سیری در تاریخ و اندیشه سیاسی یهود / قسمت دوم، مهاجرت ابراهیم و ظهور بنیاسرائی
عبدالله شهبازی
ابراهیم از تبار سام بود و در حوالی سال ۱۹۰۰ پیش از میلاد در شهر اور به دنیا آمد. او از اور به حران، [۳۷] شهری در شمال شرقی فرات و در کناره راه تجاری بینالنهرین به مدیترانه، مهاجرت کرد و سپس راهی کنعان شد.[۳۸] در کنعان نخستین پسر او، از همسر دومش هاجر، به دنیا آمد و او را اسماعیل نام نهاد.
طبق اسطورههای یهودی، پیش از تولد اسماعیل، فرشتهای بر ابراهیم ظاهر شد و خبر داد که این فرزند «مردی وحشی خواهد بود» و با همگان در ستیز دائم؛ و از او «دوازده رئیس» و «امتی عظیم» پدید خواهد شد.[۳۹] راویان عهد عتیق آشکارا نفرتی شگرف از اسماعیل بروز میدهند. برای نمونه، درگذشت اسماعیل چنین بیان شده است: «و مدت زندگانی اسماعیل صد و سی و هفت سال بود؛ که جان را سپرده بمرد و به قوم خود ملحق گشت.»[40]
عجیب است که در عهد عتیق هیچ اشاره صریحی به نام این «امت عظیم» وجود ندارد؛ ولی اشارات پراکنده به اسباط دوازدهگانه اسماعیل، که دارای رمههای بزرگ شتر و گوسفندند و در همسایگی شرقی بنیاسرائیل میزیند، [۴۱] تردیدی باقی نمیگذارد که منظور اعراب است. برای نمونه، "خدای اسرائیل" به قوم "برگزیده" خود چنین وعده میدهد:
توانگری دریا به سوی تو گردانیده خواهد شد و دولت امتها نزد تو خواهد آمد… جمیع گلههای قیدار[۴۲] نزد تو جمع خواهند شد و قوچهای نبایوط[۴۳] تو را خدمت خواهند نمود.[۴۴]
نبایوط (نبط) و قیدار دو تن از اسباط دوازدهگانه اسماعیلاند.[۴۵] اشاره خصمانه عهد عتیق به سرشت و سرنوشت اسماعیل و نفرت از او و اسباط او روشن میکند که متن کنونی عهد عتیق در زمانی مورد جرح و تعدیل قرار گرفته که اعراب دشمن جدی یهودیان به شمار میرفتهاند؛ و این تنها در دوران اسلامی است. توجه کنیم که متن کنونی عهد عتیق بر مبنای نسخی نشر یافته که قدمت کهنترین آنها تنها به سدههای نهم و دهم میلادی/ سوم و چهارم هجری میرسد.[۴۶]
این امر کاملا معقول و محتمل است. یک نمونه آشکار از دستکاری در روایات عهد عتیق را در داستان مهاجرت ابراهیم از شهر اور میتوان دید. در سفر پیدایش آمده است: «پس تارح پسر خود ابرام… را برداشته با ایشان از اور کلدانیان بیرون شدند…»[47] انتساب شهر اور به کلدانیها[۴۸] نشان میدهد که متن فوق در دورانی متأخر بر زمان کلدانیها دستکاری شده است.
قبایل کوچنشین و سامینژاد کلدانی قومی جدیدند که در سدههای نخستین هزاره اول پیش از میلاد پدید شدند. آنان در شبه جزیره عربستان میزیستند و با امپراتوری آشور در ستیز بودند. کهنترین اشاره به نام آنها در کتیبههای آشورنصیرپال دوم[۴۹] (۸۸۴-۸۵۹) است. کلدانیها در سال ۶۲۳ پیش از میلاد، به رهبری نبوپولاسر، [۵۰] شهر اور را اشغال کردند و دولت خود را بنیان نهادند. شاهان کلدانی بابل، نبوپولاسر و پسرش نبوکدنصر (بختالنصر)، [۵۱] متحدین دولتهای ایرانی عیلام و ماد بودند.[۵۲] چنانکه میبینیم، عهد عتیق شهر اور را در زمان ابراهیم، قریب به ۱۳۰۰ سال پیش از سلطه کلدانیها بر آن، «اور کلدانی» خوانده است.
طبق اسطورههای عرب، اسماعیل در سرزمین عربستان به دنیا آمد و پسران او نیای قبایل دوازدهگانه شمالی عرباند. در این روایت نیز نابت (نبط) فرزند نخست است و نام سایر اسباط با روایت عهد عتیق انطباق دارد. به گفته ابنهشام، «عرب جمله از نسل اسماعیلاند یا از نسل قحطان.» و قحطان بن عابر نیز، که نیای مردم یمن شناخته میشود، از تبار سام است.[۵۳]
باید افزود که نام شش قبیله از قبایل دوازدهگانه عرب (نابط، قیدار، ادبیل، [۵۴] حدد، [۵۵] دومه، [۵۶] مسا[۵۷] و تیما[۵۸]) در کتیبههای آشوری و کتیبههای به دست آمده در شمال عربستان مندرج است.[۵۹] بدینسان، قدمت اسطورههای دینی و قومی عرب بسیار کهن، و مستقل از اسطورههای یهودی، جلوهگر میشود و هیچ دلیل علمی وجود ندارد که منابع یهودی را نخستین یا تنها منبع شناخت اساطیری و تاریخی اعراب بدانیم. به عکس، تأثیر قبایل عرب (اسماعیلی) را در تاریخ کهن بنیاسرائیل کاملا میتوان، حتی در متن کنونی عهد عتیق، ردیابی کرد.
نخستین تأثیر اعراب بر بنیاسرائیل را در نام یهودا، چهارمین پسر یعقوب و بنیانگذار قبیله یهودا، مییابیم؛ یعنی در مفهومیکه در بنیاد یهودیت جای میگیرد.
معنای نام یهودا روشن نیست. در سفر پیدایش این نام به معنای حمد و شکرگذاری آمده است.[۶۰] معهذا، برخی زبانشناسان این معنا را صحیح نمیشمرند و ریشه آن را وهد[۶۱] عربی میدانند به معنی زمین یا مقام پست؛ اراضی قبیله یهودا در قسمت پست سرزمین بنیاسرائیل قرار داشت یا مقام یهودا، یا قبیله یهود، در آغاز فروتر از سایرین بود و سپس خود را برکشید.[۶۲]
از میان قبایل اسماعیلی حداقل دو نام را مرتبط با تاریخ بنیاسرائیل مییابیم: حدد و نبط.
خاندان شاهان آرامی دمشق، که در تحولات درونی قبایل بنیاسرائیل نقش جدی و گاه تعیینکننده دارد، بنحدد[۶۳] نامیده میشود. این نام به معنای انتساب تبار آنان به فردی به نام "حدد" است. خاندان شاهان بنیحدد در دمشق شخصیتهایی واقعی، نه اسطورهای، هستند و در کاوشهای باستانشناسی نقش سنگی بنحدد به دست آمده است، [۶۴] و در کتیبههای آشوری نیز نام خاندان حدد مندرج است. از این خاندان سه تن با نام "بنحدد" در دمشق به حکومت رسیدند. بنحدد اول با دولتهای بنیاسرائیل رابطه دوستانه داشت ولی سرانجام با تحریک یهودیان به سرزمین اسباط دهگانه شمالی تاخت. بنحدد دوم رهبری اتحاد دوازده دولت سوریه و شرق مدیترانه، از جمله اعراب و افرائیم و فنیقیها، را علیه شلمنصر سوم، امپراتور آشور، به دست داشت و در سال ۸۵۳ پیش از میلاد جنگی بزرگ را علیه آشوریها اداره کرد و آنان را عقب راند. بنحدد سوم (پسر حزائیل) مغلوب آشوریها شد و به خراجگزار آنان بدل گردید.[۶۵] سرانجام، در سال ۷۳۲ پیش از میلاد با توطئه آحاز، شاه یهودیان، امپراتوری آشور به استقلال دولت سوریه، که سیاست مقابله با سلطه آشور را آغاز کرده بود، پایان داد.
به گمان ما، پیوند نام نبط[۶۶] با تاریخ کهن بنیاسرائیل نیز از اهمیت جدی برخوردار است.
در عهد عتیق نام "نبط" در دو مورد جایگاه ویژه دارد و در هر دو مورد با دو عصیان بزرگ برای احیاء یکتاپرستی موسوی و علیه بتپرستی فنیقی پیوند میخورد. اگر برای این نام مفهومی نمادین[۶۷] قایل شویم، که در اسطورهشناسی[۶۸] جدید چنین تأویلهایی رایج است، و توجه کنیم که در اساطیر عرب نیز پسر بزرگ اسماعیل و نیای پیامبر اسلام (ص) "نبط" (نابت) نام دارد، این مفهوم نمادین اهمیت جدی مییابد.
یربعام بن نبط، که رئیس خاندان یوسف انگاشته میشود، رهبر شورش قبایل دهگانه شمالی بنیاسرائیل علیه اشرافیت قبیله یهودا و احیاء بتپرستی فنیقی در سرزمین آنان و بنیانگذار دولت افرائیم است. توجه کنیم که این شورش با هدایت پیامبری به نام اخیاء شیلونی[۶۹] آغاز شد. اخیا اهل شیلو است و در دوران پیری خود در این شهر میزیست.[۷۰] شیلو شهری است در کنار دهکده وادی موسی در اردن امروز (۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی بیتالمقدس). این منطقه، که از گذشتههای بسیار دور مأوای مردمیبومیبود، در سده نهم پیش از میلاد به تصرف دولت یهود درآمد. در سده چهارم پیش از میلاد سکنه شیلو را با نام اعراب نبطی میشناسیم. در اوایل سده سوم آنان دولت بزرگی را بنیاد نهادند که شیلو پایتخت آن بود. این شهر، که خرابههای باستانی آن امروزه با نام یونانی پترا[۷۱] شهرت دارد (به معنی شهر سنگی)، از مراکز مهم تجاری جهان آن عصر به شمار میرفت و در قلب شاهراه تجاری هند و مدیترانه جای داشت.[۷۲]
مورد دیگر از حضور مفهوم نبط در اساطیر بنیاسرائیل، تجاوزایزابل، ملکه فنیقی بنیاسرائیل، به املاک فردی به نام نبط (نابوت) است و قتل او. این ماجرا در انقلاب ایلیاء نبی و سقوط اشرافیت بنیاسرائیل و انهدام نهایی بتپرستی فنیقی در سرزمین اسباط دهگانه شمالی (مملکت افرائیم) جایگاه مرکزی دارد.[۷۳]
طبق اساطیر یهودی، پس از اسماعیل، از سارا همسر نخست ابراهیم، اسحاق به دنیا آمد. این پسر، برخلاف اسماعیل، دردانه و برگزیده "خدای اسرائیل" است: «عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذریت او، بعد از او، عهد ابدی باشد.»[74] اسحاق در "سرزمین موعود" (کنعان) به دنیا آمد و در این سرزمین درگذشت. پسر کوچک اسحاق به نام یعقوب سومین "آباء بنیاسرائیل"، پس از ابراهیم و اسحاق، است و بنیانگذار قوم بنیاسرائیل.
"اسرائیل" لقبی است که مَلِک حامل وحی از سوی خداوند به یعقوب داد[۷۵] و به او وعده داد که از تبار وی ملتی فراخواهد روئید.[۷۶] از آن پس، یعقوب خدای خود را "ال الوه اسرائیل" (خدا، خدای اسرائیل) مینامد[۷۷] و در عهد عتیق قبایل عبرانی با نامهای "بنیاسرائیل"، "قبایل اسرائیل"، "ملت اسرائیل" و "خاندان اسرائیل" خوانده میشوند.
دوازده پسر یعقوب قبایل دوازدهگانه بنیاسرائیل، یا "اسباط دوازدهگانه اسرائیل"، را بنیان نهادند. این قبایل عبارتند از: روبین (روبن)، [۷۸] شمعون (سیمئون)، [۷۹] لاوی (لوی)، [۸۰] یهودا (جودا)، [۸۱] یساکار (یشحر، یساخر)، [۸۲] زبولون (زبلون، زیالون)، [۸۳] دان (دون)، [۸۴] نفتالی (نفتائیل)، [۸۵] جاد، [۸۶] اشیر (اشیر، اشر، اسر)، [۸۷] مناسه (منسی)، [۸۸] افرائیم[۸۹] و بنیامین (ابنیامین، بنجامین).[۹۰] مناسه و افرائیم پسران یوسف[۹۱] یازدهمین و محبوبترین پسر یعقوباند و دو نیمه قبیله منسوب به آنان همان قبیله یوسف است.
این ادعا که اعضای قبایل اسرائیل همه از تبار فرزندان یعقوباند[۹۲] پذیرفتنی نیست. معقول این است که طبق سنن جوامع قبیلهای فرزندان یعقوب هر یک ریاست طایفهای را به دست داشتند و هر طایفه به نام رئیس خود شهرت یافت.
قوم یهود به یهودا، چهارمین پسر یعقوب، منتسب است. در پایان زندگی یعقوب، یهودا ریاست بزرگترین و پرجمعیتترین طایفه بنیاسرائیل را به دست داشت و از آن پس قبیله او مهمترین قدرت سیاسی بنیاسرائیل به شمار میرفت. در اسطورههای یهودی، که نقش مهمی در تکوین فرهنگ و روانشناسی قومییهودیان داشته است، یهودا زیرکترین و برجستهترین برادران رقیب یوسف است و شخصیت او الگویی مقبول به شمار میرود.[۹۳]
در این نمادهای اسطورهای، نخستین بار با شخصیت یهودا به سان پیرمردی هرزه آشنا میشویم که نادانسته با عروس خویش، تامار، به گمان آنکه فاحشه است، میآمیزد و در ازای آن «مُهر و زنار و عصای خود» را به گرو میدهد. حاصل این پیوند دو پسر (فارص و زارح) است که نیاکان دو طایفه از قبیله یهودند.[۹۴] تدوینکنندگان یهودی سفر پیدایش، از زبان یعقوب پیامبر، برای یهودا رسالت فرمانروایی بر بنیاسرائیل و جهانیان را وعده میدهند:
ای یهودا… دستت بر گردن دشمنانت خواهد بود و پسران پدرت ترا تعظیم خواهند کرد… عصا از یهودا دور نخواهد شد و نه فرمانروایی از میان پایهای وی تا که "شیلو" بیاید. و مر او را اطاعت امتها خواهد بود.[۹۵]
این همان عصایی است که یهودا پیشتر به گرو داده بود!
یهودا نماد دوروئی و خدعه در میان پسران یعقوب است. از سویی، در ماجرای توطئه برادران علیه جان یوسف نقش اصلی را به دست دارد و از سوی دیگر در نزد یعقوب سایر برادران را مقصر و خود را دوستدار یوسف و عامل نجات جان او جلوه میدهد. او با این خدعه سرانجام جانشین یوسف و فرمانروای قوم بنیاسرائیل میشود.
یهودا از قتل یوسف به دست سایر برادران ممانعت میکند و انداختن او را در چاه پیشنهاد میکند ولی این از سر ترحم نیست؛ مرگ در چاهی پر از مار و کژدم قطعاً دردناکتر از مرگی ساده است. چنان خدعهگر است که یوسف در میان برادران تنها او را دارای رحم و مروت میپندارد و برای نجات خویش به او ملتجی میشود. چنان قسی است که به لابه برادر کوچک کمترین وقعی نمینهد. و چنان زیرک است که، به رغم برتری بر سایر برادران و توانایی در نجات یوسف، این تصمیم هولناک را به آنان نسبت میدهد:
یوسف… دامن یهودا گرفت. گفت: تو برادر مهتری، ترا حرمت و شفقت بیشتر بود، شفاعتی بکن. یهودا گفت: شفاعت سود نمیدارد. گفت: توبه کردم. گفت: این نه جای توبه است. گفت: عذر من ازیشان بخواه، کی اگر جرمیکردم به کودکی و نادانی کردم. گفت: عذر نمیپذیرند. گفت: باری بگو ایشان را تا این خرقه به من بگذارند، تا اگر بمانم عورتپوش من باشد، و اگر بمیرم کفن من باشد. گفت: رضا نمیدهند. یوسف گفت: ای برادر، دستی بر کار من نه. گفت: کار از دست رفت…[۹۶]
آنگاه که برادران به زندان یوسف میافتند، بی آنکه زندانبان خود را بشناسند، نخستین کس که سایر برادران را متهم میکند و تمامیگناه را به ایشان منتسب میسازد، یهوداست:
یهودا گفت: من شما را گفتم کی این معامله را مکنید. فرمان من نبردید. اکنون هم جان شد و هم سود و زیان و خان و مان شد، و هم پرده ما دریده شد.[۹۷]
و آنگاه که یوسف، عزیز مصر، آنان را به مجازات تهدید میکند، باز نخستین کس که لابه و فغان برمیآورد یهودا است:
یهودا روی واپس کرد. نوحه و زاری برآورد کی: وایعقوبا، کاشکی ترا بدیدمی تا با تو بگفتمیشومی فعل ما کی در ما رسید و مکر و حیلت ما پرده روزگار ما درید.[۹۸]
و سرانجام هموست که پیراهن وصل یوسف را برای پدر میبرد همانگونه که پیشتر پیراهن خونین یوسف را برده بود.
واژه "یهود" در قرآن کریم ناظر به مفهوم جدیدی است که از "قوم یهود" در سدههای نخست میلادی شکل گرفته بود. نماد بارز آن کانونهای یهودی معاصر پیامبر اسلام (ص) است که بطور عمده در سرزمینهای بینالنهرین و عربستان مستقر بودند و به مبادلات پولی مبتنی بر بهره (رباخواری) اشتغال داشتند؛ عملی که قرآن آن را به شدت نکوهش کرده است.
در قرآن، یهودیان قومی توصیف شدهاند به شدت ناسپاس و حریص بر دنیا. آنان هیچ ربطی به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و فرزندان یعقوب ندارند؛ زیرا کتاب خداوند را پنهان کردهاند و گمراهی را بر هدایت ترجیح دادهاند. به سبب پیمانشکنی و کفر بر آیات خداوند و کشتن پیامبران، خداوند بر دلهایشان مهر نهاده است و جز اندکی از ایشان ایمان نخواهند آورد؛ و به سبب گرفتن ربا و خوردن اموال مردم عذابی دردناک در انتظارشان است. آنان منکر و دشمن پیام خداوند، کینتوزترین دشمن اسلام و مسلمانان و فسادکنندگان بر روی زمین و مورد لعن خداوندند. و سرانجام، خداوند ایشان را "حزب شیطان" میخواند. (استحوذ علیهمالشیطان، فانسیهم ذکر الله، اولئک حزب الشیطان، الا ان حزب الشیطان هم الخاسرون.)[۹۹]
مسلمانان نیز کم و بیش میان مفاهیم "بنیاسرائیل" و "یهود" تمایز قایل بودهاند. برای نمونه، میبدی (سده ششم هجری) از «جهودان بنیاسرائیل» سخن میگوید و عموماً میان "بنیاسرائیل" و "جهودان" تمایز قایل است.[۱۰۰] در روایات اسلامی، اشرافیت یهود سخت با پیامبران بنیاسرائیل دشمنی داشتند. میبدی مینویسد:
روایت کردهاند که جهودان هفتاد پیغمبر در اول روز بکشتند و چندین زاهد برخاستند تا امر معروف کنند و ایشان را از آن قتل باز دارند و در آخر روز ایشان را نیز بکشتند.[۱۰۱]
عناد اشرافیت یهود با پیامبران بنیاسرائیل تا بدانجاست که، طبق روایت مقاتل بن سلیمان، خداوند ذوالکفل پیامبر را از معاشرت با ایشان منع کرد. (منع الله ذوالکفل من الیهود.)[۱۰۲]
پی نوشت:
۳۷. Haran
۳۸. سفر پیدایش، ۱۱/ ۲۶-۳۱؛ ۱۲/ ۱-۲.
۳۹. همان مأخذ، ۱۶/ ۱۲؛ ۱۷/ ۲۰.
۴۰. همان مأخذ، ۲۵/ ۱۷.
۴۱. همان مأخذ، ۲۵/ ۱۸.
۴۲. Kedar
۴۳. Nebaioth
۴۴. کتاب اشعیاء نبی، ۶۰/ ۵-۷.
۴۵. سفر پیدایش، ۲۵/ ۱۳-۱۶؛ کتاب اول تواریخ ایام، ۱/ ۲۹-۳۱.
۴۶. Judaica, vol. 4, p. 913; Americana, vol. 3, p. 656.
۴۷. سفر پیدایش، ۱۱/ ۳۱.
۴۸. Chaldea
۵۰. Nabopolassar
۵۲. Americana, vol. 6, p. 245; Judaica, vol. 5, p. 330.
۵۳. ابنهشام، سیرت رسولالله، ترجمه رفیعالدین اسحاق بن محمد همدانی، تهران: خوارزمی، چاپ اول، ۱۳۶۰، ج ۱، ص ۲۱.
۵۴. Adbeel
۵۵. Hadad
۵۶. Dumah
۵۷. Massa
۵۸. Tema
۶۰. سفر پیدایش، ۲۹/ ۳۵.
۶۱. wahd
۶۳. Ben-Hadad
۶۴. این نقش سنگی در موزه ملی سوریه نگهداری میشود. تصویر آن در جودائیکا، ج ۴، ص ۵۱۶ مندرج است.
۶۵. ibid, vol. 4, p. 515.
۶۶. Nabat, Nebat, Naboth, Nebaioth
۶۷. symbolic
۶۸. Mythology
۶۹. Ahijah the Shilonite
۷۰. کتاب دوم پادشاهان، ۱۴/ ۱.
۷۱. Petra
۷۲. American, vol. 21, p. 815.
۷۳. بنگرید به: کتاب اول پادشاهان، باب ۲۱.
۷۴. سفر پیدایش، ۱۷/ ۱۹.
۷۵. همان مأخذ، ۳۲/ ۲۹.
۷۶. همان مأخذ، ۳۵/ ۱۰-۱۱.
۷۷. همان مأخذ، ۳۳/ ۲۰.
۷۸. Reuben
۷۹. Simeon
۸۰. Levi
۸۱. Judah,Yehuda
۸۲. Issachar
۸۴. Dan
۸۵. Naphtali
۸۶. Gad
۸۷. Asher
۸۸. Manasseh
۸۹. Ephraim
۹۰. Benjamin
۹۱. Joseph
۹۲. سفر خروج، ۱/ ۷.
۹۳. بنگرید به: Judaica, vol.10, p. 332
۹۴. سفر پیدایش، ۳۸/ ۱۴-۳۰؛ ۴۶/ ۱۲.
۹۵. همان مأخذ، ۴۹/ ۸-۱۰.
۹۶. احمد بن محمد بن زید طوسی، قصه یوسف (الجامع الستین للطایف البساتین)، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۶۷، صص ۱۴۲-۱۴۳.
۹۷. همان مأخذ، ص ۶۰۱.
۹۸. همان مأخذ، ص ۶۱۱.
۹۹. بقره، ۴۰-۹۶، ۱۴۰-۱۴۱، ۱۷۴-۱۷۵؛ آلعمران، ۱۸۷؛ نساء، ۱۵۵، ۱۶۱؛ مائده، ۶۴، ۸۲؛ مجادله، ۱۹.
۱۰۰. برای نمونه بنگرید به: میبدی، همان مأخذ، ج ۱، ص ۱۶۶.
۱۰۱. همان مأخذ، ص ۲۰۸.
۱۰۲. همان مأخذ، ص ۶۵۰.