راز ميوه مــــــــــمنوعه

7d0ab6a8f5c3b02d19b2679ad93dfc37 - راز ميوه مــــــــــمنوعه

در صبحدم آفرینش، آنگاه که حضرت آدم(ع) چشم گشود، گمان برد خداوند در گنج‌خانه‌اش خلقی اشرف‌ و افضل از او نیافریده است. به او امر شد تا به ساق عرش نگاه کند. چون نظر کرد، دید با قلم تکوین نگاشته‌اند: «لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله، و علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین و زوجه فاطمه سیده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه».

«دعای ندبه»۱، پس از این مقدّمه روشن و هدایت‌گر امام معصوم(ع) در دعای ندبه، به ترسیم جریان صبغه الله۲ با ذکر مصادیق و همه آنچه که از سوی جریان لعنه الله بر آنها رفته، طالب هدایت و نورانیّت را مدد می‌دهد تا نقاط عطف مهمّ رفته را بشناسد. به عبارت دیگر، دعای ندبه، رشته نورانی صبغه الله را معرفی می‌کند؛ از ابتدای خلقت حضرت آدم(ع) تا انتهای آن، که به سرنوشت عالم می‌انجامد. به این ترتیب، خواننده دعا به اجمال متوجّه و متذکّر نقشه کلی الهی می‌شود. از این‌روست که عرض می‌کنم، دعای ندبه، وظیفه معرفی و توصیف این جریان الهی را عهده‌دار شده است.
پس از حمد و ثنای الهی که مرسوم همه ادعیه و زیارات مأثوره است، می‌خوانیم:
«… بار پروردگارا! سپاس از آن توست درباره آنچه که از قضا و قدرت در مورد دوستانت جاری گشت. آنهایی که وجودشان را برای حضرتت و دینت خالص گردانیدی ( صبغه الله) زیرا که برگزیدی برای آنها چیزهای باارزشی که نزد توست از نعمت‌های پایدار…
فَبَعْض‏ أَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ إِلَى أَن أَخْرَجَتْهُ مِنهَا؛
پس بعضی از آنها را در بهشت خود جای دادی تا زمانی که او را از آن بیرون آوردی.»
اوّلین و مهم‌ترین نقطه عطف تاریخ تولّد، حیات و سیر انسان در گستره هستی، از پنجره شناخت ادیان ابراهیمی و توحیدی، بیرون راندن آدم و حوّا از بهشت، پس از نزدیک‌شدنشان به میوه ممنوعه است.
کتاب و دین توحیدی، گام به گام، فرزند آدمی را از پیچ‌ها و گذرگاه‌های مهّم تاریخی عبور می‌دهد.

راز میوه ممنوعه
«قرآن» کتاب تاریخ نیست. کتاب هدایت و ذکر است، چنان‌که فرمود:
«ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ؛ ۳
بی‌هیچ شک و تردید این کتاب (قرآن) هدایت‌گر برای متّقین (مؤمنین) است.»
کلام قرآن ناطق، یعنی کلام حضرات معصومان(ع) نیز چونان کلام قرآن صامت هدایت‌گر و ذاکر است. ذکر، بر قلب مهیّای مؤمن، چون آب باران، سرزندگی، شادابی و تنومندی را باعث شده و رشد و کمال را ثمر می‌دهد.
اشاره ادعیه رسیده، همچون دعای ندبه به سرگذشت و تاریخ پیشین نیز، برای متذکّرساختن انسان و یادآوری اوست. یادآوری نقاط عطفی که بر بشر رفته و باعث هدایت یا ضلالت او شده است. تذکّر این کلام، انسان امروز را متذکّر نقطه عطف‌ها، سنّت‌های ثابت و احتمال لغزش‌ها می‌شود تا مبادا دیگر بار و دیگر بار انسانی دچار لغزش شده و در گودال ضلالت فرو بلغطد. این کلام منسوب به نبّی‌اکرم (ص) است که فرمودند:
«لا یَلْدغُ المؤمنِ مِنْ حُجُرٍ واحد مَرَّتینْ؛
مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمى‏شود.»
دعای ندبه، در یک جمله کوتاه، به اسکان حضرت آدم(ع) و همسرش حوّا در بهشت و خروج آنها از بهشت محلّ سکونت‌شان اشاره می‌کند.
حکایت این اسکان و خروج، حکایت اسکان انسان در صحن و سرای اهل ایمان و خروج بعد از غفلت و نافرمانی از اوامر و نواهی حضرت خداوندی از بهشت مؤمنانه است؛ همان که در طول تاریخ چند هزار ساله حضور انسان در عرصه زمین، تکرار شده است.
خلقت حضرت آدم (ع) با عهد آغاز و خروجش از بهشت نیز با گسست عهد اتّفاق افتاد. این اوّلین تذکّر دعای ندبه به جمله مؤمنان است و بیان آنچه در اوّلین مرحله و نقطه عطف از نقشه کلّی الهی (برای سیر و سفر انسان در زمین تا آخرین منزل موعود) رخ نمود؛ پرده‌برداری از سنّتی مهم است که اگر درک نشود، ماجرای رانده شدن از بهشت حضور در درگاه و آستان حضرت خداوندی، هزاران بار دیگر اتّفاق خواهد افتاد.
خداوند به دیّارالبشری تضمین ماندگاری الی‌الابد در بهشت حضور و در جمع مؤمنان نداده است؛ حتّی اگر آدم صفی و ابوالبشر(ع) باشد؛ چنان‌که در عهدشکنی و نافرمانی، آدم و حوّا، از بهشت رانده شده و بر فرش زمین هبوط کردند.
خلقت بی‌واسطه پدر و مادر، آن‌هم از پوسته و قشر زمین، خود تذکّر مهمّی است تا آدمی‌بداند از هیچ قدرت، توانایی و سرمایه‌ای برخوردار نیست، جز آنکه دست قدرت الهی او را از خاک مذلّت برکشیده است. در روایتی آمده است که: «خداوند آدم(ع) را بدون پدر و مادر آفرید تا دلیلی باشد بر قدرت الهی.»۴
پس از آنکه آدم(ع) برگزیده شد و در طیّ مراحل تکوینی، واجد روح الهی و تعلیم اسماء گردید، ملائک به امر خداوند بر او سجده کردند و در بهشت سکونت داده شدند.
از حضرت آدم و حوّا(ع) خواسته شده بود که به درخت ممنوعه نزدیک نشوند و از میوه آن تناول نکنند.
«وَ قُلْنا یا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما…؛ ۵
و گفتیم: ای آدم، تو و همسرت در این باغ ساکن شوید و از (میوه و نعمت‌های) آن به فراوانی از هر جای آن خواهید، بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود.»
نافرمانی نافرمانان، ابلیس و پس از او آدم و حوّا را آنها را حسب سنّت الهی، مستحقّ و مستّعد دوری ساخت؛ ابلیس از درگاه الهی و آدم و حوّا از بهشت محلّ سکونت رانده شدند. خداوند به ابلیس فرمود:
«قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَک…؛ ۶
فرمود: ای نکوهیده طرد شده از رحمت من! از بهشت بیرون رو. سوگند می‌خورم که جهنّم را از تو و همه پیروانت از فرزندان آدم(ع) آکنده خواهم ساخت.»
آدم و حوّا، متذکّر حیله و فریب ابلیس شده بودند. خداوند آنها را از آنچه تهدیدشان می‌کرد، برحذر داشته بود؛ چنان‌که در «آیه ۲۶» از «سوره اعراف» خداوند، همه فرزندان آدمی را یادآور آنچه بر پدر و مادرشان رفته، متذکّر می‌شود و می‌فرماید:
«یا بَنی‏ آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ کَما أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّه…؛ ۷
ای فرزند آدم! زنهار تا شیطان شما را به فتنه نیندازد چنان‌که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباس‌هایشان را از ایشان برکند و …»
این ظاهر قضیه است. باید متذکّر راز توبیخ و رانده شدن آدم (ع) از بهشت شد و دریافت که گناه بزرگ او چه بود؟ بی‌شک، میوه ممنوعه، سیب و گندم و امثال اینها نبوده است. اگر حکمت رانده‌شدن، دانسته شود، ماجرای رفته، تذکار و باعث عبرت‌گیری سایرین شده و بازدارندگی از تجربه نخستین آدم و حوّا(ع) را در پی خواهد داشت.
از این راز، تنها حضرات معصومان(ع) پرده برداشته‌اند، وگرنه، پس از آدم(ع) تا به روز قیامت، گندمی و سیبی نیست که فرزندان آدمی، نیازمندان آن باشند تا درباره‌اش متذکّر شده و از رانده‌شدن در امان بمانند.

 

3456 mdi2mddmzd - راز ميوه مــــــــــمنوعه

راز میوه ممنوعه
در صبحدم آفرینش، آنگاه که حضرت آدم(ع) چشم گشود، گمان برد خداوند در گنج‌خانه‌اش خلقی اشرف‌ و افضل از او نیافریده است. به او امر شد تا به ساق عرش نگاه کند. چون نظر کرد، دید با قلم تکوین نگاشته‌اند: «لا إله إلّا الله، محمّد رسول الله، و علی بن أبی طالب أمیر المؤمنین و زوجه فاطمه سیده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه».
عرض کرد: «اینان کیانند؟» پاسخ آمد: «اینها از فرزندان تواند و از تو و جمیع خلق بهترند و اگر اینها نبودند نه تو را خلق می‌کردم و نه بهشت و جهنم و آسمان و زمین را.» آنگاه فرمود:
«مبادا بر مقام اینها غبطه خوری! لکن، آدم در دل تمنّای مقام آنها را نمود و شیطان از این راه بر او و همسرش، حوّا مسلّط شد و او را وسوسه کرد که از شجره ممنوعه که از خوردنش منع شده بودند، بخوردند.۸»
وقتی آدم و حوّا تمنای مقام بالای اهل بیت(ع) را کردند، شیطان زمینه را برای اغوای آنها مناسب دید و بر آنها قسم یاد کرد که من خیرخواه شما هستم و گفت آیا نمی‌خواهید شما را به درختی راهنمایی کنم که اگر از آن بخورید جاویدان می‌شوید و ملک ابدی می‌یابید:
«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى‏ شَجَرَهِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى؛ ۹
پس شیطان او را به وسوسه‌انداخت و گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاوید و فرمانروایی بی‌زوال رهنمون شوم؟»
گویا، این درخت در بهشت، تمثّل و صورت برزخی شجره طیبه ولایت محمّد و آل محمّد(ص) بوده است که تمام نعمت‌های جسمانی و روحانی از آن است و از آن می‌روید. بنابراین خداوند متعال، به این سبب، آدم و حوّا را از درخت ممنوعه نهی کرد که آن دو در مقام اهل بیت(ع) نبودند و طلب مقام آنها برای آن دو، به منزله خروج از حد و مرتبه خود بود و اثر وضعی این خروج از حد، تسلّط شیطان و سقوط از مقامشان بود.
حضرت امیرالمؤمنین(ع)، در تفسیر آیه «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ …۱۰؛ یا اینکه نسبت به مردم [پیامبر و خاندانش] و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟ ما به آل ابراهیم (که یهود از خاندان او هستند نیز) کتاب و حکمت دادیم و حکومت عظیمی در اختیار آنها [پیامبران بنی‌اسرائیل] قرار دادیم.»
امام فرمودند: «ما هستیم آل ابراهیم. پس ما مورد حسد واقع شدیم همان‌طور که پدرانمان مورد حسد بودند و اوّل کسی که بر ما حسد کرد، حضرت آدم(ع) بود که خدا خود با دست خود او را آفرید.۱۱»
البتّه مراد از حسد در مورد حضرت آدم(ع) غبطه خوردن است نه آن حسدی که رذیله اخلاقی است. بنابراین نهی از خوردن درخت ممنوعه، نهی ارشادی بود و خدا به آدم و حوّا هشدار داده بود که تمنّای مقام محمّد و آل محمّد(ص) باعث رسوایی، ابتلاء به مشقّت و خروج از بهشت و بسته شدن چشمان برزخی است. بنابراین وقتی حضرت آدم(ع) به دنیا هبوط کرد، از آرزوی خود توبه نمود و پیامبر(ص) و اهل بیتش (ع) را واسطه بین خود و خدا قرار داد و به این طریق بر تقدّم و شرف آنها اعتراف نمود و خدا توبه‌اش را پذیرفت۱۲.
دعای ندبه، در اوّلین فراز از بیان نقشه کلّی الهی و معرفی نقطه عطف‌های مهمّ رفته بر بشر، با متذکّرشدن مؤمنان درباره راز درخت ممنوعه، پرده از یکی دلایل مهمّ رانده شدن انسان‌ها از بهشت حضور و قرب برمی‌دارد و آنها را متذکّر می‌شود تا شاید در این‌باره، مراقبت نمایند تا از مسیر قرب منحرف نشوند و از قبیله صبغه الله به قبیله
لعنه‌الله مبتلا نشوند. بر خلاف تصوّر ما، تاریخ هماره تکرار می‌شود.
همواره بشر، نسل در نسل، در شرایط تاریخی خاصّی قرار گرفته و حسب سنّت‌های ثابت و مقدّر هستی، مرتکب عملی می‌شود که پیش از او هزاران نفر بدان مرتکب شده‌اند؛ به همان سان که ضربت چاقویی، باعث پاره شدن دست و بازو می‌شود، ظلم به پدر و مادر و عاقّ آنها، نگون‌بختی فرزندان را در پی خواهد داشت.
بشر، در هر عصری و در میان هر نسلی که زندگی نماید، می‌تواند تأثیر این قواعد را تجربه کند. آگاهی تجربی در جهان فیزیکی، بشر را متذکّر و مراقب می‌سازد؛ زیرا پیامد اعمال را به عینه مشاهده می‌کند؛ امّا آنچه در ماوراء جهان فیزیکی حادث می‌شود، کمتر به چشم می‌آید و انسان دیرتر متذکّر نتایج و عواقب اعمال خود می‌شود.
ابتلاء به دوری از بهشت حضور، مانند ابتلاء به عاقّ والدین شدن فرزند جفاکار در حقّ پدر، حتمی الوقوع است. تنها کافی است انسان در مدار این واقعه و زمینه‌هایش قرار گیرد تا آن را تجربه کند. خداوند راز عموم بلایا و آفت‌های آوار شده بر بشر را در ماجرای میوه ممنوعه بیان می‌کند و بشر را بدین بهانه متذکّر می‌شود.
رانده از مدار رحمت، یعنی فرود بر مدار لعنت و تجربه دور ماندن از رحمت الهی و مغضوب شدن. آنکه از رحمت دور می‌افتد، در شقاوت ابدی، مبتلای دنیا و آخرتی تاریک، ظلمانی و جهنّمی جاوید و پایدار می‌شود؛ چنانچه حضرت آدم(ع) توبه و انابه نمی‌کرد، در پی ابلیس، مخاطب خطاب «عَلَیْکَ لَعْنَتی» و «فانّکَ رجیم» قرار می‌گرفت.
«وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلى یَوْمِ الدِّین؛ ۱۳
و قطعاً لعنت من تا روز جزا بر تو خواهد بود.»
خداوند در هشت آیه بعدی، ابلیس را به عذاب جهنّم تهدید و محکوم می‌کند. در واقع، طرد و نفرین ابلیس مربوط به کیفر دنیوی او و عذاب ابدی در جهنّم، کیفر اخروی او خواهد بود.
دعای ندبه، بلافاصله به سراغ نقطه عطف دوم از سیر و سفر انسان در عرصه تاریخ می‌رود.

پی‌نوشت‌ها:
۱. «دعای ندبه» را حضرت امام جعفر صادق(ع)، به دوستان و شیعیانش تعلیم داده و به آنها امر فرمودند که این دعا را در اعیاد چهارگانه؛ یعنی روزهای عید فطر، عید قربان، عید غدیر و عید جمعه بخوانند و به ما سفارش شده که در عصر غیبت با این دعا با امام، پیشوا، محبوب و مقتدای خود رازدل گوییم و تجدید میثاق کنیم. نخستین فرد موثّق و مورد اعتماد و استنادی که دعای شریف ندبه را در اثر مکتوب خود از پیشوای به حق، امام جعفر صادق(ع)، روایت کرده، «ابوجعفر محمدبن حسین بن سفیان بزوفری» است. ایشان از اساتید شیخ مفید است و شیخ مفید فراوان از او روایت نقل کرده است. محدّث نوری به هنگام شماشر استادان شیخ مفید از او نام برده است و جز این بزرگان بسیاری از محدّثین در آثار خود این دعای شریف را نقل کرده‌اند. برای آشنایی بیشتر به کتاب «با دعای ندبه در پگاه جمعه»، اثر استاد علی‌اکبر مهدی‌پور، از سلسله انتشارات موعود مراجعه فرمایید.
۲. صبغه (ص ـ غَ یا غِ)؛ ۱. مادّه‌ای که با آن چیزی را رنگ کنند؛ ۲. دین و ملّت؛ ۳. رنگ، رنگ مختصر. صبغه الله؛ رنگ خدا، دین خدا.
۳. سوره بقره (۲)، آیات ۲ و ۳.
۴. بحار الانوار، ج ۱، ص ۱۰۸.
۵. سوره‌های بقره(۲)، آیه ۳۵؛ اعراف(۷)، آیه ۱۹.
۶. سوره اعراف(۷)، آیه ۱۷.
۷. سوره اعراف(۷)، آیه ۲۷، ترجمه فولادوند.
۸. تفسیر تسنیم، جوادی آملی، ج ۳، ص ۳۶۲.
۹. سوره طه (۲۰)، آیه ۱۲۰.
۱۰. سوره نساء (۴)، آیه ۵۴، ترجمه آیت الله ناصر مکارم شیرازی.
۱۱. الاحتجاج علی اهل الحجاج، ج ۱، ص ۱۶۰.
۱۲. تفسیر تسنیم، ج ۳، ص ۳۶۲.
۱۳. سوره ص (۳۸)، آیه ۷۸.

همچنین ببینید

غدیر

غدیر یک ضرورت راستین

بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *