ممکن است یک شعر به لحاظ قالب و ساختار حرام باشد، به لحاظ مضمون هم مضامین باطل را القاء کند و به حیث قصدی نیز برای مثال ریایی باشد و یا قصد هجو و دیگری را داشته باشد.
حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر رشاد، در نشست اخلاقی طلاب مدرسه علمیه امام رضا(ع) فهرستی از آفتهایی که از طریق زبان متوجه انسان میشد را تشریح کرده است.
بنابراین ممکن است یک رذیلت به نحو ماهوی رذیلت باشد و یا اینکه به صورت عرضی به رذیلت بدل شود، یعنی نفس عمل رذیلت نیست، اما بر اثر عامل بیرونی (برای مثال نیّت) حتی یک فضیلت به رذیلت بدل میشود.
*آفات ماهوی و غیر ماهوی
آفات ماهوی آفاتی هستند که ماهیت آفاتی دارند و ماهیتاً رذیلتند، همانند کذب. بعضی از آفات لسانی ممکن است به لحاظ ماهوی آفت قلمداد نشوند، اما براثر قصد و نیتی که در پس آن وجود دارد به آفت تبدیل میشود. بسا ممکن است حتی یک گفتار ممدوح که ذاتاً باارزش است، با قصد و نیت مذموم به آفت و رذیلت بدل میشود. البته از این جهت که آفات اللسان غالباً کثیر البلوی هستند، مجموعهی آفات اللسان را می توان در زمرهی آفات و رذائل عام البلوی و کثیر الابتلاء قرار داد.
مجموعهی آفات را از جهتی میتوان به سه دسته تقسیم کرد که دو دستهی آن ماهوی است:
الف- محتوایی،
ب- ساختاری،
ج- قصدی.
به تعبیر دیگر بعضی از آفات اللسان، تنها به جهت نیتی که پشت آنها هست، آفت میشوند، و الا آفت نیستند. کلام ریایی،رذیلت است، به این جهت که در پشت آن قصد ریا است، و نیت ریا سبب میشود کلامیکه از شخصی صادر میشود تبدیل به رذیلت شود.
بعضی از آفات مضموناً آفت هستند. برای مثال شعر هجوی و باطل. خود شعر معلوم نیست که رذیلت باشد (گرچه ظاهر بعضی روایات اینگونه مینماید و یا بعضی از فقها مطلق شعر را مکروه دانستهاند) و شعر فی ذاته نمیتواند رذیلت باشد، بلکه شعر یک قالب و ساختار است؛ ولی اگر شعر مشتمل بر مضمون باطل و خلاف مرضی الهی باشد، این شعر تبدیل به رذیلت میشود.
شماتت مذموم و رذیلت است؛ دیگری را شماتت کردن در زمرهی رذائلی است که به لحاظ مضمونی باطل است.
برخی دیگر ممکن است به لحاظ ساختاری، یعنی شکل و قالب رذیلت باشند. غنا به اعتبار قالب آن جزء رذائل است.
از مجموعهی اینها فهرستی را تهیه کردهام که در اینجا مطرح میکنم.
*رذائل قصدی
رذائل قصدی هرچند از نظر به ظاهر کم هستند، اما چون ماهیتساز است، این توان را دارد که ماهیت همه چیز را تغییر دهد؛ «الاعمال بالنیات». ممکن است یک عمل ممدوح و مطلوب و ذاتاً مرضی و مطلوب الهی به رذیلت تبدیل شود. بهترین اعمال که خصوصاً بر ما طلبهها لازم است را نوافل شب و تهجد میدانیم، اما همین تهجد شبانه را با قصدی که میکنیم به یک فعل حرام تبدیل میکنیم. سحرگاهان از بستر برمیخیزیم، وضو میسازیم، در محراب میایستیم، اما نماز شب و نوافل را طوری میخوانیم که حجرهی کناری، یا همسایه مطلع شود که ما اهل نماز شب هستیم. همین قصد، نهتنها موجب ابطال فقهی این تهجد میشود که موجب عدم مطلوبیت معرفتی میشود. یعنی به لحاظ ماهوی این عمل یک عمل حرام میشود و روز قیامت باید جواب دهیم که چرا سحرگاهان ریا کردیم. قصد، حتی نوعاً عامل تحول ماهوی فعل میشود، که نشان از اهمیت آن است.
قصد، شمول دارد یعنی میتواند بر بسیاری از اعمال (بسا بتوان گفت همهی اعمال) تأثیر بگذارد؛ نیّت از عوامل شاملی است که میتواند همه جا حضور پیدا کند و در همه چیز تأثیر بگذارد. هیچ عمل و فعلی از آفتِ قصد و نیّت بد در امان نیست؛ در نتیجه با سوء قصد، همهی اعمال در مظان و در محل تبدیلشدن به رذیلت هستند.
از آن طرف نیز گاه ممکن است عملی ذاتاً مطلوب نباشد و مطلوبیت فعلی نداشته باشد و یا حتی مذمومیت فعلی داشته باشد، اما، بسا با نیت درست حداقل مذمومیت آن برداشته شود.
*پنهان بودن اثر قصد
درخصوص اثر قصد، از همه مهمتر این است که بسیار پنهان است و تشخیص آن دشوار است، حتی برای خود فرد نیز امر مشتبه میشود؛ انسان،بسیاری از مواقع کارهایی را انجام میدهد و تصور میکند که کار خیر میکند و موجب کمال او خواهد شد، اما همان کار موجب نقص و افول معنوی و افت شخصیتی و سقوط او میشود.
البته عموم افعال بشر و انسانهای عادی خودپرستانه است و از حبّ النفس ناشی میشود و این یک عنصر فیالجمله پذیرفته شده است، اما همهی حبالنفسها منفی نیست. اصولاً حبّالنفس محور همهی حبها است. دنیا را به خاطر خود میخواهم، حتی فرزندم را به خاطر خودم دوست دارم. حب فرزند که ظاهراً یک وضعیت طبیعی و ذاتی انسان است، به حبّ النفس بازمیگردد. گاهی حتی صدقه نیز که میدهیم به خاطر حبّ النفس است. من صدقه میدهم تا ثوابی عائد من شود و باز هم «من » مطرح است. البته خدا از انسانهای عادی میپذیرد.
از این رو حبّ النفس در متن نوع اعمال انسانهای عادی مکتوم است و وجود دارد، و همهی حبّ النفسها هم باطل نیستند، هر چند شأن و ارزش عمل را تنزل میدهند. به هر حال بسیاری از اعمال با قصد ناصواب و یا نازل انجام میشود ولی پنهان است و انسان خبر ندارد.
*شرکت در جهاد برای حب نفس
مولوی داستانی دارد که در عهد رسول خدا(ص)، هربار که سریه و غزوهای اعلام میشد، یک نفر از مردم، اولین نفری بود که سلاح به دست در جلوی مسجد حاضر میشد و این فرد در بین مردم مشهور شده بود که فلانی همیشه اولیننفر است. یک بار این فرد با خود فکر کرد که آیا جهادی که من در آن حضور پیدا میکنم «لـلـه» است، برای همین با خود گفت که یک بار نمیروم تا ببینم در درون من چه اتفاقی میافتد. هنگامیکه اعلام کردند، هرچه منادی ندا داد که پیامبر جهاد اعلام کردهاند، این فرد نرفت. اما خیلی به او سخت میگذشت، هزار و یک فکر شیطانی به ذهن او خطور میکند که همهی سوابق خود را خراب کردی. اینکه میگفتند همیشه من اولین نفر هستم، ایندفعه اولیننفر نشدم؛ مردم بعد از این چه میگویند که من جبهه نرفتم و هزار و یک فکر و پندار غلط و شیطانی به ذهن او خطور کرد و مدام خود را ملامت کرد که چرا نرفتم. در اینجا بود که متوجه شد دفعات قبل هم که در جهاد حضور داشته همانند نرفتن به جهاد بوده و قبلاً نیز برای ارضای نفس خود در جهادها شرکت میکرده است.
آفت کلام ریایی نیز از قبیل آفات قصدی است؛ آفات خصومات لسانی از این قسم است؛ تملق و افراط در مدح نیز از این قسم میباشد؛ شماتت دیگران نیز از قسم آفات قصدی است. همچنین بعضی و یا بسیاری از فضائل لسانی نیز میتواند براساس قصد، تبدیل به رذائل شود.
*رذائل مضمونی
دستهی دوم رذائلی است که از نظر محتوا رذیلت است. ما متأسفانه گرفتار هستیم و حرفهای بیهوده میزنیم و از فضیلت صمت عبور میکنیم. حرف بیهوده زدن، مضمونهای بیهوده گفتن، فحش و سبّ دیگران.
*پرهیز از فحاشی
البته باید توجه داشته باشیم لعن غیر از سبّ است. ما حتی در مواجههی با وهابیت آنها را لعن میکنیم و نه سبّ. قرآن صریحاً نهی کرده که حتی کفار و بتپرستان را نیز سبّ نکنید. فحش و سبّ و بددهنی ذاتاً و به لحاظ محتوایی اشکال دارد. لعن حیوان و جماد و انسان نابجا است. بعضی عادت دارند به هر چیزی که میرسند لعنت میکنند.
*انواع رذائل مضمونی
انواع رذائل مضمونی به شرح زیر است:
۱. آفه الکلام فی ما لایعنیک.سخنانی بی بهره
۲. آفه الخوض فی الباطل. غرق شدن در سخنان باطل
۳. آفه الشعر.
۴. آفه المزاح.
۵. آفه السخریّه و الإستهزاء.مسخره و استهزا کردن
استهزا و تحقیر دیگران آفت بسیار بدی است کلاً طیفهای اجتماعی که از امتیازی برخوردارند دچار بعضی از آفات خاص همانند استهزاء و تحقیر دیگران هستند. اصناف خاص اجتماعی گرفتار این آفت هستند. با نفی دیگران میخواهیم خودمان را اثبات کنیم. دیگران را تخریب میکنیم، تا خودمان را آباد کنیم. بعد هم فکر میکنیم که انسان منتقدی هستیم، درحالی که اینگونه نیست.
۶. آفه إفشاء السرّ.آفت فاش کردن اسرار
۷. آفه الوعد الکاذب.آفت وعده دروغین
۸. آفه الکذب فی القول و الیمین. دروغ در قول و گفتار و دروغ در قسم
۹. آفه الغیبه.
۱۰. آفه الإفتراء.نسبت دادن چیزی به دیگری در حالی که او آن را انجام نداده
۱۱. آفه التهمه. بدون اثبات،سخنی فردی بگوید علیه فردی دیگر
۱۲. آفه النمیمه.آفت سخن چینی
۱۳. آفه کلام ذی اللّسانین. دوزبانه بودن. بعضی افراد اینگونه هستند که در یک مجلس به گونهای سخن میگویند و در مجلس دیگر به گونهای دیگر.
۱۵. آفه سؤال العوام عن صفات اللّه و عن کلامه. سؤال عوام از کلمهای که از حد علم آنها بالاتر است، همانند سؤال عوام از صفات الهی. غور در ذات و صفات الهی از آفات است.
۱۶. آفه الإضلال. گمراه کردن دیگران
۱۷. آفه الطعن.جریح دار کردن روح دیگری
۱۸. آفه الإهانه.
۱۹. آفه الفحش و السبّ و بذائهِ اللّسان.آفت فحاشی و هرزه گویی زبان
۲۰. آفه لعن الحیوان و الجماد و الإنسان.
۲۱. آفه الأمر بالمنکر و النهی عن المعروف.
*رذائل ساختاری:
آفاتی هستند که به لحاظ صوری و ساختاری آفت هستند؛ همانند:
۱. آفه المراء و المجادله. شیوهی سخنگفتن به صورت مجادله و جدلی است که این شیوه غلط است. البته جدلی که در منطق و کلام به کار میرود جایگاه دیگری دارد. ازجمله فنونی که علاوه بر استدلالها و اقامه برهان، تمسک به علم و… که در کلام به کار میرود، جدل است. وقتی قصد اقناع رقیب را دارید، براساس مبانی او، خود او را محکوم میکنید این اشکال ندارد. جدلی که در اینجا مطرح است مجادله و یا همان جر و بحث است.
۲. آفه فضول الکلام.آفت کلام های زائد
۳. آفه التقعّر فی الکلام بالتشدّق و تکلّف السجع و الفصاحه.
آفتی بدی که گاهی در بعضی از ما نیز وجود دارد، این است که با مشقت سخن میگوییم. تصنعی سخن میگوییم و واژهها و ترکیبهای کلامی سخت و ملالآوری به کار میبریم که مخاطب آن را متوجه نمیشود. اگر بنا باشد که آنچنان سخن بگوییم که دیگری چیزی از آن نفهمد، این خود نقض غرض از تکلم است.
۴. آفه الغفله عن دقائق الخطأ فی فحوى الکلام.
گاهی حرف میزنیم، اما اگر ضبط کنیم و بعداً خودمان گوش کنیم میبینیم چقدر حرفهای بیهوده در خلال کلمات ما بوده و یا خطاهای فراوانی که حتی در صورت لفظی کلام ما راه یافته است.
۵. آفه الغناء.
ساختار غنا جائز نیست و حتی اگر آیات قرآن را به غنا بخوانید، یک آفت و رذیلت است و حرام است. حتی بعضی از فقها ازجمله مرحوم آیتالله گلپایگانی(ره) در این زمینه احتیاط میکنند و پخش بعضی از تلاوتهای قرآن را جایز نمیدانند. گاه بعضی مداحیها نیز مشکل دارد. من در جوانی شعری را به مناسبت میلاد حضرت حجت(عج) سرودم و عدهای را تمرین دادم، و در مدرسهای که زیر نظر آیتالله گلپایگانی بود قصد اجرای آن سرود را داشتیم، به نظر ما شعر بسیار ساده بود و سبک و شیوهی آن نیز معمولی بود. به محض اینکه شروع کردیم، ایشان به نکتهای اشاره کردند و اطرافیان ایشان هم خیلی تند برخورد کردند. البته فیالجمله مسلم است که اصل غنا حرام است و هیچگونه غنایی مجاز نیست. در این خصوص باید دقت کنیم و بیمبالات نباشیم، مثلاً برخی میگویند موسیقی سنتی ایراد ندارد، اما هرگونه موسیقی سنتی مجاز نیست و ملاک حرمت و حلیت سنتی و مدرنبودن موسیقی نیست.
۶. آفه الفرح.
۷. آفه البکاء.
در بالا یک نوع طبقهبندی ارائه دادیم که در آن آفات به سه دستهی کلی تقسیم میشود، اما بسا خیلی از این مواردی که در ذیل طبقهبندی سهگانه ذکر کردیم، چندوجهی باشند که در این دستهبندی وجه غالب هریک از آفات را در نظر گرفتهام. اما از این جهت که ماهیت عموم این آفات، بسته به قصد و نیت، تغییر میکند، دووجهی هستند. حتی بعضی از اینها ممکن است سه وجهی نیز باشند، یعنی به هر سه جهت جزء رذائل قرار گیرند. مثلاً ممکن است یک شعر به لحاظ قالب و ساختار حرام باشد، به لحاظ مضمون هم مضامین باطل را القاء کند و به حیث قصدی نیز برای مثال ریایی باشد و یا قصد هجو و دیگری را داشته باشد. به همین دلیل دستهبندی که در بالا ارائه دادیم به لحاظ وجه غالب هریک از اینها بوده است.
کما اینکه ممکن است بر عموم عناصر اخلاقی اعم از فضائل و رذائل، احکام خمسه (وجوب، حرمت، اباحه، استحباب، کراهت) جاری باشد.
حوزه