جنگ روانی امروزه بخش مهمی از فعالیت های سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و تبلیغاتی کشورهای استعماری و استکباری را تشکیل می دهد.
پروتکل دارای معانی گوناگونی است از جمله پیش نویس قرارداد، معاهده یا سند رسمیکه میان دول امضا میشود.
وی با این که چندین بار اقدام به چاپ و نشر آن کرد؛ اما این که چه کسی این سند را به علمای صهیونیست نسبت داده، مشخص نیست. با نظر به نفوذ همه جانبه این پروتکل ها در جای جای سیاست و فرهنگ رو به رشد جنگ روانی کوشش شده در این نوشتار به برخی از این پروتکل ها که موید مفهوم جنگ روانی هستند اشاره کنیم.
برای مثال در پروتکل پنجم بیان میشود: «هدف اصلی مدیران ما تضعیف قدرت فکر مردم است تا افکار آنها از پرداختن به مسائل اساسی منحرف شود» که این موضوع در عصر حاضر به طور کامل مشهود است. چنانچه هنری فورد، دعوی خود را علیه پروتکل های صهیون چنین بیان کرد: «تنها نکته ای که علاقه مندم درباره پروتکل ها بگویم این است که آنها با آنچه در حال وقوع است، تطبیق میکند.»
زبان؛ ابزار متقاعدکننده جنگ روانی
نقش زبان به عنوان یکی از مهمترین شاکله های جنگ روانی صهیونیسم، کاربرد ویژه ای دارد. نگرش زبانی، قابلیت هجومی و دفاعی زیادی دارد و علت آن منطقی است که در زبان نهفته است، یعنی مضامین و مفاهیم عمیقی که قابلیت ایجاد چالش و برقراری ارتباط و تاثیر بر روح و فکر مخاطبان دارند.به اعتقاد گوبلز در جبهه جنگ روانی، همیشه موفقیت از آن کسی است که نخستین کلمه را به گوش مردم برساند.گذشته از این قالبهای فضاسازی روانی و بیان جمله درباره جنگ روانی می تواند اهمیت آن را دو چندان کند. برای مثال زمانی که مزدوران صهیونیست از اقدامات خود سخن میگویند جنایت در قالب الفاظ و القاب تحسین آمیز به وظیفه شناسی شرافتمندانه تغییر میکند یا این که تروریست ها خود را مبارزان آزادی می نامند و عملیات بمبگذاری را چاقوی تیز جراحی تعبیر میکنند که برای معالجه بیمار باید قسمتی از بدن او را شکافت.
بنابراین هر گونه القای زبانی، حاوی داده هایی است که مستقیم یا غیرمستقیم بر نگرشها و نتیجه گیری انسان ها تاثیر میگذارد.آنچه در پروتکل صهیونیسم درباره شعارهایی مانند آزادی، لیبرالیسم و… آمده، نمونه ای از کارکرد زبانی در ایجاد جنگ روانی است.
صنعت سینمای جهانی
سینما از دیگر کانال های ایجاد جنگ روانی اسرائیل در جهان است، چنانچه می دانیم فیلمهای سینمایی و تصاویر متحرک، محبوبیت بالایی در میان مخاطبان دارند. سخن درباره سلطه اختاپوس صهیونیسم بر هنر هفتم بسیار است.
استراتژی صهیونیستم بین الملل تنها به تولید فیلمهای صهیونیستی محدود نمیشود؛ بلکه به گونه ای است که امکان سیطره اقتصادی بر روند تولید فیلم را در نقاط گوناگون جهان بر این حرکت شوم فراهم کند برای مثال برنامه های شبکه MTV که بسیار زننده و ضداخلاق و ارزش است، متعلق به صهیونیست هاست. نمونه روشن و منبع تغذیه این گونه شبکه ها و فیلمها، «هالیوود» است که خود از چند شرکت فیلمسازی تشکیل شده است.
در قاموس هالیوود، تعقیب، گریز و معنویت و ماورای مصنوعی، بخش جدانشدنی فیلم است. تعبیری که از فیلمهای افسانه ای هالیوود می توان در ذهن داشت، مانند فیلم «ارباب حلقه ها»ست که لبریز از این گونه مسائل است.
اساسا قسمتی از هجمه های روانی و فرهنگی که در جهان بویژه جهان اسلام شاهد آن هستیم برگرفته از این صنعت و هنر است که رهاورد آن جنگ روانی در پی مقاصد صهیونیستی است و این یک واقعیت است. آنچه مسلم است ما در عصر تصویر و سینما که عصاره عصر اطلاعات است زندگی میکنیم و این اصل ماندگارترین ابزار انتقال اطلاعات و القائات روانی در عصر کنونی است که صهیونیسم به اهمیت قدرت تاکتیکی آن پی برده و بر این موضوع احاطه یافته و نیاز سیاسی خود را با محتوا و جذابیت های دروغین به ورطه عمل کشانیده است که اساس جنگ روانی را فراهم میکند.
شبکه های تلویزیونی جهان
تلویزیون به عنوان یک شاخص محوری در جنگ روانی حائز اهمیت است؛ زیرا قدرت متقاعدسازی آن در همه نقاط جهان به اثبات رسیده است، رسانه ای که به فرموده امام خمینی (ره) «از همه رسانه ها حساس تر، هم گوش دارد هم چشم.»
تلویزیون های جهانی در مهار صهیونیسم است و درخصوص عمل به فرضیات و سیاست های نوین وظیفه گمراه کننده خود را انجام می دهد. ناگفته نماند آنچه در این موضوع منعکس شده برتافته از پروتکل هاست. «ما جوانان غیریهود را با آموزش، اصول و فرضیاتی که از نظر ما کذب محض است، ولی خود آن را القا کرده ایم، گیج و گمراه ساخته و روحیه آنان را تضعیف کرده ایم.»
صهیونیسم برای رسیدن به این هدف شوم خود استودیوهای فراوانی را در خدمت اهداف خود گرفته است. از جمله می توان به «استودیو پارامونت»، «استودیو یونیورسال»، «استودیو ام.جی.ام»، «والت دیزنی» و «استودیو سیتی» اشاره کرد که مدیران عامل و سردمداران آن بیشتر صهیونیسم هستند. حتی شبکه تلویزیونی A.B.C به طور کامل درخصوص اهداف صهیونیسم عمل میکند و مدیرعامل آن لئونارد گلدن سان یک یهودی متنفذ صهیونیسم است.
صهیونیسم چه از لحاظ سیاسی و چه از نظر فرهنگی و آموزشی در اشاعه اهداف خود از کوچکترین گزینه استفاده میکند و موارد زیادی دارد که می توان گفت پر و بال دادن به مارکسیسم، داروینیسم و هژمونی جهانی نتیجه عملکرد این رسانه بوده است. در این مسیر از تخریب، اهانت، توهین به مقدسات، استحاله آموزشی، فرهنگی و… به شکل شایان بهره برداری کرده است و شبکه های جهان را به تسخیر خود درآورده است.
اینترنت؛ الگوی نوین جنگ روانی
همان گونه که می دانیم مغز اینترنت در امریکاست و امریکا اینترنت را برای همه جهانیان، مجانی ایجاد کرده است و این شبکه جهانی دقیق مانند سلول های عصبی ما هستند که حسگرها، پیامها را به مغز منتقل میکنند. اگر شما از هر نقطه دنیا به دوست خود ایمیل کنید، همین ایمیل نخست در جورجیای امریکا می رود و پس از بازگشت دوست شما آن را دریافت میکند. اینترنت با وجود شبکه ای مرکب از رایانه شخصی، امکان داده است که برای هر مخاطب، پیام خاص او ارسال شود و این قابلیت اینترنت، طلیعه های تبدیل «عملیات روانی مقیاس انبوه» به «عملیات روانی خاص یا اختصاصی» را به همراه آورده است.اینترنت در عصر کنونی این امکان را فراهم آورده که با ایجاد صفحات وب، وبلاگ و سایت وارد عرصه ارتباط سیاسی شده و اهداف جنگ روانی از جمله ساختار سلسله مراتبی ارتباطات بین المللی را بشکند.
در این میان، تضاد برخی سایتها و فتنه انگیزی باعث ایجاد اغتشاشات فکری و دوگانگی های فرهنگی میگردد و این شاید نقطه شروع جنگ روانی باشد.برای مثال در سناریوی اشغال عراق از سوی امریکا، از اینترنت به عنوان رساننده پیامهای روانی برای تخریب و تنزل روحی فرماندهان ارتش عراق، استفاده میشد.
جراید، مطبوعات و خبرگزاری ها
یکی دیگر از بسترهایی که می تواند ایجاد جنگ روانی کند، مطبوعات و خبرگزاری هاست. چیرگی صهیونیسیم بر خبرگزاری ها مفهومی آشنا و مشهود است. چنانچه در برخی از پروتکل های صهیونیستی به این موضوع اشاره شده: «ما مطبوعات را اداره خواهیم کرد»، «آن را مهار کرده و بشدت کنترل خواهیم کرد»، «هیچ خبری بدون نظارت ما به اطلاع مردم نخواهید رسید»، «ادبیات و روزنامه نگاری مهمترین نیروهای فرهنگی اند، بنابراین حکومت ما، مالک اغلب جراید خواهد بود.»از این منظر خبرگزاری هایی مانند رویترز، آسوشیتدپرس و هافاس را می توان به عنوان نمونه یاد کرد که تحت نفوذ صهیونیست و در راه سلطه صهیونیسم وظیفه خود را انجام می دهند. همچنین روزنامه ها و مقالات زیادی چون واشنگتن پست، نیویورک تایمز، سایمن شوستر و… تحت سلطه صهیونیست هاست. از نظر حجم وسعت و عمق تاثیرگذاری، خبرگزاری ها، روزنامه ها و مقالات یاد شده در موازات جنگ روانی، کافی است بگوییم که بیشتر نقاط جهان را علاوه بر جنبه خبر و تحلیل از لحاظ گستره و تعدد فرستنده های رادیویی و تلویزیونی سیراب کردهاند و فراتر از این، تهیه ادبیات و فیلمهای ویژه برای جوانان را سرفصل برنامه های استعماری خود قرار دادهاند.
درباره فعالیت های بین المللی صهیونیسم در سطح مطبوعات و روزنامه های بزرگ و کوچک منطقه ای می توان روزنامه تایمز که یکی از صهیونیستی ترین روزنامه های انگلستان است را نام برد. درایران نیز در زمان سلطنت پهلوی، روزنامه هایی تحت سیطره صهیونیسم بودهاند، حتی نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بودهاند.
تماسهای او از طریق عباس شاهنده، ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله ولی، ناشر و مالک تهران مصور صورت میگرفت که نماینده اسرائیل در خلال هفته اول نوامبر، ۱۰۰هزار ریال به روزنامه نگاران پول داده است.
به طور کلی می توان گفت استحاله خبری که جنگ روانی را ترسیم میکند از برنامه های موکد، پیاپی و اجتناب ناپذیر این روزنامه ها و خبرگزاری هاست.
تئاتر، موسیقی و ورزش
صهیونیسم در راه کسب وجهه بین المللی و تخریب و تحریف فرهنگ های گوناگون به ابزارهای دیگری نظیر تئاتر و موسیقی متوسل شده است. در زمینه ورزش و مسابقات ورزشی نیز مطابق با آنچه در پروتکل های صهیون ذکر شده که «جهان را به ورزش سرگرم خواهیم کرد» عمل میکنند که در عصر حاضر شاهد آن هستیم. لحظه ای نیست که سوژه ای ورزشی و اخبار یا مسابقات ورزشی در جهان نباشد. برای نمونه، جام ملتهای آسیا به پایان می رسد، سپس جام ملتهای اروپا و پس از آن ورزش های جام جهانی فوتبال، والیبال و…اینها همگی حاکی از سلطه یهودیان صهیونیسم بر ورزش جهانی است. درباره نفوذ یهود بر تئاتر نیز باید گفت که در اصل سلطه شکی نیست، آنچه مورد تحلیل و بررسی است، استفاده ابزاری و روانی و همچنین فساد نمایش در راه تخریب فرهنگ هاست. از این رو برای آنان مضمون هنری مطرح نیست؛ بلکه محتوای ضد اخلاقی و ضد فرهنگی مهم است.
شاید بتوان گفت «از زمانی که یهود، کنترل آهنگ های مورد توجه مردم را به دست گرفته، جنبه معنوی و اخلاقی این گونه آهنگ ها رو به انحطاط گذاشت.» بازیهای رایانه ای با نگاهی دقیق به محصولات بصری و تفریحی بخوبی روشن میشود که آنها ابزاری برای تبلیغات و عملیات جنگ روانی هستند. بازیهای رایانه ای رسانه ای برای بیان هستند که رمزها و ماخذ آن برای عموم ناشناخته باقی مانده است. فراتر از این نوع بازیها، سخن از بازیهایی است که از نظر سیاسی هدایت شده هستند که «طوفان صحرا» نماد آنهاست. در این بازی نقش یک سرباز امریکایی یا انگلیسی جلوه گر است که برای آزادسازی عراق در مقابل یک سرباز عراقی به عنوان دشمن قرار دارد.
صهیونیسم ماهرترین برنامه نویس ها و سازنده بازیهای رایانه را در عرصه جنگ روانی جذب کرده و تواناترین موتورهای بازی را خریداری و حتی در این خصوص نیروهای خود را از طریق بازیهای رایانه ای آموزش داده است. از این رو تهاجم روانی و تربیتی ناشی از این بازیها نه تنها با مخالفت چندانی روبه رو نشده است؛ بلکه روندی آرام دارد.
جنگ روانی، معنا و مفهوم
جنگ روانی در عرصه ادبیات فارسی، فرهنگی و… مفاهیم و معانی گسترده ای دارد. آنچه در فرهنگ استراتژی، جنگ روانی نامیده میشود «استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن است که هدف اساسی آن، تاثیرگذاری بر این عقاید، احساسات، تمایلات، رفتار دشمن و گروه بی طرف یا گروههای دوست است تا موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی شود.»
به بیان مارتین لیبکی، جنگ روانی همانا بهره گرفتن از اطلاعات علیه ذهن آدمی است. چنانچه اکنون در جنگ عراق و امریکا شاهد کاربرد این معنا از جنگ روانی بودیم. عراق در جنگ روانی خود از چند فن قدیمی همچون دروغ بزرگ، فریب، انکار و… بهره برد. در کل باید گفت، سیطره معنایی و مضمونی جنگ روانی، مسائل بسیاری را پوشش می دهد و کاربردهای وسیعی دارد.