یکی از خلبانان دوران دفاع مقدس در خاطرات خود میگوید: در طول جنگ تحمیلی، بارها در عملیاتهای غرب و جنوب کشور شرکت کردم. حین اجرای مأموریتها، چندین بار مورد هدف گلولههای دشمن قرار گرفتم. در عملیات نصر ۴ و ۵، بیش از چهل نقطه از بالگردم مورد اصابت گلوله و ترکش قرار گرفت. بارها گلولهها از مقابل صورتم عبور کرده و یا بر پهلوی صندلی بالگردم فرو نشستند اما تا آخرین لحظه جنگ تحمیلی، کوچکترین آسیبی ندیدم.
دو ساله بودم که به بیماری مهلکی گرفتار شدم. مادرم میگفت:
ـ عزراییل پشت در خانه منتظر نشسته بود. هیچ امیدی به سلامتیات نداشتیم. دکتر جوابت کرده بود. اما، عمهات دست به دامان خدا شد و به علت علاقه زیادش به تو، نذر کرد در صورت شفایت، تا هنگامیکه درقید حیات است، هر روز دو رکعت نماز حضرت صاحبالزمان(ع) بخواند.
و امروز با گذشت بیش از ۴۰ سال از آن هنگام، ایشان هر روز دو رکعت نماز حضرت صاحب را به جای میآورند و من سلامتیام را تنها به واسطه وجود ایشان و به جای آوردن نمازهایشان میدانم و مطمئن هستم، تا زمانی که وی در قید حیات است، من نیز از خطرات مصون خواهم ماند.
دو ساله بودم که به بیماری مهلکی گرفتار شدم. مادرم میگفت:
ـ عزراییل پشت در خانه منتظر نشسته بود. هیچ امیدی به سلامتیات نداشتیم. دکتر جوابت کرده بود. اما، عمهات دست به دامان خدا شد و به علت علاقه زیادش به تو، نذر کرد در صورت شفایت، تا هنگامیکه درقید حیات است، هر روز دو رکعت نماز حضرت صاحبالزمان(ع) بخواند.
و امروز با گذشت بیش از ۴۰ سال از آن هنگام، ایشان هر روز دو رکعت نماز حضرت صاحب را به جای میآورند و من سلامتیام را تنها به واسطه وجود ایشان و به جای آوردن نمازهایشان میدانم و مطمئن هستم، تا زمانی که وی در قید حیات است، من نیز از خطرات مصون خواهم ماند.
پینوشت:
* برگرفته از رقص دلفینها: خاطرات سرهنگ خلبان غلامرضا علیزاده نیلی.
ماهنامه موعود شماره ۶۷