“ملت خطرناک” از دیروز تا امروز

همگان وقتی از هیتلر و حزب نازی در زمان جنگ جهانی دوم صحبت می‌کنند در کنار آن از آمریکا و متفقین به عنوان نجات دهنده بشریت! یاد می‌کنند، ولی نباید فراموش کرد وقتی هیتلر حتی با آن همه جنایات بشری، خواسته یا ناخواسته به ریشه کنی اسلاوهای اروپای شرقی اقدام نکرد و از سویی آنگلو ساکسون‌ها بدون اینکه جنایتکار جنگی محسوب شوند (شاید آن زمان رسانه‌ها به این اندازه پیشرفت نکرده بود) هندی‌های ساکن آمریکای شمالی را به راحتی از صفحه تاریخ حذف می‌کنند و شاید اگر هیتلر نیز می‌توانست نژادهای تحت امر کمونیست‌ها را حذف کند به عنوان دوست آمریکا معرفی می‌شد.

روبرت کاگان در کتاب "از بهشت و قدرت" بر خلاف افکار عمومی‌که نسل اول آمریکا را آرمان‌گرا و در جستجوی مدینه فاضله معرفی می‌کند، با این نظریه‌ی اشتباه به شدت برخورد کرده بود. و نوشته‌های او اگرچه از زمان دیگری صحبت می‌کند ولی به اوضاع و احوال معاصر می‌پردازد. کاگان اعتقاد دارد سیاست اصلی آمریکا از همان آغاز پیدایش این کشور، سیاست کسب قدرت و دفع بیگانگان است و از همان آغاز آمریکایی‌ها دوست داشتند عاری از گناه بودن خود را در ذهن نسل‌های مختلف این کشور تلقین کنند.

روبرت کاگان در کتاب جدیدش تحت عنوان "ملت خطرناک" که در ۵۲۷ صفحه توسط انتشارات آلفرد.ا.ناف به چاپ رسیده از همان آغازین صفحات اشتباه آمریکایی‌ها را به آنها گوشزد می‌کند. او می‌نویسد مردم این کشور دور و درون‌بین هستند و خود را بالای تپه‌ای احساس می‌کنند که می‌توان از بالای آن مردم شهر را زیر نظر داشت. 

اگرچه درحوادث اخیر جهان نام آمریکا را همواره به عنوان نفر اول خوانده‌ایم، ولی کاگان این رده‌بندی را بر خلاف عقاید عموم بازی سوء بین ملت‌ها ارزیابی می‌کند. از همان شروع درگیری بین جمهوری‌خواهان طرفدار جفرسون و فدرالهای همیلتون، همواره سیاست‌های داخلی و خارجی این کشور دچار سردرگمی‌بوده است. وقتی بریتانیا تصمیم می‌گرفت با تجارت برده مبارزه کند جنوبی‌ها (ایالت‌های جنوبی آمریکا) خشمگین می‌شدند و وقتی سرمایه داران انگلیسی به دلجویی از جنوبی‌ها اقدام می‌کردند، شمالی‌ها به رهبری سناتور "چارلز سامر" در ماساچوست اعتراضشان به هوا می‌رفت.

علاقه شدید برای فتح سرزمین‌های جدید و افزایش روزافزون تعداد برده‌های سیاه که بیشتر به کمک دوستان انگلیسی خود از هند آورده می‌شدند، این تصویر معصومانه‌ای که آمریکایی‌ها برای خود ترسیم کرده‌اند را، زشت و مسخره می‌نماید.

 در سال ۱۸۱۷ جان کوئینز آدامز، سفیر وقت آمریکا در لندن در گزارشی از احساسات ضد آمریکایی در اروپای آن زمان نوشت و گفت مردم اینجا احساس می‌کنند آمریکا ملتی خطرناک دارد و به عنوان عضوی از جامعه جهانی، در آینده مشکل ساز خواهد بود. البته شاید کاگان نام کتابش را از سخنان سفیر قدیم آمریکا در انگلیس الهام گرفته باشد؛ ولی منظور کاگان از خطرناک شاید وارونه جلوه دادن مفاهیم انسانی توسط آمریکایی‌ها باشد.

 او از تاریخ ۲۰۰ ساله فتح سرزمین‌های جدید توسط آنگلو ساکسون‌ها می‌نویسد که چگونه از واژه‌ی "آزادی" برای انتشار خاک و فکرشان در سراسر قاره جدید استفاده می‌‌کردند.

 "آزادی"ای که لیبرال دموکرات‌های آن زمان آمریکا در رسیدن به اهداف خود دنبال می‌کردند، نه تعهد به نظریه‌های جامعه شناختی قرن ۱۸ افرادی مثل "جان لاک" و "آدام اسمیت" داشت و نه در معانی رفع بورژوازی و مبارزه با سرمایه‌داری در افکار نسل جدید اواخر قرن نوزدهم خلاصه می‌شد. کاگان نیز به عنوان یک آمریکایی در بعضی از موارد حس نومحافظه‌کارانه خود را حفظ می‌کند و از مقایسه نسل‌کشی آمریکایی‌ها با حوادث جنگ جهانی دوم خودداری می‌کند.

 همگان وقتی از هیتلر و حزب نازی در زمان جنگ جهانی دوم صحبت می‌کنند در کنار آن از آمریکا و متفقین به عنوان نجات دهنده بشریت! یاد می‌کنند، ولی نباید فراموش کرد وقتی هیتلر حتی با آن همه جنایات بشری، خواسته یا ناخواسته به ریشه کنی اسلاوهای اروپای شرقی اقدام نکرد و از سویی آنگلو ساکسون‌ها بدون اینکه جنایتکار جنگی محسوب شوند (شاید آن زمان رسانه‌ها به این اندازه پیشرفت نکرده بود) هندی‌های ساکن آمریکای شمالی را به راحتی از صفحه تاریخ حذف می‌کنند و شاید اگر هیتلر نیز می‌توانست نژادهای تحت امر کمونیست‌ها را حذف کند به عنوان دوست آمریکا معرفی می‌شد.

 کاگان در هر کدام از فصول کتاب "ملت خطرناک" از روایت جنگ بین امپراطوری اسپانیا و آمریکا در سال ۱۸۹۸ گرفته تا دخالت آمریکا در جنگ جهانی دوم و اشغال عراق می‌نویسد و معتقد است که: "این ملت تنها فکرشان کشورگشایی بوده و در هر برهه‌ای از زمان بنا به منافع خود طرفی را می‌گرفتند که احتمال پیروزی‌اش را می‌دادند. بعضی اوقات بی جنگ با چین به ژاپن دست دوستی دراز می‌کردند و بعضی وقت‌ها نیز برای بمباران بندرهای ژاپنی از دوستان چینی خود کمک می‌گرفتند. "

 و این دخالتها در حالی شکل می‌گیرد که خود آمریکایی‌ها در داخل آرامش نداشته و ندارند. (در طی  9دوره ریاست جمهوری از پایان جنگ‌های داخلی تا ریاست جمهوری روزولت در سال ۱۹۰۴، افراد حایز صلاحیت این پست از میان افسران پیروز در جنگ های داخلی بین ایالت‌های شمالی و جنوبی انتخاب می‌شدند. ) کاگان در کتاب جدیدش در آمار جالبی از تاریخ قدرت‌های نظامی در جهان می‌نویسد: "کشورهای ضعیف امروزی مثل شیلی، بلژیک و حتی کشورهای حاشیه مدیترانه، ناوگان جنگی قدرتمندی نسبت به آمریکا داشته‌اند، ولی جای سوال باقی است که ساکسون‌ها چگونه و از چه منابعی توانستند تاریخ را به نفع خود رقم بزنند؟!

 با کنار گذاشتن انگیزه و اهداف پنهان و آشکار کاگان در نوشتن این گونه روایت از کشوری که خود به آن تعلق دارد، به طور کلی می‌توان او را در گروه نویسنده‌های نو محافظه کار قرار داد که بیشتر از زمان حال، مردمان گذشته را مورد نقد قرار می‌دهند.در "ملت خطرناک" کاگان با روایت گذشته، قصد دارد روند کلی سیاست داخلی و خارجی و حتی فرهنگ آمریکا را به تصویر بکشد و همانطور که آدامز در سال ۱۸۲۱ ملت آمریکا را خطرناک توصیف می‌کرد، او نیز به سیاست آمریکا در زمان کنونی، نگرش دور و درون داشته و معتقد است مردم جهان هنوز هم ملت آمریکا را خطرناک می‌دانند.

همچنین ببینید

استراتژی انتطار

معرفی کتاب استراتژی انتظار

امروزه استراتژی، هنر توزیع و به کارگیری همه عِده و عُده موجود برای نیل به …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *