در عصر تکنولوژی، مدرنیسم و پست مدرنیسم سینما به عنوان محوریترین و همگانیترین روش بیانی شناخته میشود و واقعیت و حقیقت اندیشههای این عصر پر التهاب و پرهیاهو را نشان میدهد.
فیلم یا به عبارت دیگر سینما تنها یک هنر نیست بلکه آن را میتوان به عنوان جامع همه هنرهایی که تا کنون بوده است و هر کدام قدمت هزاران ساله دارد، برشمرد. در حقیقت سینما یک تشریفات و رویداد جمعی است که در این مدت کوتاه عمرش نسبت به دیگر هنرها، توانسته گوی سبقت را از دیگر هنرها برباید و در دل تماشاگران عالم، خود را جا کند و به عنوان هنری که همه مردم دنیا بیشتر از دیگر هنرها به آن رغبت دارند مطرح شود.
در قرن بیستم که تفکر مدرن و پست مدرن جهان صنعتی غرب را احاطه کرده بود از دل اختراعات و صنعتی شدن این جهان تکنولوژیهایی پدید آمد که توانست هنر هفتم را خلق کند. اگر چه به طور قطع نمیتوان گفت که صنعت و تکنولوژی مقوم اصلی سینماست اما بدون شک اگر صنعت و تکنولوژی به این چنین جایگاهی نمیرسید که بتواند تصویرهای پیدرپی را حفظ و ضبط کند و آن را در جایی دیگر نمایش دهد چیزی به عنوان سینما در دنیای کنونی وجود نداشت.
در عصر تکنولوژی، مدرنیسم و پست مدرنیسم سینما به عنوان محوریترین و همگانیترین روش بیانی شناخته میشود و واقعیت و حقیقت اندیشههای این عصر پر التهاب و پرهیاهو را نشان میدهد. اگرچه سینما محصول مدرنیسم است اما در حقیقت از مدرنیسم فرا رفته و به واکاوی و چون و چرایی زندگی و تاریخ بشریت نیز پرداخته است[۱] و بعضا نیز به عنوان ابزاری برای نشر حقایق دین که سر ستیز با مدرنیته دارد، مورد استفاده قرار میگیرد.
آنچه در عرصه سینما مهم است و آن را در جایگاه بسیار والایی قرار داده است تحولی است که این هنر در بعد زیباییشناسی، معرفت شناسی، اخلاق و دیگر حوزهها ایجاد کرده است. تلفیق سینما با تاثیرات روانشناسانه در ابعاد بسیار گسترده در میان مردم باعث شده است که ابزاری بسیار کارآمد برای ترویج و توسعهاندیشهها مختلف و حتی در بسیاری از مواقع تخریب اندیشههای صحیح و کارآمد تبدیل شود.
سینما به عنوان یک صنعت و از طرفی به عنوان یک ابزار مانند تمام دیگر ابزارهای در اختیار انسان بدون جهت است اگر چه موجودیت و هویت آن که بر پایهاندیشهی مدرنیسم و پست مدرن شکل گرفته است دارای تاثیرات جانبی و محدود است اما با استفاده مناسب و صحیح از آن بر اساس اندیشه و سیستم مدون دینی میتوان از این ابزار در جهت پیشبرد اندیشه دینی استفاده کرد.
کمپانیهای صهیونیستی با سرازیر کردن سرمایههای هنگفت در این صنعت علاوه بر این که سودهای کلانی نصیب خود میکنند توانستهاند با برنامهای دقیق و منظم بر اندیشه و ذهن بسیاری از مردم جهان سوار شوند و در ذهن و رفتار مردم چه خودآگاه چه با استفاده از روشهای دقیق و روانشناسانه ناخوداگاه تاثیر بسزایی بگذارند. هالیوود با ارائه فیلمهایی بسیار تاثیر گذار در سطح اندیشه و تفکر مردم، یکی از مهمترین این کمپانیها به شمار میآید که سالیانه فیلمهای بسیاری را جهت تغییر اندیشه و فکر مردم و توجه دادن آنها به سمت و سویی که به نفع آنهاست و در برنامههای خود به آن نیاز دارند، به بازار عرضه میکند.
از طرف دیگر با توسعه تکنولوژی سینما پدیدهای کاملا جهانی شده است تا آنجا که با زندگی و اندیشه مردم در سطح مخاطب جهانی سروکار دارد لذا عدم ورود دین به این عرصه به منزلهی رها کردن این پتانسیل گسترده و وسیع در جهت نشر عقاید و اندیشههای مذهبی است که این خود باعث به حاشیه رفتن دین خواهد شد. به حاشیه رفتن دین همان چیزی است که سینمای غرب مخصوصا هالیوود سالهاست آن را دنبال میکند.
بنابراین سینما ماهیتا به عنوان پدیدهای سامت و هجو نیست بلکه چالش و درگیری اندیشههاست و همچنین سینما مانند زبان است که این زبان هم از لحاظ صوری و فرمی قابل نقد است و هم از لحاظ محتوا و مفهومیکه در آن وجود دارد.
نقد، یکی از روش های مهم به منظور ارزیابی مفاهیم، پدیده ها و داده های مختلف در فرایند تولید و آفرینش است. “فوکویاما” اندیشمند پُست مدرنیست درباره نقد می نویسد:« نقد، روش بررسی، در فرایند گیرنده گی و دهنده گی ذهن است که در ارتباط دو سویه با نگرش نقادانه و ماهیت اثر شکل میگیرد[۲]»
اما زمانی که قرار است اندیشه یا فیلمی نقد شود باید روشی برای نقد و بررسی و تحلیل آن انتخاب شود. روشهای نقد فیلم مختلفاند و به طور کلی این روشها را میتواند به دو جنبه فرمی و محتوایی تقسیم بندی کرد. نقدهایی که ناظر به محتوا و معنای موجود در سینما باشد را نقد محتوایی و نقدهایی که ناظر به صورت و فرم آن باشد نقد فرمی میگوییم. البته ذکر این نکته لازم است که فرم و محتوا دو مقوله وابسته و در هم تنیده هستند که جدا کردن آنها در واقعیت و خارج از ذهن امکان پذیر نباشد.
تفاوت این دو نقد این است که در نقد فرمی ناقد نیاز به اطلاعات فنی و زیباییشناسی در سینما دارد اما در نقد محتوایی چون توجه ویژه به محتواست ناقد باید تسلط کافی به محتوای بیان شده در فیلم داشته باشد. مثلا اگر قرار است یک فیلم از منظر دینی نقد شود آنچه برای ناقد مهم است محتوای فیلم و تسلط او به مباحث دینی است و اگر قرار است فیلم از منظر روانشناسی و جامعه شناسی نقد شود باز هم اگر چه جنبههای صوری اثر هنری مهم است اما اول محتوا واکاوی میشود که این واکاوی محتوا به صورت و فرم اثر هنری کشیده میشود.
قدم اول برای نقد یک فیلم درک و فهم فیلم است. شاید نیاز باشد برای درک و فهم فیلمی، آن را چندین بار دید. زمانی که قرار است فیلم تحلیل شود در حقیقت تصادم دو اندیشه و فکر قرار است رخ میدهد. در صورتی این تصادم درست و صحیح خواهد بود که درک و فهم ناقد از هر دو طرف بهاندازه کافی باشد چرا که عدم تسلط کافی و درک هر کدام از این دو طرف نقد ناقد را با چالش غیر قابل قبول مواجه خواهد کرد.
نقد یک فیلم از منظر دینی همانطور که گفتم نیاز به تسلط و اشراف به مسائل و مبانی و محتوای دینی دارد اما زمانی که قرار است یک فیلم از منظر دینی نقد شود باید در نظر گرفته شود که ما سه نوع فیلم در مواجه با مقوله دین خواهیم داشت. فیلم دینی، فیلم غیر دینی و فیلمیکه نه دینی است و نه غیر دینی.
ذکر این نکته لازم به نظر میآید که نقد و تحلیل یک فیلم بر اساس مبانی دینی و اسلامیبا تجویز یا عدم تجویز آن برای دیدن یا ندیدن متفاوت خواهد بود البته اگر چه ممکن است نتایج تحلیل و بررسی یک فیلم منجر به تجویز و عدم تجویز در دیدن فیلم شود. زمانی که نگاه تجویز و عدم تجویز گرایانه به فیلم وجود داشته باشد نگاه بر اساس مبانی فقهی خواهد بود و جایگاهی برای تحلیل و نقد و بررسی فیلم وجود نخواهد داشت در حالی که نگاه منتقدانه بر اساس مبانی اسلامی فقط نگاه صرف فقهی نیست اگر چه نگاه فقهی را نیز شامل میشود و فیلمیکه از نظر فقهی تجویز نشود دیگر نوبت به نقد و تحلیل آن از منظر مبانی دینی نخواهد رسید چرا که این امر، امری بیفایده و عبث خواهد بود.
منابع:
[۱] – مسعود فراستی، لذت نقد، تهران، نشر ساقی، ۱۳۸۶- ص ۵۹۶ – ۶۰۰ [۲]- فوکویاما، نقد در فرایند بررسی، ترجمهء عباس انتظامی، نشر فقره، ایران، ۱۳۸۵، ص ۲۰۷مهدی بهرامی؛ دانشجوی دکتری حکمت و هنر دینی
_______
برهان