر عمده آموزههای اخلاقی را از روایات دریافت میکنیم ـ هرچند که اکثراً فطری و عقلی هستند ـ اما چنانچه دینی باشد، اخلاق ضمانت پیدا میکند؛ والا اخلاق به حد آداب تنزل میکند و هیچ ضمانتی جز منفعتطلبی و سودخواهی نخواهد داشت. به همین دلیل اخلاق را باید آمیخته با آیات و روایات و متن تعالیم قدسی دریافت کرد. اخلاق مستقل از دین، بیمعنا و بیمحتوا، و فاقد منشأ، معنا و ضمانت است.
* فضیلت سکوت
پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «مَنْ صَمَتَ نَجَا» (وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۵۱)، هرکه سکوت کرد نجات یافت». مقابل این فرمایش حضرت رسول اینگونه است که اگر سکوت نکنیم در مهلکه قرار میگیریم.
در بیان دیگر از آن بزرگوار سؤال شده است: «قال بعضهم: یا رسول الله صلى الله علیک أخبرنی عن الإسلام بأمر لا أسأل عنه أحدا بعدک قال قل آمنت بالله ثم استقم قلت فما أتقی فأومأ بیده إلى لسانه» (مجموعه ورّام، ج ۱، ص ۱۰۴) از محضر شریف ایشان پرسیده شد مطلب مهم و کلیدی از دین به ما بگویید که بعد از شما آنرا از کسی سؤال نکنیم؛ یعنی آنچنان مهم باشد که سخن و امری در اسلام بالاتر و مهمتر از آن نباشد.
پیامبر اکرم فرمودند: «بگو ایمان آوردم به خداوند متعال و بر سر این سخن درست و مطلب حق، استوار و مستقیم باش. مجدداً سؤال شد که از چه باید پرهیز کنیم که ایمان ما در امان باشد، حضرت با دست خود به زبانشان اشاره فرمودند و گفتند؛ از «این!» بترسید! زبان است که شما را به مخاطره میاندازد و ایمانتان را به خطر میافکند.
* چگونه بهشتی شویم
همچنین نقل شده است: «قال ص، من یتوکل لی بما بین لحییه و رجلیه أتوکل له بالجنه» (شرح نهجالبلاغه، ج ۱۰، ص ۱۳۶) هرکس، قول دهد خود را حفظ کند من هم قول میدهم که او بهشتی است. یعنی حضرت میفرمایند: هر کسی مراقب دهان خود باشد و هر چیزی نگوید و یا هر چیزی را نخورد، و بر شهوت خود نیز تحفظ داشته باشد، من هم بر او بهشت را کفالت میکنم. شما این دو عهد را با من ببندید تا من بهشت را بر شما متعهد شوم.
در جایی دیگر فرمودند: «مَنْ وُقِیَ شَرَّ ثَلَاثٍ فَقَدْ وُقِیَ الشَّرَّ کُلَّهُ لَقْلَقِهِ وَ قَبْقَبِهِ وَ ذَبْذَبِهِ فَلَقْلَقُهُ لِسَانُهُ وَ قَبْقَبُهُ بَطْنُهُ وَ ذَبْذَبُهُ فَرْجُهُ» (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۲) اگر کسی توانست شکم سه عنصر شهوت و زبان را کنترل کند، از همه چیز در امان است. و این نشاندهندهی جایگاه کلیدی و اهمیت زبان است.
همچنین از آن بزرگوار (ص) سؤال شد: «عاملی که بیش از هر علت و سبب دیگری زمینهساز و موجب بهشتیشدن انسانهاست چیست؟ «فقال تقوى الله و حسن الخلق» (ارشاد القلوب، ج ۱، ص ۹۴) فرمودند: دو چیز، اول: «تقوا» یعنی از حریم الهی پرهیز کنیم و نگاهبان و نگاهدار حدود الهی باشیم دوم: حسن خلق و خوشخویی.
* چگونه جهنمی میشویم
بار دیگر سؤال شد: مَا یُدْخَلُ بِهِ النَّارُ مِنْ أُمَّتِیَ الْأَجْوَفَانِ قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْأَجْوَفَانِ قَالَ الْفَرْجُ وَ الْفَمُ وَ أَکْثَرُ مَا یُدْخَلُ بِهِ الْجَنَّهُ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ» (وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۳۵۸) گفته شد چه چیزی بیش از همه انسانها را وارد دوزخ میکند؟ فرمودند: دهان و عورت. این دو موجب جهنمیشدن انسان میشوند.
* چرا زبان منشأ دوزخی شدن است
معاذ بن جبل پرسید: «یا رسول الله صلى الله علیک أ نؤاخذ بما نقول فقال ثکلتک أمک یا ابن جبل و هل یکب الناس على مناخرهم فی نار جهنم إلا حصائد ألسنتهم» (مجموعه ورّام، ج ۱، ص ۱۰۵) آیا بابت حرفزدن مؤاخذه میشویم؟ حضرت در جواب فرمودند: ای وای بر تو! چه حرف بیربطی میزنی! مگر جز محصولات زمان چیز دیگری داریم که انسان را وارد جهنم کند؟
آنچه حصیده و حصیلهی زبان است، انسان را به جهنم میبرد. «حصید» یعنی چیزی که درو میشود، حال خوب باشد یا باید. چیزهایی که به زبان انسان جاری میشود، موجب جهنمیشدن انسان میشود و نقش زبان در این امر آنقدر مهم است که گویی عامل دیگری که موجب دوزخیشدن آدمیباشد وجود ندارد.
یا به این جهت که دایرهی تأثیر مستقیم زبان بسیار وسیع و گسترده است، و یا به این جهت که آفات اللسان سبب میشود آفات دیگر جوارح و جوانح نیز پدید بیاید که آن آفات نیز از آثار غیرمستقیم زبان به حساب میآیند.
اگر در آفات زبان تأمل کنیم مشاهده میکنیم که آفات بسیار دیگری هست که ظاهراً و بالمباشره آفت زبان نیست، اما از آثار آفات اللسان است. درنتیجه تمامی آفاتی که انسان را دوزخی میکند به نحوی ریشه در زبان دارند.
همچنین از حضرت پرسیده شد: «حدِّثْنی بأمرٍ أَعتصِمُ به، قال: قل: ربی اللّه ثمّ إستقم، و قال: قلت: یا رسول اللّه(ص) ما أخوف ما تَخاف علیَّ؟ فأخذ بلسانه ثمّ قال: هذا». (المحجه البیضاء ج ۵، ص۱۹۳)
سخنی بفرمایید که با آن در امان بمانم و مانند طناب به آن متمسک شوم تا سقوط نکنم؛ پیامبر (ص) فرمودند: به خدا ایمان داشته باش و در این راه استقامت کن؛ بفرمایید از چه چیزی بیشتر باید بترسم؟ حضرت رسول(ص) زبان خود را گرفتند و فرمودند: «این» آن چیزی که تو باید از آن بترسی، همین زبان است.
* درخواست سایرجوارح از زبان
در خبر دیگر که به آن بزرگوار منسوب است آمده است: «إذا أصبح ابنُ آدم أصبحت الأعضاء کلُّها تستکفی اللّسان، أی تقول: إتّق اللّهَ فینا، فإنّک إن إستقمتَ إستقَمنا و إن إعوججت إعوججنا» (همانجا) هنگامیکه صبح میشود و انسان از خواب بیدار میشود، همهی اعضاء و جوارح آدمی نیز بیدار میشوند؛ اولین کاری که اعضاء و جوارح آدمی میکنند این است که به سراغ زبان میروند و از او خواهش میکنند تو به ما کمک کن، ما از ناحیهی تو نگران هستیم، همهی اعضاء به زبان تکوین میگویند: ای زبان در حق ما از خدا بترس و ما را به گناه وا مدار و زمینهی گناه و عذاب ما را فراهم مکن. اگر تو مستقیم و راست و درست باشی، ما نیز راست و درست خواهیم بود و اگر تو کج شوی و کج بروی، ما نیز کج میشویم و کج میرویم. همه چیز به تو برمیگردد.
از حضرت عیسی(ع) درخواست شد: «دلِّنا على عمل نَدخُل به الجنّه، قال(ع): لاتنطقوا أبداً، قالوا: لانستطیع على ذلک، قال: فلاتنطقوا إلّا بخیرٍ» (همان، ص ۱۹۵) ما را به عملی راهنمایی کن که به وسیلهی آن راهی بهشت شویم. حضرت عیسی(ع) فرمودند: حرف نزنید تا بهشتی شوید، گفتند: این کار خیلی مشکل است و نمیتوان حرف نزد. فرمودند: پس لااقل زبان خود را مهار کنید که چیزی جز خیر از آن جاری نشود. اصل آن است اصلاً سخن نگویید، اما اگر ناچار هستید مراقب باشید آنچه میگویید خیر باشد.
کلام دیگری از حضرت عیسی(ع) است که فرمودند: العباده عشره أجزاء تسعه منها فی الصمت و جزء فی الفرار عن الناس» (همان، ص ۱۹۶)
آخرین حدیثی که در این جلسه میآوریم حدیث بلندی از امیرالمؤمنین علی(ع) است. فرمودند: «الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ فَزِنْ کَلَامَکَ وَ اعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَ الْمَعْرِفَهِ فَإِنْ کَانَ لِلَّهِ وَ فِی اللَّهِ فَتَکَلَّمْ بِهِ وَ إِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ فَالسُّکُوتُ خَیْرٌ مِنْهُ وَ لَیْسَ عَلَى الْجَوَارِحِ أَخَفُّ مَئُونَهً وَ أَفْضَلُ مَنْزِلَهً وَ أَعْظَمُ قَدْراً عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْکَلَامِ فِی رِضَاءِ اللَّهِ وَ لِوَجْهِهِ وَ نَشْرِ آلَائِهِ وَ نَعْمَائِهِ فِی عِبَادِهِ» (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۲۹)
آدمی در زیر زبان خود و در خبایا و خلوات و کنج و گوشهی زبان خود پنهان است و با زبان آشکار میشود. هر حرفی که میخواهید بزنید، ابتدا آن را وزن کنید. این حرفی که میخواهید بزنید چقدر میارزد؟ اگر بسیار با ارزش است به زبان بیاور تا بگویند تو باارزش هستی. اگر به زبان سخن گفتی، مردم را تو را به سخنی که گفتهای میسنجند؛ زیرا زبان با ذهن پیوند دارد. ذهن فکرساز است و انسان است و فکر و خرد و اندیشهی او. ابتدا سخن خود را بسنج، سپس به عقل و معرفت عرضه کن. عقل و معرفت به تو سنجههایی میدهند که میتوانی سخنان خود را با آنها بسنجی. اگر دیدید که حرف شما برای خدا و در راه خداست، پس حرف بزنید، و اگر اینگونه نبود سکوت کن که سکوت بهتر است. اصلاً عبادتی آسانتر، کمهزینهتر و در عین حال پرمنزلتتر و برتر از زبان نیست. مگر نمیبینید که خداوند نیز با پیامبرانش هیچ ارتباطی جز زبان ندارد و نمیبینید که انبیاء نیز با مردم پلی جز زبان ندارند؟
امروز یکی از بحثهای بسیار پیچیدهای که در زبانشناسی مطرح میشود همین نکته است که ذهن و زبان اصلاً از یکدیگر جدا نیستند و ذهن، همان زبان است.
هنگامیکه شما فکر میکنید، درواقع بیصدا سخن میگویید. اندیشه همان زبان است و اندیشه نیز خودِ انسان است. به قول مولوی، انسان چیزی جز اندیشه نیست. بنابراین زبان و اندیشه در پیوند با یکدیگر هستند، پس زبان نماد شخصیت، هویت و ماهیت آدمی است و باطن انسان را برملا میکند.
* جمعبندی:
تصور نکنیم که چرخاندن این زبان هزینه ندارد. امکان دارد بعد از گفتن یک جمله کل حیثیت خود را بر سر آن بگذاریم. فکر نکنیم که این زبان سودبخش نیست و سرمایه نیست؛ زبان سرمایهای بسیار سوده و زودبازده است. ممکن است فردی در لحظات پایانی حیات، با یک جمله، کفر بگوید و کافر از دنیا برود؛ همچنین اگر اهل توحید و معنا بود، عباراتی شامل بر این خصوصیات بر زبان او جاری میشود. انسانی، یک عمر بد کرده، اما در آخرین لحظه با یک جمله، مؤمن از دنیا میرود. زبان سرمایهی عظیمی است.
بعضی از ما تصور میکنیم هرچه که به زبانمان میآید باید بگوییم و گاهی فرصت نمیشود که نتوانستیم جملهای را به زبان بیاوریم و بابت آن تأسف میخوریم. هرگز نباید برای چنین چیزی تأسف خورد، زیرا مشخص نیست آنچه میخواستیم به زبان بیاوریم خیر بوده یا شر. البته جنبهی ایجابی زبان نیز بسیار مهم است و اگر انسان احساس میکند آنچه میخواهد بگوید خیر است باید بگوید. ولی ما، نوعاً اینگونه گرفتار هستیم که یکسره حرف میزنیم.
در بعضی روایات آمده است که اگر فردی را میبینید که ملتزم به صمت است، خود را به او نزدیک کنید، زیرا اگر او حرف بزند، حکمت از او سر خواهد زد و از او چیز یاد میگیرید. اما ما برعکس عمل میکنیم، اگر فردی بیشتر مزاح کند و شوخی کند و لطیفه تعریف کند، به او بیشتر تمایل داریم و نفس، ما را به سمت او هدایت میکند.
* سکوت حکمتآمیز علامه
بزرگان ما نیز همینگونه بودند، من گاهی علامه طباطبایی را میدیدم که نیم ساعت ساکت بدون اینکه حرفی بزنند نشستهاند و تا سؤال نمیکردید جواب نمیدادند، درحالیکه ایشان اقیانوس مواجی بود و هرچه میگفت حکمت بود. ایشان واقعاً حکیم و عارف بود، اما اگر از او سؤال نمیکردید هیچ نمیگفت.
انشاءالله قرار را بر این بگذاریم که به این فضیلت بسیار مهم یعنی «صمت» ملتزم باشیم و مطمئن باشیم که این فضیلت ارزشمند دهها رذیلت را از ما دور میکند.
حجتالاسلام والمسلمین رشاد