مردم در نزاعهای خویش ـ در صورتی که ایمان به خداوند و روز قیامت داشته باشند ـ باید به حکم خدا و رسول بازگردند. بنابراین پس از رسول خدا(ص) تنها اولیالأمر راه بازگشت به حکم خدا و رسول را به مردم نشان میدهند.
بخش اول
چکیده
سنت رسول خدا(ص) نزد مسلمانان، پذیرفته و حجت است و سخن در حجیت سنت اهلبیت اوست. ضرورت اثبات حجیت سنت ایشان از این جهت است که تا اثبات نشود، پیروی از آنان عقلاً و شرعاً جایز نیست.
در منابع اهلسنت، حجیت سنت اهلبیت(ع) ذیل برخی از آیات و روایات ازجمله آیات «تطهیر»، «مباهله»، «اولیالأمر» و احادیث «ثقلین»، «سفینه» و «امان» طرح و بررسی شده است.
در این مقاله براساس منابع روایی و تفسیری اهلسنت، حجیت سنت اهلبیت اثبات میشود.
طرح مسئله
مرجعیت علمی اهلبیت ازجمله برجستهترین مسائل بنیادین و درازدامن ـ از زمان رسول خدا(ص) تاکنون ـ در میان بسیاری از متکلمان، فقیهان، محدثان و مفسران بوده است. ازآنجاکه اثبات مرجعیت علمی، منوط به اثبات حجیت سنت است، رویکرد اصلی این مقاله بر حجیت سنت اهلبیت رسول خدا(ص) براساس منابع روایی و تفسیری اهلسنت است.
سنت رسول خدا(ص) نزد مسلمانان، پذیرفته و حجت است و مشاجره در حجیت سنت اهلبیت اوست که پیروان مکتب اهلبیت(ع) به آن باور دارند؛ ولی سایر مذاهب اسلامی در باور یا التزام به آن یکسان نیستند. این موضوع ـ بهدور از برخی کشمکشهای تاریخی در میان مسلمانان ـ امری مهم و مؤثر است؛ زیرا اگر براساس قرآن و سنت رسول خدا(ص) ثابت شود که سنت پیشوایان پس از او نیز حجت است، دریچهای نو برای مسلمانان و همگراییهایی بیشتر درباره مرجعیت علمیگشوده میگردد و گنجینهای گرانبها به منابع دینشناسی مذاهب اسلامی افزوده خواهد شد.
اساسیترین مسئله در این پژوهش، اثبات حجیت سنت اهلبیت با تأکید بر منابع روایی و تفسیری اهلسنت است. دستیابی به اهداف این پژوهش در گرو پاسخ به این پرسشهاست: چه دلایل قرآنی بر حجیت سنت اهلبیت(ع) در منابع اهلسنت وجود دارد؟ دلایل روایی حجیت سنت اهلبیت(ع) در منابع اهلسنت کدام است؟
دلایل حجیت سنت اهلبیت رسول خدا(ص)
الف) دلایل قرآنی
۱. آیه تطهیر
… إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أََهْلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً. (احزاب / ۳۳)
از بررسی کتابهای تفسیری و روایی (ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۶ / ۱۹۸؛ قرطبی، ۱۴۰۵: ۹ / ۷۰ و ۱۴ / ۱۸۳ ـ ۱۸۲؛ ابنراهویه، ۱۴۲۲: ۴ / ۱۶ ـ ۱۵؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۳ / ۱۹۳ ـ ۱۹۱؛ محلّی و سیوطی، بیتا: ۵۵۴؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۵ / ۱۹۹ ـ ۱۹۷؛ ثعالبی، ۱۴۱۸: ۴ / ۳۴۷ ـ ۳۴۶) بهدست میآید که درباره مراد از «اهلبیت» در آیه «تطهیر» چند دیدگاه وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
یک. همسران، دختر، دو پسر و داماد رسول خدا(ص)
طرفداران این دیدگاه معتقدند مراد از اهلبیت، همسران رسول خدا(ص) و دخترش فاطمه زهرا، دامادش امام علی و پسرانش امام حسن و امام حسین(ع) هستند. بهباور ایشان، بهدلیل اینکه همسران رسول خدا(ص) سبب نزول این آیهاند، پس آیه بر دخول آنان در اهلبیت تصریح دارد. (ثعالبی، ۱۴۱۸: ۴ / ۳۴۷ ـ ۳۴۶)
دو. تنها زنان رسول خدا(ص)
استدلال ایشان آن است که قبل و بعد این آیه درباره زنان رسول خدا(ص) است. به این دیدگاه اعتراض شده که زنان پیامبر اکرم(ص) در آن آیات با لفظ جمع مؤنث خطاب شدهاند؛ درحالیکه در آیه تطهیر، خطاب با جمع مذکر است. آنها پاسخ دادهاند که بهدلیل وجود رسول خدا(ص) در میان زنان، از باب «تغلیب» صیغه مذکر آورده شده است. (ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۶ / ۱۹۸) یا اینکه این صیغه بهاعتبار لفظ «اهل» است. (شوکانی، بیتا: ۴ / ۱۹۸)
این دیدگاه را به عکرمه، ابنعباس، ابنسائب و مقاتل نسبت دادهاند. (ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۶ / ۱۹۸) از عکرمه و ابنعباس نقل میشده که گفتهاند: «نزلت فی نساء النبی خاصّه.» (ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۳ / ۴۹۲ ـ ۴۹۱؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۵ / ۱۹۷) نیز از عکرمه نقل شده است که گفته: «من شاء بأهلته أنّها نزلت فی أزواج النبی». (ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۶ / ۱۹۸؛ ابنراهویه، ۱۴۲۲: ۴ / ۱۶ ـ ۱۵؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۳ / ۴۹۳ ـ ۴۹۱؛ شوکانی، بیتا: ۴ / ۲۸۰ ـ ۲۷۸؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۵ / ۱۹۷)
برخی بهزعم خویش، درباره شأن نزول آیه تطهیر، راه میانه را اختیار کردهاند: «هرکس این آیه را بر یکی از فریقین [تنها همسران، یا تنها علی و فاطمه و حسن و حسین(ع)] تطبیق دهد، تمام سخن را نگفته است.» (مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۹ / ۴۹) وی همچنین «سباق در خطاب و سیاق» را درباره همسران میداند و بر این باور است که اخراج زنان، کلام را از اتّساق و انتظام خارج میکند؛ سپس اینگونه به سخن امام رازی استناد میجوید: «أنّها شامله لنسائه صلى الله علیه و سلّم لأنّ سیاق الآیه ینادی على ذلک فإخراجهنّ عن ذلک و تخصیصه بغیرهنّ غیرصحیح.» (همان: ۱ / ۱۹۵)
دلالت آیه تطهیر بر اهلبیت رسول خدا(ص) از جهت قرینه را اینگونه میتوان بررسی نمود:
یک. قرینه متصل
قرینه متصل بیرونی
آیه تطهیر ـ بدون در نظر گرفتن قراین منفصل ـ زنان پیامبر را دربر نمیگیرد؛ بلکه به افراد ویژهای اشاره دارد که بهاختصار بررسی میکنیم.
در آیات ۲۸ و ۲۹ سوره احزاب، خداوند از پیامبر میخواهد به همسرانش دستوراتی بفرماید. در این دو آیه، زنان با الفاظ جمع مؤنّث خطاب شدهاند: «کنتنّ» (۲ بار)، «تُردنَ» (۲ بار)، «تَعالَیْن»، «أمتّعکنّ»، «أسرّحکنّ»، «منکنّ». سپس دوباره، زنان پیامبر را اینگونه خطاب میکند: «منکنّ» (۲ بار)، «لستنّ»، «اتّقیتنّ»، «فلاتخضعن»، «قلن»، «قرن فی بیوتکنّ»، «لا تبرّجن»، «أقمن»، «اتین»، «أطعن».
پس از این همه خطاب با جمع مؤنث، یکمرتبه نوعی «التفات» و چرخش بهسوی جمع مذکر مخاطب صورت میگیرد: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أََهْلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً.» در اینجا خبری از جمع مؤنث نیست؛ بلکه «عنکم» و «یطهرکم» بهصورت جمع مذکر مخاطب آمدهاند. از این چرخش لفظی فهمیده میشود که منظور زنان پیامبر(ص) نیست؛ بلکه مقصود گروهی است که همه یا بیشتر آنها مرد هستند، وگرنه مانند سیاق قبلی میفرمود: «عنکنّ» و «یطهّرکنّ».
بعد از این آیه، دوباره «التفات» صورت گرفته و سیاق چرخش پیدا کرده است: «و اذکرن»، «بیوتکن».
آیاتی که زنان پیامبر(ص) را با ضمیر جمع مؤنث خطاب میکند، در مقام توبیخ است؛ درحالیکه آیه تطهیر ـ که اهلبیت را با ضمیر جمع مذکر خطاب میکند ـ در مقام تکریم است. به دیگر سخن، خداوند متعال با این شاهکارها، در پی نشان دادن تقابل و مقایسه میان معصوم (اهلبیت) با غیرمعصوم (زنان پیامبر) است.
توبیخ و تکریم همزمان برای افرادی خاص معنا ندارد. بهعلاوه اینکه، قرینه متصل درونی، حاکم بر قرینه متصل بیرونی است.
قرینه متصل درونی
بنابر دلالت مطابقی (قرینه متصل درونی) اهلبیت ـ بدون در نظر گرفتن مصادیق آن بهسبب اراده تکوینی خداوند از هرگونه پلیدی و آلودگی زدوده شده و به پاکی و پاکیزگی آراسته گشتهاند؛ ازهمینرو معصوم هستند.
میان اراده خداوند بر منزه بودن از پلیدی و آراستگی به پاکی با عصمت آنان، ارتباط مستقیمی وجود دارد.
دو. قرینه منفصل
مسلمانان اتفاق دارند که آیه مباهله (آلعمران / ۶۱) درباره مسیحیان نجران نازل شده است و بنا به گواهی منابع تاریخی، روایی و تفسیری، از میان فرزندان، تنها حسن و حسین(ص)، از میان زنان، تنها فاطمه زهرا÷ و از میان مردان، تنها امیرمؤمنان علی×، رسول خدا(ص) را در جریان مباهله همراهی کردهاند. پس مراد از «أبناءنا» در این آیه، امام حسن و امام حسین(ص)، از «نساءنا» فاطمه زهرا÷ و از «أنفسنا» امیرمؤمنان علی× است.
خداوند براساس منطوق آیه، «أبناء»، «نساء» و «أنفس» را به رسول خدا(ص) نسبت داده که نشان از تکریم آنان نزد خدا و رسولش دارد.
آیه «مباهله» بههمراه «حدیث کساء» دلالت بر عصمت این چهار نفر و رسول خدا(ص) دارد. بهدلیل آیات سوره تحریم ـ که قرینه منفصلی دیگر برای آیه تطهیر است ـ دو نفر از زنان پیامبر مرتکب گناه شدهاند و از عصمت خارج هستند. پس بنابر آیه «مباهله» و حدیث «کساء»، حضرت زهرا÷ برترین زنان و داخل در اهلبیت است و بنابر «سوره تحریم» زنان پیامبر، خارج از اهلبیت هستند.
جمعبندی
ـ با توجه به آنچه درباره قرینه متصل و منفصل (شواهد درونی و بیرونی) و روایات شأن و اسباب نزول این آیه ذکر شد، درمییابیم که «اهلالبیت» کسانی هستند که با اراده تکوینی خداوند، از هرگونه پلیدی در افکار، گفتار و رفتار منزه هستند.
ـ میان اراده خداوند بر منزه بودن از پلیدیها و طهارت اهلبیت با عصمت ایشان ارتباط وجود دارد.
ـ با توجه به حصری که «إنّما» بر آن دلالت دارد، «التفات لفظی» در ضمیر جمع مؤنث (کنّ) به ضمیر جمع مذکّر (کم) و «التفات معنوی» از مقام توبیخ به مقام تکریم و همچنین با توجه به حصری که در احادیث وجود دارد که این آیه در شأن رسول خدا(ص)، امیرمؤمنان×، حضرت فاطمه÷، امام حسن و امام حسین(ص) نازل شده و رسول خدا(ص) با ورود أمّسلمه در آن جمع موافقت نکرده است، انحصار «اهلالبیت» روشن میشود.
ـ وقتی اهلبیت دارای معنای عام نشد، اراده در «یرید الله» نمیتواند بهمعنای اراده تشریعی باشد؛ زیرا خداوند با اراده تشریعی از همه بندگانش خواسته تا پاک شوند و از گناهان به دور باشند. پس اراده در این آیه باید اراده تکوینی باشد. همچنین با استناد به آیه «إِنَّما أََمْرُهُ إِذا أََرادَ شَیْئاً أََنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (یس / ۸۲) اراده تکوینی خداوند، با تحققِ مراد همراه است؛ یعنی همزمان با تحققِ اراده، طهارت از رجس نیز حاصل میشود.
ـ واژه «رجس» اسم جنس است و همراه با «ال» معنای اطلاق میدهد و بر عموم و شمول دلالت دارد؛ یعنی اهلبیت از «هرگونه» پلیدی منزهاند، نه فقط از گونهای خاص.
بهدلیل پاک بودن ایشان از رجس معلوم میشود آنها معصوم هستند و سنت ایشان حجت است. ازآنجاکه میان مراتب بالای تطهیر و عصمت با مراتب بالای علم، ملازمه وجود دارد؛ پس اهلبیت، بهترین و بالاترین مرجع علمی در میان مردم هستند.
افزون بر دلایلی که از «آیه تطهیر» بر عصمت و حجیت ایشان بیان شد؛ از سنت رسول خدا(ص) نیز میتوان دلایلی بر این امر ارائه کرد. رسول خدا(ص) میفرماید: «أنا و اهلبیتی مطهّرون من الذنوب» (حاکم حسکانی، ۱۴۱۱: ۲ / ۴۸؛ ۲ / ۵۰؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۵ / ۹۹؛ شوکانی، بیتا: ۴ / ۲۸۰؛ ابنکثیر، ۱۳۹۶: ۱ / ۱۹۳؛ همو، ۱۴۰۸: ۲ / ۳۱۶؛ قندوزی حنفی، ۱۴۱۶: ۱ / ۵۹) و «أنا و علیّ و الحسن و الحسین و تسعه من ولد الحسین مطهّرون معصومون.» (قندوزی حنفی، ۱۴۱۶: ۲ / ۳۱۶؛ ۳ / ۲۹۱ و ۳۸۴)
پس با قرین قرار گرفتن این دو گوهر گرانبها در طهارت میتوان نتیجه گرفت: همانگونه که کتاب خدا، حجت بر مردم و مرجع برای آنان است و پیروی از آن بر همگان واجب میباشد، عترت و اهلبیت رسول خدا(ص) نیز حجت بر مردم و مرجعی برای آنان است و پیروی از آن بر همگان واجب خواهد بود. تمسک به قرآن و عترت را میتوان در کتاب مبارکفوری یافت. (مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۱۰ / ۱۹۵)
۲. آیه «مباهله»
فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ العِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أََبْناءَنا وَ أََبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أََنْفُسَنا وَ أََنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الکاذِبینَ. (آلعمران / ۶۱)
تاریخنگاران، مفسران و محدثان نقل کردهاند که آیه یادشده درباره مجادله مسیحیان نجران با رسول خدا(ص) نازل شده است.
واحدی نیشابوری در اسباب نزول الآیات به نقل از جابر بن عبدالله آورده است که: مسیحیان نجران با سران خود ـ عاقب و سیّد ـ در مدینه بر رسول خدا(ص) وارد شدند. آن حضرت، آنان را به اسلام فراخواند و آنها گفتند: پیش از تو اسلام آوردهایم. فرمود: دروغ میگویید؛ اگر بخواهید، شما را از آنچه از اسلام باز داشته است، خبر میدهم. گفتند: ما را خبر ده. فرمود: عشق به صلیب، شرابخواری و خوردن خوک. پس آنان را به ملاعنه فراخواند.
آنان تا فردا مهلت خواستند. فردای همان روز، رسول خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و به همراه خویش آورد و سپس بهدنبال آنان فرستاد. آنان از پاسخ دادن سرباز زدند و به خراج تن دادند. رسول خدا(ص) نیز فرمود: اگر به ملاعنه راضی میشدند، این سرزمین را بارانی از آتش فرا میگرفت. جابر میگوید: پس آیه «فَقُلْ تَعالَوْا …» نازل گشت.
وشعبی میگوید: «أبناءنا حسن و حسین، نساءنا فاطمه، و أنفسنا علیّ بن أبی طالب رضی الله عنهم.» (واحدی نیشابوری، ۱۳۸۸: ۶۸ ـ ۶۷؛ حاکم حسکانی، ۱۴۱۱: ۱ / ۱۵۹ ـ ۱۵۸؛ ۱ / ۱۵۷ ـ ۱۵۵ و ۱۶۷ ـ ۱۶۲؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۱ / ۳۷۹ ـ ۳۷۸؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۳۸ و ۴۰؛ طبری، ۱۴۱۵: ۳ / ۴۱۰ ـ ۴۰۷؛ جصّاص، ۱۴۱۵: ۲ / ۱۹ ـ ۱۸؛ قرطبی، ۱۴۰۵: ۴ / ۱۰۵ ـ ۱۰۴؛ شوکانی، بیتا: ۱ / ۳۴۸ ـ ۳۴۷؛ متقی هندی، بیتا: ۲ / ۳۸۱ ـ ۳۷۹؛ مُحلّی و سیوطی، بیتا: ۷۵ ـ ۷۴)
ابن ابیشیبه نیز نقل میکند: «قدم على رسول الله(ص) وفد أبیسرح من الیمن، فقال له رسول الله(ص): لتقیمنّ الصلاه و لتؤتنّ الزکاه و لتسمعنّ و لتطیعنّ أو لأبعثنّ إلیکم رجلاً لنفسی یُقاتِل مقاتلتکم و یُسبی ذراریکم، أللّهمّ أنا أو کنفسی. ثم أخذ بید علیّ.» (ابن ابیشیبه، ۱۴۰۹: ۷ / ۴۹۹)
این سخنان حکایت از این دارد که علی× همگوهر با رسول خدا(ص) است.
حاکم حسکانی، درباره آیه «وَلاتَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ» (نساء / ۲۹) با ذکر سند از ابوصالح و او از ابنعباس نقل کرده است که گفت:
لا تقتلوا اهلبیت نبیّکم؛ إن الله عزّوجلّ یقول فی کتابه: «نَدْعُ أََبْناءَنا وَ أََبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أََنْفُسَنا وَ أََنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الکاذِبینَ» قال: [و] کان أبناءُ هذه الأمّه [کذا] الحسن و الحسین، و نساؤُها فاطمهُ، و أنفُسهم النبی و علی. (۱۴۱۱: ۱ / ۱۸۲ ـ ۱۸۱)
شاید بهترین تفسیر برای سخن رسول خدا(ص) که علی× را جان خویش نامیده، همین باشد که: «علیٌّ منّی و أنا من علیٍّ، و لا یؤدّی عنّی إلاّ أناَ أو علیّ.» (سیوطی، ۱۴۰۱: ۲ / ۱۷۷؛ ابن ابیشیبه، ۱۴۰۹: ۷ / ۴۹۵ و ۵۰۴) همچنین رسول خدا(ص) به امام علی× فرموده است: «أنت منّی و أنا منک.» (همان: ۷ / ۴۹۹ و ۵۰۶)
۳. آیه اولیالأمر
یا أََیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أََطِیعُوا اللَّهَ وَ أََطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ ِباللَّهِ وَ الیَوْمِ الآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أََحْسَنُ تَأْوِیلاً. (نساء / ۵۹)
درباره سبب نزول، معنا و مصداق «اولیالأمر» دیدگاههای گوناگونی وجود دارد که برجستهترین آنها را اینگونه میتوان بیان کرد:
۱. درباره امام علی× نازل شده است و رسول خدا(ص) وی را جانشین خویش در مدینه قرار داد.
۲. درباره عبدالله بن حذافه بن قیس بن عدیّ سهمی نازل شده است که رسول خدا(ص) وی را به یک سریّه فرستاد. (بخاری، ۱۴۰۱: ۵ / ۱۸۰؛ ابنحجر، بیتا: ۸ / ۱۹۱؛ مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۵ / ۲۵۸؛ قرطبی، ۱۴۰۵: ۵ / ۲۵۹؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۵ ـ ۲۰۴؛ واحدی نیشابوری، ۱۳۸۸: ۱۰۶ ـ ۱۰۵؛ ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۲ / ۱۴۴ ـ ۱۴۳؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۱ / ۵۲۹؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۶)
۳. درباره عمّار بن یاسر با خالد بن ولید نازل شده است. (ابنحجر، بیتا: ۸ / ۹۱؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۶ ـ ۲۰۵؛ واحدی نیشابوری، ۱۳۸۸: ۱۰۶؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۱ / ۵۳۰؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۶)
۴. بهمعنای «ذویالأمر» و «عامّ فی کلّ مَن ولی أمر شیءٍ» است. (بخاری، همان؛ ابنحجر، همان؛ مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۵ / ۲۵۹)
۵. بهمعنای «أولوا العقل و الرأی الذین یدبّرون أمر الناس»، «أولوا الفقه فی الدین و العقل» و «أهل العقل و الرأی» است. (قرطبی، ۱۴۰۵: ۵ / ۲۵۹؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۶؛ شوکانی، بیتا: ۱ / ۴۸۱)
۶ . بهمعنای «أهل العِلم و الخَبر»، «أولوا الفِقه»، «أهل القرآن و العِلم»؛ «أولوا الفقه و العِلم» و … است. (ابنحجر، بیتا: ۸ / ۱۹۱؛ مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۵ / ۲۵۹؛ ابن ابیشیبه، ۱۴۰۹: ۷ / ۵۶۷؛ قرطبی، ۱۴۰۵: ۵ / ۲۹۱؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۷ ـ ۲۰۶؛ جصّاص، ۱۴۱۵: ۲ / ۲۷۰ ـ ۲۶۹؛ راغب، ۱۴۰۴: ۲۵؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۱ / ۵۳۰؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۷ ـ ۱۷۶ و ۱۸۶)
۷. مقصود «العلماء»، «أهل العلم»، «إلی علمائهم» است. (ابنحجر، بیتا: ۸ / ۱۹۱؛ مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۵ / ۲۵۹ ـ ۲۵۸؛ ۷ / ۵۶۷؛ قرطبی، ۱۴۰۵: ۵ / ۲۶۰؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۷ و ۲۴۸؛ ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۲ / ۱۴۴ و ۱۶۱ ـ ۱۶۰؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۱ / ۵۳۰)
۸ . همان اهل آیه پیشین است. (سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۶): «إِنَّ اللَّهَ یَأْْمُرُکُمْ أََنْ تُؤَدُّوا الأََماناتِ إِلى أََهْلِها ….» (نساء / ۵۸)
۹. یعنی «الآمرون بالمعروف.» (راغب، ۱۴۰۴: ۲۵)
۱۰. بهمعنای « الأئمّه و السلاطین و القضاه» است. (طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۵۰؛ شوکانی، بیتا: ۱ / ۴۸۱)
۱۱. مقصود «الأمراء»، «أمراء السرایا»، «أصحاب السرایا»، « الأمراء و العلماء» است. (ابنحجر، بیتا: ۸ / ۱۹۱؛ مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۵ / ۲۵۸؛ ابن ابیشیبه، ۱۴۰۹: ۷ / ۵۶۷؛ جصّاص، ۱۴۱۵: ۲ / ۲۶۴ و ۲۶۹؛ قرطبی، ۱۴۰۵: ۵ / ۲۶۰ ـ ۲۵۹ و ۲۹۱؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۵ ـ ۲۰۴، ۲۰۷، ۲۴۷ و ۲۴۹؛ راغب، ۱۴۰۴: ۲۵؛ ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۲ / ۱۴۴ و ۱۶۱ ـ ۱۶۰؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۶؛ ثعالبی، ۱۴۱۸: ۲ / ۲۶۹؛ شوکانی، بیتا: ۱ / ۴۸۱)
۱۲. منظور صحابه است. (مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۵ / ۲۵۹ ـ ۲۵۸؛ ۷ / ۵۶۷؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۷؛ ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۲ / ۱۴۴؛ محلّی و سیوطی، بیتا: ۱۱۵؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۷ ـ ۱۷۶؛ شوکانی، بیتا: ۱ / ۱۹۱ و ۴۸۱)
۱۳. مقصود ابوبکر و عمر هستند. (ابنحجر، بیتا: ۸ / ۱۹۱؛ مبارکفوری، ۱۴۱۰: ۵ / ۲۵۹؛ قرطبی، ۱۴۰۵: ۵ / ۲۵۹؛ طبری، ۱۴۱۵: ۵ / ۲۰۷؛ ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۲ / ۱۴۴ و ۱۶۰؛ سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۷) منظور ابوبکر، عمر، عثمان و علی است. (ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۲ / ۱۶۰) مقصود ابوبکر، عمر، عثمان، علی و ابنمسعود است. (سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۷ ـ ۱۷۶)
بررسیهای بیشتر درباره دیدگاههای سیزدهگانه، نیاز به مجالی دیگر دارد. در اینجا بهاختصار دیدگاه برخی از محدثان و مفسران اهلسنت را درباره آیه «اولیالأمر» ارائه میکنیم.
حاکم حسکانی درباره شأن نزول آیه از مجاهد نقل میکند که گفت: «یا أََیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی کسانی که توحید را پذیرفتهاند؛ «أََطِیعُوا اللَّهَ» یعنی در فرائضش؛ «وَ أََطِیعُوا الرَّسُولَ» یعنی سنتش؛ «وَ أَُولِی الأََمْرِ مِنْکُمْ» مقصود امیرمؤمنان است. هنگامیکه رسول خدا(ص) او را جانشین خویش در مدینه نهاد، عرض کرد: آیا مرا جانشین خود بر زنان و کودکان میکنی؟ فرمود: آیا راضی نیستی که تو نسبتبه من، همانند نسبت هارون به موسی باشی هنگامیکه گفت: در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن. پس خداوند فرمود: «أَُولِی الأََمْرِ مِنْکُمْ» فرمود: [این] علی بن ابیطالب است که خداوند امر را پس از محمّد در حیاتش به او سپرد. پس خداوند بندگان را به پیروی از او و ترک مخالفتش دستور داد. (حاکم حسکانی، ۱۴۱۱: ۱ / ۱۹۰)
وی از امام علی× نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمود:
شریکان من، کسانی هستند که خداوند آنان را به خویش و به من قرین ساخته و درباره آنان فرموده است: «یا أََیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أََطِیعُوا اللَّهَ وَ أََطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ» پس اگر در کشمکش در امری فرو رفتید، آن را به خدا و رسول و اولیالأمر ارجاع دهید.
عرض کردم: ای پیامبر خدا! اینان چه کسانی هستند؟ فرمود: تو نخستین آنها هستی. (همان: ۱۸۹)
رسول خدا(ص) در پرهیز از پیروی از کسی که فرمان به معصیت خداوند میدهد، فرموده است: «لا طاعه لمن لم یطع الله» (سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۷) و «من أمرکم بمعصیه فلا تطیعوه» (همان) و «لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق» (همان؛ شوکانی، بیتا: ۱ / ۴۸۱) و «لا طاعه فی معصیه الله» (سیوطی، ۱۳۶۵: ۲ / ۱۷۸ ـ ۱۷۷؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۱ / ۵۳۱)
در دلالت آیه پیشگفته بر عصمت اهلبیت جای تردید نیست؛ تا آنجاکه فخرالدین رازی نیز آن را پذیرفته، مینویسد:
۱. خداوند بهطور قطع به اطاعت «اولیالأمر» حکم کرده است؛
۲. هرکس بهطور قطع ازطرف خداوند واجبالإطاعه باشد، معصوم است؛
۳. نتیجه اینکه اولیالأمر معصوم هستند.
حال مراد از آنها یا عموم امت است یا برخی از آنان. فرض دوم درست نیست؛ زیرا ما به برخی از امت که معصوم باشند، دسترسی نداریم. بنابراین فرض نخست متعین است و آن منطبق بر اهل حلوعقد میباشد که اجماع آنان در مسائل، حجت دینی بشمار میرود. (رازی، ۱۴۲۰: ۱۰ / ۱۱۳)
سخن رازی ازآنجهت که اولیالأمر را ـ بهدلیل واجبالإطاعه بودن ازسوی خداوند ـ معصوم دانسته، پذیرفتنی است؛ ولی ازآنجهت که اهل حلوعقد را مصداق آن دانسته، ناصحیح است؛ زیرا اهل حلّوعقد عدهای از مردم هستند که از نظر آگاهی، تفکر و حسن رأی بر افراد دیگر برتری دارند. بیتردید این برتری نسبی است و دلیل بر عصمت آنان از هرگونه خطا نخواهد بود.
توافق آنان در یک مسئله، از احتمال خطا در آن میکاهد؛ ولی احتمال آن را بهکلی از میان نمیبرد؛ درحالیکه لزوم اطاعت بیقید و شرط از فرد یا گروهی، بر نفیِ هرگونه احتمال خطا (عصمت مطلق) دلالت دارد.
جمعبندی
ـ پس از خداوند متعال و رسول اکرم(ص) افرادی هستند که دارای جایگاه بلند مرجعیت هستند.
ـ این افراد ـ که به پیرویِ مطلق از آنان دستور داده شده است ـ باید مصون از گناه و خطا باشند؛ زیرا دستور به پیرویِ مطلق از افرادی که مصون از گناه و خطا نباشند، با حکمت خداوند سازگار نیست. پس اولیالأمر باید معصوم باشند. ازآنجاکه همه امت معصوم نیستند، مراد گروه ویژهای هستند که امت باید مطیع آنان باشند و به آنان رجوع کنند.
ـ مراد از «منکم» امت است که باید از اولیالأمر خویش پیروی کنند. از اینجا میتوان فهمید که مقصود از آن نمیتواند امت باشد؛ بلکه اینان خود باید از اولیالأمر پیروی کنند.
ـ مردم در نزاعهای خویش ـ در صورتی که ایمان به خداوند و روز قیامت داشته باشند ـ باید به حکم خدا و رسول بازگردند. بنابراین پس از رسول خدا(ص) تنها اولیالأمر راه بازگشت به حکم خدا و رسول را به مردم نشان میدهند.
ـ آیه ۵۹ سوره نساء، زمینهساز آیه بعدی است. شأننزولنگاران میگویند: فردی بهظاهر مسلمان، با یک یهودی بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند؛ یهودی گفت موضوع نزاع را نزد محمد ببریم؛ زیرا او میدانست که وی رشوه نمیگیرد؛ ولی آن فرد بهظاهر مسلمان (منافق) گفت نزد کعب بن اشرف برویم؛ زیرا میدانست که او رشوه میگیرد و به سودش داوری میکند. در این ماجرا بود که آیه «اولیالأمر» و آیه پس از آن نازل شد. (واحدی نیشابوری، ۱۳۸۸: ۱۰۸ ـ ۱۰۷؛ ابنجوزی، ۱۴۰۷: ۲ / ۱۴۶؛ ابنکثیر، ۱۴۱۲: ۱ / ۵۳۲ ـ۵۳۱)
منابع و مآخذ
الف) کتاب
۱. قرآن کریم.
۲. آصفی، محمدمهدی، ۱۴۱۱ق، آیه التطهیر، قم، دارالقرآن الکریم.
۳. ابنآبار، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن ابی بکر قضاعی، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م، دررالسمط فی خبر السبط، تحقیق: عزالدین عمر موسی، بیروت، دارالغرب الإسلامی.
۴. ابن ابیشیبه کوفی، ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابراهیم، ۱۴۰۹ق، المصنّف، تحقیق: سعید محمد اللحام، بیروت، دارالفکر.
۵. ابن ابیالحدید، عزالدین ابوحامد عبدالحمید بن هبهالله بن محمد بن حسین مدائنی، بیتا، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارإحیاء الکتب العربیه، چاپ انتشارات کتابخانه آیهالله العظمی مرعشی نجفی.
۶. ابنبشکوال، خلف بن عبدالملک بن مسعودبن بشکوال، ۱۴۱۳ق، الذیل علی جزء بقی بن مخلد فی الحوض و الکوثر، تحقیق: عبدالقادر محمد عطا صوفی، مدینه منوره، مکتبه العلوم و الحکم.
۷. ابنجعد، علی بن جعد بن عبید جوهری، بیتا، مسند ابن جعد، تحقیق: ابوالقاسم عبدالله بن محمد بغوی ـ عامر احمد حیدر، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۸. ابنجوزی، ابوالفرج جمالالدین عبدالرحمن بن جوزی قرشی حنبلی، ۱۴۰۷ق، زادالمسیر فی علم التفسیر، تحقیق: محمدبن عبدالرحمن عبدالله، بیروت، دارالفکر.
۹. ـــــــــــــــ، ۱۴۱۳ق، دفع شبه التشبیه بأکفّ التنزیه، تحقیق: حسن السقاف، عمان، دارالإمام النووی، الطبعه الثالثه.
۱۰. ابنحبّان، محمد بن حبّان بن أحمد أبوحاتم تیمیمیبُستی، ۱۴۱۴ق / ۱۹۹۳م، صحیح ابن حبّان بترتیب ابن بلبان، (بتویب کتاب علاءالدین علی بن بلبان الفارسی (ت۷۳۹ق))، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، بیروت، مؤسسه الرساله.
۱۱. ابنحجر عسقلانی، ابوالفضل احمد بن علیّ بن محمد بن احمد بن حجر عسقلانی، بیتا، فتح الباری شرح صحیح البخاری، بیروت، دارالمعرفه، الطبعه الثانیه.
۱۲. ابنراهویه، إسحاق بن إبراهیم بن مخلد الحنطلی المروزی، ۱۴۲۲ق / ۱۹۹۱م، مسند ابن راهویه، تحقیق: دکتر عبدالغفور عبدالحق حسین بردالبلوسی، مدینه منوره، مکتبه الإیمان.
۱۳. ابنسعد، محمد بن سعد، بیتا، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
۱۴. ابنسکّیت أهوازی، یعقوب بن اسحاق ابویوسف بن سکیّت، ۱۴۱۲ق، ترتیب إصلاح المنطق، تحقیق و شرح: شیخ محمدحسن بکائی، مشهد، مجمع البحوث الإسلامیه.
۱۵. ابنسلامه، محمد بن سلامه القضاعی، ۱۴۰۵ق / ۱۹۸۵م، مسند ابن الشهاب، تحقیق: حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، مؤسسه الرساله.
۱۶. ابنکثیر دمشقی، حافظ عمادالدین أبوالفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر، ۱۴۰۸ق، البدایه و النهایه، تحقیق: علی شیری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
۱۷. ـــــــــــــــ، ۱۳۹۶ق، السیره النبویّه، تحقیق: مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه.
۱۸. ـــــــــــــــ، ۱۴۱۲ق، تفسیر القرآن العظیم (تفسیر ابن کثیر)، بیروت، دارالمعرفه.
۱۹. ابویعلی موصلی تمیمی، أحمد بن علی بن مثنّی، بیتا، مسند أبی یعلی الموصلی، تحقیق: حسین سلیم أسد، بیروت، دارالمأمون للتراث ـ دارالثقافه العربیه.
۲۰. ابنحنبل، احمد، بیتا الف، مسند أحمد، بیروت، دارصادر.
۲۱. ـــــــــــــــ، بیتا ب، فضائل الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۲۲. امین شیرازی، احمد، ۱۴۲۲ق، البلیغ فی المعانی و البیان و البدیع، قم، فروغ قرآن.
۲۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، ۱۴۰۱ ق، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، افست از استانبول.
۲۴. البکری، عبدالرحمن أحمد، بیتا، من حیاه الخلیفه عمربن الخطّاب، بیروت، الإرشاد.
۲۵. ثعالبی مالکی، عبدالرحمن بن محمد بن مخلوف أبوزید، ۱۴۱۸ق، تفسیر الثعالبی معروف به: الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، تحقیق: دکتر عبدالفتاح أبوسنّه ـ شیخ علی محمد معوض ـ شیخ عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارإحیاء التراث العربی.
۲۶. جصّاص، ابوبکر احمدبن علی رازی، ۱۴۱۵ق، أحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۲۷. حاکم حسکانی، عبیدالله بن أحمد، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۰م، شواهد التنزیل لقواعدالتفضیل فی الآیات النازله فی أهل البیت، تحقیق: شیخ محمدباقر محمودی، تهران، مجمع إحیاء الثقافه الإسلامیه (التابعه لوزاره الثقافه و الإرشاد الإسلامی).
۲۸. حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، ۱۴۰۶ق، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: دکتور یوسف مرعشلی، بیروت، دارالمعرفه.
۲۹. حکیم، سید محمدتقی، ۱۳۹۰ق، الأصول العامّه للفقه المقارَن، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ دوم.
۳۰. ذهبی، ابوعبدالله شمسالدین محمد بن احمد، ۱۴۱۳ق، سیر أعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الأرنؤوط ـ حسن الأسد، بیروت، مؤسّسه الرساله، الطبعه الخامسه.
۳۱. رازی، فخرالدین ابوعبدالله محمد بن عمر، ۱۴۲۰ق، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر = تفسیر فخررازی)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، الطبعه الثالثه.
۳۲. راغب اصفهانی، ۱۴۰۴ق، المفردات فی غریب القرآن، قم، دفتر نشر الکتاب.
۳۳. ربّانی گلپایگانی، علی، ۱۳۸۷، عقاید استدلالی «۲»، قم، هاجر (وابسته به مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران).
۳۴. رجبی، محمود، ۱۳۸۳، روش تفسیر قرآن، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ دوم.
۳۵. رضایی اصفهانی، محمدعلی، ۱۳۸۷، منطق تفسیر قرآن(۱) (مبانی و قواعد تفسیر قرآن)، قم، جامعه المصطفی العالمیّه.
۳۶. زرندی حنفی، جمال الدین محمدبن یوسف بن حسن بن محمد، ۱۳۷۷ق / ۱۹۵۸م، نظم دُرر السمطین فی فضائل المصطفی و المرتضی و البتول و السبطین، بیروت، دارإحیاء التراث عربی [چاپ از مخطوطات کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین×].
۳۷. سبحانی، جعفر، ۱۳۸۷، راهنمای حقیقت (پرسش و پاسخ پیرامون عقاید شیعه)، تهران، مشعر، چاپ پنجم.
۳۸. سیوطی، جلالالدین محمد بن عبدالرحمن بن أبی بکر، ۱۴۰۱ق، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر.
۳۹. ـــــــــــــــ، ۱۳۷۶، الإتقان فی علوم القرآن، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، تهران، امیرکبیر، چاپ دوم.
۴۰. ـــــــــــــــ، ۱۳۶۵ق، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، جده، نشر دارالمعرفه.
۴۱. شوکانی، محمدبن علی بن محمد، بیتا، فتح القدیر (الجامع بین فنّی الروایه و الدرایه من علم التفسیر)، بیروت، عالم الکتب.
۴۲. صالحی شامی، محمد بن یوسف، ۱۴۱۴ق، سبل الهدی و الرشاد (سبل الهدی فی سیره خیر العباد)، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیّه.
۴۳. ضحّاک، عمرو بن ابیعاصم، ۱۴۱۳ق / ۱۹۹۳م، کتاب السنّه، تحقیق: محمد ناصرالدین الألبانی، بیروت، المکتب الإسلامی، الطبعه الثالثه.
۴۴. طبرانی لخمی، سلیمان بن أحمد بن أیّوب، بیتا الف، المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی عبدالمجید السلفی، قاهره، مکتبه ابن تیمیّه، الطبعه الثانیه.
۴۵. ـــــــــــــــ، بیتا ب، المعجم الأوسط، تحقیق: إبراهیم حسینی، قاهره، دارالحرمین.
۴۶. ـــــــــــــــ، بیتا ج، المعجم الصغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۴۷. طبری، أبوجعفر محمد بن جریر، ۱۴۱۵ق، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ضبط و توثیق و تخریج: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر.
۴۸. طوسی، خواجه نصیرالدین، محمد، ۱۳۷۲ق، کشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، شرح: جمالالدین علاّمه حلّی (ت ۷۲۶ ق)، ترجمه و شرح فارسی: ابوالحسن شعرانی، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیّه (چاپ اسلامیه)، چاپ هفتم.
۴۹. عاملی، سیدجعفر مرتضی، ۱۴۱۳ق، اهل البیت فی آیه التطهیر، بیروت، دارالأمیر.
۵۰. عبد بن حمید، أبومحمد، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م، المنتخب من مسند عبدبن حمید، تحقیق: سید صبحی بدری سامرّائی ـ محمود محمد خلیل سعیدی، بیروت، مکتبه النهضه العربیه.
۵۱. عجلونی جراحی، إسماعیل بن محمد، ۱۴۰۸ق، کشف الخفاء و مزیل الالباس، بیروت، دارالکتب العلمیّه، الطبعه الثانیه.
۵۲. عظیمآبادی، محمد شمس الحق، ۱۴۱۵ق، عون المعبود شرح سنن أبی داود، بیروت، دارالکتب العلمیه، الطبعه الثانیه.
۵۳. فاکر میبدی، محمد، ۱۳۸۵ش / ۱۴۲۸ق / ۲۰۰۱م، قواعد التفسیرلدی الشیعه و السنّه، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
۵۴. قرطبی، ابوعبدالله محمد بن أحمد أنصاری، ۱۴۰۵ق، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر القرطبی)، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی.
۵۵. قندوزی حنفی، سلیمان بن إبراهیم، ۱۴۱۶ق، ینابیع المودّه لذوی القربی، تحقیق: سیدعلی جمال أشرف الحسینی، تهران، دارالأسوه.
۵۶. مبارکفوری، ۱۴۱۰ق، تحفه الأحوذی فی شرح الترمذی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۵۷. متّقی هندی، بیتا، کنزالعمّال، تحقیق: شیخ بکری حیانی، شیخ صفوه الصفا، بیروت، مؤسسه الرساله.
۵۸. مُحلّی، جلالالدین و جلالالدین سیوطی، بیتا، تفسیر الجلالین، بیروت، دارالمعرفه.
۵۹. معرفت، محمدهادی، ۱۳۸۳ش / ۱۴۲۵ ق / ۲۰۰۴م، التفسیر الأثری الجامع، قم، التمهید ـ المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الإسلامیّه.
۶۰. مقریزی، تقیالدین احمد بن علی، بیتا، فضل آل البیت(ع)، تحقیق: سیدعلی عاشور، بیجا، بینا.
۶۱. نسائی، ابوعبدالرحمن أحمدبن شعیب، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م، السنن الکبری، تحقیق: دکتر عبدالغفار سلیمان البنداری ـ سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۶۲. نووی، محییالدین ابوزکریا یحیی بن شرف، ۱۴۰۷ق، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت، دارالکتاب العربی.
۶۳. هاشمی، سیداحمد، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۶۴. هیثمی، نورالدین، ۱۴۰۸ق / ۱۹۸۸م، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالکتب العلمیّه.
۶۵. واحدی نیشابوری، أبوالحسن علیّ بن أحمد، ۱۳۸۸ق، أسباب نزول الآیات، قاهره، مؤسسه الحلبی و شرکاء.
۶۶. یعقوب، أحمد حسین، ۱۴۱۵ق، الخطط السیاسیّه لتوحید الأمّه الإسلامیّه، لندن، دارالفجر، الطبعه الثانیه.
ب) مقاله
۶۷. تسخیری، محمدعلی، ۱۴۲۲ق، «الوحده الإسلامیّه حول محور المرجعیّه العلمیّه لأهل البیت(ع)»، در چهاردهمین همایش بین المللی وحدت اسلامی (۱۴۲۲ق) با عنوان: مکانه اهل البیت(ع) فی الإسلام و الأمّه الإسلامیّه، مجموعه مقالات و سخنرانیهای ارائه شده، (قم، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الإسلامیّه، [۱۴۲۲ق])، ص ۱۰۶ ـ ۷۱.
۶۸. السیّد عبدالرؤوف، ۱۴۲۲ق، «اهل البیت علیهم السلام فی الکتاب و السنّه»، در چهاردهمین همایش بینالمللی وحدت اسلامی (۱۴۲۲ق) با عنوان: مکانه اهل البیت(ع) فی الإسلام و الأمّه الإسلامیّه، مجموعه مقالات و سخنرانیهای ارائه شده، (قم، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الإسلامیّه، [۱۴۲۲ق])، ص ۴۱۹ ـ ۳۸۳.
۶۹. نجّارزادگان، فتح الله، ۱۳۸۸، «بازخوانی دیدگاه فخررازی درباره مشروعیت اطاعت از أولی الأمر»، اندیشه نوین دینی، شماره ۱۶، سال پنجم، بهار ۱۳۸۸، ص ۷۶ ـ ۵۹.
ج) پایان نامه
۷۰. خاکپور، حسین، ۱۳۸۷، «نقش، جایگاه و میراث اهلبیت(ع) در روایات تفسیری اهلسنت»، پایاننامه دکتری (Ph.D) رشته علوم قرآن و حدیث [به راهنمایی دکتر أحمد عابدی]، قم، دانشکده اصولالدین، ۱۳۸۷.
۷۱. رفیعی، محسن، ۱۳۹۰، «مرجعیت علمی اهلبیت(ع) نزد غیر شیعه»، پایاننامه دکتری (Ph.D) رشته علوم قرآن و حدیث [به راهنمایی دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی]، قم، دانشکده اصولالدین، ۱۳۹۰.
محسن رفیعی عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان (پردیس آیتالله طالقانی قم).
معصومه شریفی عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان (پردیس حضرت معصومه قم).
فصلنامهاندیشه نوین – شماره ۳۰
ادامه دارد…