متن:
و من خطبه له علیه السلام
أَیُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَهُ أَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَهُ أَهْوَاؤُهُمْ کَلَامُکُمْ یُوهِی الصُّمَّ الصِّلَابَ وَ فِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الْأَعْدَاءَ تَقُولُونَ فِی الْمَجَالِسِ کَیْتَ وَ کَیْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِیدِی حَیَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَهُ مَنْ دَعَاکُمْ وَ لَا اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ الْمَطُولِ لَا یَمْنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ وَ لَا یُدْرَکُ الْحَقُّ إِلَّا بِالْجِدِّ أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ أَیِّ إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِکُمْ فَازَ بِالسَّهْمِ الْأَخْیَبِ وَ مَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لَا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ وَ لَا أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ وَ لَا أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِکُمْ مَا بَالُکُمْ مَا دَوَاؤُکُمْ مَا طِبُّکُمْ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ أَقْوَالًا بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ غَفْلهً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ وَ طَمَعاً فِی غَیْرِ حَقٍّ
ترجمه:
به دفاع از کیانتان پردازید
ای مردمِ بظاهر متّحد و هماهنگ، و از نظر آرأ و آرمان، پراکنده و ناهماهنگ لاف دلیریتان گویی سنگهای سخت را درهم شکند، امّا در عمل چندان سست و ضعیفاید که دشمن را علیه شما بر انگیزد در نشستهاتان چنین و چنان گویید و از رزمآوری خود دم زنید امّا هنگامه کارزار، فرار را برقرار برگزینید و کنج عافیت نشینید.
آری، آن که شما را به یاری فراخوانَد هرگز به پیروزی نرسد، و آن که خود را برای شما به خطر اندازد دلش آرام نگیرد. به عذر بدتر از گناه، تنبلی و تعلّل کنید و دفاع از کیانتان را چون بدهکاری که امروز و فردا کند، به تأخیر اندازید. براستی که ذلیلان در مقابل ستم نایستند و با ستمگر نستیزند، و این ناموس الهی است که تنها با جدّیت و اراده پولادین به حق توان رسید. امّا امروز اگر شمایان از خانه و نوامیستان دفاع نکنید، دیگر برایتان چه میمانَد تا از آن پاسداری کنید و اگر امروز مرا یاری نکنید، فردا به رهبری چه کسی بر دشمن میتازید به خدا سوگند، فریب خورده کسی است که فریب شما را خورَد، و آن که پندارد با شما در نبرد پیروز شود کسی را مانَد که بخواهد با برگههای پوچ برنده شود، و آن که با نیروی شما بر دشمن بتازد چون کسی است که با اسلحه بیتیر شلّیک کند. من در موقعیّتی بسر میبرم که – به خدا سوگند – دیگر سخنتان را باور نکنم، و به یاریتان چشم ندوزم، و دشمن را با شما بیم ندهم. چه میگویید حرف حسابتان چیست داروی دردتان چیست لشکریان معاویه همچون شمایند، این همه هراس چرا این قدر جاهلانه و بیهوده سخن نگویید، و ناپرهیزکار و غفلتزده مباشید، و در غیر حق طمع مورزید.
اندیشه